نهج البلاغه – خطبه ۱۵۷ نهج البلاغه
۱۳۹۲/۱۲/۱۱
–
۷۱۷۴ بازدید
سلام وبا عرض خسته نباشید
لطفا مطالبی اضافی در مورد خطبه ی ۱۵۷ نهج البلاغه بیان فرمایید؟
با تشکر از ارتباط شما با این مرکز به توضیحات زیر توجه کنید .
1-خطبه 157 در نسخ های مختلف نهج البلاغه متفاوت است . به مطلبی در باره جامعیت قرآن در نهج البلاغه بر گرفته از خطبه 157 توجه کنید .
« أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ اَلْأُمَمِ وَ اِنْتِقَاضٍ مِنَ اَلْمُبْرَمِ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِیقِ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اَلنُّورِ اَلْمُقْتَدَى بِهِ ذَلِکَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلاَ إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ اَلْحَدِیثَ عَنِ اَلْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُمْ »
پس پیامبر (ص) به میان خلق آمد در حالى که کتابهاى پیامبران پیشین را تصدیق کرد، و با نورى هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن، نور قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید، که هرگز سخن نمى گوید، اما من شما را از معارف آن خبر مى دهم، بدانید که در قرآن علم آینده، و حدیث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهاى شما، و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است. (دشتی)
حضرت در این خطبه میفرماید از قرآن بخواهید سخن بگوید، هرگز نمیگوید نشان میدهد که فهم قرآن به تنهایی میسر نیست و قرآن نیاز به کسی دارد که به تفسیر آن بپردازد. به همین دلیل فورا پشت سر این سخن میفرماید که اما من شما را از معارف آن خبر میدهم
در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است: در قرآن کریم مقدارى از رویدادهاى آینده را مانند سرنوشت مغلوبیت و غالبیت روم را صراحتا بیان فرموده است .
و حوادث و وقایع دیگر به دو نوع است :
1. به وسیله آیاتى آمده است که ظواهر معمولى قرآن آنها را ، بطور واضح بیان ننموده ، ولى راسخون در علم ، از بطون آن آیات ، توانایى استخراج آنها را دارند ، چنانکه در بعضى از موارد مشاهده شده است .
2 .مى توان گفت : « در آیات قرآنى ، اصول کلیه اى به عنوان سنن الهى آمده است که چنانکه سرگذشت بشرى در بردارد ، همانگونه آینده آن را هم بیان مى کند ، نهایت امر ، تطبیق آنها بر حوادث آینده و گذشته به اضافه تجارب ، به یک نورانیت درونى و استشهام ملکوتى نیازمند است .
خداوند در قرآن کریم از هر چیزی و علمی که مورد نیاز انسان بوده نام برده و حضرت این مطلب را گوشزد می کند؛یعنی در قرآن اصول و قواعدی گفته شده که طبق آن می توان از حوادث آینده پرده برداری کرد و آینده بشر را شناسایی کرد و البته نباید فراموش کرد که بعض این حوادث را آنهایی که صاحب علم و کرامتند از بطون قرآن استخراج می کنند.
شفا دهنده ی دردهای شماست: دواى دردهاى نفسانى و روانى که زندگى بشریت را تباه مى سازد ، در قرآن کریم است .
حدس زده شده است که کتابهایى که به وسیله بشر تألیف شده است تاکنون بیش از پنج میلیارد مجلد ضبط و کشف و نگهدارى مى شود . قطعى است که صدها میلیون از این مجلدات درباره علوم انسانى است و ما به قدر متیقن به ده میلیون مجلد درباره علوم انسانى بسنده مى کنیم . و از این ده میلیون ، یک میلیون مجلد را درباره علوم مذهبى و اخلاقى و دیگر امور وابسته به دردها و دواها ( بایستگى ها و شایستگى هاى بشرى ) در نظر مى گیریم . و هر مجلد را به طور معمولى سیصد صفحه به حساب مى آوریم . مجموع صفحات نوشته شده درباره دردهاى بشرى و دواهاى آنها ، مى شود سیصد میلیون صفحه و از این سیصد میلیون ، دویست و نود و نه میلیون مجلد را به عنوان تمثیلات و حکایات و مطالب اضافى منها مى کنیم . در نتیجه ما یک میلیون صفحه درباره دردها و دواهاى بشرى مربوط به تشخیص و نسخه درمان آنها را در اختیار داریم بالاتر از این همه واقعیات ، که با توانایى هاى گوناگون انسانها به وجود آمده است ، کتب آسمانى را در نظر مى گیریم که حقائق اصلى و نهائى دردها و دواها را با واضحترین بیانات مطرح نموده است . با این حال ، آن کدامین درد است که نمى گذارد انسانها دردها و درمان هاى خود را در این تشخیص نامه ها و نسخه ها بفهمد و به یک زندگى سالم توفیق یابد ؟ مى گویند کاش ، یک کتاب هم درباره پیدا کردن این درد که مانع اصلى پیدا کردن دردها و درمانهاى خویشتن است ، تألیف مى شد . مى گوییم : قطعى است که این کتاب به وسیله کتابهاى آسمانى و آن دسته از صاحبنظران وارسته از آلودگى ها که آنها را براى مردم تفسیر و تفهیم نموده اند ، تألیف و در اختیار آنان گذاشته شده است . این درد عبارت است از خود خواهى تعدیل نیافته که هر لحظه با شرنگ جانگزاى جهل مرکب آبیارى مى گردد . براى مبارزه با این درد ، یک دوا وجود دارد که بدون آن کارى از دست هیچ کس ساخته نیست . این دوا عبارت است از اراده که تا در درون آدمى به وجود نیاید و نفس از خواب برنخیزد ، محال است بیمارى مزبور از بین برود.
منبع : شرح نهج البلاغه جعفری. ج ۲۶. ص ۹۹ –
2- خطبه 157 نهج البلاغه
ومن خطبة له علیه السلام
[ یحثّ الناس على التقوى ]
الْحمْدُ لله الّذی جعل الْحمْد مفْتاحاً لذکْره، وسبباً للْمزید منْ فضْله، ودلیلاً على آلائه وعظمته .
عباد الله، إنّ الدّهْر یجْری بالْباقین کجرْیه بالْماضین، لا یعُودُ ما قدْ ولّى منْهُ، ولا یبْقى سرْمداً ما فیه. آخرُ فعاله کأوّله، مُتسابقةٌ أُمُورُهُ مُتظاهرةٌ أعْلامُهُ فکأنّکُمْ بالسّاعةتحْدُوکُمْ حدْوالزّاجربشوْله فمنْ شغل نفْسهُ بغیْر نفْسه تحیّر فی الظُّلُمات، وارْتبک فی الْهلکات، ومدّتْ به شیاطینُهُ فی طُغْیانه، وزیّنتْ لهُ سیّىء أعْماله، فالْجنّةُ غایةُ السّابقین، والنّارُ غایةُالْمُفرّطین .
اعْلمُوا عباد الله، أنّ التّقْوى دارُ حصْنٍ عزیزٍ، والْفُجُور دارُ حصْنٍ ذلیلٍ، لا یمْنعُ أهْلهُ، ولا یُحْرزُمنْ لجأ إلیْه. ألا وبالتّقْوى تُقْطعُ حُمةُالْخطایا، وبالْیقین تُدْرکُ الْغایةُ الْقُصُوى .
عباد الله، الله الله فی أعزّ الاْنْفُس علیْکُم، وأحبّها إلیْکُمْ؛ فإنّ الله قدْ أوْضح سبیل الْحقّ وأنار طُرُقهُ، فشقْوةٌ لازمةٌ، أوْ سعادةٌ دائمةٌ! فتزوّدُوا فی أیّام الْفناءلایّام الْبقاء. قدْ دُللْتُمْ على الزّاد، وأُمرْتُمْ بالظّعْن وحُثثْتُمْ على الْمسیر، فإنّما أنْتُمْ کرکْبٍ وُقُوفٍ، لا یدْرُون متى یُؤْمرُون بالسّیْر،
ألا فما یصْنعُ بالدُّنْیا منْ خُلق للآخرة! وما یصْنعُ بالْمال منْ عمّا قلیلٍ یُسْلبُهُ، وتبْقى علیْه تبعتُهُوحسابُهُ !
عباد الله، إنّهُ لیْس لما وعد اللهُ من الْخیْر متْرکٌ، ولا فیما نهى عنْهُ من الشّرّ مرْغبٌ .
عباد الله، احْذرُوا یوْماً تُفْحصُ فیه الاْعْمالُ، ویکْثُرُ فیه الزّلْزالُ، وتشیبُ فیه الاْطْفالُ .
اعْلمُوا، عباد الله، أنّ علیْکُمْ رصداًمنْ أنْفُسکُمْ، وعُیُوناً منْ جوارحکُمْ، وحُفّاظ صدْقٍ یحْفظُون أعْمالکُمْ، وعدد أنْفاسکُمْ، لا تسْتُرُکُمْ منْهُمْ ظُلْمةُ لیْلٍ داجٍ، ولا یُکنُّکُمْ منْهُمْ بابٌ ذُورتاجٍ وإنّ غداً من الْیوْمقریبٌ .
یذْهبُ الْیوْمُ بما فیه، ویجیءُ الْغدُ لا حقاً به، فکأنّ کُلّ امْرىءٍ منْکُمْ قدْ بلغ من الاْرْض منْزل وحْدته ومخطّ حُفْرته، فیالهُ منْ بیْت وحْدةٍ، ومنْزل وحْشةٍ، ومُفْرد غُرْبةٍ! وکأنّ الصّیْحةقدْ أتتْکُمْ، والسّاعة قدْ غشیتْکُمْ، وبرزْتُمْ لفصْل الْقضاء، قدْ زاحتْچـ عنْکُمُ الاْباطیلُ، واضْمحلّتْ عنْکُمُ الْعللُ، واسْتحقّتْ بکُمُ الْحقائقُ، وصدرتْ بکُمُ الاْمُورُ مصادرها، فاتّعظُوا بالْعبر، واعْتبرُوا بالْغیر، وانْتفعُوا بالنُّذُر .
از خطبه هاى امام(ع) که در آن مردم را بتقوا تشویق نموده است[1]
ستایش مخصوص خداوندى است که «حمد»را کلید یاد آوریش قرار داده و آن را سبب ازدیاد فضل و رحمتش،و راهنماى نعمتها و عظمتش گردانیده است،بندگان خدا!
روزگار بر باقیماندگان آسان میگذرد که بر پیشینیان گذشت،آنچه از آن گذشته باز نمى-گردد،و آنچه در آن است جاودان نمى ماند،آخرین کارش همچون اولین کار او است، اعمال و رفتارش همچون یکدیگر،و نشانه هایش روشن و آشکار است،گویا پایان زندگى جهان شما را به پیش میراند همانگونه که ساربان شتران را به سرعت میراند.آن کس که توجهش را از خویش باز دارد،در تاریکیها متحیر مى ماند،و در مهلکه هاى غوطه ور میگردد،و شیاطین او را در مسیر طغیان بپیش مى رانند،و اعمال ناشایسته اش را در نظرش جلوه مى دهند،(آگاه باشید که)بهشت سر منزل مقصود پیش تازان،و آتش پایان کارکوتاهى کنندگان است.
اى بندگان خدا!بدانید که تقوا قلعه اى محکم و نیرومند است،اما بد کارى و گناه حصارى است سست و بى دفاع که اهلش را از بدى باز نمیدارد،و کسى که بآن پناهنده شودنگهداریش نمیکند،آگاه باشید با تقوا میتوان زهر گناهان را از بین برد،و با یقین به برترین درجه مقصود رسید.
اى بندگان خدا!خدا را!خدا را!مراقب عزیزترین و محبوبترین اشخاص نسبت به خویش(یعنى خودتان)باشید چه این که خداوند مقصد حق را واضح،و راههاى آن را برایتان روشن ساخته است،سر انجام کار،یا بدبختى دائمى است و یا سعادت همیشگى!
پس در این ایام فانى براى ایام باقى زاد و توشه تهیه کنید!(خداوند)زاد و توشه ى مورد نیاز را به شما معرفى کرده اند و به کوچ کردن فرمان تان داده اند،و با سرعت به حرکت در آمده اید، شما همچون کاروانى هستید که در جائى توقف کرده اید و نمى دانید چه وقت دستور رکت بشما داده میشود.بدانید آن کس که براى آخرت آفریده شده با دنیاپرستى چه کار؟و آن کس که به زودى ثروتش را از او مى گیرند با(این همه)اموال دنیا چه مى کند؟آن هم ثروتى که مواخذه و حسابش بر او است(و سودش براى دیگران!).
اى بندگان خدا!آنچه را که خداوند وعده نیک نسبت بآن داده نباید رها ساخت و بدیهائى که از آن نهى کرده قابل توجه و دوست داشتنى نیستند!.
بندگان خدا!از روزى که اعمال،مورد بررسى قرار میگیرد،لرزشها در آن فراوان وکودکان(از ناراحتى)پیر میشوند بر حذر باشید.
اى بندگان خدا!بدانید که مراقبانى از خودتان بر شما گماشته شده،و دیدبانانى ازاعضاى پیکرتان ناظر شمایند،و نیز بدانید حساب گران راست گو اعمال شما را ثبت میکنندو حتى عدد نفسهایتان را نگه میدارند،نه ظلمت شب تاریک شما را از آنها پنهان میدارد و نه درهاى محکم و بسته،راستى چه فردا به امروز نزدیک است.
امروز با آنچه در آن است سپرى میشود و فردا همچنان بآن ملحق میگردد.گوئى که هم اکنون به سر منزل تنهائى و گودال گور خویش وارد شده اید.
اى واى از آن خانه تنهائى،و منزلگاه وحشت و جایگاه غربت!
گوئى نفخه صور فرا رسیده و قیامت شما را در بر گرفته،و در صحنه ى دادگاه الهى حاضر گشته اید،باطل ها از شما رخت بر بسته،و عذر تراشیها از میان رفته، برایتان مسلم شده،و اوضاع شما را به سرچشمه ى اصلى رسانده(و از حقایق امورآگاه شده اید)از عبرتها پند گیرید، از تغییرات و دگرگونى(نعمتها)اندرز پذیرید و از هشدارهاى(روزگار)استفاده کنید.
توضیح:
[1]«ابن اثیر»کلمات پیچیده این خطبه را در کتاب «نهایة »جلد 2 صفحه 510و519 ذیل ماده «شول »و«ربک »تفسیر کرده است.
و در کتاب «غرر الحکم »صفحه 97 به بعضى از جملات از این خطبه اشاره شده است.
(مصادر نهج البلاغه و اسانیده جلد 2 صفحه 363