۱۳۹۳/۰۲/۰۶
–
۱۳۳۱ بازدید
امام علی درمورددوستی چه گفته اند وچه قوانینی دارد
با سلام و تشکر از ارتباط و اعتماد شما
دوست و دوستی و دوستان راستین از نگاه امام علی علیه السلام
. یکی از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار در توسعه و پیش رفت سیاسی، اجـتـمـاعـی، اقتصادی و فرهنگی و فائق آمدن بر مشکلات و گرفتاری هـای مختلف، حاکمیت روح تعاون و هم کاری بین افراد اجتماع است.
اجـتـمـاعات و گروه هایی که مجموع افراد یا بیش تر آنان خود را نـسبت به سرنوشت دیگران مسئول می دانند و از روی صداقت و دوستی در امـور اجـتـمـاعی فعالانه شرکت می کنند، از رفاه و آسایش بیش تـری برخوردارند و برعکس در جوامعی که جوی غیردوستانه حاکم است و افـراد آن سـر در لاک خـودیـت بـرده اند و به جز اندیشه منافع شـخصی،دغدغه دیگری ندارند، رکود و انحطاط و گرفتاری و نقاط ضعف بیش تری وجود دارد
. مـکـتـب اسـلام بـا تـوجه به این واقعیت بر ترویج فرهنگ دوستی و بـرادری تـاکید می ورزد. پیامبر گرامی اسلام و پیشوایان معصوم و پـیـروان راستین آنان هریک به نحوی بر ضرورت و لزوم آن پافشاری می کنند
. جـامـعـه اسـلامـی در نگاه بزرگان دین، به منزله یک پیکر است که عـوامـل گـونـاگـونـی اجزای آن را به یک دیگر پیوند می دهد. آن عـوامـل هـمـان چیزهایی است که ما به عنوان معیارها و ارزش های اصـیـل و لازم در راستای برقراری ارتباطات دوستانه از آن یاد می کنیم
. امـیـرمـومنان به عنوان شخصیت ممتازی که در مقاطع مختلف و حساس تـریـن لحظات تاریخ اسلام می زیسته و آثار و برکات فراوان روابط دوسـتانه و برادرانه در محیط های مختلف اسلامی را از نزدیک شاهد بـوده اسـت، نسبت به توسعه این فرهنگ و برقراری جو دوستانه بین آحـاد مـخـتلف اجتماع حتی میان خود و دیگران بسیار در تلاش بوده است
. دوستان راستین در نگاه آن حضرت، نشانه ها و معیارهایی دارند که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1. دین داری
بـه آن چـه خـدای بزرگ به وسیله پیامبران خود برای سعادت و خوش بـخـتـی بـشر ارائه می دهد، مانند عقاید صحیح و اعمال شایسته و اخلاق پسندیده، دین گفته می شود
. دیـن، مجموع مقررات و چارچوب های مشخصی است که می تواند مبنا و مـحوری مهم برای برقراری پیوند دوستی بین خداپرستان قرار گیرد.
خـدای بـزرگ همه اهل ایمان را با هم برادر دانسته و می فرماید:
(انما المومنون اخوه;1 مومنان با هم برادرند
.(
هرچند نسل ما انسان ها به یک پدر و یک مادر منتهی می شود و همه از حـضرت آدم و حو، آفریده شده و از این جهت برادر و خواهر یک دیـگر شناخته می شویم، اما مبنای دیگری می تواند این مجموعه را به هم پیوند دهد و آن دین است
. امـیرمومنان علی(ع) به هنگام فرستادن مالک اشتر برای زمام داری مصر، در نامه ای خطاب به ایشان بر دوستی با مردم به خاطر دو خط ارتـبـاطـی کـه زمـام دار و مردم را با هم پیوند می زند، بسیار تاکید می ورزد و می فرماید:
(مـهـربـانی و دوستی ورزیدن و خوش رفتاری با مردم را در دل خود جـای ده و هـم چـون جـانـوری شـکاری که خوردن آنان را غنیمت می شـمـارد مباش، چرا که آنان: (اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق2; یا برادر دینی تو و یا همانند تو در خلقت هستند
.( آن حـضرت در جایی دیگر خطاب به یکی از کارگزاران خود می نویسد:
(به او امر کرده و دستور می دهم که مردم را نرنجاند و به آن ها دروغ نـگـویـد و بـه سبب فرمانروایی بر آن ها از روی سرکشی، از آنـان روی بـرنـگرداند: (فانهم الاخوان فی الدین3; زیرا آنان در دین برادر یک دیگرند
.( در جـایـی دیگر ضمن هشدار نسبت به حاکم نبودن جو دوستی و صفا و صـمـیـمیت در میان مسلمانان می فرماید: (و انما انتم اخوان علی دیـن الـلـه…4 شـمـا بـر دین خدا با هم برادرید، میان شما را جـدایـی نـینداخته مگر ناپاکی باطن ها و بدی اندیشه ه، از این رو بـه یـک دیـگر کمک نمی کنید و پند و اندرز نمی دهید و به یک دیگر بذل و بخشش نمی کنید و با هم دوست و رفیق نیستید
.( دیـن داری در نـگـاه امـام علی(ع) مهم ترین نشانه و معیار برای شـنـاخـت دوسـتـان راستین و قوی ترین عاملی است که روح تعاون و هـمـکـاری و ایـثـار و گذشت و مسئولیت پذیری را در میان دوستان حـاکـم می سازد و بسیاری از زشتی ها را از محیط زندگی آنان دور می کند
. اگـر آن حضرت می فرماید: (لایکون الصدیق صدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثـلاث فـی نکبته و غیبته و وفاته5; دوست واقعی کسی است که برادر خـود را در سـه حـالت: گرفتاری، هنگام نبودن او و بعد از وفات، یاری رساند;(
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
و اگـر بـه کمیل بن زیاد توصیه می کند که: ای کمیل از دو رویان دوری گـزیـن و بـا خـائنان همراه مشو و مبادا با ستم کاران رفت وآمـد کـنـی و یا با آنان مخلوط گردی، مبادا آنان را فرمان بری یـا در مـجـالـسـشـان حـضور یابی که خدا را بر تو خشمگین خواهد ساخت6; و اگـر آن حـضرت در مورد دوست، بر اموری هم چون: مورد اعتماد و وفـادار، صادق و راستگو، حلیم و بردبار و پوشاننده عیوب بودن و خـائـن و فـتنه گر و ضایع کننده حقوق و ستم کار نبودن تاکید می ورزد، همه این امور در سایه دین داری واقعی دوست تامین است
. دیـن و دیـن داری، اسـاسـی تـریـن نـقش را در اصلاح اخلاق و آداب اجـتـمـاعـی و امـور سیاسی و اجتماعی و تربیت روح و روان انسان دارد و انـواع گرفتاری ها و ناملایمات درونی و برونی را از دل و زبـان و دسـت و پـا و تـمام وجود انسان می زداید و روح تعاون و هـمکاری و ایثار و برادری را در محیط زندگی انسان حاکم می سازد و هـمـیـن نـکـته مهم ترین نقش را در دوام دوستی ها دارد. حضرت عـلـی(ع) مـی فـرمـایـد: (مـوده ذوی الدین بطیئه الانقطاع دائمه الـثبات والبقإ7; دوستی دین داران دیرتر به جدایی می انجامد و بـا ثـبـات و ماندگارتر است) و در جایی دیگر می فرماید: (اخوان الـدیـن ابقی موده،8 دوستی برادران براساس دین ماندگارتر است.(
ایـن جـا اسـت کـه انـسـان به رمز و راز توصیه ها و حساسیت های امـیـرمـومنان علی(ع) نسبت به مراقبت و پاس داری از دوستی هایی کـه بـراسـاس دیـن بنا نهاده شده است، آشنا می شود. آن حضرت می فـرمـایـد: (ایها الناس، من عرف من اخیه وثیقه دین و سداد طریق فـلا یـسـمعن فیه اقاویل الرجال…;9 ای مردم هرکه برادر خود را شـنـاخـت و دانـسـت کـه دین او محکم و استوار است و در گفتار و کـردار در راه راسـت گـام بـرمـی دارد، نباید گفتار (و بدگویی) دیـگـران دربـاره او را گـوش دهـد (و دوستی خود را قطع نماید
.( آگـاه بـاشید (اثر زیان کلام از زیان تیر، سخت تر و بیش تر است، زیـرا) گـاهـی تیرانداز، تیر می اندازد و تیرها به خطا می رود. لیکن کلام بی اثر نمی ماند(.
2. آخرت گرایی
در نـگـاه انسان های فهمیده و عاقل و آشنا با فرهنگ اسلام، دنیا مـحـل گـذر و تـجارت خانه و کشت زاری است که باید برای آبادانی سـرای جاودان از آن بهره گرفت. کسانی که با این دید به دنیا می نـگرند فعالیت ها و امور زندگی خود را با توجه به هدف های عالی و کـمـالات معنوی و ماندگار تنظیم می کنند، کارهایشان رنگ خدایی دارد و از خـودخـواهـی ه، مـنـفعت پرستی ها و رذایل اخلاقی به دورنـد. آنـان رضـایت و خوشنودی خدا و خیرخواهی برای دیگران را بـر منافع زودگذر دنیا ترجیح می دهند و روابط دوستانه و معاشرت های خود با دیگران را بر این اساس استوار می کنند
. اعـتـقـاد بـه سرای جاودان و نگرش فرا دنیایی عامل مهمی است که انـسـان ها را از گناه و ناپاکی و خیانت دور می سازد و آنان را بـه کارهای نیک و ایثار و گذشت و فداکاری و رعایت حقوق و وظایف انـسانی خود در مقابل دوستان فرا می خواند و دوام و ثبات دوستی هـا را تـضـمین می کند. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: (من دعاک الـی الدار الباقیه واعانک علی العمل لها فهو الصدیق الشفیق10; هـرکـس تـو را به خانه آخرت فرا خواند و تو را در راه عمل کردن بـرای رسیدن به خوش بختی در آن سرا یاری رساند، او دوست مهربان است.)
هم چنین می فرماید: (ود ابنإ الآخره یدوم لدوام سببه11; دوستی آخرت گرایان با ثبات و با دوام است، چون سبب آن دائمی است.) افـرادی که سعادت و خوش بختی در سرای آخرت را بر هواهای نفسانی و متاع دنیا ترجیح می دهند، همواره به فکر انجام وظیفه و اطاعت از فـرمـان الـهـی هـستند و برای رسیدن به منافع مادی به اعمال نـاشـایست دست نمی زنند و دوست و دشمن در نگاه آنان براساس سود و زیان دنیایی و منافع شخصی تفسیر نمی شود
. بـرخلاف دنیاطلبان و کسانی که عشق به دنیا و منافع مادی در وجود آنان رسوخ کرده و به تعبیر قرآن کریم تنها ظاهری از زندگی دنیا را مـی دانـند و از آخرت و سرای دیگر بی خبرند و همه چیز را با دیـد مادی و بد و خوب اشیا و انسان ها را براساس سودمند بودن و یـا زیان بار بودن آن برای خود تفسیر می کنند. هرچیز که به نفع شخصی آنان بود و یا ضرر و خسارتی را از آنان دور ساخت، در نگاه آنـان خوب و هر چیز که به زیان آنان بود و یا نفعی به حال شخصی آنان نداشت، بد است.
این دغل دوستان که می بینی
مگسانند گرد شیرینی
ایـنـان تـا زمـانی به آداب و رسوم انسانی، سجایای اخلاقی، حق و فـضـیـلت، حمایت از افتادگان و دست گیری ناتوانان، یاری رساندن بـه فـقـیـران و دوستی با دیگران پای بند می باشند که با منافع آنان در تضاد نبوده و برای دنیاطلبی آنان خطرساز نباشند
. این نکته ای است که امیرمومنان علی(ع) به یکی از یاران باوفا و دوسـتـان صـمـیـمی خود فرمود. وقتی ابوذر غفاری بر مبارزات خود عـلـیـه عـثمان و عمال او شدت بخشید و بر غارت گری و حیف و میل بـیـت الـمال مسلمانان از سوی آنان خرده گرفت، تصمیم به تبعیدش گـرفـتـنـد. بـه هنگام اجرای دستور خلیفه در تبعید ابوذر، امام عـلی(ع) او را تا دروازه شهر مشایعت کرد و به ایشان فرمود: (ای ابـوذر تـو بـرای رضـایت و خشنودی خدا به خشم آمدی، پس امیدوار بـاش بـه آن که برای او خشمگین شدی. این قوم (عثمان و معاویه و پـیروانشان) بر دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خود از آن هـا تـرسـیـدی، پـس آن چه برای آن از تو می ترسند به دستشان ده [دنـیـا را بـه آن هـا واگـذار] و برای آن چه می ترسی از ایشان بـگـریـز… پـس اگـر دنـیای آنان را می پذیرفتی تو را دوست می داشـتـند و اگر از دنیا چیزی برای خود جدا می نمودی و دنیاپرست می شدی تو را در امان می گذاشتند).12 بنابراین، آخرت گرایی و انجام وظیفه برای رسیدن به سعادت و خوش بـخـتـی در سـرای آخـرت و در نهایت جلب رضایت و خشنودی خدا یکی دیـگر از معیارهایی است که می توان به وسیله آن دوست و دشمن را شناخت و از مزایای آن بهره مند شد.
3. پای بندی به عهد و پیمان
مـعـمولا همه انسان ه، چه زن و چه مرد و چه کوچک و چه بزرگ، از هـر قبیله و نژاد و مذهب در همه زمان ها و مکان ه، کم وبیش در طـول زنـدگـی خـود، بـا عهد و پیمان و قراردادهای مختلفی روبرو بـوده اند که براساس آن، انجام دادن یا ترک کارهایی را بر عهده می گرفته اند
. از ایـن رو، مـجموعه ادیان آسمانی و همه مصلحان عالم همواره در صـدد بـوده انـد با ترویج فرهنگ پای بندی بر عهد و پیمان، مردم را از عهدشکنی و خیانت در قراردادها باز دارند
. مـکـتـب اسـلام وفـای به عهد را از صفات برجسته مومنان دانسته و هـمـگـان را در بـرابـر تعهدات و قراردادهایی که با یک دیگر می بـنـدنـد مـسـئـول مـی دانـد. قرآن کریم می فرماید: (والذین هم لامـانـاتـهم و عهدهم راعون13; و[ مومنان] کسانی هستند که امانت ها و پیمان های خود را مراعات کنند
.( و نیز می فرماید: (اوفوا بالعهد ان العهد کان مسولا14; به عهد و پیمان خویش وفا کنید که بازخواست خواهید شد
.( پـیامبر گرامی اسلام می فرماید: (هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید به وعده ای که می دهد پایبند باشد).15 امـیـرمـومنان علی(ع) ضمن نامه ای به مالک اشتر بر وفای به عهد حتی نسبت به دشمن تاکید می ورزد و می فرماید:
(اگـر بـیـن خود و دشمنت پیمان بستی یا عهد کردی که به او پناه دهـی، جـامـه وفـا را بر عهد خود بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار).16
پای بندی به تعهدات در سالم سازی محیط و تحکیم روابط دوستانه و بـه وجـود آمـدن جـو اعتماد و اطمینان بین دوستان، بسیار تاثیر دارد. از طـرفی عهدشکنی و عدم التزام به تعهدات ، بیش ترین نقش را در ایـجـاد جـو بـدبـیـنـی و نفاق و پیدایش رخوت و سستی بین دوسـتـان ایـفـا مـی کـنـد. بـی جهت نیست امیرمومنان علی(ع) می فـرماید: (لاتعتمد علی موده من لایوفی بعهده; بر دوستی کسی که به عهد خود وفا نمی کند، اعتماد مکن).17 کـسـی کـه بدقول و عهدشکن است چگونه می تواند دوست قابل اعتماد بـاشـد. آن کـه امروز قولی می دهد، فردا آن را زیرپا می گذارد، امـروز تعهد می کند با افراد بد رفت وآمد نکند، فردا خلاف آن را عـمـل مـی کند، امروز قول می دهد نماز بخواند یا سر وقت در کلاس حـاضـر شـود، اما به آن پای بند نمی ماند، چگونه می تواند دوست صـمـیـمـی و مـورد اعـتماد، یار و مددکار و تکیه گاهی مطمئن در شرایط سخت و گرفتاری ها شناخته شود
. بـرای پی بردن به اهمیت وفای به عهد و زیان های عهدشکنی در بین دوسـتـان کـافـی است به دریای بی کران نهج البلاغه مراجعه کنیم; زیـرا بـا مـروری اجمالی بر این کتاب شریف به خوبی روشن می شود کـه بـیش ترین ضربه ها و خسارت ها بر حکومت ها و بر جوامع بشری و روابـطـ دوسـتـانه بین افراد از ناحیه کسانی است که بر عهد و پـیـمـان خـود پای بند نبوده و خیانت و عهدشکنی پیشه آنان بوده اسـت و این مشکلی است که امام علی(ع) در میدان های مختلف با آن مواجه بوده و از آن شکایت داشته اند
. دربـاره طـلحه و زبیر و مشکلاتی که برای آن حضرت ایجاد کردند می فـرمـایـد: (پـس[ از قـتل عثمان] روآوردید به من مانند روآوردن نـوزایـیده ها به فرزندانشان، پی درپی می گفتید: آمده ایم بیعت کنیم. دست خود را به هم نهادم شما باز کردید، و آن را عقب بردم شـمـا بـه سـوی خـود کشیدید[ .پس چرا عهد و پیمان خود با من را شـکـسـتـید] !بار خدایا! طلحه و زبیر با من قطع رحم کردند، ستم نمودند و پیمان خود را شکستند و مردم را بر من شوراندند).18 آن حـضـرت در تـوبـیـخ و سرزنش لشکریان و یارانش در نجنگیدن با مـعـاویه سخنانی دارد که در بخشی از آن آمده است: (شما را برای رفـتـن به جهاد و جنگیدن با دشمن طلبیدم نرفتید، و[ سود رفتن و زیـان نرفتن به کارزار را] گوشزد شما نمودم نشنیدید، و در نهان و آشـکـار شـمـا را دعوت کردم اجابت نکردید و پند و اندرز دادم نـپـذیرفتید… ای اهل کوفه از[ رفتار شما] به سه چیز و دو چیز به غم و اندوه مبتلا شده ام، با این که گوش دارید، کر هستید، با ایـن کـه زبـان داریـد گـنگ اید و با این که چشم دارید، کورید
. هـنـگام جنگ در راستی و ثبات قدم، چون مردان آزاده نیستید و در بلا و سختی برادران حقیقی و مورد اعتماد نمی باشید).19 الـبـته باید گفت که عهد و پیمان تنها شامل قراردادهای سیاسی ـ اجـتـمـاعـی بـیـن زمام دار و مردم نیست. این موضوعی است مهم و فـراگـیـر که انسان ها در همه دوره های زندگی، از روزی که بد و خـوب را تشخیص می دهند و پا در اجتماع می گذارند تا پایان عمر، در مـحـیط خانه، مدرسه، مزرعه، کارخانه و در همه جا با آن سر و کار دارند و همین نکته ما را وادار می کند تا ضمن پای بند بودن خـودمـان بـه عـهـد و پـیمان هایی که با دیگران می بندیم، برای پـایـداری دوسـتـی هـا و در امـان مـاندن از خسارت های ناشی از عـهـدشـکنی، دوستان خود را با توجه به این معیار انتخاب کنیم و از مـیان اطرافیان خود کسانی را برای دوستی برگزینیم که به عهد و پیمان خود وفادارتر باشند.
در غم فراق یاران
هـرچـند بیش تر کسانی که با امام علی(ع) طرح دوستی ریختند و با پـیـمـان و بیعت خود، به آن حضرت قول همکاری و مساعدت و همراهی دادنـد، در اثـر ضـعف ایمان و دنیاطلبی و رفاه زدگی در گرماگرم حـوادث و اوج سختی ها که باید مردانه به یاری بشتابند، آن حضرت را تـنـهـا گـذاشـتند، اما بودند جوان مردان با ایمان و عاشقان ثـابـت قدمی که تا لحظه ملاقات معشوق پروانه وار به گرد آن حضرت چـرخـیـدنـد و تبعیت و همراهی خود را با نثار جان خود به اثبات رساندند
. یـاد و خاطره آنان چنان در دل امام علی(ع) جای گرفته بود که هر وقـت اوضاع بر آن حضرت تنگ می شد و سختی ها و شداید به اوج خود مـی رسید، غم و اندوه فراق آنان در سیما و بیان حضرت نمایان می شد
. نـوف بـن فـضـاله بکالی از اصحاب خاص امیرالمومنین می گوید: آن حـضـرت خـطـبـه ای را در کوفه برای ما بیان کرد در حالی که روی سـنـگـی ایستاده بود و جبه ای از پشم بر تن داشت و بند شمشیر و کـفـش پایش از برگ درختان خرما بود و پیشانی او از بسیاری سجده مـانـنـد پـیـنه زانوی شتر بود، بعد از حمد و ثنای الهی سخنانی فرمود تا به این جا رسید:
بـنـدگـان خـدا عازم رفتن از دنیا شدند و کمی دنیا را که بقایی نـدارد بـه بـسـیـاری آخرت که فانی نمی گردد، فروختند. چه زیان بـردند برادران ما که خون آنان در جنگ صفین ریخته شد از این که امـروز زنـده نـیـسـتند تا غصه ها بخورند و آب تیره بیاشامند؟! [خـوشا به حال آنان که از این جهان رفتند و چنین روز را ندیدند ]بـه خدا قسم، آن ها خدا را یافتند، خداوند هم مزد آنان را عطا فـرمـود و آن هـا را بـعـد از خـوف و تـرس در سرای امن جا داد، کـجـایند برادران من که در راه حق سوار شده و به راستی و درستی [عـمـر به پایان رسانده و] گذشتند؟! کجا است عمار، کجا است ابن تـیـهان و کجا است ذوالشهادتین؟! آنان که با هم بر کشته شدن در راه خـد، پـیـمان بستند و سرهاشان ـ[ بعد از کشته شدن] به سوی معصیت کاران[ معاویه و پیروانش] فرستاده شد!!)
20 آن حضرت در جایی دیگر ضمن یاد کردن از ابوذر غفاری یا عثمان بن مـضعون، می فرماید: در روزگار گذشته برادری داشتم[ ابوذر غفاری یـا عـثمان بن مضعون] در راه خدا که کوچک بودن دنیا در نظرش او را در چشم من بزرگ می نمود و شکمش بر او تسلط نداشت و…).21 آری، ایـن بـود نمونه ای از نشانه ها و معیارهای دوستان راستین در نـگـاه امـام عـلی(ع) و اینان بودند یاوران با وفا و دوستان صـمـیـمـی آن حـضرت که دوستی خود را بر پایه دین و دنیاگریزی و آخـرت گرایی بنا نهادند و تا آخرین قطره خون و آخرین لحظه حیات بـر تـعهدات خود پایدار ماندند و رضایت و خشنودی امام و مقتدای خود علی(ع) را خریدار شدند و به لقای دوست پیوستند
. امـیـد آن که همه ما با تاسی و اقتدا به اولیا و دوستان راستین خـد، راه دیـن داری و چـگـونـه زیـسـتن را فراگیریم و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت را از آن خود سازیم
حوزه نت
پی نوشت ها:
1ـ حجرات (49) آیه 10
2ـ فیض الاسلام، نهج البلاغه، نامه .53
3ـ همان، نامه .26
4ـ همان، خطب.
5 ـ همان، کلمات قصار، شماره 129
6 ـ مستدرک الوسائل، ج2، ص
7-تصنیف غررالحکم و دررالکلم، حدیث .9711
8 ـ همان، حدیث .9180
9ـ فیض الاسلام، همان، خطبه .141
10ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، حدیث .9737
11ـ همان، حدیث .9543
12ـ فیض الاسلام، همان، خطبه
13ـ مومنون (23) آیه .8
14- اسرإ (17) آیه .34
15ـ اصول کافی، کتاب الایمان والکفر، باب خلف الوعد، روایت
16ـ فیض الاسلام، همان، نامه .53
17ـ تصنیف غررالحکم، حدیث .9562
18ـ فیض الاسلام، همان، خطبه
19ـ همان، خطبه
20ـ همان، خطبه
21ـ همان، کلمات قصار، شماره .281
دوست و دوستی و دوستان راستین از نگاه امام علی علیه السلام
. یکی از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار در توسعه و پیش رفت سیاسی، اجـتـمـاعـی، اقتصادی و فرهنگی و فائق آمدن بر مشکلات و گرفتاری هـای مختلف، حاکمیت روح تعاون و هم کاری بین افراد اجتماع است.
اجـتـمـاعات و گروه هایی که مجموع افراد یا بیش تر آنان خود را نـسبت به سرنوشت دیگران مسئول می دانند و از روی صداقت و دوستی در امـور اجـتـمـاعی فعالانه شرکت می کنند، از رفاه و آسایش بیش تـری برخوردارند و برعکس در جوامعی که جوی غیردوستانه حاکم است و افـراد آن سـر در لاک خـودیـت بـرده اند و به جز اندیشه منافع شـخصی،دغدغه دیگری ندارند، رکود و انحطاط و گرفتاری و نقاط ضعف بیش تری وجود دارد
. مـکـتـب اسـلام بـا تـوجه به این واقعیت بر ترویج فرهنگ دوستی و بـرادری تـاکید می ورزد. پیامبر گرامی اسلام و پیشوایان معصوم و پـیـروان راستین آنان هریک به نحوی بر ضرورت و لزوم آن پافشاری می کنند
. جـامـعـه اسـلامـی در نگاه بزرگان دین، به منزله یک پیکر است که عـوامـل گـونـاگـونـی اجزای آن را به یک دیگر پیوند می دهد. آن عـوامـل هـمـان چیزهایی است که ما به عنوان معیارها و ارزش های اصـیـل و لازم در راستای برقراری ارتباطات دوستانه از آن یاد می کنیم
. امـیـرمـومنان به عنوان شخصیت ممتازی که در مقاطع مختلف و حساس تـریـن لحظات تاریخ اسلام می زیسته و آثار و برکات فراوان روابط دوسـتانه و برادرانه در محیط های مختلف اسلامی را از نزدیک شاهد بـوده اسـت، نسبت به توسعه این فرهنگ و برقراری جو دوستانه بین آحـاد مـخـتلف اجتماع حتی میان خود و دیگران بسیار در تلاش بوده است
. دوستان راستین در نگاه آن حضرت، نشانه ها و معیارهایی دارند که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1. دین داری
بـه آن چـه خـدای بزرگ به وسیله پیامبران خود برای سعادت و خوش بـخـتـی بـشر ارائه می دهد، مانند عقاید صحیح و اعمال شایسته و اخلاق پسندیده، دین گفته می شود
. دیـن، مجموع مقررات و چارچوب های مشخصی است که می تواند مبنا و مـحوری مهم برای برقراری پیوند دوستی بین خداپرستان قرار گیرد.
خـدای بـزرگ همه اهل ایمان را با هم برادر دانسته و می فرماید:
(انما المومنون اخوه;1 مومنان با هم برادرند
.(
هرچند نسل ما انسان ها به یک پدر و یک مادر منتهی می شود و همه از حـضرت آدم و حو، آفریده شده و از این جهت برادر و خواهر یک دیـگر شناخته می شویم، اما مبنای دیگری می تواند این مجموعه را به هم پیوند دهد و آن دین است
. امـیرمومنان علی(ع) به هنگام فرستادن مالک اشتر برای زمام داری مصر، در نامه ای خطاب به ایشان بر دوستی با مردم به خاطر دو خط ارتـبـاطـی کـه زمـام دار و مردم را با هم پیوند می زند، بسیار تاکید می ورزد و می فرماید:
(مـهـربـانی و دوستی ورزیدن و خوش رفتاری با مردم را در دل خود جـای ده و هـم چـون جـانـوری شـکاری که خوردن آنان را غنیمت می شـمـارد مباش، چرا که آنان: (اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق2; یا برادر دینی تو و یا همانند تو در خلقت هستند
.( آن حـضرت در جایی دیگر خطاب به یکی از کارگزاران خود می نویسد:
(به او امر کرده و دستور می دهم که مردم را نرنجاند و به آن ها دروغ نـگـویـد و بـه سبب فرمانروایی بر آن ها از روی سرکشی، از آنـان روی بـرنـگرداند: (فانهم الاخوان فی الدین3; زیرا آنان در دین برادر یک دیگرند
.( در جـایـی دیگر ضمن هشدار نسبت به حاکم نبودن جو دوستی و صفا و صـمـیـمیت در میان مسلمانان می فرماید: (و انما انتم اخوان علی دیـن الـلـه…4 شـمـا بـر دین خدا با هم برادرید، میان شما را جـدایـی نـینداخته مگر ناپاکی باطن ها و بدی اندیشه ه، از این رو بـه یـک دیـگر کمک نمی کنید و پند و اندرز نمی دهید و به یک دیگر بذل و بخشش نمی کنید و با هم دوست و رفیق نیستید
.( دیـن داری در نـگـاه امـام علی(ع) مهم ترین نشانه و معیار برای شـنـاخـت دوسـتـان راستین و قوی ترین عاملی است که روح تعاون و هـمـکـاری و ایـثـار و گذشت و مسئولیت پذیری را در میان دوستان حـاکـم می سازد و بسیاری از زشتی ها را از محیط زندگی آنان دور می کند
. اگـر آن حضرت می فرماید: (لایکون الصدیق صدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثـلاث فـی نکبته و غیبته و وفاته5; دوست واقعی کسی است که برادر خـود را در سـه حـالت: گرفتاری، هنگام نبودن او و بعد از وفات، یاری رساند;(
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
و اگـر بـه کمیل بن زیاد توصیه می کند که: ای کمیل از دو رویان دوری گـزیـن و بـا خـائنان همراه مشو و مبادا با ستم کاران رفت وآمـد کـنـی و یا با آنان مخلوط گردی، مبادا آنان را فرمان بری یـا در مـجـالـسـشـان حـضور یابی که خدا را بر تو خشمگین خواهد ساخت6; و اگـر آن حـضرت در مورد دوست، بر اموری هم چون: مورد اعتماد و وفـادار، صادق و راستگو، حلیم و بردبار و پوشاننده عیوب بودن و خـائـن و فـتنه گر و ضایع کننده حقوق و ستم کار نبودن تاکید می ورزد، همه این امور در سایه دین داری واقعی دوست تامین است
. دیـن و دیـن داری، اسـاسـی تـریـن نـقش را در اصلاح اخلاق و آداب اجـتـمـاعـی و امـور سیاسی و اجتماعی و تربیت روح و روان انسان دارد و انـواع گرفتاری ها و ناملایمات درونی و برونی را از دل و زبـان و دسـت و پـا و تـمام وجود انسان می زداید و روح تعاون و هـمکاری و ایثار و برادری را در محیط زندگی انسان حاکم می سازد و هـمـیـن نـکـته مهم ترین نقش را در دوام دوستی ها دارد. حضرت عـلـی(ع) مـی فـرمـایـد: (مـوده ذوی الدین بطیئه الانقطاع دائمه الـثبات والبقإ7; دوستی دین داران دیرتر به جدایی می انجامد و بـا ثـبـات و ماندگارتر است) و در جایی دیگر می فرماید: (اخوان الـدیـن ابقی موده،8 دوستی برادران براساس دین ماندگارتر است.(
ایـن جـا اسـت کـه انـسـان به رمز و راز توصیه ها و حساسیت های امـیـرمـومنان علی(ع) نسبت به مراقبت و پاس داری از دوستی هایی کـه بـراسـاس دیـن بنا نهاده شده است، آشنا می شود. آن حضرت می فـرمـایـد: (ایها الناس، من عرف من اخیه وثیقه دین و سداد طریق فـلا یـسـمعن فیه اقاویل الرجال…;9 ای مردم هرکه برادر خود را شـنـاخـت و دانـسـت کـه دین او محکم و استوار است و در گفتار و کـردار در راه راسـت گـام بـرمـی دارد، نباید گفتار (و بدگویی) دیـگـران دربـاره او را گـوش دهـد (و دوستی خود را قطع نماید
.( آگـاه بـاشید (اثر زیان کلام از زیان تیر، سخت تر و بیش تر است، زیـرا) گـاهـی تیرانداز، تیر می اندازد و تیرها به خطا می رود. لیکن کلام بی اثر نمی ماند(.
2. آخرت گرایی
در نـگـاه انسان های فهمیده و عاقل و آشنا با فرهنگ اسلام، دنیا مـحـل گـذر و تـجارت خانه و کشت زاری است که باید برای آبادانی سـرای جاودان از آن بهره گرفت. کسانی که با این دید به دنیا می نـگرند فعالیت ها و امور زندگی خود را با توجه به هدف های عالی و کـمـالات معنوی و ماندگار تنظیم می کنند، کارهایشان رنگ خدایی دارد و از خـودخـواهـی ه، مـنـفعت پرستی ها و رذایل اخلاقی به دورنـد. آنـان رضـایت و خوشنودی خدا و خیرخواهی برای دیگران را بـر منافع زودگذر دنیا ترجیح می دهند و روابط دوستانه و معاشرت های خود با دیگران را بر این اساس استوار می کنند
. اعـتـقـاد بـه سرای جاودان و نگرش فرا دنیایی عامل مهمی است که انـسـان ها را از گناه و ناپاکی و خیانت دور می سازد و آنان را بـه کارهای نیک و ایثار و گذشت و فداکاری و رعایت حقوق و وظایف انـسانی خود در مقابل دوستان فرا می خواند و دوام و ثبات دوستی هـا را تـضـمین می کند. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: (من دعاک الـی الدار الباقیه واعانک علی العمل لها فهو الصدیق الشفیق10; هـرکـس تـو را به خانه آخرت فرا خواند و تو را در راه عمل کردن بـرای رسیدن به خوش بختی در آن سرا یاری رساند، او دوست مهربان است.)
هم چنین می فرماید: (ود ابنإ الآخره یدوم لدوام سببه11; دوستی آخرت گرایان با ثبات و با دوام است، چون سبب آن دائمی است.) افـرادی که سعادت و خوش بختی در سرای آخرت را بر هواهای نفسانی و متاع دنیا ترجیح می دهند، همواره به فکر انجام وظیفه و اطاعت از فـرمـان الـهـی هـستند و برای رسیدن به منافع مادی به اعمال نـاشـایست دست نمی زنند و دوست و دشمن در نگاه آنان براساس سود و زیان دنیایی و منافع شخصی تفسیر نمی شود
. بـرخلاف دنیاطلبان و کسانی که عشق به دنیا و منافع مادی در وجود آنان رسوخ کرده و به تعبیر قرآن کریم تنها ظاهری از زندگی دنیا را مـی دانـند و از آخرت و سرای دیگر بی خبرند و همه چیز را با دیـد مادی و بد و خوب اشیا و انسان ها را براساس سودمند بودن و یـا زیان بار بودن آن برای خود تفسیر می کنند. هرچیز که به نفع شخصی آنان بود و یا ضرر و خسارتی را از آنان دور ساخت، در نگاه آنـان خوب و هر چیز که به زیان آنان بود و یا نفعی به حال شخصی آنان نداشت، بد است.
این دغل دوستان که می بینی
مگسانند گرد شیرینی
ایـنـان تـا زمـانی به آداب و رسوم انسانی، سجایای اخلاقی، حق و فـضـیـلت، حمایت از افتادگان و دست گیری ناتوانان، یاری رساندن بـه فـقـیـران و دوستی با دیگران پای بند می باشند که با منافع آنان در تضاد نبوده و برای دنیاطلبی آنان خطرساز نباشند
. این نکته ای است که امیرمومنان علی(ع) به یکی از یاران باوفا و دوسـتـان صـمـیـمی خود فرمود. وقتی ابوذر غفاری بر مبارزات خود عـلـیـه عـثمان و عمال او شدت بخشید و بر غارت گری و حیف و میل بـیـت الـمال مسلمانان از سوی آنان خرده گرفت، تصمیم به تبعیدش گـرفـتـنـد. بـه هنگام اجرای دستور خلیفه در تبعید ابوذر، امام عـلی(ع) او را تا دروازه شهر مشایعت کرد و به ایشان فرمود: (ای ابـوذر تـو بـرای رضـایت و خشنودی خدا به خشم آمدی، پس امیدوار بـاش بـه آن که برای او خشمگین شدی. این قوم (عثمان و معاویه و پـیروانشان) بر دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خود از آن هـا تـرسـیـدی، پـس آن چه برای آن از تو می ترسند به دستشان ده [دنـیـا را بـه آن هـا واگـذار] و برای آن چه می ترسی از ایشان بـگـریـز… پـس اگـر دنـیای آنان را می پذیرفتی تو را دوست می داشـتـند و اگر از دنیا چیزی برای خود جدا می نمودی و دنیاپرست می شدی تو را در امان می گذاشتند).12 بنابراین، آخرت گرایی و انجام وظیفه برای رسیدن به سعادت و خوش بـخـتـی در سـرای آخـرت و در نهایت جلب رضایت و خشنودی خدا یکی دیـگر از معیارهایی است که می توان به وسیله آن دوست و دشمن را شناخت و از مزایای آن بهره مند شد.
3. پای بندی به عهد و پیمان
مـعـمولا همه انسان ه، چه زن و چه مرد و چه کوچک و چه بزرگ، از هـر قبیله و نژاد و مذهب در همه زمان ها و مکان ه، کم وبیش در طـول زنـدگـی خـود، بـا عهد و پیمان و قراردادهای مختلفی روبرو بـوده اند که براساس آن، انجام دادن یا ترک کارهایی را بر عهده می گرفته اند
. از ایـن رو، مـجموعه ادیان آسمانی و همه مصلحان عالم همواره در صـدد بـوده انـد با ترویج فرهنگ پای بندی بر عهد و پیمان، مردم را از عهدشکنی و خیانت در قراردادها باز دارند
. مـکـتـب اسـلام وفـای به عهد را از صفات برجسته مومنان دانسته و هـمـگـان را در بـرابـر تعهدات و قراردادهایی که با یک دیگر می بـنـدنـد مـسـئـول مـی دانـد. قرآن کریم می فرماید: (والذین هم لامـانـاتـهم و عهدهم راعون13; و[ مومنان] کسانی هستند که امانت ها و پیمان های خود را مراعات کنند
.( و نیز می فرماید: (اوفوا بالعهد ان العهد کان مسولا14; به عهد و پیمان خویش وفا کنید که بازخواست خواهید شد
.( پـیامبر گرامی اسلام می فرماید: (هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید به وعده ای که می دهد پایبند باشد).15 امـیـرمـومنان علی(ع) ضمن نامه ای به مالک اشتر بر وفای به عهد حتی نسبت به دشمن تاکید می ورزد و می فرماید:
(اگـر بـیـن خود و دشمنت پیمان بستی یا عهد کردی که به او پناه دهـی، جـامـه وفـا را بر عهد خود بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار).16
پای بندی به تعهدات در سالم سازی محیط و تحکیم روابط دوستانه و بـه وجـود آمـدن جـو اعتماد و اطمینان بین دوستان، بسیار تاثیر دارد. از طـرفی عهدشکنی و عدم التزام به تعهدات ، بیش ترین نقش را در ایـجـاد جـو بـدبـیـنـی و نفاق و پیدایش رخوت و سستی بین دوسـتـان ایـفـا مـی کـنـد. بـی جهت نیست امیرمومنان علی(ع) می فـرماید: (لاتعتمد علی موده من لایوفی بعهده; بر دوستی کسی که به عهد خود وفا نمی کند، اعتماد مکن).17 کـسـی کـه بدقول و عهدشکن است چگونه می تواند دوست قابل اعتماد بـاشـد. آن کـه امروز قولی می دهد، فردا آن را زیرپا می گذارد، امـروز تعهد می کند با افراد بد رفت وآمد نکند، فردا خلاف آن را عـمـل مـی کند، امروز قول می دهد نماز بخواند یا سر وقت در کلاس حـاضـر شـود، اما به آن پای بند نمی ماند، چگونه می تواند دوست صـمـیـمـی و مـورد اعـتماد، یار و مددکار و تکیه گاهی مطمئن در شرایط سخت و گرفتاری ها شناخته شود
. بـرای پی بردن به اهمیت وفای به عهد و زیان های عهدشکنی در بین دوسـتـان کـافـی است به دریای بی کران نهج البلاغه مراجعه کنیم; زیـرا بـا مـروری اجمالی بر این کتاب شریف به خوبی روشن می شود کـه بـیش ترین ضربه ها و خسارت ها بر حکومت ها و بر جوامع بشری و روابـطـ دوسـتـانه بین افراد از ناحیه کسانی است که بر عهد و پـیـمـان خـود پای بند نبوده و خیانت و عهدشکنی پیشه آنان بوده اسـت و این مشکلی است که امام علی(ع) در میدان های مختلف با آن مواجه بوده و از آن شکایت داشته اند
. دربـاره طـلحه و زبیر و مشکلاتی که برای آن حضرت ایجاد کردند می فـرمـایـد: (پـس[ از قـتل عثمان] روآوردید به من مانند روآوردن نـوزایـیده ها به فرزندانشان، پی درپی می گفتید: آمده ایم بیعت کنیم. دست خود را به هم نهادم شما باز کردید، و آن را عقب بردم شـمـا بـه سـوی خـود کشیدید[ .پس چرا عهد و پیمان خود با من را شـکـسـتـید] !بار خدایا! طلحه و زبیر با من قطع رحم کردند، ستم نمودند و پیمان خود را شکستند و مردم را بر من شوراندند).18 آن حـضـرت در تـوبـیـخ و سرزنش لشکریان و یارانش در نجنگیدن با مـعـاویه سخنانی دارد که در بخشی از آن آمده است: (شما را برای رفـتـن به جهاد و جنگیدن با دشمن طلبیدم نرفتید، و[ سود رفتن و زیـان نرفتن به کارزار را] گوشزد شما نمودم نشنیدید، و در نهان و آشـکـار شـمـا را دعوت کردم اجابت نکردید و پند و اندرز دادم نـپـذیرفتید… ای اهل کوفه از[ رفتار شما] به سه چیز و دو چیز به غم و اندوه مبتلا شده ام، با این که گوش دارید، کر هستید، با ایـن کـه زبـان داریـد گـنگ اید و با این که چشم دارید، کورید
. هـنـگام جنگ در راستی و ثبات قدم، چون مردان آزاده نیستید و در بلا و سختی برادران حقیقی و مورد اعتماد نمی باشید).19 الـبـته باید گفت که عهد و پیمان تنها شامل قراردادهای سیاسی ـ اجـتـمـاعـی بـیـن زمام دار و مردم نیست. این موضوعی است مهم و فـراگـیـر که انسان ها در همه دوره های زندگی، از روزی که بد و خـوب را تشخیص می دهند و پا در اجتماع می گذارند تا پایان عمر، در مـحـیط خانه، مدرسه، مزرعه، کارخانه و در همه جا با آن سر و کار دارند و همین نکته ما را وادار می کند تا ضمن پای بند بودن خـودمـان بـه عـهـد و پـیمان هایی که با دیگران می بندیم، برای پـایـداری دوسـتـی هـا و در امـان مـاندن از خسارت های ناشی از عـهـدشـکنی، دوستان خود را با توجه به این معیار انتخاب کنیم و از مـیان اطرافیان خود کسانی را برای دوستی برگزینیم که به عهد و پیمان خود وفادارتر باشند.
در غم فراق یاران
هـرچـند بیش تر کسانی که با امام علی(ع) طرح دوستی ریختند و با پـیـمـان و بیعت خود، به آن حضرت قول همکاری و مساعدت و همراهی دادنـد، در اثـر ضـعف ایمان و دنیاطلبی و رفاه زدگی در گرماگرم حـوادث و اوج سختی ها که باید مردانه به یاری بشتابند، آن حضرت را تـنـهـا گـذاشـتند، اما بودند جوان مردان با ایمان و عاشقان ثـابـت قدمی که تا لحظه ملاقات معشوق پروانه وار به گرد آن حضرت چـرخـیـدنـد و تبعیت و همراهی خود را با نثار جان خود به اثبات رساندند
. یـاد و خاطره آنان چنان در دل امام علی(ع) جای گرفته بود که هر وقـت اوضاع بر آن حضرت تنگ می شد و سختی ها و شداید به اوج خود مـی رسید، غم و اندوه فراق آنان در سیما و بیان حضرت نمایان می شد
. نـوف بـن فـضـاله بکالی از اصحاب خاص امیرالمومنین می گوید: آن حـضـرت خـطـبـه ای را در کوفه برای ما بیان کرد در حالی که روی سـنـگـی ایستاده بود و جبه ای از پشم بر تن داشت و بند شمشیر و کـفـش پایش از برگ درختان خرما بود و پیشانی او از بسیاری سجده مـانـنـد پـیـنه زانوی شتر بود، بعد از حمد و ثنای الهی سخنانی فرمود تا به این جا رسید:
بـنـدگـان خـدا عازم رفتن از دنیا شدند و کمی دنیا را که بقایی نـدارد بـه بـسـیـاری آخرت که فانی نمی گردد، فروختند. چه زیان بـردند برادران ما که خون آنان در جنگ صفین ریخته شد از این که امـروز زنـده نـیـسـتند تا غصه ها بخورند و آب تیره بیاشامند؟! [خـوشا به حال آنان که از این جهان رفتند و چنین روز را ندیدند ]بـه خدا قسم، آن ها خدا را یافتند، خداوند هم مزد آنان را عطا فـرمـود و آن هـا را بـعـد از خـوف و تـرس در سرای امن جا داد، کـجـایند برادران من که در راه حق سوار شده و به راستی و درستی [عـمـر به پایان رسانده و] گذشتند؟! کجا است عمار، کجا است ابن تـیـهان و کجا است ذوالشهادتین؟! آنان که با هم بر کشته شدن در راه خـد، پـیـمان بستند و سرهاشان ـ[ بعد از کشته شدن] به سوی معصیت کاران[ معاویه و پیروانش] فرستاده شد!!)
20 آن حضرت در جایی دیگر ضمن یاد کردن از ابوذر غفاری یا عثمان بن مـضعون، می فرماید: در روزگار گذشته برادری داشتم[ ابوذر غفاری یـا عـثمان بن مضعون] در راه خدا که کوچک بودن دنیا در نظرش او را در چشم من بزرگ می نمود و شکمش بر او تسلط نداشت و…).21 آری، ایـن بـود نمونه ای از نشانه ها و معیارهای دوستان راستین در نـگـاه امـام عـلی(ع) و اینان بودند یاوران با وفا و دوستان صـمـیـمـی آن حـضرت که دوستی خود را بر پایه دین و دنیاگریزی و آخـرت گرایی بنا نهادند و تا آخرین قطره خون و آخرین لحظه حیات بـر تـعهدات خود پایدار ماندند و رضایت و خشنودی امام و مقتدای خود علی(ع) را خریدار شدند و به لقای دوست پیوستند
. امـیـد آن که همه ما با تاسی و اقتدا به اولیا و دوستان راستین خـد، راه دیـن داری و چـگـونـه زیـسـتن را فراگیریم و سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت را از آن خود سازیم
حوزه نت
پی نوشت ها:
1ـ حجرات (49) آیه 10
2ـ فیض الاسلام، نهج البلاغه، نامه .53
3ـ همان، نامه .26
4ـ همان، خطب.
5 ـ همان، کلمات قصار، شماره 129
6 ـ مستدرک الوسائل، ج2، ص
7-تصنیف غررالحکم و دررالکلم، حدیث .9711
8 ـ همان، حدیث .9180
9ـ فیض الاسلام، همان، خطبه .141
10ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، حدیث .9737
11ـ همان، حدیث .9543
12ـ فیض الاسلام، همان، خطبه
13ـ مومنون (23) آیه .8
14- اسرإ (17) آیه .34
15ـ اصول کافی، کتاب الایمان والکفر، باب خلف الوعد، روایت
16ـ فیض الاسلام، همان، نامه .53
17ـ تصنیف غررالحکم، حدیث .9562
18ـ فیض الاسلام، همان، خطبه
19ـ همان، خطبه
20ـ همان، خطبه
21ـ همان، کلمات قصار، شماره .281