۱۳۹۲/۱۲/۱۴
–
۶۱۳ بازدید
چرا برخی شیعیان دوازده امامه هستند؟
برخی شیعیان دوازده امامه هستند چون نه تنها امامت بلافصل علی(ع) را قبول دارند، بلکه یازده فرزند او را نیز امام می دانند. از پیامبراکرم (ص) احادیثی در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کردهاند، که حقانیت شیعه دوازده امامه اثبات میشود. احادیثی که دوازده امام را بیان می کنند: از جمله احادیث موثق و صحیحی اند که به طور متواتر در کتب روایی آمده است تا جایی که با بررسی های انجام شده اینگونه به دست می آید که مجموعه احادیثی که به مضمون فوق از سنّی و شیعه به ما رسیده، 271 حدیث است که به ذکر چند نمونه از احادیث اهل سنت بسنده میکنیم:
1. صحیح بخاری از محمد بن المثنی و او از غندر و به ترتیب از شعبه و عبدالملک نقل کرده است که از جابر بن سمره شنیدم که میگفت: «سمعت النبی صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «یکون اثناعشر امیراً» فقال کلمة لم أسمعها. فقال أبی: «یقول: کلهم من قریش» (ترمذی، همان: ج2، ص45)؛ در این حدیث، امامان دوازدهگانه به دوازده امیر و رهبر تعبیر شدهاند که از تبار قریشند.
2. مسلم در صحیح خود، با سند صحیح از جابر بن سمره از پدرش نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود: «ان هذا الأمر لاینقضی حتی یمضی فیهم اثناعشر خلیفة کلهم من قریش؛ قطعاً حاکمیت اسلام تمام نمیشود، مگر این که دوازده خلیفه بر او بگذرد که تمام آنها از نسل قریش باشند» (مسلم، بیتا: ج2، ص191).
3. ابوداوود نیز در صحیح خود از جابر بن سمره نقل میکند: «سمعت رسول الله یقول: «لایزال الدین عزیزاً إلی اثنی عشر خلیفة فکبر الناس وضجّوا »؛ شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پیوسته دین اسلام، عزیز و سربلند خواهد بود، تا دوازده خلیفه بر آن حکومت کنند. مردم تکبیر گفتند و بلند گریستند» رسول اکرم پس از تکبیر و گریه شوق اصحاب، کلمهای فرمود که آن را نشنیدم. از پدرم پرسیدم؛ گفت: «کلّهم من قریش؛ همگی از قریشند» (سجستانی، 1404: ج2، ص207). به این مضمون، روایات فراوانی رسیده است که از مجموع آنها به دست میآید که حضرت، به صورت قضیه شرطیه فرموده است: در صورتی که امامان دوازدهگانه با اراده مردم بر امت حکومت کنند، ملت اسلام پیوسته عزیز و پیروز خواهند بود و اگر آنان حکومت نکنند، هرج و مرج پیش خواهد آمد؛ چنان که در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند: «ثم یکون ماذا؟ ثم یکون الهرج». چنان که در بعضی از روایات دیگر به فتنههای ویرانگری بعد از رحلت خود نیز اشاره کرده است.
در صحیح بخاری از طرق مختلف از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: «یرد علی یوم القیمه رهط من أصحابی فیجلون عن الحوض فأقول: یا ربّ اصحابی. فیقول: إنک لاعلم لک بما أحدثوا بعدک. إنهم ارتدوا علی أدبارهم قهقری؛ در قیامت، گروهی از اصحابم به من وارد میشوند. آنان را از حوض پراکنده و دور میسازند. عرضه میدارم: خدایا! اینها اصحاب من هستند. میفرماید: نمیدانی بعد از تو چه کردند؛ آنها مرتد شدند و عقب گرد کردند» (بخاری، 1407: ج18، ص148).
در صحیح مسلم نیز حدیثی مشابه از عایشه نقل شده است.
برابر بودن خلفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نقبای بنی اسرائیل:
در یک سلسله از روایات، آمده است که خلفای بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند. در این باب، از طریق شیعه و سنّی مجموعاً چهل حدیث رسیده است که به نمونهای از احادیث اهل سنت اکتفا میکنیم:
حاکم در مستدرک از مسروق نقل میکند: شبی در مسجد نشسته بودیم و قرآن میخواندیم. کسی پرسید: «ای أبا عبدالرحمن! آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدید که چند نفر خلیفه بر این امت حکومت خواهند کرد؟» گفت: «آری؛ پرسیدم. فرمود: اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل» (احمد حنبل، همان: ج4، ص501؛ سیوطی، همان: ج1، ص350؛ متقی هندی، همان: ح14971).
قریشی بودن دوازده امام:
بیش از سی روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است که میفرماید: خلفای دوازدهگانه از قریش و تبار هاشم هستند. اکنون به دو نمونه از آنها که از اهل سنّت نقل شده، اشاره میکنیم:
1. ابن ابی الحدید معتزلی از امام علی علیه السلام نقل میکند که فرمود: «إن الأئمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم و لا تصلح الولاة من غیرهم؛ تحقیقاً امامان از نسل قریش در نسل بنی هاشم کاشته شدهاند و غیر آنان، صلاحیت امامت را ندارند و همچنین حاکمان از غیر بنی هاشم صلاحیت و شایستگی برای خلافت ندارند» (حاکم نیشابوری، همان: ج4، ص73).
ابن ابی الحدید مینویسد:
سخن امام علی علیه السلام با اصول معتزله نمیسازد؛ ولی من سخن علی را قبول دارم؛ چرا که به گونه متواتر ثابت است که پیامبر در شأن او فرمود: «إنه مع الحق و إن الحق یدور معه حیث دار؛ علی، تحقیقاً با حق است، به هر سو بگردد، حق هم به همراه او میگردد» (ابن ابی الحدید، 1404: ج2، ص287).
امامان دوازدهگانه کیانند؟:
مطابق روایاتی که امامان دوازدهگانه را از قریش و از تبار هاشم میداند، میتوان حکم کرد که امامان دوازدهگانه از اهل بیت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشند؛ چنان که شیخ سلیمان قندوزی حنفی، از محققان اهل سنّت، در بیان مراد جدی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از احادیث اثنا عشر مینویسد:
مراد و مقصود حضرت رسول از روایات «اثنا عشر»، امامان دوازدهگانه از اهل بیت آن حضرت میباشد و ممکن نیست آن را بر خلفایی از اصحاب حمل کرد؛ زیرا عدد آنها کمتر از دوازده است. همچنین نمیتوان بر خلفای بنی امیه هم حمل کرد؛ زیرا عددشان بیشتر از دوازده میباشد. مضاف بر این، به دلیل ظلم فاحشی که آنها بر اولاد پیغمبر روا داشتند، بعید است که رسول اکرم آنها را خلیفه خود بشناسد. دلیل سوم این که آنان از بنی هاشم نبودند.
ابوبکر بن عربی مینویسد:
اگر ما دوازده نفر را به حسب صورت شماره کنیم، به سلیمان منتهی میشود و حال آنکه خلفای عباسی بیست و هفت نفرند. اگر از جهات معنوی آنها را ردیف کنیم، پنج نفر میشوند خلفای اربعه و یکی هم عمر بن عبدالعزیز بوده من دیگر معنایی برای حدیث سراغ ندارم (ابن عربی، بیتا: ج9، ص68).
وانگهی علی و یازده فرزندانش از اهل بیت هستند که به اعتراف بزرگان اهل سنت با احدی از اصحاب و مردم قابل قیاس نمیباشند (ابن جوزی، بیتا: ص212؛ طبری، بیتا: ج3، ص180؛ حسکانی، بیتا: ج2، ص270).
ذکر نام اول و آخر امامان دوازدهگانه:
یک سلسله احادیث است که نام اول و آخر امامان در آن ذکر شده است. در این باب، در مجموع، 94 حدیث آمده است که به یک نمونه از طریق اهل سنّت بسنده میکنیم.
حافظ ابراهیم جوینی با ذکر سند از عبدالله بن عباس نقل کرده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
إن أولیایی و أوصیائی حجج الله علی الخلق بعدی اثناعشر أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: «یا رسول الله! من اخوک؟» قال: «علی بن ابی طالب». قیل: «فمن ولدک؟» قال: «المهدی. إنه یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً»؛
خلفا و اوصیای من و حجتهای خدا بعد از من، دوازده نفر خواهند بود که نخستین آنها برادرم است و آخرین آنان، فرزندم. گفته شد: «ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: «علی بن ابی طالب». گفته شد: «فرزندت کیست؟» فرمود: «مهدی؛ همان کسی که دنیا را پر از عدل و داد کند، پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد» (قندوزی، 1418: ص443).
امامان دین از اهل بیت پیامبرند:
روایاتی از طریق سنی و شیعه وجود دارد که نشان میدهد امامان دوازدهگانه از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند. حافظ ابو منصور با سند خود از ابو سعید خدری چنین روایت کرده است:
صلّی بنا رسول الله صلوة الأولی ثم أقبل بوجهه الکریم علینا: «یا معاشر اصحابی! إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح و باب حطة بنی اسرائیل فتمسکوا بأهل بیتی، الأئمة الراشدین من ذریتی فإنکم لن تضلّوا أبداً». فقیل: «یا رسول الله! من الأئمة بعدک؟» قال: «اثناعشر من أهل بیتی» أو قال: «من عترتی»؛
پیامبر با ما نماز جماعت اقامه کرد. پس از نماز ظهر، روی خود را به ما کرد و فرمود: «ای گروههای اصحاب من! بدانید مَثَل اهل بیت من، میان شما همانند کشتی نوح است؛ پس به اهل بیت من تمسّک نمایید؛ یعنی امامان راشد از نسل من. اگر به ایشان تمسّک پیدا کنید، قطعاً هرگز گمراه نخواهید شد» (همان، صص240-242).
مرحوم اربلی میگوید:
بر علمای اهل سنّت است که این دوازده نفر را برای ما مشخص کنند و آنان دو راه بیشتر ندارند: یا دوازده تن از غیر امامان شیعه معیّن میکنند که چنین چیزی امکان ندارد؛ چرا که حاکمان امر خلافت از صحابه و بنی امیه و بنی عباس، بیش از پنجاه تن هستند، یا اثبات کنند که اخبار وارده در این باب ـ با وجود تواتر و صحت سند ـ ضعیف و غیر صحیح هستند و نباید به آنها اعتماد کرد. که این را هیچ مسلمانی نمی پذیرد.
یا ناگزیر، به قسم سوم ملتزم میشوند و چارهای جز اعتراف به امامان دوازدهگانه (مطابق عقیده شیعه امامیه) ندارند. مذهب زیدیه نیز باید به این عقیده ملتزم باشند؛ البته اگر انصاف و حق طلبی را راه و رسم خود قرار دهند و از عناد و لجاجت دست بردارند؛ چرا که اسم و رسم امامان دوازدهگانه برای شیعه مشخص شده، آن هم با روایات متواتر و روشن که شک و تردیدی در صدور آنها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست (اربلی، همان: ج2، ص146و148).
روایات اهل سنّت هم بر امامان دوازدهگانه تصریح دارند؛ با وجود آن که آن بزرگواران را عملا از خلافت ظاهری بازداشتند و از منصب خدادادی شان برکنار کردند؛ این امر، به عقیده امامیه ضرری نمیرساند؛ چرا که نشانه مظلومیت امامان شیعه است. بیجهت نیست که حضرت علی علیه السلام فرمود: «و ما علی المؤمن من غضاضه فی أن یکون مظلوماً مالمیکن شاکاً فی دینه ؛ برای مؤمن تازگی ندارد از این که مظلوم واقع شود، تا هنگامی که در دین شک نکند (تستری، بیتا: ص98). چنان که عمار بن یاسر در جنگ صفّین گفت: «والله لوضربونا حتی یبلّغونا سعفات هجر لعلمنا أنا علی الحق و انهم علی الباطل؛ به خدا سوگند! اگر ما را به قدری بزنند، تا به منطقه نخلستانهای خرمای هجر برانند و عقب نشینی کنیم، هر آینه یقین خواهیم دانست که بر حق هستیم و معاویه و اصحابش بر باطلند» (اربلی، 1381: ج2، ص146و148).
خطیب خوارزمی با ذکر سند، این روایت را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که خداوند متعال در شب معراج فرمود:
یا محمد! إنی خلقتک و علیاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الأئمة من ولد الحسین من شبح نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السموات و الأرض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین؛
ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از لمحهای از نور خود آفریدم. آن گاه ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم. پس هرکسی پذیرفت، نزد من از مؤمنان به شمار میآید و کسی که انکار کرد، در شمار کافران قرار میگیرد (جوینی، 1400:ج2، ص319؛ قندوزی، همان: ج3، باب93، ص160).
دوازده امام با ذکر نام و نشان:
در منابع سنّی و شیعه در این باب، پنجاه حدیث رسیده است که به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم:
در کتاب فرائد السمطین از مجاهد و ابن عباس حدیثی نقل شده است که به ترجمه آن میپردازیم:
یک نفر یهودی به نام «نعثل» به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و پس از پرسش درباره خداوند و پاسخ گرفتن، پرسید: «اکنون از وصی و جانشین خودت بگو که کیست؟ چرا که پیغمبران اولواالعزم همگی وصی و خلیفه داشتهاند و موسی، پیامبر ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد».
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «وصی من، علی بن ابی طالب است و پس از وی دو سبط من حسن و حسین هستند و پس از آن دو، نه تن از امامان از صلب حسین خواهند بود».
یهودی عرض کرد: «ای محمد! نام و مشخصات آنها را برایم بیان کن». فرمود: «بعد از حسین، پسرش علی است و بعد از او فرزندش محمد و سپس فرزندش جعفر و بعد از او فرزندش موسی و بعد از وی فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و پس از وی فرزندش علی و بعد از او و پس از او فرزندش حسن و پس از او فرزندش مهدی است؛ اینها هستند امامان دوازدهگانه».
یهودی گفت: «بگو تا بدانم علی و حسن و حسین، مرگشان چگونه است؟» فرمود: «علی با شمشیری که بر فرقش زده میشود، کشته میشود و حسن، به زهر جفا و حسین، سرش از بدنش جدا میشود».
یهودی پرسید: «جایگاه آنان کجاست؟» فرمود: «در بهشت، در مقام من هستند».
یهودی فریاد زد: «شهادت میدهم: معبودی جز خداوند نیست و اینکه تو رسول او هستی و شهادت میدهم که آنان بعد از تو اوصیایت هستند. من در کتابهای پیشین و در آنچه موسی با ما عهد کرده بود، یافتم که در آخر الزمان پیغمبری خواهد آمد که به او احمد و محمد گفته میشود. او خاتم همه پیامبران است و بعد از وی پیامبری نیست و نخواهد آمد و پس از او، اوصیایش دوازده نفرند. اول آنها پسر عمّ و شوهر دختر او است و دوم و سوم، دو برادرند از فرزندان پیغمبر، اولی را به وسیله شمشیر میکشند و دومی را به وسیله زهر و سومی را با عدهای از اهل بیتش با لب تشنه در غربت، شهید میکنند . نُه نفر از اوصیای پیغمبر اسلام از فرزندان سومی هستند. اوصیای پیامبر به عدد اسباط بنی اسرائیل دوازده نفرند».
پیغمبر فرمود: «آیا اسباط را میشناسی؟»
عرض کرد: بلی. اول از اسباط، لاوی بن برخیا است. هم او بود که شریعت خویش را پس از فرسوده شدن، ظاهر ساخت و با قرطیسای ـ قرشیطا ـ پادشاه جنگید تا او را کشت». سپس پیغمبر فرمود: «در امت من نیز همان واقع خواهد شد که در بنی اسرائیل رخ داد. امام دوازدهم از فرزندان من غیبت میکند و دیده نمیشود. او روزی ظاهر خواهد شد که از اسلام، جز اسمی باقی نمانده باشد و از قرآن و کلام خدا مگر درسی باقی نباشد. در این موقعیت است که خدای متعال، اذن ظهور میدهد، تا او اسلام را تجدید نماید. خوشا به حال آنان که او را دوست داشته باشند و از وی پیروی نمایند! و بدا به حال دشمنان و مخالفان وی و خوش به حال آنان که از وی راهنمایی بجویند! (قندوزی، همان: ص440-442؛ جوینی، همان: ج2، صص132و134).
فرق اسلامی غیر از امامیه اثناعشر با وجود روایات متواتر برتأیید تعداد امامان حجتی نمی توانند برمسلک خود داشته باشند لذا باید با توجه و تحقیق خود بتوانند کلام صحیح و درست و طریق حق را بفهمنند.
در صحیح مسلم آمده است که پیامبر فرمود: «ای مردم! همانا من بشری هستم که نزدیک است پیک الهی مرا رسد و من دعوت حق را اجابت کنم پس در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: اول آنها کتاب خدا که در آن هدایت و نور است پس به آن چنگ زنید و تمسک جویید… و دیگری اهل بیتم». در مسند احمد حنبل آمده است: «همانا من در میان شما دو جانشین قرار میدهم که یکی عظیمتر از دیگری است: کتاب خدا، ریسمان کشیده شده مابین آسمان و زمین و عترت خود یعنی اهل بیتم. این دو از یکدیگر جداییناپذیرند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». در صحیح ترمذی از پیامبر نقل شده است: «ای مردم! در میان شما چیزی میگذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو عبارتند از: کتاب خدا و عترتم».
از این سخن پیامبر(ص) چنین نتیجه میگیریم:
1ـ گرانبها بودن اهل بیت:
ابن حجر مکی مینویسد: «رسول خدا(ص) قرآن و عترت را ثقلین نامید «ثَقَل» هر چیز گرانبها و پر ارج را گویند و کتاب و عترت این گونهاند؛ زیرا هر یک از آن دو گنجینه علوم لدنی و اسرار و حکمتهای الهیاند. از اینرو پیامبر مردم را به پیروی از آن دو فراخوانده و سفارش نموده است.»
2ـ عصمت و حجیت اهل بیت:
قرار دادن قرآن و اهل بیت در کنار یکدیگر و تأکید بر لزوم پیروی و انفکاک ناپذیری آن دو آشکارا بر عصمت اهل بیت(ع) دلالت دارد؛ چرا که قرآن کتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگی انفکاک و جدایی از قرآن میباشد و هماهنگی و انطباق کامل با کتاب معصوم الهی مساوی با عصمت است. استاد توفیق ابو اعلم نویسنده و دانشمند مصری مینویسد: «پیامبر اهل بیت خود را به کتاب عزیز خداوند مقرون ساخته است، کتابی که هرگز در او باطل نفوذ نخواهد کرد و هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. واضح است که صدور هر نوع مخالفت با احکام دین افتراق و جدایی از قرآن محسوب میگردد، در حالی که پیامبر(ص) خبر از عدم جدایی این دو داده است. از همین رو، حدیث دلالتی آشکار بر عصمت اهل بیت دارد. و پیامبر(ص) که این حدیث را در مواقف بسیاری ذکر کرده در پی این هدف است که امت خود را صیانت کرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسک به این دو نموده تا در امور مختلف ـ اعم از اعتقادات و فروع ـ به ضلالت و گمراهی گرفتار نشوند…» آیت الله مکارم شیرازی نیز بر آن است که: «اهلبیت(ع) معصومند، زیرا جدایی پذیر بودن آنها از قرآن از یک سو، و لزوم پیروی بیقید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است، چرا که اگر آنها گناه یا خطایی داشتند از قرآن جدا میشدند، و پیروی از آنان مسلمانان را از ضلالت و گمراهی بیمه نمیکرد و اینکه میفرماید با پیروی از آنان در برابر گمراهیها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنهاست.»
3ـ پایندگی تا قیامت:
تعبیر به جداییناپذیری تا حوض کوثر نشانگر این است که پیامبر درصدد تعیین یک استراتژی جاودانه و دائمی برای امت بوده و نشانگر آن است که همواره هادیان و پیشوایانی از اهل بیت در میان امت وجود دارند. ابنحجر آورده است: « این حدیث نشانگر وجود کسانی از اهل بیت همراه قرآن است که همچون قرآن شایستگی تمسک و پیروی تا قیامت را دارا باشند…» آیت الله مکارم شیرازی نیز مینویسد: «این به خوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیت(ع) وجود دارد، و همانگونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتند. پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را پیدا کنیم».
4ـ لزوم پیروی از هر دو:
اینکه پیامبر(ص) فرمود: تا به آن دو چنگ زنید گمراه نخواهید شد. و برخی از دیگر تعابیر آن حضرت، لزوم پیروی از هر دو را نمایان ساخته و هر حرکت و شعاری که به گسست آن دو انجامد را انحرافی و ضلالت بار معرفی میکند. علامه مناوی میگوید: «در این حدیث اشاره، بلکه تصریح به این است که قرآن و عترت دو قلویی را میمانند که رسول خدا(ص) آن دو را پس از خود معرفی فرموده و از امت خواسته است که به خوبی با آن دو برخورد نموده و آنها را برخود مقدم دارند و در دین خود به آنها چنگ زنند.»
نکات دیگری نیز از حدیث ثقلین قابل استفاده است که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود. آنچه در اینجا اهمیت ویژه دارد این است که پیامبر برای همیشه امت را به پیروی از قرآن و عترت فراخوانده و هدایت و بازداری امت از انحراف را در گرو این مسئله دانستهاند. نیز پیامبر(ص) اهل بیت(ع) را همچون کتاب الهی معصوم و مصون از هر کژی و ناراستی دانسته و بر آن شدهاند که برای همیشه هادیانی از اهل بیت در کنار قرآن برای راهنمایی امت وجود دارند.
شش) کیستی اهل بیت(ع):
پیامبر(ص) در مواقع مختلف «اهل بیت(ع) و امامان ایشان را معرفی کردهاند. عمر بن خطاب از پیامبر(ص) پرسید آیا باید به همه اهل بیت تمسک کنیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «خیر بلکه به اوصیای اهل بیتم: اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفهام در میان امت و آن کسی که ولیّ هر مؤمنی است؛ (امام علی(ع)) پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگری…» در بسیاری از مجامع روایی اهل سنت روایاتی مشاهده میشود که پیامبر(ص) بر جانشینی دوازده خلیفه تصریح نموده است که جز بر امامان دوازدهگانه اهل بیت(ع) قابل انطباق نمیباشد. پارهای از این روایات عبارتند از:
1. «کار مردم پیوسته میگذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند».
2. «شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی (12) است».
3. «تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست».
4. «همواره کار این امت پابرجاست تا دوازده خلیفه و جانشین بر آنان بگذرند که همگی از قریشند».
5. بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقبای بنیاسرائیل».
6. امام علی(ع) در توضیح انحصار امامت در قریش میفرماید: امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست…».
7. «الائمة بعدی اثنی عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم» نظیر این روایات را ـ که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است ـ میتوان در سایر منابع مطالعه کرد.
8. در روایات سفیان بن عینیه به نقل ینابیع المودة از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما، دوازده خلیفه حکم رانند که همة آنان از بنیهاشمند».
9. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(ص) نقل میکند که فرمود: «من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی».
10. ابن عباس از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «جانشینان و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است». پرسیده شد: برادرتان کیست؟ فرمود: علیابن ابیطالب. پرسیده شد: فرزندتان کیست؟ فرمود: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است…»
بنابراین با نصوصی که از پیامبر اکرم در مورد تعداد ائمه وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کردهاند، حقانیت شیعه اثبات میشود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازدهگانه ـ چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد ـ نصوص خاص وارد شده و هر یک از امامان امام بعد از خود را معرفی کرده است.
پینوشتها:
ـ محمد/ 33، نیز بنگرید؛ نساء/ 59؛ تغابن/ 12؛ مائده/ 92؛ آل عمران/ 32؛ انفال/ 1و 20و 24و 27؛ حجرات/ 1.
ـ حشر/ 59.
ـ نساء/ 59.
ـ نساء/ 80.
ـ نجم/ 30.
ـ حدیث ثقلین، منزلت بلندی در ادبیات اسلامی دارد این حدیث که در قطعیت صدوری و وضوح دلالی آن خدشهای وارد نیست توسط 341 نفر از راویان صحابه و 19 تن از تابعان نقل شده است. در قرون مختلف نیز دهها راوی از محدثین شیعه و سنی به نقل آن پرداخته و در صحاح و مسانید اهل سنت جایگاه ویژهای یافته است، همچنین تک نگاشتهای بسیار مفصلی توسط عالمان و اندیشمندان شیعه پیرامون آن به نگارش در آمده است. از جمله میرحامد حسین لکنهوی بخش زیادی از کتاب عبقاتالانوار را به بررسی این حدیث شریف اختصاص داده است.
ـ «الا یا ایها الناس فانما انا بشر یوشک انها یأتی رسول ربی فأجیب و انی تارک فیکم ثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به… و اهل بیتی (صحیح مسلم باب فضائل علی بن ابیطالب؛ مسند احمد 4/366، سنن دارمی 2/431، سنن بیهقی 2/148 و 7/30، الطماوی، مشکل الآثار 4/368.
ـ «انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما» ترمذی 13/201، اسدالغابة 2/12 در شرح حال امام حسن(ع) و الدر المنثور ذیل آیه مودت.
ـ ترمذی، 5/621.
ـ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 90.
ـ مکارم شیرازی، فاطمة الزهرا، ص 75.
ـ آیت الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، ص 75 و 76.
ـ الصواعق المحرقه، ص 149.
ـ مکارم شیرازی، همان.
ـ فیض الغدیر، ج 2، ص 174.
ـ علی اصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج 2، ص 95- 118.
ـ فرائد السمطین، ج 1، ص 317.
ـ صحیح مسلم به شرح نووی، ج 12، ص202.
ـ کنزالعمال، ح 14971.
ـ صحیح مسلم، ج 6، (کتاب الاماره)، صحیح بخاری، ج 4، ص 165.
ـ منتخب کنزالعمال، ج5، ص 338.
ـ همان.
ـ نهج البلاغه، خطبه 142.
ـ کفایة الاثر، ص 23. (به نقل از موسوعه الامام علی ابن ابیطالب، ج 2، ص 48).
ـ ر.ک:
الف. ینابیع الموده، ص 2، 44؛
ب. البدایه و النهایه، ج 6، ص3. 247؛
پ. سنن ابن ماجه، ج4، 4085/1367.
ت. مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 645/183.
ث. سنن ابی داود، 107/4.
ـ ینابیع الموده، ج 3، باب 77.
ـ فرائد السمطین، ج2، ص 312.
ـ همان. روایات متعدد دیگر نیز در این باب وجود دارد، بنگرید: معالم المدرستین، ج1، ص 333 و…
ـ برای آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. امامان دوازده نفرند، علامه عسگری؛
ب. منتخب الاثر فی الامام الاثنی عشر.
1. صحیح بخاری از محمد بن المثنی و او از غندر و به ترتیب از شعبه و عبدالملک نقل کرده است که از جابر بن سمره شنیدم که میگفت: «سمعت النبی صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «یکون اثناعشر امیراً» فقال کلمة لم أسمعها. فقال أبی: «یقول: کلهم من قریش» (ترمذی، همان: ج2، ص45)؛ در این حدیث، امامان دوازدهگانه به دوازده امیر و رهبر تعبیر شدهاند که از تبار قریشند.
2. مسلم در صحیح خود، با سند صحیح از جابر بن سمره از پدرش نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود: «ان هذا الأمر لاینقضی حتی یمضی فیهم اثناعشر خلیفة کلهم من قریش؛ قطعاً حاکمیت اسلام تمام نمیشود، مگر این که دوازده خلیفه بر او بگذرد که تمام آنها از نسل قریش باشند» (مسلم، بیتا: ج2، ص191).
3. ابوداوود نیز در صحیح خود از جابر بن سمره نقل میکند: «سمعت رسول الله یقول: «لایزال الدین عزیزاً إلی اثنی عشر خلیفة فکبر الناس وضجّوا »؛ شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پیوسته دین اسلام، عزیز و سربلند خواهد بود، تا دوازده خلیفه بر آن حکومت کنند. مردم تکبیر گفتند و بلند گریستند» رسول اکرم پس از تکبیر و گریه شوق اصحاب، کلمهای فرمود که آن را نشنیدم. از پدرم پرسیدم؛ گفت: «کلّهم من قریش؛ همگی از قریشند» (سجستانی، 1404: ج2، ص207). به این مضمون، روایات فراوانی رسیده است که از مجموع آنها به دست میآید که حضرت، به صورت قضیه شرطیه فرموده است: در صورتی که امامان دوازدهگانه با اراده مردم بر امت حکومت کنند، ملت اسلام پیوسته عزیز و پیروز خواهند بود و اگر آنان حکومت نکنند، هرج و مرج پیش خواهد آمد؛ چنان که در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند: «ثم یکون ماذا؟ ثم یکون الهرج». چنان که در بعضی از روایات دیگر به فتنههای ویرانگری بعد از رحلت خود نیز اشاره کرده است.
در صحیح بخاری از طرق مختلف از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: «یرد علی یوم القیمه رهط من أصحابی فیجلون عن الحوض فأقول: یا ربّ اصحابی. فیقول: إنک لاعلم لک بما أحدثوا بعدک. إنهم ارتدوا علی أدبارهم قهقری؛ در قیامت، گروهی از اصحابم به من وارد میشوند. آنان را از حوض پراکنده و دور میسازند. عرضه میدارم: خدایا! اینها اصحاب من هستند. میفرماید: نمیدانی بعد از تو چه کردند؛ آنها مرتد شدند و عقب گرد کردند» (بخاری، 1407: ج18، ص148).
در صحیح مسلم نیز حدیثی مشابه از عایشه نقل شده است.
برابر بودن خلفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نقبای بنی اسرائیل:
در یک سلسله از روایات، آمده است که خلفای بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند. در این باب، از طریق شیعه و سنّی مجموعاً چهل حدیث رسیده است که به نمونهای از احادیث اهل سنت اکتفا میکنیم:
حاکم در مستدرک از مسروق نقل میکند: شبی در مسجد نشسته بودیم و قرآن میخواندیم. کسی پرسید: «ای أبا عبدالرحمن! آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدید که چند نفر خلیفه بر این امت حکومت خواهند کرد؟» گفت: «آری؛ پرسیدم. فرمود: اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل» (احمد حنبل، همان: ج4، ص501؛ سیوطی، همان: ج1، ص350؛ متقی هندی، همان: ح14971).
قریشی بودن دوازده امام:
بیش از سی روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است که میفرماید: خلفای دوازدهگانه از قریش و تبار هاشم هستند. اکنون به دو نمونه از آنها که از اهل سنّت نقل شده، اشاره میکنیم:
1. ابن ابی الحدید معتزلی از امام علی علیه السلام نقل میکند که فرمود: «إن الأئمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم و لا تصلح الولاة من غیرهم؛ تحقیقاً امامان از نسل قریش در نسل بنی هاشم کاشته شدهاند و غیر آنان، صلاحیت امامت را ندارند و همچنین حاکمان از غیر بنی هاشم صلاحیت و شایستگی برای خلافت ندارند» (حاکم نیشابوری، همان: ج4، ص73).
ابن ابی الحدید مینویسد:
سخن امام علی علیه السلام با اصول معتزله نمیسازد؛ ولی من سخن علی را قبول دارم؛ چرا که به گونه متواتر ثابت است که پیامبر در شأن او فرمود: «إنه مع الحق و إن الحق یدور معه حیث دار؛ علی، تحقیقاً با حق است، به هر سو بگردد، حق هم به همراه او میگردد» (ابن ابی الحدید، 1404: ج2، ص287).
امامان دوازدهگانه کیانند؟:
مطابق روایاتی که امامان دوازدهگانه را از قریش و از تبار هاشم میداند، میتوان حکم کرد که امامان دوازدهگانه از اهل بیت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشند؛ چنان که شیخ سلیمان قندوزی حنفی، از محققان اهل سنّت، در بیان مراد جدی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از احادیث اثنا عشر مینویسد:
مراد و مقصود حضرت رسول از روایات «اثنا عشر»، امامان دوازدهگانه از اهل بیت آن حضرت میباشد و ممکن نیست آن را بر خلفایی از اصحاب حمل کرد؛ زیرا عدد آنها کمتر از دوازده است. همچنین نمیتوان بر خلفای بنی امیه هم حمل کرد؛ زیرا عددشان بیشتر از دوازده میباشد. مضاف بر این، به دلیل ظلم فاحشی که آنها بر اولاد پیغمبر روا داشتند، بعید است که رسول اکرم آنها را خلیفه خود بشناسد. دلیل سوم این که آنان از بنی هاشم نبودند.
ابوبکر بن عربی مینویسد:
اگر ما دوازده نفر را به حسب صورت شماره کنیم، به سلیمان منتهی میشود و حال آنکه خلفای عباسی بیست و هفت نفرند. اگر از جهات معنوی آنها را ردیف کنیم، پنج نفر میشوند خلفای اربعه و یکی هم عمر بن عبدالعزیز بوده من دیگر معنایی برای حدیث سراغ ندارم (ابن عربی، بیتا: ج9، ص68).
وانگهی علی و یازده فرزندانش از اهل بیت هستند که به اعتراف بزرگان اهل سنت با احدی از اصحاب و مردم قابل قیاس نمیباشند (ابن جوزی، بیتا: ص212؛ طبری، بیتا: ج3، ص180؛ حسکانی، بیتا: ج2، ص270).
ذکر نام اول و آخر امامان دوازدهگانه:
یک سلسله احادیث است که نام اول و آخر امامان در آن ذکر شده است. در این باب، در مجموع، 94 حدیث آمده است که به یک نمونه از طریق اهل سنّت بسنده میکنیم.
حافظ ابراهیم جوینی با ذکر سند از عبدالله بن عباس نقل کرده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
إن أولیایی و أوصیائی حجج الله علی الخلق بعدی اثناعشر أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: «یا رسول الله! من اخوک؟» قال: «علی بن ابی طالب». قیل: «فمن ولدک؟» قال: «المهدی. إنه یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً»؛
خلفا و اوصیای من و حجتهای خدا بعد از من، دوازده نفر خواهند بود که نخستین آنها برادرم است و آخرین آنان، فرزندم. گفته شد: «ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: «علی بن ابی طالب». گفته شد: «فرزندت کیست؟» فرمود: «مهدی؛ همان کسی که دنیا را پر از عدل و داد کند، پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد» (قندوزی، 1418: ص443).
امامان دین از اهل بیت پیامبرند:
روایاتی از طریق سنی و شیعه وجود دارد که نشان میدهد امامان دوازدهگانه از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند. حافظ ابو منصور با سند خود از ابو سعید خدری چنین روایت کرده است:
صلّی بنا رسول الله صلوة الأولی ثم أقبل بوجهه الکریم علینا: «یا معاشر اصحابی! إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح و باب حطة بنی اسرائیل فتمسکوا بأهل بیتی، الأئمة الراشدین من ذریتی فإنکم لن تضلّوا أبداً». فقیل: «یا رسول الله! من الأئمة بعدک؟» قال: «اثناعشر من أهل بیتی» أو قال: «من عترتی»؛
پیامبر با ما نماز جماعت اقامه کرد. پس از نماز ظهر، روی خود را به ما کرد و فرمود: «ای گروههای اصحاب من! بدانید مَثَل اهل بیت من، میان شما همانند کشتی نوح است؛ پس به اهل بیت من تمسّک نمایید؛ یعنی امامان راشد از نسل من. اگر به ایشان تمسّک پیدا کنید، قطعاً هرگز گمراه نخواهید شد» (همان، صص240-242).
مرحوم اربلی میگوید:
بر علمای اهل سنّت است که این دوازده نفر را برای ما مشخص کنند و آنان دو راه بیشتر ندارند: یا دوازده تن از غیر امامان شیعه معیّن میکنند که چنین چیزی امکان ندارد؛ چرا که حاکمان امر خلافت از صحابه و بنی امیه و بنی عباس، بیش از پنجاه تن هستند، یا اثبات کنند که اخبار وارده در این باب ـ با وجود تواتر و صحت سند ـ ضعیف و غیر صحیح هستند و نباید به آنها اعتماد کرد. که این را هیچ مسلمانی نمی پذیرد.
یا ناگزیر، به قسم سوم ملتزم میشوند و چارهای جز اعتراف به امامان دوازدهگانه (مطابق عقیده شیعه امامیه) ندارند. مذهب زیدیه نیز باید به این عقیده ملتزم باشند؛ البته اگر انصاف و حق طلبی را راه و رسم خود قرار دهند و از عناد و لجاجت دست بردارند؛ چرا که اسم و رسم امامان دوازدهگانه برای شیعه مشخص شده، آن هم با روایات متواتر و روشن که شک و تردیدی در صدور آنها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست (اربلی، همان: ج2، ص146و148).
روایات اهل سنّت هم بر امامان دوازدهگانه تصریح دارند؛ با وجود آن که آن بزرگواران را عملا از خلافت ظاهری بازداشتند و از منصب خدادادی شان برکنار کردند؛ این امر، به عقیده امامیه ضرری نمیرساند؛ چرا که نشانه مظلومیت امامان شیعه است. بیجهت نیست که حضرت علی علیه السلام فرمود: «و ما علی المؤمن من غضاضه فی أن یکون مظلوماً مالمیکن شاکاً فی دینه ؛ برای مؤمن تازگی ندارد از این که مظلوم واقع شود، تا هنگامی که در دین شک نکند (تستری، بیتا: ص98). چنان که عمار بن یاسر در جنگ صفّین گفت: «والله لوضربونا حتی یبلّغونا سعفات هجر لعلمنا أنا علی الحق و انهم علی الباطل؛ به خدا سوگند! اگر ما را به قدری بزنند، تا به منطقه نخلستانهای خرمای هجر برانند و عقب نشینی کنیم، هر آینه یقین خواهیم دانست که بر حق هستیم و معاویه و اصحابش بر باطلند» (اربلی، 1381: ج2، ص146و148).
خطیب خوارزمی با ذکر سند، این روایت را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که خداوند متعال در شب معراج فرمود:
یا محمد! إنی خلقتک و علیاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الأئمة من ولد الحسین من شبح نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السموات و الأرض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین؛
ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از لمحهای از نور خود آفریدم. آن گاه ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم. پس هرکسی پذیرفت، نزد من از مؤمنان به شمار میآید و کسی که انکار کرد، در شمار کافران قرار میگیرد (جوینی، 1400:ج2، ص319؛ قندوزی، همان: ج3، باب93، ص160).
دوازده امام با ذکر نام و نشان:
در منابع سنّی و شیعه در این باب، پنجاه حدیث رسیده است که به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم:
در کتاب فرائد السمطین از مجاهد و ابن عباس حدیثی نقل شده است که به ترجمه آن میپردازیم:
یک نفر یهودی به نام «نعثل» به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و پس از پرسش درباره خداوند و پاسخ گرفتن، پرسید: «اکنون از وصی و جانشین خودت بگو که کیست؟ چرا که پیغمبران اولواالعزم همگی وصی و خلیفه داشتهاند و موسی، پیامبر ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد».
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «وصی من، علی بن ابی طالب است و پس از وی دو سبط من حسن و حسین هستند و پس از آن دو، نه تن از امامان از صلب حسین خواهند بود».
یهودی عرض کرد: «ای محمد! نام و مشخصات آنها را برایم بیان کن». فرمود: «بعد از حسین، پسرش علی است و بعد از او فرزندش محمد و سپس فرزندش جعفر و بعد از او فرزندش موسی و بعد از وی فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و پس از وی فرزندش علی و بعد از او و پس از او فرزندش حسن و پس از او فرزندش مهدی است؛ اینها هستند امامان دوازدهگانه».
یهودی گفت: «بگو تا بدانم علی و حسن و حسین، مرگشان چگونه است؟» فرمود: «علی با شمشیری که بر فرقش زده میشود، کشته میشود و حسن، به زهر جفا و حسین، سرش از بدنش جدا میشود».
یهودی پرسید: «جایگاه آنان کجاست؟» فرمود: «در بهشت، در مقام من هستند».
یهودی فریاد زد: «شهادت میدهم: معبودی جز خداوند نیست و اینکه تو رسول او هستی و شهادت میدهم که آنان بعد از تو اوصیایت هستند. من در کتابهای پیشین و در آنچه موسی با ما عهد کرده بود، یافتم که در آخر الزمان پیغمبری خواهد آمد که به او احمد و محمد گفته میشود. او خاتم همه پیامبران است و بعد از وی پیامبری نیست و نخواهد آمد و پس از او، اوصیایش دوازده نفرند. اول آنها پسر عمّ و شوهر دختر او است و دوم و سوم، دو برادرند از فرزندان پیغمبر، اولی را به وسیله شمشیر میکشند و دومی را به وسیله زهر و سومی را با عدهای از اهل بیتش با لب تشنه در غربت، شهید میکنند . نُه نفر از اوصیای پیغمبر اسلام از فرزندان سومی هستند. اوصیای پیامبر به عدد اسباط بنی اسرائیل دوازده نفرند».
پیغمبر فرمود: «آیا اسباط را میشناسی؟»
عرض کرد: بلی. اول از اسباط، لاوی بن برخیا است. هم او بود که شریعت خویش را پس از فرسوده شدن، ظاهر ساخت و با قرطیسای ـ قرشیطا ـ پادشاه جنگید تا او را کشت». سپس پیغمبر فرمود: «در امت من نیز همان واقع خواهد شد که در بنی اسرائیل رخ داد. امام دوازدهم از فرزندان من غیبت میکند و دیده نمیشود. او روزی ظاهر خواهد شد که از اسلام، جز اسمی باقی نمانده باشد و از قرآن و کلام خدا مگر درسی باقی نباشد. در این موقعیت است که خدای متعال، اذن ظهور میدهد، تا او اسلام را تجدید نماید. خوشا به حال آنان که او را دوست داشته باشند و از وی پیروی نمایند! و بدا به حال دشمنان و مخالفان وی و خوش به حال آنان که از وی راهنمایی بجویند! (قندوزی، همان: ص440-442؛ جوینی، همان: ج2، صص132و134).
فرق اسلامی غیر از امامیه اثناعشر با وجود روایات متواتر برتأیید تعداد امامان حجتی نمی توانند برمسلک خود داشته باشند لذا باید با توجه و تحقیق خود بتوانند کلام صحیح و درست و طریق حق را بفهمنند.
در صحیح مسلم آمده است که پیامبر فرمود: «ای مردم! همانا من بشری هستم که نزدیک است پیک الهی مرا رسد و من دعوت حق را اجابت کنم پس در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: اول آنها کتاب خدا که در آن هدایت و نور است پس به آن چنگ زنید و تمسک جویید… و دیگری اهل بیتم». در مسند احمد حنبل آمده است: «همانا من در میان شما دو جانشین قرار میدهم که یکی عظیمتر از دیگری است: کتاب خدا، ریسمان کشیده شده مابین آسمان و زمین و عترت خود یعنی اهل بیتم. این دو از یکدیگر جداییناپذیرند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». در صحیح ترمذی از پیامبر نقل شده است: «ای مردم! در میان شما چیزی میگذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو عبارتند از: کتاب خدا و عترتم».
از این سخن پیامبر(ص) چنین نتیجه میگیریم:
1ـ گرانبها بودن اهل بیت:
ابن حجر مکی مینویسد: «رسول خدا(ص) قرآن و عترت را ثقلین نامید «ثَقَل» هر چیز گرانبها و پر ارج را گویند و کتاب و عترت این گونهاند؛ زیرا هر یک از آن دو گنجینه علوم لدنی و اسرار و حکمتهای الهیاند. از اینرو پیامبر مردم را به پیروی از آن دو فراخوانده و سفارش نموده است.»
2ـ عصمت و حجیت اهل بیت:
قرار دادن قرآن و اهل بیت در کنار یکدیگر و تأکید بر لزوم پیروی و انفکاک ناپذیری آن دو آشکارا بر عصمت اهل بیت(ع) دلالت دارد؛ چرا که قرآن کتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگی انفکاک و جدایی از قرآن میباشد و هماهنگی و انطباق کامل با کتاب معصوم الهی مساوی با عصمت است. استاد توفیق ابو اعلم نویسنده و دانشمند مصری مینویسد: «پیامبر اهل بیت خود را به کتاب عزیز خداوند مقرون ساخته است، کتابی که هرگز در او باطل نفوذ نخواهد کرد و هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. واضح است که صدور هر نوع مخالفت با احکام دین افتراق و جدایی از قرآن محسوب میگردد، در حالی که پیامبر(ص) خبر از عدم جدایی این دو داده است. از همین رو، حدیث دلالتی آشکار بر عصمت اهل بیت دارد. و پیامبر(ص) که این حدیث را در مواقف بسیاری ذکر کرده در پی این هدف است که امت خود را صیانت کرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسک به این دو نموده تا در امور مختلف ـ اعم از اعتقادات و فروع ـ به ضلالت و گمراهی گرفتار نشوند…» آیت الله مکارم شیرازی نیز بر آن است که: «اهلبیت(ع) معصومند، زیرا جدایی پذیر بودن آنها از قرآن از یک سو، و لزوم پیروی بیقید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است، چرا که اگر آنها گناه یا خطایی داشتند از قرآن جدا میشدند، و پیروی از آنان مسلمانان را از ضلالت و گمراهی بیمه نمیکرد و اینکه میفرماید با پیروی از آنان در برابر گمراهیها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنهاست.»
3ـ پایندگی تا قیامت:
تعبیر به جداییناپذیری تا حوض کوثر نشانگر این است که پیامبر درصدد تعیین یک استراتژی جاودانه و دائمی برای امت بوده و نشانگر آن است که همواره هادیان و پیشوایانی از اهل بیت در میان امت وجود دارند. ابنحجر آورده است: « این حدیث نشانگر وجود کسانی از اهل بیت همراه قرآن است که همچون قرآن شایستگی تمسک و پیروی تا قیامت را دارا باشند…» آیت الله مکارم شیرازی نیز مینویسد: «این به خوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیت(ع) وجود دارد، و همانگونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتند. پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را پیدا کنیم».
4ـ لزوم پیروی از هر دو:
اینکه پیامبر(ص) فرمود: تا به آن دو چنگ زنید گمراه نخواهید شد. و برخی از دیگر تعابیر آن حضرت، لزوم پیروی از هر دو را نمایان ساخته و هر حرکت و شعاری که به گسست آن دو انجامد را انحرافی و ضلالت بار معرفی میکند. علامه مناوی میگوید: «در این حدیث اشاره، بلکه تصریح به این است که قرآن و عترت دو قلویی را میمانند که رسول خدا(ص) آن دو را پس از خود معرفی فرموده و از امت خواسته است که به خوبی با آن دو برخورد نموده و آنها را برخود مقدم دارند و در دین خود به آنها چنگ زنند.»
نکات دیگری نیز از حدیث ثقلین قابل استفاده است که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود. آنچه در اینجا اهمیت ویژه دارد این است که پیامبر برای همیشه امت را به پیروی از قرآن و عترت فراخوانده و هدایت و بازداری امت از انحراف را در گرو این مسئله دانستهاند. نیز پیامبر(ص) اهل بیت(ع) را همچون کتاب الهی معصوم و مصون از هر کژی و ناراستی دانسته و بر آن شدهاند که برای همیشه هادیانی از اهل بیت در کنار قرآن برای راهنمایی امت وجود دارند.
شش) کیستی اهل بیت(ع):
پیامبر(ص) در مواقع مختلف «اهل بیت(ع) و امامان ایشان را معرفی کردهاند. عمر بن خطاب از پیامبر(ص) پرسید آیا باید به همه اهل بیت تمسک کنیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «خیر بلکه به اوصیای اهل بیتم: اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفهام در میان امت و آن کسی که ولیّ هر مؤمنی است؛ (امام علی(ع)) پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگری…» در بسیاری از مجامع روایی اهل سنت روایاتی مشاهده میشود که پیامبر(ص) بر جانشینی دوازده خلیفه تصریح نموده است که جز بر امامان دوازدهگانه اهل بیت(ع) قابل انطباق نمیباشد. پارهای از این روایات عبارتند از:
1. «کار مردم پیوسته میگذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند».
2. «شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی (12) است».
3. «تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست».
4. «همواره کار این امت پابرجاست تا دوازده خلیفه و جانشین بر آنان بگذرند که همگی از قریشند».
5. بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقبای بنیاسرائیل».
6. امام علی(ع) در توضیح انحصار امامت در قریش میفرماید: امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست…».
7. «الائمة بعدی اثنی عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم» نظیر این روایات را ـ که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است ـ میتوان در سایر منابع مطالعه کرد.
8. در روایات سفیان بن عینیه به نقل ینابیع المودة از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما، دوازده خلیفه حکم رانند که همة آنان از بنیهاشمند».
9. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(ص) نقل میکند که فرمود: «من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی».
10. ابن عباس از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «جانشینان و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است». پرسیده شد: برادرتان کیست؟ فرمود: علیابن ابیطالب. پرسیده شد: فرزندتان کیست؟ فرمود: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است…»
بنابراین با نصوصی که از پیامبر اکرم در مورد تعداد ائمه وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کردهاند، حقانیت شیعه اثبات میشود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازدهگانه ـ چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد ـ نصوص خاص وارد شده و هر یک از امامان امام بعد از خود را معرفی کرده است.
پینوشتها:
ـ محمد/ 33، نیز بنگرید؛ نساء/ 59؛ تغابن/ 12؛ مائده/ 92؛ آل عمران/ 32؛ انفال/ 1و 20و 24و 27؛ حجرات/ 1.
ـ حشر/ 59.
ـ نساء/ 59.
ـ نساء/ 80.
ـ نجم/ 30.
ـ حدیث ثقلین، منزلت بلندی در ادبیات اسلامی دارد این حدیث که در قطعیت صدوری و وضوح دلالی آن خدشهای وارد نیست توسط 341 نفر از راویان صحابه و 19 تن از تابعان نقل شده است. در قرون مختلف نیز دهها راوی از محدثین شیعه و سنی به نقل آن پرداخته و در صحاح و مسانید اهل سنت جایگاه ویژهای یافته است، همچنین تک نگاشتهای بسیار مفصلی توسط عالمان و اندیشمندان شیعه پیرامون آن به نگارش در آمده است. از جمله میرحامد حسین لکنهوی بخش زیادی از کتاب عبقاتالانوار را به بررسی این حدیث شریف اختصاص داده است.
ـ «الا یا ایها الناس فانما انا بشر یوشک انها یأتی رسول ربی فأجیب و انی تارک فیکم ثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به… و اهل بیتی (صحیح مسلم باب فضائل علی بن ابیطالب؛ مسند احمد 4/366، سنن دارمی 2/431، سنن بیهقی 2/148 و 7/30، الطماوی، مشکل الآثار 4/368.
ـ «انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما» ترمذی 13/201، اسدالغابة 2/12 در شرح حال امام حسن(ع) و الدر المنثور ذیل آیه مودت.
ـ ترمذی، 5/621.
ـ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 90.
ـ مکارم شیرازی، فاطمة الزهرا، ص 75.
ـ آیت الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، ص 75 و 76.
ـ الصواعق المحرقه، ص 149.
ـ مکارم شیرازی، همان.
ـ فیض الغدیر، ج 2، ص 174.
ـ علی اصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج 2، ص 95- 118.
ـ فرائد السمطین، ج 1، ص 317.
ـ صحیح مسلم به شرح نووی، ج 12، ص202.
ـ کنزالعمال، ح 14971.
ـ صحیح مسلم، ج 6، (کتاب الاماره)، صحیح بخاری، ج 4، ص 165.
ـ منتخب کنزالعمال، ج5، ص 338.
ـ همان.
ـ نهج البلاغه، خطبه 142.
ـ کفایة الاثر، ص 23. (به نقل از موسوعه الامام علی ابن ابیطالب، ج 2، ص 48).
ـ ر.ک:
الف. ینابیع الموده، ص 2، 44؛
ب. البدایه و النهایه، ج 6، ص3. 247؛
پ. سنن ابن ماجه، ج4، 4085/1367.
ت. مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 645/183.
ث. سنن ابی داود، 107/4.
ـ ینابیع الموده، ج 3، باب 77.
ـ فرائد السمطین، ج2، ص 312.
ـ همان. روایات متعدد دیگر نیز در این باب وجود دارد، بنگرید: معالم المدرستین، ج1، ص 333 و…
ـ برای آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. امامان دوازده نفرند، علامه عسگری؛
ب. منتخب الاثر فی الامام الاثنی عشر.