خانه » همه » مذهبی » انبیاء اقوام غیرسامی

انبیاء اقوام غیرسامی


انبیاء اقوام غیرسامی

۱۳۹۲/۱۰/۳۰


۳۱۹ بازدید

چرا در میان اقوام غیرسامی که بخش اعظم دنیای آن روزها را تشکیل می داده اند پیامبر شاخصی نداریم؟

به حکم عقل بر خدای حکیم ضروری است که هدایت را در اختیار همگان قرار دهد؛ لذا عقل می گوید: یقیناً خدا برای همه ی اقوام هدایت کننده ای فرستاده است؛ اگر چه ما امروز از نام و نشان آن هدایت کنندگان اطّلاع نداشته باشیم. بر این مبنا خداوند متعال فرمود: « إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَنَذیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیر ــــــ ما تو را به حق، بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم، و هیچ امّتى نبوده مگر این که در میان آنها هشدار دهنده اى گذشته است.» (فاطر:24) و فرمود: « … إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ ــــــ جز این نیست که تو فقط بیم دهنده اى! و براى هر گروهى هدایت کننده اى است » (الرعد:7).  طبق بیان نبیّ مکرّم اسلام ، صد و بیست و چهار پیامبر مبعوث شده اند ؛ امّا ما امروز جز تعداد اندکی از آنها را نمی شناسیم ؛ پس این احتمال هست که این تعداد انبیاء در کلّ اقوام سامی و غیر سامی پخش بوده اند. البته طبق حکم عقل که هدایت را لازمه ی خدایی خدا می داند، یقیناً اینها در کلّ اقوام بوده اند. از حضرت صادق (ع) روایتی است به این مضمون که اهالی ایران زمین قبل از زرتشت پیامبری داشته اند که کتاب آسمانی نیز داشته است ( ر.ک:بحارالأنوار ، ج 10 ، ص179). امّا امروز ما نه اسمی از آن پیامبر می دانیم نه اثری از او در تاریخ می یابیم ؛ و این در حالی است که ایران باستان بر خلاف مناطقی مثل استرالیا و قارّه آمریکای قدیم و اروپای قدیم و آفریقا ، سرزمینی دارای تمدّن و تاریخ بوده است. پس اینکه ما از انبیای جای جای جهان اطّلاع نداریم دلیل بر این نیست که در آنها انبیایی نبوده اند. خداوند متعال متذکّر همین معنا شده و فرموده است: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیک ـــــــ ما پیش از تو رسولانى فرستادیم؛ سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نکرده ایم » (غافر:78).  ما امروز می دانیم که در شرق دور کسانی چون بودا و کنفسیوس بوده اند ؛ که تعالیمی شبیه تعالیم انبیاء داشته اند ــ البته به احتمال زیاد تعالیم آنها نیز در طول زمان تحریف شده است ــ امّا در هیچ منبعی نام این افراد به عنوان نبی نیامده ؛ و پیروان آنها نیز به نبوّت آنها قائل نیستند ــ البته در برخی متون از کسی به نام بوذاسف یاد شده که برخی آن را همان بودا دانسته اند ــ . همچنین در روایتی از رسول خدا (ص) از فیلسوف شهیر یونان جناب ارسطو با عنوان نبی یاد شده در حالی که نه از خود او چنین ادّعایی نقل شده نه کسی به نبوّت وی قائل شده است. علّامه حسن زاده آملی در تعلیقات شرح المنظومة ، ج 4 ،ص364 ، نقل نموده از کتاب محبوب القلوب دیلمی ، ص14 که :«یروى فی بعض الرافدات أن عمرو بن العاص قدم من الإسکندریة على رسول (ص) فسأله عمّا رأى فی الإسکندریة، فقال: یا رسول الله رأیت أقواما یتطیلسون و یجتمعون حلقا و یذکرون رجلا یقال له أرسطاطالیس ـ لعنه اللّه تعالى ـ فقال علیه السلام: مه یا عمرو إن أرسطاطالیس کان نبیا فجهله قومه ـــــــ روایت کرده اند در برخی کتب که چون عمرو بن العاص از سفر اسکندریه پیش حضرت رسول(ص) آمد ، حضرت از او پرسیدند که در اسکندریه چه دیدى ؟ عمرو گفت: یا رسول اللّه قومى را دیدم که طیلسان (شِنِل) بر دوش می اندازند و حلقه حلقه جمع مى شوند ، و از مردى نام مى بردند که نامش ارسطاطالیس است ؛ خداى لعنتش کناد! پس آن حضرت فرمودند: ساکت شو اى عمرو ! همانا ارسطاطالیس پیامبر بود امّا قومش او را نشناختند» علّامه حسن زاده آملی همچنین در همان آدرس فرموده اند: « نقل السید الطاهر ذو المناقب و المفاخر رضی الدین على بن طاوس فی فرج المهموم قولا بأن أبرخس و بطلیموس کانا من الأنبیاء، و أن أکثر الحکماء کانوا کذلک، و إنما التبس على الناس أمرهم لأجل أسمائهم الیونانیة. ــــــ نقل نموده سیّد پاک و صاحب مناقب و مفاخر جناب علی بن طاوس در کتاب فرج المهموم قولی مبنی بر این که ابرخس و بطلمیوس هر دو از انبیاء بوده اند و اکثر حکما همین گونه بوده اند ؛ امّا امر آنها بر مردم مشتبه گشت فقط به خاطر اسمهای یونانی آنها.» و سید ابن طاوس از کبار علمای شیعه و صاحب نفس قدسیّه بود ؛ که سخنش حقیقتاً جای تأمّل دارد. باز در همان منبع فرموده اند: « و قال صائن الدین علی بن ترکة فی مقدمة تمهید القواعد: «إن المختار عند الصدر الأوّل من الحکماء الذین هم من جملة الأصفیاء (الأنبیاء- خ ل) أو الأولیاء على ما أخبر عنه المؤرّخون کاغاثاذیمون المدعو بلسان الشرع بلقمان، و هرمس الهرامسة المدعوّ بإدریس، و فیثاغورث المدعوّ بشیث، و أفلاطن الإلهى … ـــــــ صائن الدین علی بن ترکة در مقدمه ی تمهید القواعد گفته است: « همانا قول مختار در نزد حکمای صدر اوّل ، که آنها از جمله ی اصفیاء یا انبیاء یا اولیاء بوده اند بنا بر آنچه که مورّخان از آنها خبر داده اند ، مانند اغاثاذیمون که در زبان شرع او را لقمان گویند و هرمس که در زبان شرع او را ادریس نامند و فیثاغورس که در زبان شرع او را شیث گویند و افلاطون الهی … .» همچنین گفته شده که جناب ذوالقرنین همان کورش هخامنشی بوده ؛ که نامش در قرآن کریم به بزرگی برده شده و گستراننده حکم خدا در زمین بوده است. تاریخ نویسان غرب نیز آن هنگام که از حمله ی کورش به غرب یاد نموده اند به عدل و داد او اعتراف نموده اند. کتیبه هایی هم که از زمان او باز مانده مملوّ از تعابیر قدسی است. در شرح حال سلمان فارسی نیز سخنانی از زبان خودش و معصومین (ع) وارد شده که نشان می دهد وی در زمان فترت و جاهلیّت از هادیان الهی و مؤیّد به تأییدات غیبی بوده است. لذا وی آنگاه که رسول خدا را ملاقات نمود ، بی هیچ معرّفی حضرتش را شناخت و بی هیچ معجزه ای به آن حضرت ایمان آورد.همچنین در روایات معصومین (ع) از کسانی نام برده شده که بین حضرت عیسی (ع) و رسول خدا (ص) هادیان امم بودند امّا تاریخ نامی از آنها به یاد ندارد. نیز امیر مومنان در خطبه ی نهج البلاغة 222فرموده اند: «… وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةوَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یقَظَة … ــــــ خداوند که نعمت هاى او گرانقدر است، در دوران هاى مختلف روزگار، و در دوران جدایى از رسالت «تا آمدن پیامبرى پس از پیامبرى دیگر» بندگانى داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه مى کرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مى گفت. آنان چراغ هدایت را با نور بیدارى در گوش ها و دیده ها و دل ها بر مى افروختند، روزهاى خدایى را به یاد مى آورند و مردم را از جلال و بزرگى خدا مى ترساندند. آنان نشانه هاى روشن خدا در بیابان هایند، آن را که راه میانه در پیش گرفت مى ستودند، و به رستگارى بشارت مى دادند، و روش آن را که به جانب چپ یا راست کشانده مى شد، زشت مى شمردند، و از نابودى هشدار مى دادند، همچنان چراغ تاریکى ها، و راهنماى پرتگاه ها بودند. » حاصل کلام اینکه: به حکم عقل و قرآن کریم و معصومین (ع) در همه جای عالم هدایت خدا در دسترس مردم بوده است ؛ به نحوی که اگر اراده می نمودند با تلاشی متعارف قادر بودند که به منبع هدایت دست پیدا کنند. البته از آیات و روایات چنین بر می آید که رسولان بزرگ همواره از نژاد سامی بوده اند و سایر انبیاء ، که از نژاد غیر سامی بوده اند ، مبلّغ دین این رسولان بوده اند و چه بسا کتب فرعی مختصّ خودشان را نیز داشته اند. امّا اینکه چرا در میان نژاد غیر سامی پیامبر شاخصی نداریم بر ما نیز روشن نیست.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد