طلسمات

خانه » همه » مذهبی » محبت خدا در دل

محبت خدا در دل


محبت خدا در دل

۱۳۹۲/۱۱/۰۸


۲۲۷۵ بازدید

با سلام. من نمیتوانم محبت خدا را در دلم جای دهم و زمانی که می گویند خدا مهربان است نمی توانم مهربانی او را درک کنم و از این خصلت خود بیزارم لطفا مرا راهنمایی کنید که این کار خود را ترک کنم .


از اینکه در پی کسب فضایل و حبّ الهی می باشید بسیار خوشحالیم و خداوند متعال را بر این نعمت و توفیق بزرگی که شامل حالتان شده است شاکریم.
اجازه دهید قبل از اینکه به پاسخ سؤال شما برسیم ابتدا جغرافیای مبحثی را که به آن اشاره کرده اید روشن کنیم. اولا ما دقیقا حالت شما را درک می کنیم چرا که شاهدیم امروزه نحوه معرفی خداوند از کودکی تا سطح دانشگاه دچار یک آفت شدید شده است. در کودکی هر گاه والدین بخواهند کودکی را از کاری منع کنند از تعابیر ساختگی مثل لولو خور خوره، بز قرمزی و یا امثال اینها استفاده می کنند و یا می گویند خدا تو را می اندازد توی آتش جهنم در نتیجه کودک از کودکی تصور که از خدا پیدا می کند تصوری خشن و بهانه گیر است. در دروس مدرسه سعی می کنند با برهان نظم ثابت کنند که اصلا خدا وجود دارد و چه بخواهی و چه نخواهی راهی جز پذیرفتن آن نداری و در دروس دانشگاه نیز با دروس معارف اسلامی همین روند ادامه پیدا می کند. با این توصیف بسیاری از جوانان از همان کودکی تصوری خاص از خداوند پیدا می کنند و در مسیر زندگی وقایعی که اتفاق می افتد نیز مؤید همین برداشت می شود. بنابراین برداشتی که شما نیز به آن اشاره کرده اید اتفاقا خارج از این نوع تربیت اعتقادی نیست.
ثانیا، ما به خاطر کثرت مواجه شدن با برخی از واژه ها فکر می کنیم به اندازه کافی در مورد آنها اطلاع داریم مثل کسی که از بوی غذا سیر می شود. مثلا اگر از هر شخصی بپرسید آیا امام خمینی(ره) را می شناختید همه می گویند بله. ولی وقتی از رویکرد عرفانی، سیاسی،‌فلسفی، فقهی و … امام سؤال می شود معلوم می شود که درباره بعضی از این ابعاد حتی یک خط هم نمی تواند نظر درست ارائه دهد با این مقدمه، شناخت ما ازخداوند نیز شبیه همین مثال است با اینکه به ظاهر خداوند از هر موجودی برای ما شناخته شده تر است ولی پیامبر اعظم(ص) درباره ذات اقدس اله می فرماید: «خداوندا ما تو را آنچنان که شایسته توست نشناختیم. پیامبری که هیچ موجودی اعم از انس و جن و فرشتگان در شناخت خداوند همپای او نیستند. بنابراین توصیه می کنیم به دانسته های خود اکتفا نکنید و اندکی بیشتر دست به تحقیق بزنید. به ویژه خواندن کتاب های عرفانی و احادیث قدس و مناجات اهل بیت می تواند دیدگاه شما را تا حدود زیادی بهبود بخشد.
بد نیست برای مثال خاطره ای برایتان نقل کنم،‌ حدود چهار سال پیش کنفرانسی تحت عنوان کنفرانس ادیان در سازمان ملل متحدد برگزار شد از طرف جمهوری اسلامی ایران نیز آیت الله جوادی آملی شرکت کرده بودند ایشان می فرمودند در یکی از فرصت هایی که بین جلسات ایجاد می شد گروهی از یهودیان پیش ما آمدند و درباره برداشتی که یهود از خدا دارد داد سخن دادند؛ می گفتند خدایی که ما می شناسیم همان یهوه است. خدای خدای مهر و محبت، خدای عشق. بعد از اینکه صحبت آنها تمام شد گفتم خدایی که ما می شناسیم خدایی است که ما برای او ناز می کنیم و او ناز ما را می خرد،‌ ما قهر می کنیم او دلجویی می کند. گفتند مگر چنین چیزی ممکن است؟ گفتم بله، این همان حالت است که در فرهنگ عرفانی ما به آن «دلال» گفته می شود ما در مناجات با خداوند داریم: « ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک؛ یعنی خداوند اگر مرا به خاطر خطاهایی که مرتکب شده ام مرا مؤاخذه کنی من سوال خواهم کرد که خداوندا تو که می توانستی ببخشی چرا نبخشیدی؟»
آنچه که گفته شد مشتی بود از خروار. هر چند که ما نیز چون شما آیات بسیاری را در تشریع عذاب برای کفار و منافقین دیده ایم ولی نباید فراموش کرد که یک برداشت منطقی وقتی می تواند اتفاق افتد که به جوانب مختلف دین و آیینی توأمان توجه کرد. اما درباره ترس از خداوند که مهمترین محور در نوشته شما بود ابتدا باید توجه کنیم که معناى ترس از خدا چیست؟
ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیت هایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفه اش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(ع) در این زمینه مى فرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»

مضمون حدیثی از امام رضا (ع) که میفرمایند: ما ندیدیم که خداوند انجام کاری را حرام کند مگر که آن چیز مایه ی ذلت و خواری و فساد انسان شود و ندیدیم که خداوند انجام کاری را واجب بشمرد مگر آنکه آن چیز مایه ی سعادت و کمال انسان بشود.
اگر ما فکر کنیم که خداوند وظایفی را که بر عهده ما نهاده است برای سود خودش است و ما را به آنها امر نموده که خودش سودش را ببرد به هیچ وجه پی به مهربانی و بخشندگی خداوند نمیبریم ولی اگر تفکرمان این باشد که خداوند برای سعادت خودمان این برنامه ها را قرار داده که در اصل هم همین است پی به صفات الرحمن و الرحیم خداوند میبریم و درمی یابیم که خداوند چه اندازه بندگانش را دوست دارد و به چه اندازه سعادت آنها را خواستار است که اینها همه نشانه های مهربانی و بخشندگی خداوند است.
خداوند متعال به حضرت داوود (ع) میفرمایند:
ای داوود اگر روی گردانان از من چگونگی انتظارم برای آنان و مدارایم با آنان و اشتیاق مرا در ترک معصیت هایشان می دانستند بدون شک از شوق آمدن به سوی من می مردند و بندبند وجودشان از محبت من از هم می گسست. (میزان الحکمه-جلد 4 – صفحه 2797 – محمد محمدی ری شهری).
«کسب حبّ»
حبّ؛ یعنى رغبت و میل انسان به چیزى، که اگر این میل باطنى و رغبت دل به چیزى شدید و قوى شود آنرا عشق مى نامند (مجمع البحرین، طریحى، ج 2، ماده حبب). در روایتى، رسول اکرم(ص) مى فرمایند: (لا یؤمن احدکم حتى اکون احب الیه من ولده و والده و الناس اجمعین – هیچکس از شماها ایمان ندارد مگر این که من نزد او از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوب تر باشم. میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ر 3197). بنابراین آنچه از روایت به دست می آید شرط دستیابی به حبّ واقعی این است که اولاً نسبت به محبوب ایمان و شناخت کامل وجود داشته باشد، ثانیاً محبوب و مصالح او را از مصالح خود و دیگران ارجح دانست.
«حب الهی در گرو عمل به وظیفه»
در حقیقت حب الهی به دست نمی آید مگر آنکه انسان به وظیفه بندگی خویش به نحو احسن عمل نماید. انسان اگر توانست خواست خداوند را بر خواست و میل خویش ترجیح دهد و از دستورات الهی سرپیچی نکند و آنها را آنگونه که خداوند می خواهد به جای آورد، هم موجبات کسب حب و رضای الهی و اولیای الهی را فراهم آورده است و هم در زمره مؤمنین واقعی قرار گرفته است. چنین شخصی یقیناً هنگام مرگ روی سفید از دنیا خواهد رفت و در آخرت هم نامه اعمالش را به دست راستش خواهند داد.
«اولین قدم؛ شناخت خداوند»
مهمترین و اولین نیاز انسان در مسیر کسب حب الهی، شناخت خداوند به معنای وسیع کلمه و ایمان به او است. حوزه شناخت انسان در مسیر خداشناسی خاص یک رشته خاصی از علوم نیست. این مرحله از سلوک و خودسازی از طریق مطالعه و اندیشه تحصیل می شود. حوزه های مطالعه و اندیشه شامل تمامی حوزه های معرفت دینی، عقلی، عرفانی و تجربی می شود و ما در عرصه کسب دانش هر کتابی که می خوانیم و هر دانشی که فرا می گیریم به نحوی با شناخت خداوند در ارتباط است.
البته درک این سخن ممکن است کمی دشوار به نظر برسد، ولی حقیقتی است که توحید به ما می آموزد. ما در تمام زندگی علمی خود باید فقط به خدا فکر کنیم، فقط خدا را یاد بگیریم، احکام و اوامر او را بآموزیم، با صفات و شئون او آشنا شویم، روش عبادت و نزدیک شدن به او را فرا گیریم و فقط با او سروکار داشته باشیم. این مهمترین آموزه عرفانی و توحیدی دین اسلام و قرآن مجید است.
به این کتاب مقدس بنگرید و ببینید که چه مقدار صفات خداوند و به خصوص صفت الله در آن به کار رفته است. بیشترین واژه هایی که در قرآن کریم استعمال شده مربوط به صفات الهی به خصوص صفت الله است، چرا؟ زیرا بیشترین نیاز انسان به شناخت خداوند و قرب صفاتی و عملی به او است.
دین شناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی و معاد شناسی همه به خداشناسی و خداپرستی برمی گردد. ما همه این آموزه ها را برای خداشناسی و خداپرستی می آموزیم و باید بیاموزیم که غیر از این هدف چیزی نیست که بتوانیم زندگی خود را با آن توجیه کنیم. و بیان هر هدفی برای زندگی انسان بدون توجه به این هدف نمی تواند ارزش واقعی زندگی انسان را توجیه کند.
از نظر معرفت شناسی، انسان حداقل دارای سه گونه ابزار شناختی است که عبارتند از حس، عقل و دل. خدای متعال به ما این ابزارهای شناختی را داده است تا فقط و فقط او را ببینیم و بشناسیم و درک کنیم و شهود کنیم، چون از نظر هستی شناسی عرفانی و قرآنی جز او کسی و چیزی نیست که قابل شناختن باشد. (هو الاول والاخر و الظاهر والباطن. اول و آخر و ظاهر و باطن هستی او است. حدید، 3)
اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که ما در تمام عمرخود جز خدا را ندیده ایم و با غیر از خدا سروکار نداشته ایم. امیر العارفین علی(ع) در روایتی به این موضوع اشاره کرده و فرموده است: من قبل و بعد و با هر چیزی، خدای را می بینم و غیر از خدا تا به حال هیچ کسی و چیزی را ندیده ام.
تمام زندگی ما پر از خدا است. تمام چشم و گوش ما را خدا پرکرده و تمام دل های ما را او اشغال نموده است. هیچ مکانی نیست که خدا در آن نباشد، هیچ زمانی نیست که خدا در آن حضور نداشته باشد و هیچ کسی و چیزی نیست که آینه او نباشد. تمام هستی آینه داران وجود و اسماء و صفات اویند.
ما با چشم های خود تنها مظاهر او را می بینیم، با گوش خود تنها صدای او را می شنویم، با تمام حواس خود کارهای او را نظاره می کنیم، با عقل به درک وجود و صفات او می پردازیم و با چشم دل، ذات و کمالات او را مشاهده می کنیم. اگر کسی به حقیقت اهل معرفت و بیداری باشد، مشاهده خواهد نمود که تمام شناخت انسان منحصر به خداوند است و جز او چیزی وجود ندارد تا قابل شناختن باشد. تمامی مخلوقات نیز مظاهر او هستند و شناخت مظهر خداوند از شناخت خود خداوند جدا نیست.
«عمل به وظیفه»
از نظر عملی نیز تمام اعمال و رفتار و روابط ما به رابطه با خداوند منتهی می شود. حتی وقتی به جامعه یا خودمان فکر می کنیم و یا سیاست و حکومت می کنیم، انتخاب می کنیم، ورزش می کنیم، به مردم خدمت می کنیم، تجارت می کنیم، انقلاب می کنیم، مبارزه می کنیم و کشور را می سازیم و یا هر کار دیگری که انجام می دهیم، رفتار ما به خداوند مربوط می شود و نتیجه آن به نزدیک شدن و یا دور شدن از خدا می انجامد.
معنای زندگی ما خدا است و حاصل تمام تلاش نظری و عملی ما، شناخت و پرستش او است . با ارزش ترین کاری که می توانیم انجام دهیم، صعود از مدارج و پلکان ایمان و حرکت به سوی او است. انسان با عبودیت که شامل اخلاق و عبادت است به خدا نزدیک می شود و موجبات اکتساب حب الهی را فراهم می آورد و موفقیت عرفانی او در گرو گذر از مراحل عبودیت است.
مراحل تحقق عبودیت و حب الهی، سیر عملی و نزدیک شدن انسان به خداوند:
1- رفع موانع قرب و تحصیل آزادی معنوی: در این راه اولین قدمی که باید برداریم برداشتن موانع از سر راه است. باید خود را از بندهایی که بر دست و پای خود بسته ایم و نمی گذارند بالا رویم و حرکت کنیم باز کنیم. با دست و پای بسته به زنجیر هوا و هوس و شیطان نمی شود در راه خدا حرکت کرد. انسانیت انسان در گرو آزادی است. تا انسان آزاد نشود و خود را رها نکند قدرت نمی گیرد، اراده رفتن ندارد، شاید بخواهد ولی عملا نمی تواند. برای رسیدن به اوج معنویت و عبودیت که قرب نوافل و به قول عرفا مرحله عشق است، ابتدا باید خود را از موانع راه خدا و سنگلاخ های جاده عشق الهی آزاد و رها نمود. اگر سوال شود که چرا خیلی ها در مسیر سلوک (رسیدن به خداوند) و دین داری موفق نیستند، پاسخ آن این است که آزاد نیستند. نتوانسته اند بندهای بندگی غیر خدا را از پای خود باز کنند. به زمین چسبیده اند و به لذت های زمینی دلخوش کرده اند و در بند بندگی دنیا اسیر اند. اگر موانع برطرف شود، حرکت و وصول بسیار آسان و نزدیک خواهد بود. برخی از موانع این راه عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی های مضر و مانند آن هستند.
2- قرب صفاتی: اصلاح شخصیت اخلاقی و پرورش عواطف در عرصه اخلاق اجتماعی:
بعد از مانع زدایی و کسب آزادی اراده، باید صفات و ملکات درونی خود را اصلاح کرد. صفات درونی انسان دو کارکرد مهم دارد که بسیار سرنوشت ساز است.
الف – زمینه سازی برای پرستش توحیدی خداوند و طی طریق سلوک و قرب الهی.
ب – زندگی سالم در سایه تعامل اخلاقی و سازنده با سایر انسان ها و ساختن شخصیت درونی و شاکله حقیقی خود در عرصه جامعه. همان که در قیامت به صورت انسان یا حیوان، خوب یا بد، ظهور خواهد کرد و سعادت و یا شقاوت آدمی را رقم خواهد زد.
بسیاری از رفتار های اخلاقی انسان در عرصه جامعه، ناشی از صفات و عواطف درونی هستند، اگر کسی از نظر صفات درونی و عواطف انسانی خود را مهذب نساخته و در روابط اجتماعی خود را متخلق به اخلاق حسنه نکرده باشد، اولا در رابطه با خلق خدا دچار مشکل خواهد شد و از کسب کمالات اخلاقی و صفات شخصیتی نیک باز خواهد ماند. و ثانیا زمینه آماده ای برای طی کردن راه عملی قرب فرایض و نوافل و اصلاح و تعالی رابطه با خداوند و کسب حب الهی نخواهد داشت و از ادامه سیر الی الله باز خواهد ماند.
بنابراین کسب کمالات درونی و شخصیتی و همچنین سلوک عملی به سوی خدای متعال تا حدود زیادی بستگی به اصلاح صفات و ملکات اخلاقی و اخلاق اجتماعی دارد و این مقطع از مقاطع حساس سلوک و قرب الی الله است.
3- گناه زدایی و ترک محرمات:
از مهمترین موانع کمال انسان، حبّ و قرب به خداوند گناه است. گناه فراوان نیست و ما نیز ممکن است خیلی کم دستمان به گناه آلوده شود، ولی همان مقدار کم، مانند قطره ای زهر که می تواند ظرف بزرگی را مسموم و مایه هلاکت بسیاری از مردم شود، اعمال بسیاری را از انسان تباه می کند و عبادات فراوانی را بی اثر خواهد ساخت.
کسی که گناه کار است و توبه نکرده، در این مسیر موفقیتی نخواهد داشت. توفیق کسب حب الهی و راه عرفان بسته به توبه و گناه زدایی است. البته اگر انسان توبه کند، خداوند توبه پذیر و مهربان است و خطای بندگان را به راحتی خواهد بخشید و راه سعادت را به روی او خواهد گشود. (قل یا عبادی الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم. ای کسانی که بر خویش اسراف نمودید، از رحمت خداوند ناامید نشوید، بدرستیکه خداوند تمام گناهان را می آمرزد. زمر، 53). (و ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. و بدرستی که خداوند توبه کنندگان و تطهیر کنندگان را دوست دارد. بقره، 222).
تقوا که مهمترین عامل موفقیت انسان در راه کسب حب الهی است، آمیزه ای از ترک محرمات و انجام واجبات است. گناه زدایی مرحله ترک محرمات را محقق می نماید و در مرحله بعد با انجام واجبات، به تدریج انسان به ملکه تقوا دست خواهد یافت.
4-اطاعت خداوند و انجام واجبات:
تا کنون سخن برسر برطرف کردن موانع راه خدا بود. اکنون سخن بر سر حرکت رو به جلو و سلوک عملی به سوی او است. موتور اصلی رساندن انسان به مقام ولایت و قرب، انجام واجبات است و قرب نوافل و مستحبات به آن سرعت می بخشد و جبران کننده آن است. تا انسان از مرحله قرب فرایض عبور نکند و واجبات دینی خود را انجام ندهد، نوافل و مستحبات او بی اثر خواهد بود.
علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: (لا عبادة کالداء الفرائض – عبادتى همانند انجام فرائض نیست. نهج البلاغه، 488) به همین دلیل اگر اعمال مستحبى به واجبات زیان برساند، ارزشى ندارد: (لا قربة بالنوافل اذا اضرت بالفرائض – اگر مستحبات به واجبات لطمه بزند، سایه تقرب به خداوند نیست. همان، 475 ). و نیز امام صادق (ع) فرمودند: (قال الله تبارک و تعالى: ما تحبب الى عبدى بأحب مما افترضته علیه – بنده من با چیزى محبوب تر از آنچه بر او واجب نموده ام محبت مرا بخود جلب نمى کند. جلد دوم اصول کافى، کتاب الایمان و الکفر، باب أداء الفرائض).
از برخی روایات استفاده می شود که انسان اگر با قرب فرایض به کمال خود برسد، چشم و گوش حق می شود، و در قرب نوافل اگر کامل گردد، خداى متعال چشم و گوش انسان است، و بین این دو، فرق بسیارى هست که ارباب معرفت از آن آگاه و به دقایق آن واقف اند.
در مجموع می توان گفت: در مسیر سلوک و کسب حب الهی، انجام واجبات حساب و ارزش به خصوصى دارد که در نوافل و انجام مستحبات این حساب نیست. اگر انسان به وظایف واجب عبودی خود خوب عمل کند، آنگاه مستحبات و نوافل تاثیر به سزایی در رشد او خواهد داشت، ولی در صورتی که این مسیر ناقص بماند، نافله نمی تواند فریضه را جبران کند.
5- عبادت خداوند و انجام مستحبات:
نوافل و مستحبات از یک نظر مکمل و متمم فرایض است و از نظر دیگر متمم و مکمل انسان در مسیر الی الله است. به این حقیقت در خصوص نوافل یومیه با صراحت در برخی روایات اشاره شده است. این بدان معنى است که اصل در عبادت، فرایض و حقیقت عبودیت در انجام واجبات است و نوافل و مستحبات براى تکمیل نواقصى است که در مقام عمل به فرایض از ناحیه قصور انسان پیش مى آید، آن هم براى هر کسى متناسب با منزلت عبودى و مرتبت توحیدى وى. از نظر دیگر عبادت هاى مستحب نقش مهمى در سرعت و اوج بخشیدن به تکامل انسان دارند. بعضى از نوافل، نقصان پاره اى فرائض که به صورت ناقص و فاقد شرط «مقبولیت» (و نه به صورت باطل) انجام شده است را جبران مى کند (مثل اینکه نماز به صورت صحیح خوانده شود، اما همراه با حضور قلب نباشد) و برخى کمالات نیز به گونه اى است که تنها از طریق انجام مستحبات مى توان بدان دست یافت.
در پایان لازم است به این نکته توجه شود که وادی قرب فرایض و نوافل که وادی بندگی خداوند است، در حقیقت همان وادی عشق و راه محبت خداوند است که در ادبیات عرفانی، همچون دیوان حافظ و مانند آن بسیار از آن سخن رفته است. البته ناگفته نماند که در مرحله قرب نوافل و انجام مستحبات، بحث محبت و عشق خداوند اوج بیشتری خواهد داشت.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد