خانه » همه » مذهبی » تاثیر امام رضا ع

تاثیر امام رضا ع


تاثیر امام رضا ع

۱۳۹۲/۱۲/۱۹


۱۳۸ بازدید

با سلام و خسته نباشید،
من چندتا کتاب در مورد تاثیر امام رضا بر عرفان ایران میخاستم؟

 ضمن تشکر از ارتباط شما با این مرکز به مطالب زیر توجه کنید .
1. کتابی با این عنوان خاص نیافتیم .
2. در رابطه با این موضوع به مقاله زیر توجه کنید :
نقش امام رضا (ع) در شکل¬گیری عرفان ایرانی – اسلامی
فائزه فتاحیان

عرفان اسلامی ریشه در شریعت اسلام دارد و هدف غایی و نهایی آن نفوذ در مغز و اعماق مفاهیم جهان شمول دین و رسیدن به معنی و مقصود نهایی انبیاء می¬باشد که عبارت است از ساختن انسان والای متعهد و مسؤول و متقی و عاری از تعصبات جاهلانه و بی¬اساس و حب و بغض¬های پلیدی که حاصلی جز صدمه و خسران ندارد. هدف متخلق شدن به اخلاق الله و گرفتن خوی فرشتگان و عشق به معبود و معشوق ازلی و ابدی و همه مخلوقات جهان هستی است که آفریده اویند.
شیخ ابوالحسن خرقانی دستور داد بر سر در خانقاهش در بسطام بنویسند:
«هر که درین سرا آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که در درگاه خداوند به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد».
راه عرفان (که طریقت است و راه سلوک) از طریق دین و از میان راه انبیاء است تا رسیدن به عرفان یعنی شناخت و درک حقیقت خداوند یا حقیقت و منشاء و اصل هستی و عرفان هدف نهایی راه عارف و سیر و سلوک و معرفت است. صوفیان معتقدند که جز از راه دین به اسرار الهی و یافتن حقیقت راهی نیست. به همین جهت همیشه انجام واجبات دین را بر ذکر و دعا و توسل مقدم می دارند و تسبیح را پس از نماز به دست می گیرند. عراقی عارف دلسوخته قرن هفتم هجری فرماید:
برون از شرع هر راهی که خواهی رفت گمراهی
خلاف دین هرآن علمی که خواهد خواند شیطانی
«دیوان عراقی»
سالک راه حق به قول شیخ عطار:
گرچه ره بر آتش سوزان کند                             خویشتن را قالب قرآن کند
«دیوان عطار»
صوفی و عارف راستین ندای «که یکی هست و هیچ نیست جز او/ وحده لا اله اله هو» (ترجیع بند هاتف) را از مسجد، از میخانه، از کنیسه، از کلیسا، از آتشکده و از معبد می¬شنود (یثربی، ص .174) چنانکه در قرآن کریم آمده است، «و لکل وجهه هو مولیها فاستبقوا الخیرات» (بقره: 148) یعنی هر گروه و دسته¬ای را جهتی است که رو سوی آن می کند، پس پیشی گیرید در انجام اعمال نیک و همچنین «و لکل درجات مما عملوا» (احقاف: 19) یعنی هر کسی را مرتبت و درجه بسته به اعمالی است که انجام داده و این خطاب به همه انسان-هاست.
مرد عارف طبق نص صریح قرآن حق را در وجود هر انسانی می-جوید که متقی¬تر است، در مسلمان، در زرتشتی، در ارمنی و مسیحیان دیگر، در یهودی راستین، در هندو و بودایی و سرخ و سفید و زرد و سیاه که همه آفریده اویند چرا که فرمود ما شما را به فرقه¬ها و شعبه¬ها و قبیله¬هایی تقسیم کردیم برای شناخت؛ «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» هر کس از شما که متقی-تر و صالح¬تر و پاک¬تر باشد، عزیزترین شما در نزد ماست. مرد عارف اهل دلی که حاضر نیست موری را بیازارد که «جان دارد و جان شیرین خوش است» چگونه می¬تواند مردمی را که خداوند آفریده بیازارد و یا تعصبات نژادی و فرقه¬ای داشته باشد؟ او  می¬داند:
در هیچ سری نیست که سرّی ز خدا نیست. «حافظ»
او می¬داند همه انسان¬ها به دنبال خیر و برکت و سعادت و آزادی خود و دیگران گامی برمی¬دارند و همه انسان¬ها خواهان نیکی، یگانگی و دوستی و صفا و صمیمیت¬اند و از جنگ و خونریزی و اجحاف و ظلم بیزارند (اگر اینگونه نباشد انسان نیستند). حال، اهل مذاهب و ادیان مختلف و افراد گوناگون بسته به میزان فهم و درک و معلومات و سواد و مشرب و ذوق و سلیقه خود و تأثیرات محیطی که در آن بزرگ شده¬اند و تأثیر افراد و افکاری که با آن برخورد داشته¬اند، هر یک راهی را انتخاب می¬کنند که معتقدند آنان را به سر منزل مقصود می¬رساند. هر کدام به طریق خود می-کوشند «در دل یار به هر شیوه رهی باز کنند» و درد سرگشتگی و بی سامانی خود را تسکین دهند به  قول عطار:
از می عشق تو بریخت بر دل آدم اندکی                         از دل او به هر دلی دست به دست می¬رود
اینجاست که هر کس به قدر درک خود و به میل خود، به طریقی که او را تسکین می¬دهد و آرامش می¬بخشد و می¬پندارد که به وصال معشوق و دیدار و لطف دوست خواهد رسید و او را به خدا (یعنی خیر و برکت و نیکی مطلق) نزدیک خواهد کرد، کوبه¬ای را می¬گیرد و به روش خود به صدا در می¬آید. فرقی هم  نمی¬کند، اگر اخلاص و صمیمیت در کار باشد، دریچه¬ای به رویش باز خواهد شد. ولی اگر رنگ و ریایی در میان باشد و اگر تظاهر و فخر فروشی و خودنمایی و کاسبی در کار باشد و به فکر درآمد و عوام فریبی باشد که کفر است و الحاد. حتی عبادت ریایی نیز چنین است.
به قول عراقی:
دلی تا باشد اصطبل ستور و گلخن شیطان                       نیاید از مشام جان نسیم روح ریحانی
اما حقیقت و جوهر عرفان عبارت است از جهاد اکبر (جهاد با نفس) و رسیدن به آگاهی و بصیرت درونی که در آن صورت همه مسائل و کلیه مشکلات بشر حل می¬گردد. دیگر او و من و تویی باقی نمی¬ماند که اختلافی باقی بماند، همه «ما» می¬شود علی¬رغم تفاوت¬های ظاهری در دین و در باورهای گوناگون. چشم به مغز و درون ادیان روشن می¬گردد که همه ادیان یکی است و به اسلام قرآنی و دین خاتم یعنی مکمل همه ادیان قبلی ختم می¬گردد.
هدف عرفان بینایی و بصیرت درونی است و اگر آدم به این مرحله برسد خواهد توانست چشم برهم نهاده همه آفاق و انفس را سیر کند. فرسنگها دورتر را بنگرد و همه چیز را ببیند و رابطه¬ای همچون رابطه میان پیامبر اکرم (ص) با اویس قرنی برقرار سازد که هرگز یکدیگر را ندیده بودند ولی از کوچکترین حرکات و سکنات یکدیگر باخبر بودند (تذکرة الاولیاء صص 29-19).
عطار می¬فرماید: دلی کائینه¬ی اسرار گردد                        ز نعتت خواجه احرار گردد (ص655)
برای این کار لازم است انسان به نفس مطمئنه برسد. یعنی چشمه دل وی از جوش و خروش-های مادی و دنیوی آرام گیرد تا بتواند در سطح زلال و آیینه مانندش نقش همه چیز و همه جا و همه کس را به وضوح ملاحظه کند.
سالکان طریق، ذکر دایم را وسیله این آرامش و آسایش روح و جسم و جان می دانند که: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (صدرالدین قونوی در کتاب الفکوک انواع کشف و شهود را شرح می¬دهد و محمد خواجوی «محقق» در مقدمه طولانی کتاب با زبانی بس ساده و گیرا به آن اشاره¬ای مستوفی دارد، (ص شصت و دو). توضیح لازم در اینجا این است که منظور از چشم پوشیدن از لذات دنیوی و کشتن نفس اماره، گوشه نشینی و عزلت اختیار کردن و پشت پا زدن به انجام مسؤولیت¬ها و شانه خالی کردن از زیر بار انجام وظایف ملی و اجتماعی نیست بلکه منظور از میان بردن حرص مسائل دنیوی و حب و بغض¬های جاهلانه است.
به خلاف تصورات غلطی که در میان بعضی اروپاییان متداول است که افکار و فلسفه شرقی چون با متافیزیک مربوط است تسلط زور و جبر را بر شخصیت افراد تجویز کرده و انسان را به عنوان آلت دست مطرح می¬کند نه به عنوان عاملی که قادر به حدوث باشد و سعی و کوشش برای تسلط به جهان را توسط فرد از خصوصیات اروپایی و آمریکایی می¬داند، باید متذکر شویم که این با فلسفه و روح عرفان راستین مغایرت دارد. «لیس للانسان الی ما سعی».
مرد عارف و صوفی واقعی در درجه اول کار و مسئولیت و وظیفه اجتماعی خود را انجام می¬دهد. چنانکه به قول عطار:
گر تو بنشینی به بیکاری مدام                            کارت ای غافل کجا زیبا شود؟(ص 349)
وی انجام وظیفه اجتماعی و خدمت به همسر و تربیت فرزند را بر هر چیز مقدم می¬دارد و بعد خدمت به خلق خدا را. در همه حال به یاد خدا و معشوق ازلی و عشق ابدی خود نفس می کشد و دم می¬زند. از لذات دنیوی به حد متعادل و از نعمت¬های خداوندی به حد اکمل استفاده می¬برد و در هر حال شکرگزار حق نیز هست. این معنی را حضرت شیخ عطار در الهی نامه به وضوح شرح داده که پدری شش فرزند داشت که هر یک آرزویی محال و غیرممکن را در سر می¬پروراند و طالب چیزی موهوم بود. پسر اول عاشق دختر شاه پریان بود، دومی شیدای دست یافتن به سحر و جادو، سومی طالب جام جم و چهارمی خواهان آب حیات، پنجمی در آرزوی انگشتر سلیمان و ششمی جویای کیمیا. پدر در طول این داستان طویل که در بیش از هفت هزار بیت روایت می¬شود با آوردن داستانها و مثالهای مختلف پسران را متوجه بیهودگی اینگونه خواب و خیال¬ها و خواسته¬های بدون عمل می¬سازد و ازین خواهشهای نامعقول بازشان
می¬دارد.
به هر صورت سالک حقیقی، مرد راه و عارف و صوفی راستین کامل کسی است چون علی (ع) وظایف اجتماعی و دینی خود را به بهترین نحو انجام دهد، به هنگام عبادت چنان حضور قلب داشته باشد که اگر تیر از پای مجروحش بیرون آورند حس نکند و با در دست داشتن بیت المال و هستی دیگران در دست خود برای قوت زندگی کار کند و از دستمزد و دسترنج خود گذران نماید، از نعمات و خوبی های زندگی به نحو احسن استفاده کند و درون خود را پاکیزه و منزه سازد و نیروهای شگرف باطن را فعال ساخته و به کار گیرد و به خلق خدا و همه موجودات عشق بورزد و وجودش برای اجتماع بشری منشأ خیر و برکات باشد و به گونه¬ای زندگی کند که چون در گذرد: «مسلمانش به زمزم شوید و کافر بسوزد»؟
در ادامه برای تبیین رابطه¬ی امام رضا (ع) با عرفان ایرانی – اسلامی، قصد داریم زندگی یکی از عرفای پیشتاز مکتب عرفان و رابطه ی او با امام رضا (ع) را بررسی نماییم.
معرفی معروف کرخی و رابطه¬ی او با امام رضا (ع):
طبقشجره نامه¬ایکه آقای احمدمجاهد درکتاب مجموعهآثار فارسیاحمد غزالی (انتشاراتدانشگاهتهران شماره1717آورده وهمچنین دررسالهکمالیه ازامیر عبدالهبرزش آبادیاز عارفانقرن نهم هجری (صفحات25و 26) و در کتاباسرارالتوحید ازقول ابوسعیدابوالخیر (صفحات32و 33) آمده استکه عرفان ازحضرت ختمیمرتبت محمدبن عبدالله (ص)و بعد ازایشان ازمولیالموحدینحضرت علی بنابی طالب (ع) شروع می شودتا معروفکرخی که خرقهاز حضرت ثامنالائمه امامرضا (ع) گرفتو بعد از وی تااحمد غزالیهمه¬ی فرقصوفیه یکیبودند و ازآنجا به شعبههای گوناگونتقسیم شدند وبه تدریجتعداد آنهابیشتر گردیدتا امروز کهدر ایرانحدود چهاردهالی پانزدهسلسله یابیشتر وجوددارد. از سویدیگر،جریاناتفکری و فلسفیو عقاید ونظریات دینیو عقیدتی وآداب و رسومگوناگونچیزی نیست کهبتوانیمادعا کنیمخلق السّاعهبوده و هر یکاز مکانی یاطرز فکری خاصجوشیده است.
البته روایات مروی از امامان (‌ع) مؤید ارتباط حضرت علی (ع) با طریقت نیست، لیکن به نظر می¬رسد که شهرتانتساب بایزید بسطامی به امام صادق (ع‌)، شقیق بلخی به امام کاظم (ع)،معروف کرخی به امام رضا (ع) و تصور تشیع حسن بصری و وجود سلسله‌هایی ازصوفیه که خود را به آن حضرت یا به کمیل بن زیاد نخعی از صحابه معروف امام(ع) منسوب می-داشته¬اند، همچنین انتساب فتیان محترفه به سلمان فارسی ازیاران امام (ع)، به علاوه لطایف عرفانی که در آن ایام ازامامان شیعه (ع) در افواه رایج بوده، و موجب نزدیک شدن تدریجی عرفان بهتشیع شده است، از اسباب عمده اهتمام این مشایخ در اسناد طریقه خویشبه آن حضرت باشد. افزون بر این‌، شهرت اقوالی چون آنچه امام (ع) در جوابسئوال ذعلب یمانی (نهج البلاغه، خطبه 179) به بیان آورده است و همچنیننقل مکرر خبر کمیل بن زیاد در جوابی که امام (ع) در باب سئوال معروف «ماالحقیقه»، داده که (هر چند در نهج البلاغه نیست) در اکثر مآخذ صوفیهاین عصر آمده است به احتمال قوی ممکن است از جمله انگیزه¬هایی باشد که قومرا به سعی در انتساب خویش به ارشاد آن حضرت وا داشته باشد .
گرایش پاره¬اى از شیعیان به عرفان باعث شد تا برخى از فرقه¬هاى صوفیه به امامان معصوم (ع) منسوب گردند؛ مثلاً فرقه نقشبندیه (تابعان ابراهیم ادهم) به امام زین العابدین (ع)، سلسله شطاریه (تابعان با یزید بسطامى) به امام جعفر صادق (ع) و سلسله ذهبیه (تابعان معروف کرخى) به امام رضا (ع) منسوب
گردیده¬اند.
معروف کرخى، متوفاى 200 هجرى، وقتى به آیین اسلام گروید به داود طایى پیوست و سرى سقطى، متوفاى 253 هجرى، نیز پس از آتش گرفتن مغازه اش ترک دنیا کرده و شاگرد معروف کرخى شد و جنید بغدادى نیز از فرقه صوفیه سقطى بهرمند گردید.
پس، معروف کرخى در طریقت داود طایى بود و داود طایى به اعتراف عطار در تذکرة الاولیا و جامى در نفحات الانس به حسن بصرى ـ از صوفیان مخالف ائمه علیهم السلام ـ گرایش داشت و به اعتراف هجویرى، شاگرد ابوحنیفه بود. در هیچ کتاب رجالى نیامده است که معروف کرخى خرقه از امام رضا (ع) گرفته باشد یا امام، مجوز تأسیس فرقه تصوف به او داده باشد، وتنها ابوالحسن على بن عثمان جُلّابى هُجویرى غزنوى، متوفاى 481 تا 500 هجرى، نویسنده کشف المحجوب ادعا مى¬کند که وى بر دست على بن موسى الرضا (ع) اسلام آورد، اما سخنى از خرقه پوشاندن و تأیید فرقه ذهبیه توسط آن حضرت به میان نمى-آورد.
حریفان گر همی خواهی، چو بسطامی و چون کرخی
مخور باده در این گلخن، بر آن سقف معلا خور![1]
***
با یزید اندر مزیدش راه دید
نام قطب العارفین از حق شنید
چون که کرخی کرخ او را شد حرس
شد خلیفه¬ی عشق و ربانی نفس[2]شیخنا و مولانا ابومحفوظ معروف بن فیروز (یا فیروزان) کرخی بغدادی[3] (قدّس الله روحه) عارفی گرانپایه و از بزرگان مسلک عرفان اسلامی و از متقدمین این طایفه است. به نوشته پرفسور شیمل، «معروف کرخی یکی از عارفان نخستین بغداد بود که روحانیت پرمایه او در استکمال «سری سقطی» دایی و معلم «جنید بغدادی» موثر افتاد».[4]معروف در کرخ (محله‌ای در بغداد[5] و از پدر و مادری مسیحی[6] متولد شد. سال تولدش در تواریخ مضبوط نیست. آورده‌اند که در کودکی، با معلم خود درباره توحید و تثلیث، به بحث و جدل می‌پرداخت و یکبار معلم سخت او را کتک زد و او از کلاس درس گریخت.[7]
مورخین و رجال شناسان معتبر، متفق القولند که معروف به دست حضرت امام رضا (ع) به اسلام مشرف شد[8] و به افتخار دربانی آن حضرت نائل گردید –که این سمت را تا آخر عمر داشت[9]- و از چشمه دانش و عرفان اهل بیت سیراب گشت؛ و حتی پدر و مادر خود را نیز مسلمان کرد [10]و پدرش نام «علی» را برای خود برگزید.
پاره‌ای محققین مخالف عرفان کوشیده‌اند در ارتباط معروف با امام رضا (ع) شبهه و تردید ایجاد کنند. استاد قاسم طهرانی در این باره می‌گوید: «اشکالاتی که متوجه این ارتباط و اتصال می¬شود، عمدتاً از جانب کسانی صورت گرفته که مخالف عرفان هستند؛ چرا که با اثبات این ارتباط، ثابت می‌شود که عرفان و دینداری از آبشخور واحدی سیراب می‌شوند و هر دو،  ریشه در تعالیم ائمه شیعه (ع) و بالطبع در تعالیم پیامبر اسلام (ص) دارند. لذا اولین کسی که این انتساب را رد کرد ابن الجوزی (م.۵۹۸) بود. اما با توجه به وجود نصوصی از سلمی و قشیری و انصاری و دیگران در مورد اسلام آوردن کرخی به دست امام رضا (ع)، شکی در این مساله باقی نمی¬ماند.»[11]
نخستین کسی که نسبت معروف کرخی به امام رضا (ع) را انکار کرد، ابن الجوزی حنبلی بود که از شاگردان ابن ناصر حنبلى متعصب بود، و در قرن هشتم نیز فقط ذهبی و ابن تیمیه از نظریه او پیروی کردند. همچنین در قرن یازدهم نیز ملا محمد باقر مجلسی، صاحب بحار الانوار (بر خلاف پدرش محمد تقی معروف به مجلسی اول) در آن نسبت، تردید روا داشته است و در عصر اخیر، وهابیه و برخی مدرسه‌های شیخیه در ایران هم بر این نظر اصرار دارند. غیر از اینها، همه اصحاب و صاحبان تراجم – اعم از شیعه و سنی – به ارتباط معروف کرخی با امام رضا (ع) و گرفتن خرقه عرفان از وی اقرار دارند.
حجت الاسلام بهمن پور محقق شیعی معاصر می‌‌گویند: «اجلّ مشایخ صوفیه نسب به معروف کرخی رسانده‌اند و طریقه معروفیه را مادر همه  طرق خوانده‌اند، و معروف خود از اصحاب و ملازمان امام رضا (ع) بوده است. از طریق این معرفت جویان و ره پویان بود که عرفان در عالم تسنن رواج یافت و دلهای مشتاق و حقیقت جویان به نور ولایت باطنی روشن شد.» وی از پرفسور شیمل نقل می‌کند: «به طور قطع آموزه‌های جعفر صادق (ع) و دیگر عارفان مسلک او به صورت غیرمحسوس در زوایای حیات عرفانی مسلمین گسترده شد تا این که در نظریه های عرفانی عارفانی چند نظیر ذوالنون مصری (م. 233) و با یزید بسطامی (م. 256) و حارث محاسبی (م. 239) و… بروز نمود.»[12]به هر روی، معروف کرخی در نزد امام رضا (ع) بسیار عزیز و ستوده بوده است.[13] و به مقامی نائل شد که بزرگان دین از جمله امام احمد بن حنبل[14] و یحیی بن معاذ[15] به دیدار او می‌رفتند و از او مسائل می‌پرسیدند. و مقبولیت او در گروههای مختلف به حدی است که «ابن الجوزی» که مخالف سرسخت صوفیه بوده، در «اخبار و آداب» او کتابی نوشته است[16] هجویری از او با عناوینی چون «از قدما و سادات مشایخ» و «معروف به فتوت و مذکور به ورع و انابت» نام می‌برد.[17]
شیخ ما در سال 200 هجری[20]در مقبره باب الدیر که در جانب غربی بغداد و در کرخ قرار داشت، به خاک سپرده شد. ظاهراً این مقبره در کنار مسجدی بوده که معروف در آن نماز می‌خوانده است، و منابع از آتش گرفتن این مسجد در دوره‌های بعد و تعمیر دوباره‌اش سخن گفته‌اند. قبر معروف به زیارتگاهی برای اهل دل تبدیل شده و از زهری نقل شده است: نزد قبر معروف کرخی برآورده شدن حاجات تجربه شده است[19] در سبب وفاتش گفته‌اند: [یکی از گروه¬های مذهبی] بر در خانه حضرت امام رضا (ع) مزاحمت کردند و پهلوی معروف کرخی را شکستند و بیمار شد.[18] (همان سالی که مأمون حضرت رضا (ع) را از مدینه به مرو طلبید) و یا سال 201 و یا 204 وفات یافت. و نیز گفته شده که هر کس در کنار قبرش صد بار «قل هو الله احد» بخواند و از خداوندحاجتش را بخواهد حاجتش را برآورده می‌کند.[21] و ذهبی میگوید: دعای انسان درمانده نزد آن قبر به اجابت می رسد چون دعا نزد بقعه‌های مبارک اجابت می‌شود.[22] احمد بن فتح گوید: از بشر (تابعی بزرگوار) در مورد معروف کرخی پرسیدند؛ فرمود: وای… وای…! هر کس می خواهد خداوند حاجتش را برآورده کند نزد قبر وی آیدو دعا نماید چرا که این دعا – انشاءالله – به اجابت می‌رسد.[23] ابن سعد گوید: از قبر معروف کرخی طلب باران می¬شود و قبرش آشکار و مردمشب و روز به زیارت او می‌آیند.[24]
جالب اینجاست که وقتی وفات کرد، از غایت حسن خلق و تواضعی که داشت، همه ادیان ادعای او را کردند. یهودیان و مسیحیان و مسلمانان هر یک گفتند که معروف از ماست![25]
شاگردان معروف کرخی بسیارند و شخصیت¬های برجسته‌‌ای در میان آنها وجود دارند که صاحب کمالات و کرامات بوده‌اند. برخی از آنها عبارتند از: سری سقطی، ابراهیم صیاد بغدادی، ابراهیم بن عیسی جامی، ابواسحاق دولابی، ابوجعفر عابد معروف به طوسی، بشر حافی، ابوبکر بن ابی طالب جعفر بن عبد الله، یعقوب بن موسی بن فیروزان، ابوشعیب، ابوعلی مفلوج، خلف بن هشام بن شعیب، هیثم ابوعلی، محمد بن سوار تستری و یحیی جلا.
علو مرتبه وی به حدی بود که از وی چهارده سلسله طریقت منشعب شده که به سلاسل معروفیه مشهورند: 1-مولویه 2- سهروردیه 3- نوربخشیه 4- معنویه 5- نعمت اللّهیه 6- ذهبیه کبرویه 7- ذهبیه اغتشاشیه 8- بکتاشیه 9-رفاعیه 10- نقشبندیه 11- جمالیه 12- قونویه 13- قادریه 14- پیرحاجات.
امام رضا (ع) و عرفان:
بعد از این همه نمی¬توان نقش مهم امام رضا (ع) را در پیدایش رگه¬های ابتدایی عرفان ایرانی – اسلامی که از قرن دوم هجری در جامعه¬ی ایرانی – اسلامی ریشه دوانده، انکار کرد و این مسأله بیش از پیش نقش مؤثر آن حضرت در تمام عرصه¬های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و فلسفی مسلمانان را روشن می¬کند و همانگونه که از نام مقدس آن حضرت پیداست نقطه¬ی اوج عرفان در نام ایشان خلاصه شده… رضا …
قال الله عزوجل: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیه مرضیه.
ترجمه: ای نفس آرام گرفته باز گرد به سوی پروردگارت، راضی و پذیرفته.
رضا از مقامات عالی سالک و آخرین آنهاست، بلکه آخرین مرحله ورزش اخلاقی و تهذیب نفس است. رضا به قضای الهی ثمره¬ی محبت کامل به خدا است و عبارت است از اینکه قلب بنده در تحت حکم خداوند ساکن باشد و به تقدیر اذعان کند و معتقد شود که خداوند در قسمت غلط نکرده و هیچگاه خطایی بر قلم صنع نرفته است و هر که را هر چه داده بجا داده.
صوفی کاملی که در مقام رضا واقع باشد حتی در پیش آمد بلا، لب به دعا نگشاید، یعنی طلب از خداوند که قضا را تغییر دهد خلاف رضا است.[26] صاحب «کشف المحجوب» در مورد «رضا» چنین اظهار می¬نماید:
بدانکه کتاب و سنت به رضا ناطق است و امت بر آن مجتمع، و رضا به دو گونه باشد یکی رضای خداوند از بنده و یکی رضای بنده از خداوند، اما حقیقت رضای خداوند تعالی ارادت ثواب و نعمت کرامت بنده باشد و حقیقت رضای بنده، اقامت بر فرمان وی و گردن نهادن حکم وی را، پس رضای خداوند تعالی مقدم است بر رضای بنده.[27]و با توجه به منش و زندگیِ حضرت، چه چیز زیباتر از این نکته می¬تواند صحه بگذارد بر ادعای ما مبنی بر نقش موثر حضرت رضا (ع) بر عرفان ایرانی – اسلامی که همانند اسمشان همواره به رضای حق که اوج عرفان یک عارف است راضی بوده¬اند.
منابع و مراجع
تذکره الاولیاء، فرید الدین عطار نیشابوری جلد اول (تاریخ تصوف) چاپ استعلامی، انتشارات زوار، تهران.
غیاث اللغات – آنندراج،  ج 1، کانپور، منشی نولکشور / چاپ خیام، تهران 1336 هـ . ق.
گلستان سعدی به اهتمام محمد علی فروغی، چاپ امیر کبیر، تهران.
فرهنگ نفیسی، ناظم الاطباء، 5 ج، چاپ تهران.
سجادی، دکتر سید ضیاء الدین، مبانی عرفان و تصوف، ط6، تهران: سمت، 1376ش.
تاریخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلفه  آن از صدر اسلام تا عصر حافظ، دکتر قاسم غنی، چاپ مروی، تهران، 1375 هـ . ق.
منازل السایرین، خواجه عبدالله انصاری با ترجمه روان فرهادی، چاپ کابل.
کشف المحجوب چاپ لاهور، 1931 میلادی، به تصحیح مولوی حکیم محمد حسین فاضل دیوبند.
کتاب اللمع فی التصوف، ابی نصر عبدالله بن علی السّراج الطوسی، به نقل از فرهنگ علوم عقلی، دکتر سید جعفر سجادی، چاپخانه علی اکبر علمی، تهران، 1344 هـ . ش.
هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان الجلّابی الغزنوی، کشف المحجوب، تحقیق و. ژوکوفسکی، با مقدمه قاسم انصاری، ط5، تهران: طهوری، 1376ش.
فرهنگ علوم عقلی، دکتر سید جعفر سجادی، چاپخانه علی اکبر علمی، تهران، 1344 هـ . ش.
زرین کوب، عبد الحسین. ”مدخل اسلام“. دایرهالمعارف بزرگ اسلامی. زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی . تهران : مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، 1367-، جلد 8 .
13-زرین کوب، دکتر عبدالحسین، ارزش و میراث صوفیه، ط12، تهران: امبیرکبیر، 1385ش.
ناصح، رامین، دغدغه‌های انسان آینده نگر، ط1، اهواز: کانون آینده نگری ایران، 1385ش
حلبی، دکتر علی اصغر، جلوه‌های عرفان؛ چهره‌های عارفان، ط1، تهران: قطره، 1383ش
طهرانی، شیخ قاسم، معروف الکرخی؛ تلمیذ الامام الرضا و استاذ العرفاء، تلخیص شده توسط عبدالحمید مرادی، دریافت شده از اینترنت.
http://arthamadan.ir/default.aspx?page=4531§ion=newlistItem&mid=40617&pid=%2010215

________________________________________
مولانا، دیوان شمس تبریزی 2/1023
مولانا، مثنوی معنوی دفتر2/ بیت 927-928
این اسم را سلمی، ابونعیم اصفهانی، خطیب بغدادی و دیگران نیز بدین گونه ذکر کرده‌اند و تنها عبدالحسین شرف الدین، صاحب مراجعات، او را با معروف بن خربود یکی دانسته که شیخ قاسم طهرانی با نقل شرح حال معروف بن خربود، این احتمال را رد کرده و دلیل های دیگری را نیز در رد این ادعا می‌آورد. (معروف الکرخی /2).
شیمل، شکوه شمس /283
طهرانی می¬گوید: مشهور است که او کرخی بوده ولی مشخص نیست که آیا او در کرخ و همچنین در کدام کرخ، زاده شده است. خطیب بغدادی [و نیز ابن خلکان، وفیات الأعیان 5/232] وی را به کرخ بغداد، و سمعانی به کرخ باجدا، و یاقوت او را به کرخ جدان منسوب می¬دارند. طهرانی سپس با آوردن دلایلی، در اثبات این نکته می‌کوشد که کرخ، قبل از بنای بغداد موجود بوده است و می¬گوید که وجود دیرهایی در بغداد و اطراف این شهر، بر وجود مردم و سکونتشان در آنجا و قبل از بنای بغداد دلالت می¬کند، پس احتمال انتساب معروف کرخی به کرخ قبل از بنای بغداد که به احتمال زیاد یک قریه یا روستای کوچک مسیحی¬نشین نیز بوده است، بیشتر است. (معروف الکرخی /2).
طهرانی بیان می¬کند که محققین بر اینکه خانواده وی غیرمسلمان بوده تأکید دارند، اما در بیان مذهب خانواده او، سه دسته شده¬اند: ۱. برخی به خاطر فارسی بودن «فیروزان»، او را زرتشتی دانسته‌اند. ۲. پدرش نصرانی بوده و اولین کسی که به آن تصریح کرده، قشیری و سپس ابن الجوزی است.
۳. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد پدرش را صائبی دانسته. به نظر طهرانی از قراین اینگونه برمی¬آید که خانواده معروف، نصرانی بوده و برادرانی به
نام¬های موسی بن فیروزان و عیسی بن فیروزان داشته است و این نامگذاری بر مسیحی بودن خانواده وی دلالت دارد. و این نظر را نصوصی متقدم از جمله قشیری، ابن الجوزی و محمد بن ظفر صقلی نیز تایید می کنند. (معروف الکرخی /2).
عطار، تذکره¬الاولیاء /324؛ قشیری، رساله /28؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/230؛ خوئی، معجم رجال الحدیث 18/231؛ قمی، الکنی و الالقاب 3/#110؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف /55؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105
المقال 3/228؛ قمی، تتمه المنتهی /353، الکنی و الالقاب 3/#110؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف /55؛ طهرانی، معروف الکرخی /1؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105؛ گولپینارلی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ /110.
مجلسی اول، تشویق السالکین /15؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105 به نقل از حلی، کشف المراد /249
ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/231؛ عطار، تذکره الاولیاء /324؛ قشیری، رساله /28؛ خوئی، معجم رجال الحدیث 18/231؛ قمی، الکنی و الالقاب 3/#110؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف /55؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105. طهرانی حدود چهارده نص از نویسندگان متقدم و متأخر، از جمله: عبدالکریم هوازده شیرازی، قشیری، محمد بن ظفر صقلی مکی، فضل بن روزبهان، خنجی اصفهانی، انصاری هروی، هجویری، عطار نیشابوری، حمدالله مستوفی قزوینی و دیگران می-آورد که مضمون همه آنها این است که: معروف در ابتدا از مدرسه نصرانی‌ها فرار کرده و به امام رضا (ع) پیوست و مسلمان شد و دربان او شد و پدر و مادرش نیز تحت تاثیر او مسلمان شدند. (معروف الکرخی /8).
طهرانی، معروف الکرخی /1.
بهمن پور، «خاتمیت و ولایت»، سایت شرق آنلاین، 6/8/84.
هجویری، کشف المحجوب /141
حلبی، جلوه‌های عرفان و چهره‌های عارفان /129؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف /56 بنقل از احیاء العلوم
سجادی، مبانی عرفان و تصوف /56 بنقل از احیاء العلوم
حلبی، جلوه‌های عرفان و چهره‌های عارفان /129.
هجویری، کشف المحجوب /141
ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/232؛ قمی، تتمه المنتهی /353.و610.؛ گولپینارلی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ /38.
ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/232؛ قمی، تتمه المنتهی /353، الکنی و الالقاب 3/#110.
عطار، تذکره الاولیاء /282؛ مقـ: جامی، نفحات الانس /35.
امینی، الغدیر 5/193 بنقل از طبرانی، المعجم 1/122.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء 9/343
ابن الجوزی، صفه الصفوه 2/324؛ امینی، الغدیر 5/193.
ابن سعد، طبقات 1/27؛ نیز ر.ک. جامی، نفحات الانس /35؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/230.
عطار، تذکره الاولیاء /283.
کشف المحجوب، ص 139.
27. تاریخ تصوف در اسلام، دکتر قاسم غنی، ص 212 و
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد