طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حفظ اصل دین و وحدت جامعه درگرو مشورت امام علی(ع) به خلفا

حفظ اصل دین و وحدت جامعه درگرو مشورت امام علی(ع) به خلفا

شاید به عنوان یک مناط اینطور فرض کرد و آنرا پذیرفت، امام به دست گرفتن قدرت را به هرقیمتی نمی‌پسندید حتی در مقابل حمله به خانه اش برای حفظ دین بنابر توصیه پیامبر(ص) سکوت کردند و به وضوح در زمان به‌دست گرفتن قدرت و حکومت داری این امر را ثابت کردند. حتی برخلاف دیگر خلفا کسی را حتی برای بیعت با خود مجبور نکرد. امام خود را فدایی دین و اسلام می‌دانست و تمام عمر خود را وقف تقویت و آبیاری نهال اسلام نمود که به دست پیامبر(ص) غرس شده بود. حفظ دین اگر حتی در گرو مشورت دادن به خلفا در امور خلافت بود دریغ نمی‌کردند. و اجرای حدود جز از طریق احکام دین خوش نداشتند.
ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت چنین نقل می‌کند:
«وقتی مردم به عثمان فشار آوردند ایشان وارد خانه علی ـ علیه السلام ـ شده و به او گفت: شما نزد مردم اعتبار دارید و قول شما را قبول دارند، سپس علی ـ علیه السلام ـ همراه با 30 سوار به سوی مردم که بر عثمان هجوم آورده بودند رفتند و آن ها را آرام کردند و خود عثمان با مردم صحبت کرد و وعده هایی به ایشان داد و…. بعد از اینکه مردم فهمیدند عثمان باز خلف وعده کرده به سوی او هجوم آوردند و با اینکه به علی ـ علیه السلام ـ خبر رسید ولی این بار نیامد و زن عثمان (نائلة بنت الفُرافصة بن الأحوص ) به عثمان گفت: علی ـ علیه السلام ـ به سوی تو نمیآید و از تو حمایت نمیکند، پس شبانه عثمان به خانه امیر المؤمنین آمد و از او کمک طلبید و وعده های زیبایی به حضرت داد که حضرت نپذیرفت و از یاری با عثمان سر باز زد، تا خبر رسید مردم آب را بر عثمان بستهاند و ایشان برای او آب فرستاد و مردم را نیز موعظه کردند سپس مردم به خانه وی ریختند و عثمان را به قتل رسانیدند»[1]نتیجه گیری از این نقل تاریخی: واسطه شدن امام علی علیه السلام برای جلوگیری از قتل عثمان دلیلی بر حمایت حضرت از او نیست، ایشان تنها می‌خواستند جلوی خلیفه کشی را بگیرند و از تفرقه و از هم پاشیدن جامعه اسلامی جلوگیری کنند.
دلیل بر این نتیجه گیری:
در روایتی دیگر که در انساب بلاذری آمده حضرت فرمودند: «من نه خوش داشتم کشتن عثمان را و نه ناخوش داشتم، و نه بدان دستور دادم و نه از آن جلوگیری کردم» [2]در کتاب الامامة و السیاسة مشابه همین حدیث هم نقل شده که : پس از قتل عثمان عمرو بن عاص به سواری برخورد و از او پرسید: چه خبر؟ گفت: عثمان کشته شد! پرسید: آن وقت مردم چه کردند؟پاسخ داد: با علی علیه السلام بیعت کردند! پرسید: علی علیه السلام با کشندگان عثمان چه کرد؟پاسخ داد: ولید بن عقبه نزد علی علیه السلام رفت و از او درباره قتل عثمان پرسید و آن حضرت در جواب گفت: نه بدان دستور دادم و نه از آن جلوگیری نمودم، نه مرا خوشحال کرد و نه بدم آمد، پرسید: بالاخره با کشندگان عثمان چه کرد؟ گفت: پناه داد، ولی راضی نبود…عمرو بن عاص در پایان گفت: به خدا ابو الحسن کار را مخلوط کرده و معلوم نشد که مخالف بوده یا موافق. [3]
از این دو نقل تاریخی گذشته، چنین به دست مى‌ آید که امام على علیه السلام، خلیفه را امام عادلى نمى‌ دانسته که کشتن وى او را ناراحت و بدحال کند و یا اهمیتى به او بدهد، یا حمله به وى موجب خشم آن حضرت گردد، بلکه از کار او کناره‌ گیرى کرده و ترس آن را داشته که اگر در دفاع از وى پافشارى کند گناهکار باشد، و حمله کنندگان را نیز گناهکار در نهضتى که داشته ‌اند نمى‌ دانسته و گرنه کار آنها موجب ناراحتى آن حضرت مى‌ شد و اگر او را امام عادلى مى‌ دانست حداقل چیزى که درباره‌ اش مى ‌فرمود آن بود که بگوید: یاورش بهتر از خوار کننده‌ اش بود.
پی‌نوشت:
[1] در شرح نهج البلاغه ذیل خطبه 30
[2] الامامة و السیاسة، ابن قتیبة الدینوری، ج 1، ص 42
[3] انساب بلاذری، ج5، ص 1

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد