۱۳۹۲/۱۰/۱۶
–
۷۳۶ بازدید
سلام آیا دوستی با افراد ناباب گناه است؟
بله ، چون عواقب خطرناکی دارد یعنی حداقل این است که زمینه گناه درشخص به راحتی بوجود می آید!
بعضی ازعواقب چنین دوستیهایی در زیر آمده :
1.غفلت از یاد خدا
یاد خدا عاملی است که به زندگی معنوی و انسانیِ انسان حیات می دهد چرا که در حقیقت، تغذیه ی روح آدمی با یاد خداست و تنها آرامش دهنده ی انسان نیزهمین یاد خداست. اولین خطری که دوستیهای ناباب در پی دارد غفلت و فراموشی نسبت به یاد خداست:
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا. یَا وَیْلَتِی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا. لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنْ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی…» فرقان 27/29) و(به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان می گزد و می گوید ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم. ای وای بر من کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود.
این آیه ی شریفه در مورد عقبه ابن ابی معیط نازل شده که بخاطر دوستی با ابی ابن خلف دست از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آل و سلم کشید و بی دین شد.
کلمه ی ذکر در این آیه شریفه که دورشدن از آن نتیجه ی دوستیهای ناصحیح است عام بوده و شامل تمامی فرمایشات و دستورات پیامبران می شود همانگونه که شامل خود پیامبران و ذات مقدس پروردگار و قرآن کریم می شود.
آری؛ کم نبوده اند در طول تاریخ افرادی که همانند عقبه ابن ابی معیط با پیروی از دوستان ناباب خود از راه دین و خدا جدا شده و به گروههای باطل پیوستند و به عاقبت شومی گرفتار آمدند و اگر دوستی با افرادی که از نظر دین دوستی با آنها جایز شمرده نشده است هیچ ضرری غیر از دوری از یاد خدا نداشت باز هم شایسته بود که انسان با کمال دقت در انتخاب دوست حساسیت به خرج بدهد و باهر کسی طرح دوستی نریزد.
2. تنهایی در اوج سختیها
انسان وقتی با کسی طرح دوستی و رفاقت می ریزد انتظارش این است که در مواقع خطر و سختی ها یار و یاور وی باشد و او را مدد برساند اما در دوستی هایی که بر اساس ملاکها و معیارهای الهی نباشد این انتظار هیچوقت برآورده نخواهد شد.
«وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی کَمَا خَلَقْنَاکُمْ اَوَّلَ مَرَّهٍ … وَ مَا نَرَی مَعَکُمْ شُفَعَائَکُمٌ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ اَنَّکُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءَ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ… » (انعام/94) و (روز قیامت به آنها گفته می شود:) همه ی شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید، همانگونه که روز اول شما را آفریدیم… و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می پنداشتید، با شما نمی بینیم پیوندهای شما بریده شده است و تمام آنچه را که تکیه گاه خود تصور می کردید، از شما دور و گم شده اند. زمان این تنهایی در برخی تفاسیر، روز قیامت و در برخی دیگر هنگام مرگ بیان شده است که البته احتمال اینکه در هر دو مقطع نیز این تنهایی باشد بعید نیست.
«وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمْ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمْ الْیَوْمَ مِنْ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتْ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ…» (انفال/48) و(به یاد آور) هنگامی را که شیطان اعمال آنها (= مشرکان) را در نظرشان جلوه داد و گفت امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمی گردد و من همسایه (و پناه دهنده) شما هستم اما هنگامی که دو گروه (کافران و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند به عقب برگشت و گفت من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم من چیزی می بینم که شما نمی بینید.
3.تبدیل دوستی ها به دشمنی
اگر دوستی بر اساس ملاکهای الهی باشد این دوستی با مرگ قطع نمی شود و در قبر و قیامت نیز این دوستی ادامه پیدا خواهد نمود اما دوستی هایی که بر اساس شهوت و غیرخدایی باشد در قیامت تبدیل به دشمنی خواهد شد:
«الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» (زخرف/67) دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران.
«… ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا…» (عنکبوت/25) … سپس روز قیامت از یکدیگر بیزاری می جویید و یکدیگر را لعن می کنید.
«…کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا» (اعراف/38) (در جهنم) …هر زمان که گروهی وارد می شوند گروه دیگر را لعن می کنند.
4. احضار با خفّت و خواری در صحنه ی قیامت
یکی از صحنه های قیامت که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره فرموده است نحوه ی حضور افراد در دادگاه قیامت است.
«وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنْ الْمُحْضَرِینَ» (صافات/57) (می گوید: اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم.
واژه احضار فقط در مواقع شر و بدی استعمال می شود لذا به فراخوانی شخص با لطف و محبت واژه ی احضار اطلاق نمی شود. در این آیه یکی از بهشتیان به دوست (سابق) خود که در دوزخ قرار دارد چنین می گوید که اگر نعمت پروردگار من نبود من هم از احضار شدگان بودم که منظور از نعمت در این آیه شریفه همان نعمت هدایت و لطف خاص خداست که او را از دوستی با این شخص جدا نمود و گرنه همین شخص نیز با خفت و خواری احضار و سپس در کنار دوستش در آتش دوزخ قرار می گرفت.
5. گرفتاری در عذاب الهی
افرادی که در دنیا به مسئله ی بسیار مهم انتخاب دوست بی اهمیت بودند و بدون دقت، افراد ناصالحی را به عنوان دوست برگزیدند که در نتیجه آن دوستان آنان را از خدا و دین خدا جدا ساختند، جایی جز دوزخ نخواهند داشت. خداوند از زبان دوزخیان در پاسخ به سؤال بهشتیان که از عوامل دخول در جهنم سؤال نموده اند اینگونه بیان می فرماید:
«فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ عَنْ الْمُجْرِمِینَ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قَالُوا …وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ» (مدثر/40 تا 45) آنها در باغهای بهشتند و سؤال می کنند. از مجرمان. چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ می گویند: …و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم.
طرح دوستی ریختن با اهل باطل و نشست و برخاست کردن با آنان انسان را از خدا جدا می سازد و تمام هستی معنوی انسان را از وی سلب می کند تا اینکه عاقبت نیز او را بسوی جهنم رهنمون می سازد.
بعضی ازعواقب چنین دوستیهایی در زیر آمده :
1.غفلت از یاد خدا
یاد خدا عاملی است که به زندگی معنوی و انسانیِ انسان حیات می دهد چرا که در حقیقت، تغذیه ی روح آدمی با یاد خداست و تنها آرامش دهنده ی انسان نیزهمین یاد خداست. اولین خطری که دوستیهای ناباب در پی دارد غفلت و فراموشی نسبت به یاد خداست:
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا. یَا وَیْلَتِی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا. لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنْ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی…» فرقان 27/29) و(به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان می گزد و می گوید ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم. ای وای بر من کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود.
این آیه ی شریفه در مورد عقبه ابن ابی معیط نازل شده که بخاطر دوستی با ابی ابن خلف دست از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آل و سلم کشید و بی دین شد.
کلمه ی ذکر در این آیه شریفه که دورشدن از آن نتیجه ی دوستیهای ناصحیح است عام بوده و شامل تمامی فرمایشات و دستورات پیامبران می شود همانگونه که شامل خود پیامبران و ذات مقدس پروردگار و قرآن کریم می شود.
آری؛ کم نبوده اند در طول تاریخ افرادی که همانند عقبه ابن ابی معیط با پیروی از دوستان ناباب خود از راه دین و خدا جدا شده و به گروههای باطل پیوستند و به عاقبت شومی گرفتار آمدند و اگر دوستی با افرادی که از نظر دین دوستی با آنها جایز شمرده نشده است هیچ ضرری غیر از دوری از یاد خدا نداشت باز هم شایسته بود که انسان با کمال دقت در انتخاب دوست حساسیت به خرج بدهد و باهر کسی طرح دوستی نریزد.
2. تنهایی در اوج سختیها
انسان وقتی با کسی طرح دوستی و رفاقت می ریزد انتظارش این است که در مواقع خطر و سختی ها یار و یاور وی باشد و او را مدد برساند اما در دوستی هایی که بر اساس ملاکها و معیارهای الهی نباشد این انتظار هیچوقت برآورده نخواهد شد.
«وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی کَمَا خَلَقْنَاکُمْ اَوَّلَ مَرَّهٍ … وَ مَا نَرَی مَعَکُمْ شُفَعَائَکُمٌ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ اَنَّکُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءَ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ… » (انعام/94) و (روز قیامت به آنها گفته می شود:) همه ی شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید، همانگونه که روز اول شما را آفریدیم… و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می پنداشتید، با شما نمی بینیم پیوندهای شما بریده شده است و تمام آنچه را که تکیه گاه خود تصور می کردید، از شما دور و گم شده اند. زمان این تنهایی در برخی تفاسیر، روز قیامت و در برخی دیگر هنگام مرگ بیان شده است که البته احتمال اینکه در هر دو مقطع نیز این تنهایی باشد بعید نیست.
«وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمْ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمْ الْیَوْمَ مِنْ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتْ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ…» (انفال/48) و(به یاد آور) هنگامی را که شیطان اعمال آنها (= مشرکان) را در نظرشان جلوه داد و گفت امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمی گردد و من همسایه (و پناه دهنده) شما هستم اما هنگامی که دو گروه (کافران و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند به عقب برگشت و گفت من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم من چیزی می بینم که شما نمی بینید.
3.تبدیل دوستی ها به دشمنی
اگر دوستی بر اساس ملاکهای الهی باشد این دوستی با مرگ قطع نمی شود و در قبر و قیامت نیز این دوستی ادامه پیدا خواهد نمود اما دوستی هایی که بر اساس شهوت و غیرخدایی باشد در قیامت تبدیل به دشمنی خواهد شد:
«الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» (زخرف/67) دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران.
«… ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا…» (عنکبوت/25) … سپس روز قیامت از یکدیگر بیزاری می جویید و یکدیگر را لعن می کنید.
«…کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا» (اعراف/38) (در جهنم) …هر زمان که گروهی وارد می شوند گروه دیگر را لعن می کنند.
4. احضار با خفّت و خواری در صحنه ی قیامت
یکی از صحنه های قیامت که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره فرموده است نحوه ی حضور افراد در دادگاه قیامت است.
«وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنْ الْمُحْضَرِینَ» (صافات/57) (می گوید: اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم.
واژه احضار فقط در مواقع شر و بدی استعمال می شود لذا به فراخوانی شخص با لطف و محبت واژه ی احضار اطلاق نمی شود. در این آیه یکی از بهشتیان به دوست (سابق) خود که در دوزخ قرار دارد چنین می گوید که اگر نعمت پروردگار من نبود من هم از احضار شدگان بودم که منظور از نعمت در این آیه شریفه همان نعمت هدایت و لطف خاص خداست که او را از دوستی با این شخص جدا نمود و گرنه همین شخص نیز با خفت و خواری احضار و سپس در کنار دوستش در آتش دوزخ قرار می گرفت.
5. گرفتاری در عذاب الهی
افرادی که در دنیا به مسئله ی بسیار مهم انتخاب دوست بی اهمیت بودند و بدون دقت، افراد ناصالحی را به عنوان دوست برگزیدند که در نتیجه آن دوستان آنان را از خدا و دین خدا جدا ساختند، جایی جز دوزخ نخواهند داشت. خداوند از زبان دوزخیان در پاسخ به سؤال بهشتیان که از عوامل دخول در جهنم سؤال نموده اند اینگونه بیان می فرماید:
«فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ عَنْ الْمُجْرِمِینَ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قَالُوا …وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ» (مدثر/40 تا 45) آنها در باغهای بهشتند و سؤال می کنند. از مجرمان. چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ می گویند: …و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم.
طرح دوستی ریختن با اهل باطل و نشست و برخاست کردن با آنان انسان را از خدا جدا می سازد و تمام هستی معنوی انسان را از وی سلب می کند تا اینکه عاقبت نیز او را بسوی جهنم رهنمون می سازد.