مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بهار دلها و جانها
۱۳۹۲/۱۲/۲۰
–
۸۵ بازدید
مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بهار دلها و جانها
رحیم کارگر
زندگی، شیرین است و با عمری پربرکت و طولانی و با عافیت و سلامتی، شیرین تر؛ «طبیعت»، زیباست و با بهاری خرّمی بخش، روحافزا و مهر گستر زیباتر؛ «جامعه» شکوهمند است و با حاکمیت عدالت، مساوات، صلح و حقطلبی شکوهمندتر. «حیات بشری» ، دوست داشتنی است و با آرایههای اخلاق انسانی ، خردورزی و دین داری ، دوست داشتنیتر و … اما افسوس که مرگ و نابودی همواره در کمین اینها است!!
رحیم کارگر
زندگی، شیرین است و با عمری پربرکت و طولانی و با عافیت و سلامتی، شیرین تر؛ «طبیعت»، زیباست و با بهاری خرّمی بخش، روحافزا و مهر گستر زیباتر؛ «جامعه» شکوهمند است و با حاکمیت عدالت، مساوات، صلح و حقطلبی شکوهمندتر. «حیات بشری» ، دوست داشتنی است و با آرایههای اخلاق انسانی ، خردورزی و دین داری ، دوست داشتنیتر و … اما افسوس که مرگ و نابودی همواره در کمین اینها است!!
زندگی دنیوی با «قطع روح» از بدن به پایان میرسد؛ طبیعت در آغوش «پاییز و زمستان» سرد و بیروح میشود، جامعه به فساد و انحطاط دچار میگردد و حیات بشری، حالت حیوانی به خود گرفته و در مصیبت دل مردگی و قساوت، ظلمانی و سیه پوش میشود!! پس مرگ و میرایی، سراغ همه میآید و هشداری تلخ برای همگان است!!
مرگ قلب و جامعه ها
«مرگ» در لغت به معنای از دست رفتن قدرت و توان چیزی است. بدین جهت عرب در موارد خاموشی آتش و از کار افتادن زمین از قابلیت کشت و زرع، و حتی در مورد خواب انسان، کلمه «موت» (مرگ) را به کار میبرد. چون در همه اینها یک قدر مشترکی وجود دارد و آن اینکه قابلیتها و توان ها از میان میرود.1
در قرآن علاوه بر قبض روح انسانها ، برای بتهای فاقد حرکت و جنبش و یا زمین بایر و فاقد سبزه و درخت نیز از این لفظ (موت) استفاده شده است.2 پس جهان طبیعت با فرا رسیدن پاییز و زمستان دچار مرگ موّقت میشود و در بهار زنده میگردد.
غالباً مرگ را به جسم و تن نسبت میدهند (زمانی که رابطه روح از آن گسسته میشود)؛ ولی از نظر قرآن، آن انسانی که از نظر تفکر و تعقّل در درجة بسیار پایین باشد ، زنده نما است: «تو ای پیامبر! مردگان و کران را نمیتوانی بشنوانی، آن گاه که بر تو پشت کنند ]و از پذیرش حق سرباز زنند[3».
قلب انسان نیز اگر دارای قساوت و ظلمت باشد، مردهای بیش نیست و این زمانی است که پی در پی مرتکب گناهان شده و نه تنها از آنها احساس ندامت نمیکند؛ بلکه آن را پیروزی میداند و خشنود میشود! شیطان قلب آنان را اشغال کرده و فرشتگان مقرب الهی را از آنجا خارج کرده است! قرآن میفرماید: «وای بر کسانی که قلوبشان از یاد خدا قساوت یافته است! چنین افرادی در ضلالت آشکار هستند»4.
«قلوب آنها قساوت یافته و شیطان کردار زشت را در نظرشان زیبا نموده است».5 این مرگ اخلاقی انسان است که او را از درون تهی نموده و به صورت حیوانی درمیآودند برای جوامع نیز مانند انسانها برگ و حیات قابل تصور است؛ یعنی ، همان طور که یک فرد به دلیل اینکه حرکت و پویایی دارد، پس زنده است و سپس میمیرد؛ جامعه و امت نیز واحدی است زنده که گرفتار مرگ و نابودی میشود . یعنی مانند انسان رشد میکند؛ سپس فرتوت شده و میمیرد. قرآن میفرماید: «برای عمر هر امتی پایانی است ؛ هر گاه پایان عمرشان فرا رسد، نه لحظه ای تأخیر میکنند و نه لحظه ای زودتر فانی میگردند».6
قرآن ستمگری و سرکشی و خروج از خط عدالت و دادگری را مایة هلاکت و نابودی امتها میداند؛ بر عکس صلاح و تقوا و درستکاری را مایه بقای دولت و ملت میاندیشد. ظلم و تعدی در میان ملل از نقطه کوچکی شروع میشود و به مرور زمان به پایهای میرسد که انفجار به دنبال میآورد: 7 «هرگز پروردگار تو، نابود کننده ملتها از طریق ظلم نیست، در حالی که آن ملتها در راه صلاح و پاکی گام بر میدارند».8
اما اگر جوامع و ملتها در طریق پاکی و درستی قرار نگیرند، نابودی و مرگشان حتمی است: «آن جوامع را چون ستم کردند، نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعودی مقرّر داشتیم»9
البته جامعهای که آکنده از فساد، ستمگری ، هرج و مرج، الحاد و بیدینی، شهوترانی و ضلالت باشد، مرده متحرکی بیش نیست و تنها راه نجات آن یا نابودی است، یا اصلاح کامل.
سوگواره دلها و جامعهها
بر اساس روایات در عصر پیش از ظهور، هنگامة مرگ بسیاری از دلها، جانها و جامعهها است و تنها یک احیاگر بزرگ و طبیب الهی میتواند آنها را از مرگ برهاند و چشم روشنی مصلحان و منتظران واقعی گردد.. بعضی از ویژگیها میرایی10 در این دوران (آخرالزمان) به شرح زیر است:
1 .مرگ قلوب
« هنگامی که مردم بر روی دلهای درنده خوی خود جامة میش بپوشند، دلهای آنها از مردار گندیدهتر و از خار، تلختر است» و« دل مردار قساوت میگیرد و همانند بدنش میمیرد». «دلها را قساوت میگیرد، دیدهها خشک میشود و تلاوت قرآن بر زبانها سخت میگردد».
2 . مرگ حق و عدالت
«حق، مرده و اهل حق رخت بر بسته است… جور و ستم همه شهرها را فرا گرفته است» (رَأَیْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَیْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَاد)11 و « دلها را قساوت میگیرد و زمین پر از ستم میشود». «ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار می شود» (کَثُرَ الْجَوْرُ وَ الْفَسَادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْکَر)12 و« زمین با جور و ستم پیشوایان ظالم و گمراه میمیرد» (بعد موتها بجور أئمة الضلال )13.
3 . مرگ جوامع
«زمین با کفر اهل آن میمیرد» (بعد موتها بکفر اهلها) و« کافران … از مشاهدة فساد و تباهی جهان در پوست نمیگنجند» (َ رَأَیْتَ الْکَافِرَ فَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَاد)14 «فاسق ترین مردمان بر آنان حکومت میکند و پستترین مردم، پیشوایان میشود . اشرار از ترس شرارت مورد احترام میباشند و غنا و موسیقی علنی میگردد. هر ملتی، ملتهای پیش را لعن میکنند .
4. مرگ انسانیت
«شیطان در نسوج بدنشان شرکت جسته ، با خونشان آمیخته و همراه خون، در شریانهایشان حرکت میکند. همواره انسان ها را به تهمت و افترا تشویق میکند تا فتنهها افق شهرها را فرا گیرد… » و «اهل آن زمان گرگ شده و پادشاهان آنها درنده و مردم متوسط آنها خورنده و بینوایان آنها چون مردگان افسرده باشند» (وَ کَانَ أَهْلُ ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً ، وَ سَلَاطِینُهُ سِبَاعاً، وَ أَوْسَاطُهُ أُکَّالًا، وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتا)15.
«زمانی بر امت من میآید که در آن زمان درون آنها پلید میشود؛ ولی ظواهر آنها به طمع دنیا آراسته میگردد».
5. مرگ ایمان و دینداری
«دلها از ایمان تهی میگردد و مؤمن در میان آنان به هر گونه ذلت و خواری دچار میشود» (قُلُوبُهُمْ خَالِیَةٌ مِنَ الْإِیمَان )16 و مردم از دین خدا دسته دسته بیرون میروند آن چنانکه دسته دسته به آن داخل شدهاند» (سَیُخْرِجُونَ أَقْوَاماً مِنْ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجا).17 «اهل زمانه دگرگون میشوند … دلها را شک و تردید فرا میگیرد . رشته دین از گردن آنها خارج میشود و پیوند آنها با دین قطع میگردد»..
6 . مرگ اخلاق
«نمازها تباه می شود (و انسان ها) به دنبال شهوت ها رفته و از هوای نفس پیروی میکنند »( إِضَاعَةَ الصَّلَاةِ وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ)18 و خودپرستی در اعماق دل ها، نفوذ کرده آن سان که سمومات در بدن ها نفوذ میکند [و باعث مرگ میشود] (دَبَّ الْکِبْرُ فِی الْقُلُوبَ کَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَان )19 «راستی و درستی ، کمیاب و نادر میشود و دروغ همه جا را فرا میگیرد» و… .
7 . مرگ جاهلی (مرگ عقلی و دانایی)
«ضلالت و گمراهی فراوان میشود و هدایت کمیاب میگردد» و «زمانی ظاهر میشود که علم [واقعی] رخت بر میبندد و نادانی ظاهر میشود» (یَکُونُ ذَلِکَ إِذَا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْل).20 « پا بر جا میشود و جهالت بر سریر قدرت مینشیند و زنگ باطل پس از یک دوره سکوت به صدا در میآید. مردم برای کارهای ناشایست دست برادری به یکدیگر میدهند» (أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَه )21 و … .
بشارت بهار
با آمدن «بهار»، طبیعت بیجان و مرده، حیات دوباره مییابد و روح طراوت و خرمی بر آن دمیده میشود. با آمدن بهار ، اشک شوق از چشمهها و رودها جاری میشود و دشت و صحرا با صدها رنگ زینت مییابد. موج سبز حیات از هر روزن خاک دریایی میشود و سرود خوش آهنگ هستی ،در دشت و چمن به گوش میرسد. خواب از چشمان خمار درختها و گیاهان زدوده میشود و با عطر شکوفه و شوق نسیم، خاطره سرما و خزان فراموش میگردد. قلب دردمند پرندگان با رویش جوانهها تسکین مییابد و آزردگی خاطر پروانههای مهجور و محبوس ، با طنازی گل و بر طرف میشود.گل خنده، بر سیمای ابرها و بادها، نشانده میشود و با ترانههای باران و قطرات شبنم، هر وجودی به شعف در میآید. حریر سبز طبیعت، پرده بر منظره غم بار دل مردگیها میکشد و شکوه دوباره زندگی، رویش ، شکوفایی، اعتدال و سرزنده بودن را به نمایش در میآورد.
امام مهدی نیز بهار« انسانها و جامعهها» ،« دلها و دینها» و« اندیشهها و خردها» است. وجود بشر و اجتماع، از او حیات دوباره میگیرد و رونقی بسزا در جهان میافتد. با آمدن او حتی طبیعت نیز نه یک بهار؛ بلکه هزاران بهار را در یک آن میبیند. دگرگونی شگفتآوری در زمین و زمان مشاهده میشود: «نور» سراسر گیتی را فرا میگیرد ؛ «عدل» بر سریر عزت و عظمت مینشیند؛ «عقل» شکوفاتر از گلها میشود؛ «دین» ، احیا شده و رونق میگیرد؛ «جامعه» اصلاح و پاکسازی میگردد؛ «انسان» لباس کرامت و معنویت میپوشد؛ «حق» بر کرسی حکومت و سیاست باز میگردد؛ «کمال» در سر منزل مقصود بشر قرار میگیرد؛ «هدایت» چو خورشید فروزان بر جانها میتابد؛«بصیرت» هنر فرزانگی و برازندگی میشود؛ «صلح» آرامش خاطر هر جنبندهای را فراهم میسازد ؛«ایمان» انسانها را محبوب خالق میکند؛«اخلاق» برکات آسمان و زمین را جلب میکند و… .
احیاگر بزرگ
امام مهدی علیه السلام اندوخته خداوند برای احیاگری و حیات بخشی، هدایتگری و نورافشانی، رشد و بالندگی و تکامل و تعالی است. کار او کیمیاگری است ؛ چون انسانها را از صورت حیوانی خارج میکند و به سیرت انسانی و الهی باز میگرداند. او فطرتهای خاموش را با نور بصیرت و هدایت روش میسازد و دلهای قسی و مرده را با روح اخلاق و تربیت ، احیا میکند. او کار نیمه تمام همه پیامبران و صالحان را در تکمیل مکارم اخلاقی، برپا داشت قسط و عدالت، گسترش ایمان و معنویت و نجات انسان از مرگ جاهلی به پایان میرساند و کاری میکند کارستان…او همه را زنده و احیا میکند و نور طراوت ، سرزندگی و حیات معنوی و اخلاقی را به جهان میافشاند ، زندگی واقعی و انسانی ، فقط در سایه وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قابل دسترسی است.
احیای جامعه مرده
«خداوند [زمین] را به دست قائم زنده و احیا میگرداند؛ بعد از آنکه زمین با کفر ساکنانش مرده باشد» (فَیُحْیِیهَا اللَّهُ بِالْقَائِم )22و «خداوند [به وسیله او] تمامی چیزهایی که پیش تر فاسد شدهاند، اصلاح میکند».
احیای دل و عقل
«چون قائم قیام کند، دستش را بر سر بندگان میگذارد و عقول آنها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال
میرساند»23و «شیوه پیامبر خدا را در پیش میگیرد و شما را از کوری ، کری و گنگی [باطنی] نجات میدهد»24 «قلعههای گمراهی و دلهای قفل شده و بسته را باز میکند». (یَفْتَحُ حُصُونَ الضَّلَالَةِ وَ قُلُوباً غُفْلا)25
3 . احیای مکارم اخلاقی
«او این امت را پس از آنکه فاسد (تباه) شدهاند، اصلاح میکند» (یُصْلِحَ أُمَّةً بَعْدَ فَسَادِهَا)26 و «شر از بین میرود و خیر باقی میماند».«زنا و شرابخواری و ربا ریشه کن میشود . مردم به عبادت و دستورات شرع روی میآورند . عمرها دراز و امانتها برگردانده میشوند».27.
احیای آموزهای دینی
«مهدی بر طبق شیوه رسول خدا رفتار میکند و آنچه از نشانههای گذشته باشد، از میان میبرد، همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشانههای جاهلیت را از بین برد. پس از ریشه کن ساختن بدعتها، اسلام را از نو پیاده میکند» (یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَمْرَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً)28 « امر خداوند را برتری میدهد و دین الهی را ظاهر میسازد» (فَیُعْلِی أَمْرَ اللَّهِ وَ یُظْهِرُ دِیْنَ اللَّه )29.
احیای کتاب و سنت
«هنگامی که قائم خروج کند، امر تازه، کتاب تازه، رویش تازه و داوری تازه به خود آورد… »30.«به خدا سوگند!؛ گویی او را در میان رکن و مقام با چشم خود میبینم که از مردم برای امری تازه ، و حکومت آسمانی تازه بیعت میگیرد.31
6 . احیای جهان ظلمانی
«چون قائم قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن میگردد و مردم همگی بینیاز میشوند»32 و«زمین را از عدل ، قسط، نور و برهان آکنده میسازد»33«خداوند به دست او، [انسان ها را] از نابودی و تباهی نجات میدهد و به وسیله او از ضلالت و گمراهی [به راه راست] هدایت میکند»34.
7 . احیای بندگی و عبودیت
… «دلهای بندگان را پر از عبادت میکند و عدلش فراگیر میشود»35و …« هنگامی که قائم ما قیام کند، جز خدای تبارک و تعالی پرستیده نمیشود».36
8. احیای طریق طهارت
«دنیا و مردم آن در دوران حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پاک و پاکیزه میشوند» (تطیب الدنیا و اهلها فی ایام دولته )37 و «پستیها را بر روی زمین باقی نمیگذارد» (لَا یَتْرُکُ فِی الْأَرْضِ الْأَدْنَیْن )38 .« زمین را از هر فریب کاری و پلیدی پاک میسازد و به عدالت رفتار میکند (لَیُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ غَاشٍّ وَ لَیَعْمَلَنَّ بِالْعَدْلِ)39
9 . احیای خیرات و برکات
«فتنهها و ناامنی از بین میرود و [به جهت وجود او] نیکیها و برکات فزونی مییابد» (یکثر الخیر والبرکات)40 و «زمین پر برکت میشود و امت من در عصر او، چنان زندگی [خوبی] دارند که در هیچ زمانی چنین نبوده است (تخرج الارض برکتها …)41.
10 . احیای آیین دادگری
«خداوند زمین را به دست قائم زنده میکند؛ پس او در آن عدالت میورزد. پس زمین زنده میشود و مردم آن حیاتی نوین مییابند، بعد از مرگشان» (فَیُحْیِیهَا اللَّهُ بِالْقَائِمِ فَیَعْدِلُ فِیهَا فَتَحْیَا الْأَرْضُ وَ یَحْیَا أَهْلُهَا بَعْدَ مَوْتِهِمْ)42 .«زمین را آکنده از عدل و داد میکند؛ همان گونه که از جور و ستم پر شده بود»43 و «به شما نشان خواهد داد که سیرت عدل [و حکومت عادلانه] چگونه است» (یُرِیکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السِّیرَة)44.
و این زندگی زیبا دیگر با بدیها نابود نخواهد شد و قساوت و پلیدی بر او سایه نخواهد گستدانید.
پینوشت
1.مقائیس اللغه، ح5، ص283.
2. تفسیر منشور جاوید، ج9، ص210.
3.سورة نمل، آیه 80.
4. سورةزمر، آیه22.
5. سورة، انعام، آیه43.
6. اعراف ، آیه 3و 4.
7. منشور جاوید، ج1، ص356.
8. هود، آیه117.
9. سورةکهف، آیه.
10. بحارالانوار، ج52، ص256 ـ 260.
11. الکافی، ج8 ، ص36.
12 . بحارالأنوار، ج51،ص70.
13. الغیبةللنعمانی، ج25،ص17.
14 . الکافی، ج8، ص38.
15 . بحارالأنوار، ج34، ص239.
16 . بحارالأنوار، ج52، ص262.
17 . بحارالأنوار، ج24، ص219.
18 . بحارالأنوار، ج6، ص305.
19. همان، ج52، ص262.
20 . همان،ج51، ص70.
21. همان، 34، ص239.
22. تأویل الآیات الظاهره، ص638.
23. بحارالانوار، خ51 ، ص336 ـ 714.
24. کافی، ج8، ص66.
25. ینابیع الموده، ج2، ص581 و 523.
26. کشف الغمه، ج2 ، 473.
27. منتخب الاثر ، ص59 ، ح4.
28 . الغیبه نعمانی، ص230 ، ح13.
29 . بحارالانوار، ج52، ص379.
30. اثبات الهداه ، ج7، ص83.
31. بحارالانوار، تح52 ، ص95.
32. ارشاد مفید، ج2 ، ص381.
33. احتجاج طبرسی، ج2، ص291.
34. کمال الدین، ج1 ، ص251، ح1.
35. کتاب الغیبه طوسی، ص179.
36. منتخب الاثر، ص587.
37. کشف الغمه، ج2، ص493.
38. منتخب الاثر، ص578.
39. بحارالانوار، ج51، ص120.
40. منتخب الاثر، ص578.
41. کنزالعمال، ج14، ح38701.
42. بحارالانوار، ج24، ص325 ح39.
43. الغیبه نعمانی، ص189 ، ح64.
44. نهج البلاغه، خطبه 138.