خانه » همه » مذهبی » حزب‌الله کدام مناطق سوریه را حفاظت می‌کند؟

حزب‌الله کدام مناطق سوریه را حفاظت می‌کند؟


حزب‌الله کدام مناطق سوریه را حفاظت می‌کند؟

۱۳۹۳/۰۱/۲۵


۴۵ بازدید

حزب‌الله کدام مناطق سوریه را حفاظت می‌کند؟

ادبیات فرقه ای و مذهبی در برخورد با حامیان نظام در میان سوری ها و غیر سوری ها به گوش می رسید. کاملا آشکار بود که هدایت همه به سمت یک جنگ با برچسب مذهبی خواسته اصلی حامیان تروریستها در سوریه بود. کسانی که شعار جنگ اهل سنت را سر دادند تا تعصب و فرقه گرایی را تقویت کنند و به ویژه زمینه را برای دشمنی با حزب الله فراهم کنند.

حزب‌الله کدام مناطق سوریه را حفاظت می‌کند؟

ادبیات فرقه ای و مذهبی در برخورد با حامیان نظام در میان سوری ها و غیر سوری ها به گوش می رسید. کاملا آشکار بود که هدایت همه به سمت یک جنگ با برچسب مذهبی خواسته اصلی حامیان تروریستها در سوریه بود. کسانی که شعار جنگ اهل سنت را سر دادند تا تعصب و فرقه گرایی را تقویت کنند و به ویژه زمینه را برای دشمنی با حزب الله فراهم کنند.



به گزارش عرش نیوز؛تروریست‌های سوریه از همان ابتدا در فشار بر حزب الله در دایره درگیری با نظام سوریه عجله کردند چرا که با حزب الله درگیر شده بودند. تنها دلیل این عجله نیز آن بود که رهبران تروریست‌ها در غرب و اسرائیل و کشورهای خلیج و ترکیه اعتقاد راسخ داشتند که نظام سوریه در عرض چند هفته سقوط خواهد کرد. همین امر سبب شد تا شورشیان در معادلات خود بین حزب الله و نظام ارتباط اساسی برقرار کنند. عجله دشمنان حزب الله در لبنان را نیز باید بدان اضافه کرد چرا که معتقد بودند در زمانی که نابودی حزب الله نزدیک است، دلیلی برای رعایت حال آن وجود ندارد.

حزب الله از همان ابتدا این برآوردها را پیش بینی کرد و با کمک ابزار بسیاری که در اختیار داشت، توانست از نزدیک با چگونگی مبارزه زمینی تروریست ها و ارتباطات خارجی آنها آشنا شود. حزب الله توانست به دیدگاه استراتژیکی کسانی که با قدرت و سرعت به دنبال سوء استفاده از اعتراضات داخلی جهت رسیدن به خواسته های اصلاحی، پی ببرد. حزب الله به نتیجه ای رسید که هرچند صحبت کردن در مورد آن و یا برخورد با آن در عالم واقع را به تاخیر انداخت اما این نتیجه برداشت عمیق او از درگیری محور مقاومت با محور اسرائیلی و منطقه ای و بین المللی را آسان می کرد. هرچند دشمنی نیروهای بارز شورشیان، چراغ قرمزی برای حزب به شمار می رفت ولی با این وجود حزب الله مسیر دقیق و آرام خود به سمت میدان های مین گذاری شده سوریه را حفظ کرد و تحرکات شورشیان و نظام را زیر نظر داشت.

حزب الله می دانست که فعال کردن پایگاه های تکفیری ها در محافل مردمی و شهری که باعث حضور قدرتمند تروریست‌ها شده است، به دنبال اهداف بیشتری است و هدف اصلی آن ضربه زدن به حزب الله و مقاومت است. ادبیات فرقه ای و مذهبی در برخورد با حامیان نظام در میان سوری ها و غیر سوری ها به گوش می رسید. کاملا آشکار بود که هدایت همه به سمت یک جنگ با برچسب مذهبی خواسته اصلی حامیان شورشیان در سوریه بود. کسانی که شعار جنگ اهل سنت را سر دادند تا تعصب و فرقه گرایی را تقویت کنند و به ویژه زمینه را برای دشمنی با حزب الله فراهم کنند.

علاوه بر آنکه در تلاش بودند تا کشتار و جرایمی را به حزب الله نسبت دهند، به دنبال یک دام استراتژیک بودند تا حزب الله و مناطقی که حامیان حزب الله در آن قرار دارند را در آن گرفتار کنند. از این رو در صدد توهین به مقدسات شیعه به ویژه توهین به ضریح حضرت زینب واقع در جنوب دمشق برآمدند. در این هنگام حزب الله به منظور ممانعت از ریزش ضریح حضرت زینب که تحت سیطره شورشیان بود، از سوریه خواست تا با پراکنده شدن گروه های مبارز حزب الله در دمشق موافقت کند. این اولین نشانه علنی حضور حزب الله در سوریه بود. و در خلال این چند سال از شروع بحران سوریه، مبارزان حزب الله هیچ حمله ای نکردند بلکه تعداد زیادی از نیروهای خود را نیز در حمایت از ضریح حضرت زینب از دست داد.

اما مسئله به همین جا ختم نشد، حزب الله از تلاش کسانی که قصد داشتند تا به صورت مستقیم به این حزب آسیب بزنند، غافل نبود. کوتاهی سیاسی سرپرست گروه های مسلح و همکاران آنها در لبنان، حزب الله را به وحشت انداخت اما آنچه به دست آمد این بود که در جایی نه چندان دور از سوریه در اتاق فرماندهی عملیات یکی از شخصیت های مشهور تصمیم گرفت تا تهدیدات مستقیم ضد حزب الله را افزایش دهد.

تصمیم آن بود تا کمپین رسانه ای را در سطح جهان بر ضد حزب الله به راه اندازند چرا که در کنار بشار اسد ایستاده بود. در داخل لبنان اعلام کردند سلاح هایی که حزب الله در اختیار دارد خطری برای مردم لبنان به شمار می رود. اما در اقدام عملی که برای حزب الله مهم و به دنبال ایجاد چنین فرصتی بود، این بود که شورشیان مرتکب خطای استراتژیکی شدند و نبرد برای پاکسازی روستاهای مرزی با شهر هرمل را شروع کردند. معرکه القصیر به عنوان دعوت رسمی و الزامی از حزب برای دخالت نظامی در سوریه و این بار به شیوه ای متفاوت بود چرا که شورشیان از سیاه نمایی چهره حزب الله دست برداشتند و به مقابله نظامی مستقیم با آن روی آوردند.

مرزهای طولانی یک سال پیش

کمی به یک سال پیش باز می گردیم. هر کس به نقشه مرزهای لبنان و سوریه نگاه کند می بیند که به صورت نواری از تلکلخ در شمال تا مرزهای جاده دمشق به بیروت در جنوب امتداد دارد و تقریبا به طور کامل در تصرف شورشیان در آمده است. این نوار در لبنان شامل مناطقی است که از دشت خالد تا کفر زید و از آنجا تا زمین های روستاهای بعلبک و عرسال و هرمل امتداد دارد.

شهر القصیر در مرکز این نوار قرار داشت، شورشیان می خواستند برای سیطره بر حمص و جدایی آن از دمشق، از القصیر استفاده کنند علاوه بر آنکه پایگاه انتهایی جهت ارسال سلاح به شورشیان و کمک به غوطه شرقی و غربی به شمار می رفت. منطقه قلمون بخش بزرگی از این نوار است و از جنوب القصیر تا مرزهای شمالی و غربی پایتخت ادامه دارد. این نوار به همین سادگی تهدید استراتژیکی برای آینده نظام سوریه و لبنان به شمار می رفت.

پس سیطره بر این منطقه، جاده ارسال کمک به مقاومت و مناطق پراکندگی مقاومت در لبنان را تهدید می کرد. علاوه بر آن، خطر استراتژیک برای خود لبنان بود چرا که شورشیان قصد داشتند در آن سوی مرزهای لبنان، فرماندهی وابسته به تنظیم القاعده و هم پیمانان آن پایه گذاری کنند. و این فرماندهی در حال گسترش بود. جنایت هایی که شورشیان در روستاهای اطراف هرمل انجام دادند، باعث شد تا آغوش مردمی در استقبال از مقاومت باز شود به ویژه پس از آنکه عملیات مهاجرت ساکنان منطقه حوض عاصی از اواخر سپتامبر 2012 شروع شد.

در قلمون، شورشیان با تمرکز بر مرزهای سوریه و لبنان، دست از پیشروی و سیطره بر مناطق و پایگاه ها بر نداشتند و به خصوص پس از آنکه ارتش سوریه با شروع جولای 2012 به منظور حضور در حواشی دمشق مجبور به عقب نشینی یگان های ویژه خود از این مناطق شد، زمینه برای حضور هرچه بیشتر شورشیان فراهم شد. در جولای 2012 بود که سیل عظیمی از شورشیان به پایتخت هجوم بردند.

مقاومت مستقیما وارد عمل شد

در این مرحله مقاومت با بررسی میدان سوریه تصمیم بزرگی گرفت، گروه های شناسایی کار خود را در حمص و ریف دمشق شروع کرد، جایی که محل تجمع شورشیان به شمار می رفت و خطر آنان در القصیر بسیار احساس می شد و دفاع از روستاهای حوض عاصی ( از نظر جغرافیایی جزو سوریه است اما ساکنان آن لبنانی و سوری هستند) امری حیاتی بود چرا که شورشیان به منظور بزا کردن جاده مستقیم قصیر و منطقه عکار لبنان ساکنان این روستاها را مجبور به مهاجرت کرده بودند.

کمک به اهالی این روستاها برای دفاع از خود و حمایت از سرزمینشان، مانع از شورشیانی که در تلاش برای گسترش نفوذ جغرافیایی خود بودند، نشد و توانستند عملا در تمامی جهات مرزهای لبنان و سوریه را نادیده بگیرند و پایگاه هایی در داخل لبنان و به طور مثال در عرسال بنا کنند.

روبروی جنتا و طفیل و حام معربون و نبی شیث لبنان، گروه های شناسایی مقاومت چیزی خطرناک تر را ثبت کردند. برخی از گردان های شورشیان سوریه که در منطقه پراکنده بودند، طبق یک برنامه میدانی با یک هدف کار می کردند: پایگاه های مقاومت و اردوگاه های آموزشی آن و جاده هایی که در مرزهای لبنان و سوریه از سال ها پیش استفاده می کردند را رصد می کردند.

با این پیش زمینه و با هدف شکستن نوار مرزی که تروریست‌ها بنا کرده بودند، تصمیمی مبنی بر بیرون راندن تروریست‌ها از القصیر و اطراف آن گرفته شد. به همان اندازه که گروه های مسلح تلاش می کردند تا نبرد القصیر را به یک نبرد استراتژیک و سخت با حزب الله تبدیل کنند، به همان اندازه حزب الله پیروزی های مهم و استراتژیک در این شهر به دست آورد. برای این امر همین بس که کشورهای حامی شورشیان از کشورهای خلیج گرفته تا ترکیه در غرب را دچار حیرت کرد و همچنین پیروزی حزب الله در آنجا به انگیزه ای برای شورشیان جهت انتقام تبدیل شد.

اما در رابطه با ارتش سوریه، مشارکت حزب الله با ارتش سوریه در برنامه ریزی های نظامی به نقطه عطفی تبدیل شد که ارتش در سطح عملکرد نظامی به آن نیاز داشت. و دلیل اصلی آن نیز به برداشت روحی و فکری حزب الله باز می گشت چرا که حزب الله برای انطباق با تاکتیک های چریکی شورشیان در رویارویی با اندیشه نظامی قدیمی ارتش، انعطاف پذیرتر و تواناتر است. این نقطه عطف زودتر از آنچه انتظار می رود، نشانه های آن پدیدار شد.

از القصیر تا رنکوس

نبرد القصیر در اولین روزهای ژوئن 2013 به پایان رسید. برای شورشیان مسلح که برای مدتی ساکت شده بودند، ضربه سختی بود پیش از آن که دوباره نیروی خود را باز یابند. در همان زمان، ارتش سوریه و حزب الله در غوطه شرقی و غربی و در ریف حلب پیشروی کرده بودند، از این رو شورشیان تلاش کردند تا حلقه محاصره خود را در قلمون تنگ تر کنند. تروریست‌ها از روی عمد درگیری ها و نبردهایی را شروع کردند که در رسانه ها بازتاب گسترده ای داشت مانند درگیری که در شهر معلولا و صدد و مهین از توابع ریف غربی حمص به راه انداختند.

ارتش و حزب الله وارد نبردهایی شدند که موجب شد تا تروریست‌ها را از صدد و مهین و سپس از قاره و دیر عطیه و نبک در قلمون بیرون کنند. جاده دمشق به حمص امن تر شد و تروریست‌ها ترس خود از اتفاقات قلمون را از طریق رسانه ها اعلام کردند.از طرف دیگر برنامه ریزان بررسی می کردند که طبیعت ناهموار کوه های قلمون ایجاب می کند تا میدان نبرد را به طور کامل بررسی کنند.

وقتی شورشیان یبرود و رنکوس و دیگر شهرهای قلمون درس های قبلی را گرفتند و دیدند که خطری برای لبنان و یا دمشق و جاده دمشق به حمص به حساب نمی آیند، پس دلیلی نداشت به سرعت در این منطقه وارد نبرد شوند. به نظر می رسد که شورشیان از نبردها به اندازه کافی عبرت نگرفته و تصمیم گرفتند برای ارسال اتومبیل های بمب گذاری شده به لبنان و شلیک موشک به سمت البقاع و همینطور تلاش برای بسط نفوذ خود در قلمون و کمک به شورشیان در غوطه شرقی، از قلمون استفاده کنند.

ارتش تصمیم گرفت تا کل منطقه قلمون را تحت سیطره خود در آورد و مرزهای لبنان با سوریه را ببند و کاملا برای نبرد آمده شود و تاکتیک مبارزین حزب الله که در قالب گروه های کوچک در میان ارتش سوریه پراکنده شدند، همه این عوامل سبب شد تا هر نبردی را در قلمون و در ریف حمص از منطقه نعمات روبروی هرمل تا جاده های قاچاق متصل به عرسال تا جراجیر و سحل و مزراع ریما و سپس یبرود و راس العین و فلیطا و راس المعره تا رنکوس با کمترین خسارت جانی در صفوف مهاجمان پشت سر بگذارند.

شکست روحی قبل از شکست نظامی به دست می آمد. به گفته فرماندهان میدانی پیش از بستن مرزهای لبنان با سوریه به طور کامل، این امر زیاد به طول نمی انجامد و این بدین معنا است که امکان انتقال تعداد زیادی از افراد ارتش سوریه و نیروهای مقاومت از قلمون به دیگر جبهه های نبرد وجود دارد.

گسترش نقش و دستاوردها

به دور از قلمون، حزب الله حمایت خود را از شهر “سیده زینب” تا غوطه شرقی و غربی ادامه داد و در معادلات میدانی محاصره شورشیان در جزیره های پراکنده واقع در غوطه شرقی و غربی جایگزین محاصره پایتخت توسط مخالفان مسلح شد تا همزمان با تغییرات میدانی و موزانه قوی در حمص؛ پایتحت انقلاب، خطری که پایتخت سوریه را تهدید می کرد، از بین برود و اداره آن به دست نیروهای سوریه بیفتد. نیروهای سوریه بیشترین شهرها را باز پس گرفت و توانست شورشیان را در شهرهای باقیمانده محاصره کند. بعد از حمص نوبت حلب بود تا محاصره آن را در هم شکنند و جاده بین المللی منتهی به آن در السفیره و خناصر و همچنین تلکلخ و قصرین و اطراف آن در ریف غربی حمص تا مرز عکاریه با لبنان را آزاد کنند و وارد معرکه قلمون شوند.

در چهارچوب تغییراتی که در میدان جنگ در سوریه تا به امروز یعنی نبرد القصیر می توان به چند نکته اشاره کرد:

ـ توقف عقب نشینی های میدانی نظام و انتقال ابتکار عمل در میدان از شورشیان به ارتش سوریه و هم پیمانان آن در کمیته های دفاعی و دیگر نیروها و در راس آنها حزب الله.

ـ این ابتکار عمل در ادامه منجر به پیروزی های میدانی بارز و تغییر معادله تهدیدات ما بین نظام و شورشیان شد.

ـ سرعت یافتن جریان پیروزی ها در مرحله ابتدایی همانطور که در قلمون رخ داد به طوریکه در عرض چند روز کنترل شهر بین جبهه ها رد و بدل شد، امری که موجب تغییر کیفی در برنامه ریزی و عملکرد نظامیان ارتش و هم پیمانان آن شد و انتظار می رود با گذشت زمان جریان پیروزی ها سرعت بیشتری بیابد.

ـ سیطره کامل بر مرزهای لبنان با سوریه تا اولین مرزهای بین المللی باشد که به زور در میدان نبرد بین سوریه و کشورهای مجاور تصرف شده بود.

ـ ایجاد دیوار دفاعی محکمی که مانع از ورود کشورهای خارجی در جنگ سوریه می شود.این امر در بحران شیمیایی نمود یافت که قصد داشتند از آن برای دخالت در سوریه استفاده کنند اما سبب یاس و ناامیدی آنها شد.

ـ پایان شرط بندی ها برای سقوط نظام و اینکه بیشتر دشمنان نظام به طور ضمنی پذیرفتند که تنها راه حل بحران، راه حل سیاسی است که پایه ثابت آن بقای نظام می باشد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد