۱۳۹۲/۱۱/۰۵
–
۱۵۸۱ بازدید
سلام علیکم.خسته نباشید.لطفا به سوال بنده جواب دقیق بدهید.بنده یک دانشجوی بسیار درسخوان هستم،و نمرات بسیار خیره کننده ای از استادان سخت گیر میگیرم.از جایی که دوست دارم یک سالک باشم،همیشه دوست دارم از غرور فرار کنم.اما از طرفی دوست دارم اعتماد به نفس و عزت نفس هم داشته باشم،اما گاهی اوقات در تبیین مرز بین خود باوری و غرور دچار مشکل میشوم،لطفا خود باوری و غرور را برای بنده تعریف کنید و مرز بین این دو را نیز مشخص کنید.با تشکر.الاحقر عبادالله.
پرسشگر عزیز؛ حساسیت شما نسبت به این مطالب و وجود دغدغه و نگرانی در شما از این بابت نشانگر اشتیاق شما به عمل به دستورات دین و پیامبر و هماهنگی اعمال و رفتار شما با موازین دینی است و این خود نعمتی است که جای شکرو سپاس دارد .
« عزت نفس» عبارت است ازتوجه به ارزشمندی خود و پرهیز از تحقیر وکوچک کردن خویش، خود را باور داشتن، باور به توانایى و قابلیت خود در عمل کردن، اطمینان به توانایى خود در دنبال کردن فعالیت ها و ثابت قدم بودن، باور به توانایى خود در عبور از موانع، باور به توانایى خود براى درخواست کمک از دیگران در مواقع لزوم، باور به توانایى خود در ایجاد ارتباطى معنادار و محبت آمیز با دیگر انسان ها، باور به توانایى خود در یافتن عشق، تفاهم، مهر و شفقت در هر موقعیتى به خصوص در مواقع دشوار و بالاخره باور به وجود خود به عنوان اشرف مخلوقات که روح الهى در او دمیده شده است و او خلیفه و جانشین خدا در روى زمین مى باشد.
« غرور» واژه غرور در لغت به معنای فریب خوردن و فریفته شدن و گول خوردن میباشد.( دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش، ج10،ص14699) و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبههافکنی و فریب شیطان به آن گرایش یابد. پس هرکس بر اساس شبهه فاسدی معتقد شود که در دنیا یا آخرت به خیر و سعادت رسیده مغرور است». ( کاشانی،محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی،1379، ج 6، ص414) غرور یکی از مرضهای قلبی است که انسان را از درون تهی میکند و اعمال و رفتار انسان را نابود میکند و در حقیقت به جای اینکه پروردگار بیهمتا را پرستش کند از نفس، مال، مقام و علمش بتی ساخته و آنها را عبادت میکند.
به نظر می آید اگر با دقت به معنا و مفهومی که برای این اصطلاحات بیان شد، توجه کنید به خوبی به تفاوت آنها پی خواهید برد.
ریشههای غرور:
حال با توجه به تعریفى که از اعتماد به نفس و غرور مطرح شد به نظر مى رسد که اعتماد به نفس و غرور دو مقوله متفاوت و جدا از هم مى باشد چرا که ممکن است فردى مغرور باشد ولى اصلاً اعتماد به نفس نداشته باشد و همین طور به عکس، اگر آن فرد داراى اعتماد به نفس،پس از ارزیابى ها و قابلیت هاى خود، آنها را فضل و رحمتى از جانب خدا بداند و عامل اساسى آن را به خدا نسبت دهد در این صورت دیگر هواى نفسى باقى نمى ماند تا دچار غرور شود.
1.جهل و نادانی: انسان سراسر ضعف و عجز وناتوانی است، هزاران نقص و نیاز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهی از حقیقت خویش، امتیازات و کمالاتی را در خود توهم کرده به غرور مبتلا میگردد و به سبب علاقه شدید به خویشتن، دیگران را پایینتر و فاقد کمالات به حساب میآورد و به خاطر غرور، دیگر نمیتواند حقیقت را تشخیص دهد و پیوسته در مسیر گمراهی گام برمیدارد.
2. کمبود ظرفیت: انسانها از نظر استعدادهای درونی یکسان نبوده و دارای قابلیتها و ظرفیتهای متفاوت میباشند. برخی با مشاهده کمترین امتیاز مادی یا مقام و مرتبه معنوی خود را گمکرده، آنچنان مست غرور و تکبر میشوند که گویی قلّههای کمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح کردهاند: ولی اگر به دید انصاف نظر شود اولاً معلوم نیست که برتریها و فضیلتهای شخص مغرور دارای ارزشی حقیقی باشد ثانیاً بر فرض دارا بودن ارزش حقیقی اصولاً از ما نیست، بلکه در حقیقت، امانت و عاریهای است که در اختیار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفریننده آسمانها و زمین است و خردمند را شایسته نیست که به آنچه در حقیقت از دیگری است فخر بفروشد و مباهات نماید، خصوصاً اگر مایه افتخار خود را در معرض فنا و نابودی ببیند.
3.عقده حقارت: یکی دیگر از ریشههای غرور، عقده حقارت و نوعی پستی و ذلت است که شخص مغرور در باطن خویش احساس میکند و با ابزار بزرگی و دست زدن به کارهایی که شایسته او نیست میکوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده و شکست و واماندگی خود را از قافله رهپویان طریق کمال و سعادت جبران نماید. امام صادق(ع) میفرمایند:«هیچ کس لاف بزرگی نمیزند مگر به خاطر ذلّتی که درخود احساس مینماید»( عاملی،حر؛ وسائلالشیعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1409ق، ج5، ص379) روانشناسان و دانشمندان امور تربیتی بر این نکته تأکید دارند که هر نوع انگیزه برتری خواهی و کبر و غرور ریشه در احساس عدم امنیت روحی داشته و از عقده حقارت نشأت میگیرد.
حضرت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند که: «داخل بهشت نمی شود هر که به قدر یک دانه خردل کبر در دل او باشد. و هر که خود را بزرگ شمارد و تکبر کند در راه رفتن، ملاقات خواهد کرد پروردگار را در حالتی که بر او غضبناک باشد». از حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام ) روایت شده است که: «از برای متکبرین، در جهنم وادی ای است که آن را «سقر» نامند و از شدت حرارت خود به خدا شکایت کرد و اجازه خواست که یک نفس بکشد، وقتی نفس کشید، از نفس او جهنم سوخت». و فرمود که: «متکبرین را در روز قیامت به صورت مورچگان محشور خواهند کرد و مردم ایشان را پایمال خواهند نمود تا خدا از حساب بندگان فارغ شود». فرمود که: «دو ملک در آسمان هستند که موکل بندگان اند که هر که تواضع کند او را بلند مرتبه کنند، و هر که تکبر نماید او را پست مرتبه نمایند». ( نراقی , ملا احمد , معراج السعاده , قم: هجرت , ص 287-289)
4- وسوسه هاى شیطانى، پیروى از هواى نفس و شهوات.
5- پیروى از غضب و انتقام جویى.
6- دوستى دنیا و دنیاطلبى.
اگر انسانی خود را دارای کمالی می داند و تصور مثبتی از خود دارد برای این که دچار غرور نشود راه تواضع را باید در پیش گیرد و هیچگاه به خود نبالد که من دارای چنین کمالی هستم بلکه از آن توانمندی یا از آن صفت کمال در راه صحیح استفاده کند بنابراین تکبر و غرور در مقابل تواضع است و راه درمان تکبر نیز فروتنی کردن در مقابل دیگران است همواره سعی کنید در سلام کردن از دیگران پیشی بگیرید و توقع این که دیگران به شما سلام کنند نداشته باشید، احترام به انسان های دیگر ولو از نظر سنی و یا علمی از شما پایین تر باشد موجب می شود که دندان تکبر از درون شما کنده شود و شاخ غرور بشکند. فکر کردن به نقص ها و عیوبی که دارید از حرارت غرور می کاهد و شعله های تکبر را خاموش می کند. اما عزت نفس در مقابل سبکی و رذالت است. عزت نفس امری پسندیده و مطلوب است و مؤمن باید بر تقویت عزت نفس خود در مقابل گناه خود را حفظ کند و در تأمین نیازهای خود هیچگاه در مقابل متمکنین و پول داران خود را خوار و ذلیل نکند و مناعت طبع را پیشه خود سازد
دوست خوبم؛ غرور به معنی فریفتگی به داشته ها و جذابیت های غیر حقیقی و علائق دنیوی است که باعث می شود انسان از یاد خدا غافل شود و معنویت و سرمایه های حقیقی سعادت خود را فراموش نماید و در نتیجه آن به انواع بیماری اخلاقی و روانی مانند عجب, تکبر, خودخواهی و مانند آن مبتلا گردد.
توجه داشته باشید که غرور، انسان را از اهداف عالى باز مى دارد. علت آن روشن است؛ چون انسان مغرور، به خودش اجازه مشورت و استفاده از نظرات و دیدگاه هاى دوستان، اساتید و بزرگ ترها را نمى دهد و همین امر کافى است که او را از بسیارى از ارزش ها عقب بیندازد. انسان مغرور، پیوسته نظر خود را بر دیگران ترجیح داده و استبداد رأى پیدا مى کند و در نتیجه از واقع بینى و حقیقت یابى به دور خواهد ماند. نکته دیگر این که مردم از افراد مغرور، متنفر و بیزارند؛ هم چنان که خود شما نیز از افراد مغرور خوشتان نمى آید.
عزت نفس از دیدگاه اخلاق و روایات اسلامی بدین معنا است که انسان آنقدر خودش را عزیز و بزرگ انگارد که حاضر نشود تن به پستی گناه و افعال و رفتار مغایر با شان انسان و ایمان بدهد. عزت نفس، یعنی , آن که آدمی شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرایط مختلف خود را حفظ کند
مهمترین عامل ایجاد این احساس خود شناسی و درک موقعیت ممتاز انسان و خود در هستی و همچنین درک استعداد بی نظیر انسان در قرب به خدا و خلافت او در زمین و همچنین قرب عملی به خدای متعال با عبادت و اطاعت است.
انسان های عالم و مومن و متقی معمولا بسیار بزرگوار و با شخصیت هستند و افراد جاهل، گناه کار و خطا پیشه دارای شخصیتی متزلزل و حقیر می باشند.
به طور خلاصه علم و عمل به شخصیت انسان بزرگی و عزت می دهد و در مقابل نادانی و گناه باعث حقارت نفس آدمی می شود. انسان های بزرگ به خصوص معصومین(ع) از بالاترین درجه عزت نفس برخوردار بوده اند و هر کسی به مقدار عظمت و بزرگی شخصیت اش عزت نفس دارد و تن به هر کار پستی نمی دهد.
اما غرور به این معنا است که انسان به توانایی ها و داشته ها و سرمایه های خود توجه کند و از یاد ببرد که اینها امانت الهی و عنایت و عطای حضرت دوست است و باید در راه بندگی و اطاعت او و در مسیر کمال به کار بیفتد و تصور می کند قدرت و استعداد و توفیق و رشد از آن او و نتیجه فکر و تلاش و تحصیل و زرنگی او است و در این توانایی و رشد و کمال مستقل و غیر وابسته به حق تعالی است و مانند قارون می گوید : قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی ( قصص 78)- (قارون) گفت: این ثروت را به وسیله دانشى که نزد من است به دست آورده ام . در فرد مغرور خود به جای خدا می نشیند و افسار کارانسان به دست اسب سرکش نفس سپرده می شود ونتیجه قطعی آن تجاوز از حد و شکستن همه مرزها و نابودی همراه با ذلت و خواری است .
درمان غرور:
برای درمان غرر و خودبینی نخست باید ریشه آن را شناخت و با کنار گذاشتن آن عامل به مبارزه با این بیماری خطرناک روانی قیام کرد. به عبارت دیگر معالجه را باید در مبارزه با عامل شروع کرد نه معلول.
پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: هر چیزی که در انسان غرور ایجاد می کند وی را مست می نماید و سزاوار است با آنها با احتیاط برخورد کند و آنها عبارتند از: مال و ثروت، قدرت و ریاست، علم و دانش، تعریف و ستایش اغراق آمیز، جوانی و نیروی جوانی که هر کدام باد غرور دارد (کنزالعمال، ج 3، ص 459).
مرحوم ملا احمد نراقی در معراج السعاده نیز در بحث عجب و خودبینی فصلی را گشوده است در باب معالجه مرض عجب می فرمایند: «دو معالجه است یکی اجمالی و دومی تفصیلی. معالجه اجمالی این است که پروردگار خود را بشناسی و بدانی که عظمت و کمال و عزت و جلال، سزاوار غیر او نیست و معرفت به حال خود هم رسانی و بشناسی که تو به خودی خود از هر ذلیلی ذلیل تر و از هر قلیلی قلیل تری…
و اما معالجه تفصیلی آن، این است که تفحص کند از آنچه سبب عجب او شده و چاره او را کند به نوعی که مذکور می شود و تفصیل آن این است که: اسباب عجب در اغلب علم است و معرفت و عبادت و طاعت و غیر اینها از کمالات نفسانیه مانند ورع و تقوا و شجاعت و سخاوت و امثال اینها و نسب و جمال و مال و قوت و تسلط و جاه و اقتدار و بسیاری اعوان و انصار و زیرکی و ذکاء و فهم و صفا…».
سپس این استاد اخلاق برای علاج عجب و خودبینی به سبب هر یک از این عوامل چندگانه به تفصیل راهکارهای مختلف و متعدد ارائه می فرمایند که برای اطلاع بیشتر و عملی کردن آن راهکارها به اصل کتاب معراج السعاده، بحث عجب مراجعه کنید و متناسب با عامل به وجود آورنده خودبینی، روش درمان و حل معضل را پیاده کنید. در عین حال ما در اینجا به یک سری راهکارهای کلی اشاره می کنیم که امید است مفید واقع شود:
– به فقر وجودى خود نسبت به خداوند سبحان توجه کامل داشته باشید و یک لحظه از آن غفلت نورزید؛ یعنى، به یک خودشناسى و خداشناسى دقیق و صحیح باید برسید که شما چه هستید و چه مى توانید باشید و اگر لطف و فیض الهى نباشد چه خواهیم شد و آیا اصلاًوجود داشتم و مى توانیم موجود باشیم؟ اگر نازى کند یک دم ؛ فرو ریزند قالب ها.
مثلا علی(ع) در این زمینه می فرمایند: «تعجب می کنم از اشخاص مغرور که دیروز نطفه ای بودند و فردا لاشه ای بیش نخواهند بود» (نهج البلاغه، حکمت 21).
و امام باقر(ع) می فرمایند: «راه غرور و خودبرتر بینی را به وسیله معرفت نفس مسدود کن» (تحف العقول، ص 285).
– به ضعف و نقص خود در دستگاه بدن و ناتوانى در انجام کارهایى که مى خواهید انجام دهید ولى نمى توانید بیاندیشید و به یقین بدانید که تمام این امور حکایت از تدبیر مدبرى مافوق همه تدابیر بشرى دارد و او تصمیم گیرنده نهایى است.
محصول این اندیشه خود را نیز دریک صفحه گزارش کرده و روزى دو بار آن را با تمرکز حواس و دقت بخوانید.
– به پیامدهاى ناگوار حب ذات افراطى بیاندیشید و سرنوشت زشت این گونه افراد را مطالعه کنید و مد نظر داشته باشید و کافى است برخى از این پیامدها را نوشته و در کیفیت گرفتار شدن افراد به آنها تفکر کنید.
مثلا توجه به عاقبت کسانی که خود برتر بین و گردنکش بودند، مثل فرعون مصر که خود را خدا می خواند و شاه ایران که خویشتن را شکست ناپذیر دانستند و ژاندارم منطقه تصور می کرد چگونه ذلیل گشت؟! روزی عارفی به هارون الرشید که می خواست آب بخورد گفت: اگر آب پیدا نشود ارزش این آب چقدر است؟
گفت به اندازه نصف پادشاهی ام!! آنگاه پرسید اگر این آب بیرون نیاید، کسی که تو را معالجه کند چه مبلغی حاضری بپردازی؟ گفت: تمام پادشاهی ام!! عارف گفت: ریاست و پادشاهی که به بهاء آب خوردن و بیرون آمدن آن نمی ارزشد مغرور نباش
– روایات و آیاتى و ضرب المثل ها و حکایاتى که در مذمت، عواقب شوم این صفت بیان شده است، زیاد مطالعه کنید و براى مدت 10 روز حداقل روزى نیم ساعت از این گونه مطالب (کتب اخلاقى) مطالعه کنید: 1- قلب سلیم، شهید دستغیب 2- گناهان کبیره، شهید دستغیب 3- جامع السعادات، نراقى 4- معراج السعاده، نراقى
دوست عزیز؛ تحصیل علم به منظور کمک به ارتقای فکری جامعه وخود ورفع مشکلات مردم واداره زندگی خود اگر همراه با تهذیب نفس باشد،عاقبت خوبی را در پی دارد، خوب درس بخوانید وبه امور معنوی هم اهمیت دهید.
« عزت نفس» عبارت است ازتوجه به ارزشمندی خود و پرهیز از تحقیر وکوچک کردن خویش، خود را باور داشتن، باور به توانایى و قابلیت خود در عمل کردن، اطمینان به توانایى خود در دنبال کردن فعالیت ها و ثابت قدم بودن، باور به توانایى خود در عبور از موانع، باور به توانایى خود براى درخواست کمک از دیگران در مواقع لزوم، باور به توانایى خود در ایجاد ارتباطى معنادار و محبت آمیز با دیگر انسان ها، باور به توانایى خود در یافتن عشق، تفاهم، مهر و شفقت در هر موقعیتى به خصوص در مواقع دشوار و بالاخره باور به وجود خود به عنوان اشرف مخلوقات که روح الهى در او دمیده شده است و او خلیفه و جانشین خدا در روى زمین مى باشد.
« غرور» واژه غرور در لغت به معنای فریب خوردن و فریفته شدن و گول خوردن میباشد.( دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش، ج10،ص14699) و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبههافکنی و فریب شیطان به آن گرایش یابد. پس هرکس بر اساس شبهه فاسدی معتقد شود که در دنیا یا آخرت به خیر و سعادت رسیده مغرور است». ( کاشانی،محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی،1379، ج 6، ص414) غرور یکی از مرضهای قلبی است که انسان را از درون تهی میکند و اعمال و رفتار انسان را نابود میکند و در حقیقت به جای اینکه پروردگار بیهمتا را پرستش کند از نفس، مال، مقام و علمش بتی ساخته و آنها را عبادت میکند.
به نظر می آید اگر با دقت به معنا و مفهومی که برای این اصطلاحات بیان شد، توجه کنید به خوبی به تفاوت آنها پی خواهید برد.
ریشههای غرور:
حال با توجه به تعریفى که از اعتماد به نفس و غرور مطرح شد به نظر مى رسد که اعتماد به نفس و غرور دو مقوله متفاوت و جدا از هم مى باشد چرا که ممکن است فردى مغرور باشد ولى اصلاً اعتماد به نفس نداشته باشد و همین طور به عکس، اگر آن فرد داراى اعتماد به نفس،پس از ارزیابى ها و قابلیت هاى خود، آنها را فضل و رحمتى از جانب خدا بداند و عامل اساسى آن را به خدا نسبت دهد در این صورت دیگر هواى نفسى باقى نمى ماند تا دچار غرور شود.
1.جهل و نادانی: انسان سراسر ضعف و عجز وناتوانی است، هزاران نقص و نیاز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهی از حقیقت خویش، امتیازات و کمالاتی را در خود توهم کرده به غرور مبتلا میگردد و به سبب علاقه شدید به خویشتن، دیگران را پایینتر و فاقد کمالات به حساب میآورد و به خاطر غرور، دیگر نمیتواند حقیقت را تشخیص دهد و پیوسته در مسیر گمراهی گام برمیدارد.
2. کمبود ظرفیت: انسانها از نظر استعدادهای درونی یکسان نبوده و دارای قابلیتها و ظرفیتهای متفاوت میباشند. برخی با مشاهده کمترین امتیاز مادی یا مقام و مرتبه معنوی خود را گمکرده، آنچنان مست غرور و تکبر میشوند که گویی قلّههای کمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح کردهاند: ولی اگر به دید انصاف نظر شود اولاً معلوم نیست که برتریها و فضیلتهای شخص مغرور دارای ارزشی حقیقی باشد ثانیاً بر فرض دارا بودن ارزش حقیقی اصولاً از ما نیست، بلکه در حقیقت، امانت و عاریهای است که در اختیار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفریننده آسمانها و زمین است و خردمند را شایسته نیست که به آنچه در حقیقت از دیگری است فخر بفروشد و مباهات نماید، خصوصاً اگر مایه افتخار خود را در معرض فنا و نابودی ببیند.
3.عقده حقارت: یکی دیگر از ریشههای غرور، عقده حقارت و نوعی پستی و ذلت است که شخص مغرور در باطن خویش احساس میکند و با ابزار بزرگی و دست زدن به کارهایی که شایسته او نیست میکوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده و شکست و واماندگی خود را از قافله رهپویان طریق کمال و سعادت جبران نماید. امام صادق(ع) میفرمایند:«هیچ کس لاف بزرگی نمیزند مگر به خاطر ذلّتی که درخود احساس مینماید»( عاملی،حر؛ وسائلالشیعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1409ق، ج5، ص379) روانشناسان و دانشمندان امور تربیتی بر این نکته تأکید دارند که هر نوع انگیزه برتری خواهی و کبر و غرور ریشه در احساس عدم امنیت روحی داشته و از عقده حقارت نشأت میگیرد.
حضرت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند که: «داخل بهشت نمی شود هر که به قدر یک دانه خردل کبر در دل او باشد. و هر که خود را بزرگ شمارد و تکبر کند در راه رفتن، ملاقات خواهد کرد پروردگار را در حالتی که بر او غضبناک باشد». از حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام ) روایت شده است که: «از برای متکبرین، در جهنم وادی ای است که آن را «سقر» نامند و از شدت حرارت خود به خدا شکایت کرد و اجازه خواست که یک نفس بکشد، وقتی نفس کشید، از نفس او جهنم سوخت». و فرمود که: «متکبرین را در روز قیامت به صورت مورچگان محشور خواهند کرد و مردم ایشان را پایمال خواهند نمود تا خدا از حساب بندگان فارغ شود». فرمود که: «دو ملک در آسمان هستند که موکل بندگان اند که هر که تواضع کند او را بلند مرتبه کنند، و هر که تکبر نماید او را پست مرتبه نمایند». ( نراقی , ملا احمد , معراج السعاده , قم: هجرت , ص 287-289)
4- وسوسه هاى شیطانى، پیروى از هواى نفس و شهوات.
5- پیروى از غضب و انتقام جویى.
6- دوستى دنیا و دنیاطلبى.
اگر انسانی خود را دارای کمالی می داند و تصور مثبتی از خود دارد برای این که دچار غرور نشود راه تواضع را باید در پیش گیرد و هیچگاه به خود نبالد که من دارای چنین کمالی هستم بلکه از آن توانمندی یا از آن صفت کمال در راه صحیح استفاده کند بنابراین تکبر و غرور در مقابل تواضع است و راه درمان تکبر نیز فروتنی کردن در مقابل دیگران است همواره سعی کنید در سلام کردن از دیگران پیشی بگیرید و توقع این که دیگران به شما سلام کنند نداشته باشید، احترام به انسان های دیگر ولو از نظر سنی و یا علمی از شما پایین تر باشد موجب می شود که دندان تکبر از درون شما کنده شود و شاخ غرور بشکند. فکر کردن به نقص ها و عیوبی که دارید از حرارت غرور می کاهد و شعله های تکبر را خاموش می کند. اما عزت نفس در مقابل سبکی و رذالت است. عزت نفس امری پسندیده و مطلوب است و مؤمن باید بر تقویت عزت نفس خود در مقابل گناه خود را حفظ کند و در تأمین نیازهای خود هیچگاه در مقابل متمکنین و پول داران خود را خوار و ذلیل نکند و مناعت طبع را پیشه خود سازد
دوست خوبم؛ غرور به معنی فریفتگی به داشته ها و جذابیت های غیر حقیقی و علائق دنیوی است که باعث می شود انسان از یاد خدا غافل شود و معنویت و سرمایه های حقیقی سعادت خود را فراموش نماید و در نتیجه آن به انواع بیماری اخلاقی و روانی مانند عجب, تکبر, خودخواهی و مانند آن مبتلا گردد.
توجه داشته باشید که غرور، انسان را از اهداف عالى باز مى دارد. علت آن روشن است؛ چون انسان مغرور، به خودش اجازه مشورت و استفاده از نظرات و دیدگاه هاى دوستان، اساتید و بزرگ ترها را نمى دهد و همین امر کافى است که او را از بسیارى از ارزش ها عقب بیندازد. انسان مغرور، پیوسته نظر خود را بر دیگران ترجیح داده و استبداد رأى پیدا مى کند و در نتیجه از واقع بینى و حقیقت یابى به دور خواهد ماند. نکته دیگر این که مردم از افراد مغرور، متنفر و بیزارند؛ هم چنان که خود شما نیز از افراد مغرور خوشتان نمى آید.
عزت نفس از دیدگاه اخلاق و روایات اسلامی بدین معنا است که انسان آنقدر خودش را عزیز و بزرگ انگارد که حاضر نشود تن به پستی گناه و افعال و رفتار مغایر با شان انسان و ایمان بدهد. عزت نفس، یعنی , آن که آدمی شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرایط مختلف خود را حفظ کند
مهمترین عامل ایجاد این احساس خود شناسی و درک موقعیت ممتاز انسان و خود در هستی و همچنین درک استعداد بی نظیر انسان در قرب به خدا و خلافت او در زمین و همچنین قرب عملی به خدای متعال با عبادت و اطاعت است.
انسان های عالم و مومن و متقی معمولا بسیار بزرگوار و با شخصیت هستند و افراد جاهل، گناه کار و خطا پیشه دارای شخصیتی متزلزل و حقیر می باشند.
به طور خلاصه علم و عمل به شخصیت انسان بزرگی و عزت می دهد و در مقابل نادانی و گناه باعث حقارت نفس آدمی می شود. انسان های بزرگ به خصوص معصومین(ع) از بالاترین درجه عزت نفس برخوردار بوده اند و هر کسی به مقدار عظمت و بزرگی شخصیت اش عزت نفس دارد و تن به هر کار پستی نمی دهد.
اما غرور به این معنا است که انسان به توانایی ها و داشته ها و سرمایه های خود توجه کند و از یاد ببرد که اینها امانت الهی و عنایت و عطای حضرت دوست است و باید در راه بندگی و اطاعت او و در مسیر کمال به کار بیفتد و تصور می کند قدرت و استعداد و توفیق و رشد از آن او و نتیجه فکر و تلاش و تحصیل و زرنگی او است و در این توانایی و رشد و کمال مستقل و غیر وابسته به حق تعالی است و مانند قارون می گوید : قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی ( قصص 78)- (قارون) گفت: این ثروت را به وسیله دانشى که نزد من است به دست آورده ام . در فرد مغرور خود به جای خدا می نشیند و افسار کارانسان به دست اسب سرکش نفس سپرده می شود ونتیجه قطعی آن تجاوز از حد و شکستن همه مرزها و نابودی همراه با ذلت و خواری است .
درمان غرور:
برای درمان غرر و خودبینی نخست باید ریشه آن را شناخت و با کنار گذاشتن آن عامل به مبارزه با این بیماری خطرناک روانی قیام کرد. به عبارت دیگر معالجه را باید در مبارزه با عامل شروع کرد نه معلول.
پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: هر چیزی که در انسان غرور ایجاد می کند وی را مست می نماید و سزاوار است با آنها با احتیاط برخورد کند و آنها عبارتند از: مال و ثروت، قدرت و ریاست، علم و دانش، تعریف و ستایش اغراق آمیز، جوانی و نیروی جوانی که هر کدام باد غرور دارد (کنزالعمال، ج 3، ص 459).
مرحوم ملا احمد نراقی در معراج السعاده نیز در بحث عجب و خودبینی فصلی را گشوده است در باب معالجه مرض عجب می فرمایند: «دو معالجه است یکی اجمالی و دومی تفصیلی. معالجه اجمالی این است که پروردگار خود را بشناسی و بدانی که عظمت و کمال و عزت و جلال، سزاوار غیر او نیست و معرفت به حال خود هم رسانی و بشناسی که تو به خودی خود از هر ذلیلی ذلیل تر و از هر قلیلی قلیل تری…
و اما معالجه تفصیلی آن، این است که تفحص کند از آنچه سبب عجب او شده و چاره او را کند به نوعی که مذکور می شود و تفصیل آن این است که: اسباب عجب در اغلب علم است و معرفت و عبادت و طاعت و غیر اینها از کمالات نفسانیه مانند ورع و تقوا و شجاعت و سخاوت و امثال اینها و نسب و جمال و مال و قوت و تسلط و جاه و اقتدار و بسیاری اعوان و انصار و زیرکی و ذکاء و فهم و صفا…».
سپس این استاد اخلاق برای علاج عجب و خودبینی به سبب هر یک از این عوامل چندگانه به تفصیل راهکارهای مختلف و متعدد ارائه می فرمایند که برای اطلاع بیشتر و عملی کردن آن راهکارها به اصل کتاب معراج السعاده، بحث عجب مراجعه کنید و متناسب با عامل به وجود آورنده خودبینی، روش درمان و حل معضل را پیاده کنید. در عین حال ما در اینجا به یک سری راهکارهای کلی اشاره می کنیم که امید است مفید واقع شود:
– به فقر وجودى خود نسبت به خداوند سبحان توجه کامل داشته باشید و یک لحظه از آن غفلت نورزید؛ یعنى، به یک خودشناسى و خداشناسى دقیق و صحیح باید برسید که شما چه هستید و چه مى توانید باشید و اگر لطف و فیض الهى نباشد چه خواهیم شد و آیا اصلاًوجود داشتم و مى توانیم موجود باشیم؟ اگر نازى کند یک دم ؛ فرو ریزند قالب ها.
مثلا علی(ع) در این زمینه می فرمایند: «تعجب می کنم از اشخاص مغرور که دیروز نطفه ای بودند و فردا لاشه ای بیش نخواهند بود» (نهج البلاغه، حکمت 21).
و امام باقر(ع) می فرمایند: «راه غرور و خودبرتر بینی را به وسیله معرفت نفس مسدود کن» (تحف العقول، ص 285).
– به ضعف و نقص خود در دستگاه بدن و ناتوانى در انجام کارهایى که مى خواهید انجام دهید ولى نمى توانید بیاندیشید و به یقین بدانید که تمام این امور حکایت از تدبیر مدبرى مافوق همه تدابیر بشرى دارد و او تصمیم گیرنده نهایى است.
محصول این اندیشه خود را نیز دریک صفحه گزارش کرده و روزى دو بار آن را با تمرکز حواس و دقت بخوانید.
– به پیامدهاى ناگوار حب ذات افراطى بیاندیشید و سرنوشت زشت این گونه افراد را مطالعه کنید و مد نظر داشته باشید و کافى است برخى از این پیامدها را نوشته و در کیفیت گرفتار شدن افراد به آنها تفکر کنید.
مثلا توجه به عاقبت کسانی که خود برتر بین و گردنکش بودند، مثل فرعون مصر که خود را خدا می خواند و شاه ایران که خویشتن را شکست ناپذیر دانستند و ژاندارم منطقه تصور می کرد چگونه ذلیل گشت؟! روزی عارفی به هارون الرشید که می خواست آب بخورد گفت: اگر آب پیدا نشود ارزش این آب چقدر است؟
گفت به اندازه نصف پادشاهی ام!! آنگاه پرسید اگر این آب بیرون نیاید، کسی که تو را معالجه کند چه مبلغی حاضری بپردازی؟ گفت: تمام پادشاهی ام!! عارف گفت: ریاست و پادشاهی که به بهاء آب خوردن و بیرون آمدن آن نمی ارزشد مغرور نباش
– روایات و آیاتى و ضرب المثل ها و حکایاتى که در مذمت، عواقب شوم این صفت بیان شده است، زیاد مطالعه کنید و براى مدت 10 روز حداقل روزى نیم ساعت از این گونه مطالب (کتب اخلاقى) مطالعه کنید: 1- قلب سلیم، شهید دستغیب 2- گناهان کبیره، شهید دستغیب 3- جامع السعادات، نراقى 4- معراج السعاده، نراقى
دوست عزیز؛ تحصیل علم به منظور کمک به ارتقای فکری جامعه وخود ورفع مشکلات مردم واداره زندگی خود اگر همراه با تهذیب نفس باشد،عاقبت خوبی را در پی دارد، خوب درس بخوانید وبه امور معنوی هم اهمیت دهید.