طلسمات

خانه » همه » مذهبی » وسوسه های شیطان قوی تر از هدایت های الهی

وسوسه های شیطان قوی تر از هدایت های الهی


وسوسه های شیطان قوی تر از هدایت های الهی

۱۳۹۳/۰۲/۰۶


۶۵۶ بازدید

سلام چرا وسوسه های شیطان خیلی قوی تر از هدایت های الهی در دل انسان نفوذ میکنند؟
واقعا چرا؟


کار شیطان فاصله انداختن بین بنده و معبود است و اگر چنین نکند جای تعجب دارد. اولین قدم در مبارزه و غلبه بر مشکلات، شناختن مشکل و پیدا کردن راه غلبه بر آن مشکل است. مبارزه با شیطان نیز از این قاعده مستثنی نیست. شرط اولی و اصلی در شکست شیطان، شناخت شیطان و دسیسه هایی است که برای اغوای انسان به کار می برد. شیطان با تجربه چند هزار ساله ای که در گمراه کردن انسانها دارد، حریفی نیست که به راحتی بتوان پنجه در پنجه اش افکند و پشتش را به خاک مالید. و خیال اینکه مبارزه با شیطان کار آسانی است را باید از سر بیرون کرد. خداوند در آیه 76 سوره نساء قدرت شیطان را ضعیف می داند، با این وجود چون ما از نظر ایمان ضعیفیم، باز مغلوب همین قدرت اندک شیطان می شویم. ( انّ کید الشیطان کان ضعیفا). بهترین راه مبارزه با شیطان پس از شناخت او، تقویت ایمان و تزکیه نفس می باشد که عامل بازدارنده نیروی شیطانی است.
«شناخت شیطان»
کسی که شیطان را بشناسد می داند: 
1. شیطان داراى اصحاب و اعوانى است که قرآن کریم از آنها به قبیل و ذریّه تعبیر مى کند: «هو وقبیله»(1) «أفتتخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى»(2) بنابراین، لشکر فراوانى در اختیار دارد و خودش فرمانده لشکر است.
2. شیطان با هیچ کس سر سازش ندارد و دشمن بنى آدم است: «إنّ الشیطان للإنسان عدوٌّ مبین»(3) لشکریان او نیز با انسانها دشمنى دارند: «هم لکم عدوٌّ»(4)
3. شیطان و اعوان و انصار او براى اعمال دشمنى به صورتهاى گوناگون وارد عمل مى شوند گاهى سواره، گاهى پیاده، گاهى فردى، گاهى جمعى: «أجلب علیهم بخیلک ورجلک»(5) گاهى تهدید مى کند و وعید مى دهد: «وعدهم»(6) «ألشیطان یعدکم الفقر»(7) گاهى امر مى کند: «یأمرکم بالفحشاء»(8) گاهى مى ترساند: «یخوّف أولیائه»(9) گاهى به صورت خیرخواهى وارد مى شود: «فوسوس إلیه الشیطان قال یا آدم هل أدلّک على شجرة الخلد و ملک لایبلى»(10) «وقاسمهما إنّى لکما لمن الناصحین»(11) گاهى با تزیین اعمال بزهکاران: «زیّن لهم الشیطان أعمالهم»(12) و گاهى به صورت مشارکت در اموال و اولاد و به سبب آنها انسان را گمراه می کند: «شارکهم فى الأموال و الأولاد»(13).
4. گناهان نیز تیرهاى شیطان است که از چلّه کمان او به سوى آدمى پرتاب مى شود تا انسان را به خاک سیاه بنشاند. از رسول اکرم (ص) نقل شده است: «ألنَظر سَهْم مَسموم من سِهام إبلیس»(14) نگاه حرام تیرى مسموم از تیرهاى شیطان است». البته در این حدیث نگاه به عنوان مثال و یکى از مصادیق آن ذکر شده است وگرنه هر گناهى تیر مسموم شیطان است و نگاه خصوصیتى ندارد. بسیارى از گناهان بدتر از نگاه شیطانى و داراى آثار تخریبى بیشترى است.
5. درگیرى و دشمنى شیاطین با انسان پایان نمى پذیرد هم در گذشته وجود داشت و هم در آینده وجود خواهد داشت: «إنّ الشیطان کان للإنسان عدوّاً مبیناً»(15) مگر این که انسان را شکست بدهد و زشتى هایش را آشکار کند و او را رسوا سازد: «وکان الشیطان للانسان خذولًا»(16) «زیّن لهم الشیطان أعمالهم فصدّهم عن السَّبیل فهم لا یهتدون»(17) یا این که از دست انسان شکست بخورد و کاملًا ناامید گردد: «إنّه لیس له سلطان على الذین ءامنوا و على ربّهم یتوکّلون»(18) «لأغوینّهم أجمعین إلّا عبادک منهم المخلَّصین»(19). بدین ترتیب تا انسان به ایمان کامل، توکّل و مقام مخلصین نرسد، در معرض اغوا و وساوس شیطان قرار دارد.
6. مشکل بزرگ آدمى این است که این همه دشمن، که از هر طرف به او حمله و تیراندازى مى کنند، از دیدار او مخفى هستند و او آنها را نمى بیند از این رو نمى تواند با آنها مقابله به مثل کند و یا با فرار کردن از دستشان رها شود ولى آنها او را مى بینند. لذا مى توانند به طور دقیق او را نشانه گیرى کنند: «إنه یریکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم»(20).(آیة الله جوادى آملى، حماسه و عرفان)
بنابراین انسان برای اینکه بتواند حریف چنین دشمن قدری شود و با او به مبارزه برخیزد باید تمام توان و حواسش را برای مبارزه بکار گیرد تا مغلوب غفلت خویش نگردد. برای کسی که می خواهد از دام شیطان رهایی یابد، تزکیه نفس از گناهان و رعایت تقوای الهی تنها راهی است که می تواند به سبب آن در برابر شیطان ایستادگی کند و مغلوب دسیسه های او نشود. تقوا ملکه ای است که با ممارست در انسان به وجود می آید و انسان را در مقابل گناه و بدی ایمن می دارد.
هدف از آفرینش انسان، رسیدن او به آخرین نقطه کمال و بالاترین لذت هاى روحى و معنوى یعنى همان رسیدن به تقوا و قرب خداوند و معرفت و شناخت حق است. همه نیروها و استعدادهاى ظاهرى و باطنى و جسمانى و روحانى انسان به منظور رسیدن به این هدف عالى در وجود انسان قرار داده شده و فطرت و سرشت او فطرتى کمال جو و متعال خواه است. راه بندگى و چگونگى پیمودن مسیر حق و جاده اى که انسان رابه این آرمان والا مى رساند از طریق عقل و آموزه هاى دین و تعالیم انبیاء و اولیاى الهی به انسان نشان داده شده و به او معرفى گردیده است. موانع راه و امورى که مانع رسیدن به این هدف است و آفت راهرو و سالک راه خداست نیز به روشنى در قرآن و کلمات و سخنان پیشوایان معصوم (ع) بیان شده است. از جمله چیزهایى که مانعى سخت و جدى در پیمودن این راه سعادت و رسیدن به این هدف شوق انگیز و ارزنده است، گناه و عصیان است. همانطور که گفتیم گناه تیر زهرآلودی است که از کمان شیطان برای به خاک انداختن انسان رها می شود. گناه حجابى بزرگ میان انسان و حقیقت اوست. گناه، چراغ فطرت را که آینه خدانما است و انسان را از بالاترین و لذیذترین نعمت ها که همان معرفت پروردگار و لقاى خداوند و قرب او است محروم مى سازد. گناه باعث می شود تا انسان از نور حق که روشن کننده مکر شیاطین و مسیر حق است محروم شود.
«گناه و تأثیرات آن»
برای اینکه به مضرات و قدرت تخریب گناه بر نفس پی ببرید، به بعضی از تأثیرات گناه که در روایات بیان شده است اشاره می کنیم:
1. گناه موجب سلب نعمت و از دست دادن آن مى شود: «خداوند هیچ یک از نعمت هایى را که به بنده اش عطا فرموده از او نمى گیرد مگر این که گناهى انجام داده که سزاوار گردد خداوند نعمت را از او بگیرد») میزان الحکمه، ج 3، ص 456، ح 6630، انتشارات دفتر تبلیغات (. و نیز: «گناه موجب مى گردد انسان علم و آگاهى اش را فراموش کند») همان، ح 3366) .
2. گناه باعث نزول بلا و گرفتارى مى گردد: «هیچ رگى بریده نمى شود و هیچ گرفتارى پیش نمى آید و هیچ کس بیمار نمى شود مگر به واسطه گناه کردن») همان، ص 466، ح 4366).
3. گناه باعث محروم شدن از رزق و روزى مى گردد: «بنده گناهى مرتکب مى شود و به دنبال آن از رزق و روزى محروم مى گردد» (همان، ح 8366).
4. گناه باعث قطع باران و خشکسالى است: «هیچ سالى کم باران تر از سال دیگر نیست، ولى وقتى مردم در سرزمین گناه کنند، خداوند بارانى را که رزق و روزى و سهم آنها بود، از آنها دریغ مى کند و به جاى دیگر مى فرستد» (همان، ص 467، ح 3466).
5. گناه موجب مرگ زود رس مى گردد: «من یموت بالذنوب اکثر ممن یعیش بالاعمار کسانى که به واسطه گناهان مى میرند بیش از کسانى هستند که با به سر آمدن عمرشان مى میرند» (همان، ح 2466).
6. گناه موجب تغییر یافتن نعمت ها و مستجاب نشدن دعا و جلو افتادن عذاب الهى و رسوا شدن و زود مردن مى گردد: «از گناهانى که موجب پذیرفته نشدن دعا مى گردد، بدى نیت و پلیدى درون و نفاق ورزى با برادران دینى و تأخیر انداختن نمازهاى واجب و ترک کارهاى نیک و ترک صدقه دادن و بد زبانى و فحش دادن است» (همان، ص 468، ح 7466). برخى گناهان عذاب الهى را جلو مى اندازد: «عاق والدین و ظلم به مردم و کفر احسان و نعمت از این قبیل گناهان است» (همان، ص 469، ح 9466).
7. گناه در روح و روان و وجود انسان تأثیر عمیق و شومى دارد: حضرت صادق (ع) در حدیثى مى فرماید: «و ان العمل السئى اسرع فى صاحبه من السکین فى اللحم عمل زشت و گناه در انحام دهنده آن اثرى بیشترى از اثر چاقو در گوشت دارد» (همان، ص 465، ح 3366).
8. گناه، قساوت قلب که منشاء همه جرم ها و جنایت ها است را موجب مى گردد: «ما جفت الدموع الا لقسوه القلوب و ما قست القلوب الا لکثره الذنوب اشک ها به خاطر قساوت و سختى قلب مى شکند و قساوت قلب نتیجه فراوانى گناه است» (همان، ص 465، ح 9266).
9. گناه انسان را از هدف و مقصدش باز مى دارد: امام حسین(ع) در جواب نامه کسى که از او موعظه کوتاهى خواسته بود فرمود: «من حاول امرا بمعصیه الله کان افوت لما یرجو و اسرع لمجى ء ما یحذر – هر کس بخواهد با گناه هدفى را دنبال کند، آن چه مى خواهد زودتر از دستش مى رود و آن چه را که دوست ندارد زودتر به او مى رسد» (همان، ص 451، ح 4556). حتى اگر انسان را به خاطر گناه و عصیانش مؤاخذه و کیفر نمى کردند، شایسته بود انسان عاقل اندیشمند و شاکرى که قدردان نعمت هاى پروردگارش مى باشد و احسان و لطف خداوند متعال را با همه وجودش احساس مى کند و عظمت و کبریایى او را مى شناسد، هرگز او را عصیان نکند و گناهى مرتکب نگردد، یعنى گناه، نشانه ناسپاسى بنده نسبت به نعمت هاى خداوند و غفلت او از جلال و عظمت و حضور پروردگار است. امیر مؤمنان(ع) در سخنى زیبا و جالب مى فرماید: «لو لم یتوعد الله على معصیه لکان یحب ان لایعصى شکر النعمه – اگر خداوند بر گناه و عصیان وعده کیفر و مجازات نداده بود باز واجب بود که به خاطر سپاسگزارى نعمت هاى خداوند، او را معصیت نکند» (همان، ص 449، ح 6456).
«قدم در مسیر بندگی و خودسازی»
– اولین قدم در مسیر بندگی، توبه و جبران گذشته می باشد. تا صفحه قلب انسان پاک و تمیز نباشد قابلیت نوشتن مطالب جدید بر روی آن وجود نخواهد داشت. پیامبر اکرم (ص) در روایتی می فرمایند: انّ الله تعالى یحبّ الشابُّ التائب – خداوند جوان توبه کار را بیشتر از [سایر توبه کنندگان ] دوست دارد». بنابراین اگر شما به هر دلیلى، تاکنون اشتباهاتى مرتکب شده اید، نباید از لطف و رحمت خدا مأیوس باشید. قطعا راه بازگشت وجود دارد و خداوند نیز وعده داده است که هم توبه کنندگان را دوست دارد و هم به آنها کمک مى کند ان الله یحبّ التوابین.
– مقصد انسان مؤمن بندگی و رسیدن به کمال است و انسان آگاه و روشن براى رسیدن به کمال و بهره مندى کامل از سرمایه هاى ارزنده خود باید در مسیر رشد و تکامل قدم بگذارد. امیر مؤمنان على علیه السلام در یکى از سخنان کوتاه خود مى فرماید: «رحم الله امرء علم من این و فى این و الى این – خداوند رحمت کند انسانى را که بداند از کجا آمده و در کجا به سر مى برد و به سوى چه مقصدى روان است.
بنابراین قدم اول آشنائى با مبدأ و معاد و وظایف انسان بین این شروع و آن انجام است که آشنائى با همان اصول عقاید می باشد. آشنائى با اصول عقاید و داشتن بصیرت نسبت به باورها و عقاید درست و صحیح است که نقش عمیقى در چگونگى زندگى و رفتار و برنامه ریزى و نگرش انسان به عالم و جهان هستى دارد.
کتاب هاى فراوان و خوبى در مورد اصول عقاید و جایگاه انسان در هستی نوشته شده که به برخى از آنها که نیاز فورى ترى مى باشند اشاره مى شود:
1- مجموعه مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى، تألیف استاد شهید مرتضى مطهرى که شامل بخش هاى هفت گانه زیر است:
الف: انسان و ایمان.
ب: جهان بینى توحیدى.
ج: وحى و نبوت.
د: انسان در قرآن.
ه: جامعه و تاریخ.
و: امامت و رهبرى.
ى: زندگى جاوید یا حیات اخروى.
2- همه کتاب هاى شهید آیت الله دستغیب به ویژه کتاب هاى:
الف: توحید.
ب: معاد.
ج: امامت.
د: ایمان.
 
–  قدم بعدی، آشنائى با فضایل و رذایل اخلاقى است، یعنى امورى که زمینه ساز سعادت یا بیچارگى و محرومیت انسان مى باشند و در ساختن شخصیت حقیقى انسان و شکل دادن به خود حقیقى او نقش اساسى دارند. مسئله خود شناسى که ثمره آن خداشناسى است و نیز آشنائى با گناهان و گناه شناسى از مباحث مهم این بخش است و در این قسمت کتابهاى زیر توصیه مى گردد:
1- خود شناسى براى خود سازى، تألیف استاد مصباح یزدى.
2- گناهان کبیره، شهید دستغیب.
3- گناه شناسى، استاد قرائتى.
– روى دیگر سکه خودسازی و تقویت ایمان افزایش سطح انگیزش است یعنى افزون بر کنار زدن موانع باید نیروى فکرى و شناختى و انگیزشى خود را نیز براى انجام کارهاى خوب افزایش دهید به این منظور باید شناخت آمیخته با تعقل خود را از حضرت حق و اوصاف او بیشتر کنید. اگر انسان خود و خداى خود را بشناسد و جایگاه خود را در مجموعه نظام هستى دریابد مى یابد که اگر یک آن عنایت خداوندى از او سلب گردد نیست مى شود و حتى خاکسترى از او باقى نمى ماند. براى رسیدن به دو هدف ارتقاى سطح دانش و انگیزش، از همنشینى با اهل دل و خواندن کتب آنها و خواندن احادیث اهل بیت (ع) و تفکر در آن و ارتباط صحیح و سالم و خالص با اهل بیت (ع) به همراه مددخواهی از آنان در قالب دعا، زیارت، نماز و… دریغ ننمایید. و در مقابل از دوستان ناباب و بی ایمان کناره گیری نمایید تا سبب غفلت شما نشوند.
برای نیل به این اهداف مطالعه کتب زیر توصیه مى شود:
1- چهل حدیث، امام خمینى.
2- جهاد اکبر، امام خمینى.
3- صراط سلوک، آیت الله حسن زاده آملى.
4- معاد و سراى دیگر، شهید دستغیب.
5- نامه هاى عرفانى، مرحوم بیدآبادى.
…………………………………………………………………………………………….
 
  (1) اعراف/ 27
  (2) کهف/ 50
  (3) یوسف/ 5
  (4) حجر/ 40.
  (5) اسراء/ 64
  (6)) همان (
  (7) بقره/ 268
  (8)) همان (
  (9) آل عمران/ 175
  (10) طه/ 120
  (11) اعراف/ 21
  (12) انفال/ 48
  (13) اسراء/ 64
  (14)) بحار 38/ 101 ح 34)
  (15) اسراء/ 53
  (16) فرقان/ 29
  (17) نمل/ 24
  (18) نحل/ 99
  (19) حجر/ 40 و 39
  (20) اعراف/ 27

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد