۱۳۹۲/۱۰/۰۳
–
۸۲ بازدید
بسمالله الرحمن الرحیم
دادگاه عالی مصر، این هفته با صدور حکمی ممنوعیت فعالیت “حزب دموکراتیک ملی” مصر، که حزب متعلق به حسنی مبارک است، را لغو کرد. بدین ترتیب، این حزب و رهبران آن که حاکمان سابق مصر هستند میتوانند در انتخابات ریاست جمهوری آینده این کشور شرکت کنند.
بسمالله الرحمن الرحیم
دادگاه عالی مصر، این هفته با صدور حکمی ممنوعیت فعالیت “حزب دموکراتیک ملی” مصر، که حزب متعلق به حسنی مبارک است، را لغو کرد. بدین ترتیب، این حزب و رهبران آن که حاکمان سابق مصر هستند میتوانند در انتخابات ریاست جمهوری آینده این کشور شرکت کنند.
توالی اقدامات دولت موقت کنونی حاکم بر مصر، که کارگردان اصلی آن ژنرال عبدالفتاح السیسی است، در ماههای اخیر به روشنی نشان میدهد هدف از این اقدامات، باز گرداندن حاکمان قبل از انقلاب 1389 مصر به قدرت و از بین بردن کلیه آثار انقلاب مردم مصر میباشد. ژنرال عبدالفتاح السیسی در شبانگاه 12 تیر 92 با حضور سران ارتش، رئیس دانشگاه الأزهر و رهبر مذهبی مسیحیان قبطی مصر برکناری محمد مرسی رئیسجمهور منتخب مردم مصر را از تلویزیون قاهره اعلام و با گماشتن یک دولت موقت، رئیسجمهور قانونی مصر و رهبران اخوان المسلمین و حزب حاکم وقت مصر را بازداشت کرد. حاکم نظامی و کودتائی مصر، به اعتراضات مردم مصر اعتنائی نکرد و با سرکوب خونین تظاهرات و به راه انداختن تظاهرات مشابه توسط طرفداران خود، در افکار عمومی چنین وانمود کرد که مردم مصر خواهان سازوکار جدیدی برای نظام سیاسی مصر هستند.
بعد از آنکه کودتاچیان به رهبری ژنرال عبدالفتاح السیسی حاکمیت خود را به طور نسبی تثبیت کردند، به اقدامات موردنظر خود برای واگرائی انقلاب مصر روی آوردند.تبرئه حسنی مبارک و آزاد کردن او از زندان در تاریخ 31 مرداد92، تهیه پیشنویس قانون اساسی جدید با گرایش تمرکز قدرت دردست نظامیان، تبرئه جمال و علا، پسران حسنی مبارک از مفاسد مالی و در نهایت لغو ممنوعیت فعالیت حزب متعلق به حسنی مبارک، اقداماتی هستند که تاکنون در این چارچوب انجام گرفتهاند. البته میتوان پیشبینی کرد این روند به اقدامات دیگری نیز منجر شود که انتظار میرود یکی از آنها طلبکار کردن حسنی مبارک از انقلاب و پرداخت غرامت به او و فرزندان وی باشد!
آنچه در این میان، مهم و قابل تأمل است، روند بازگشت به نظام حکومتی قبل از انقلاب مصر، یعنی رژیم دیکتاتوری وابسته به آمریکا، آلت دست صهیونیسم و جدا از ملت و اعتقادات دینی مردم است. هر چند عملکرد غیراصولی اخوانالمسلمین در مدت یکسال زمامداری مصر و دخالت سلفیها در حاکمیت با روشهای مشکوک نیز در ناکامی انقلاب مصر مؤثر بودند ولی این موضوع نیازمند بررسی بیشتری است و نباید از کنار آن بدون حساسیت عبور کرد.
موضوع واگرائی انقلاب مصر هنگامی اهمیت و حساسیت بیشتری پیدا میکند که به وضعیت مشابه آن، البته با شکل و شمایلی دیگر در سایر کشورهای عربی انقلاب کرده همچون تونس، لیبی و یمن توجه کنیم. بعد از آنکه بیداری اسلامی در کشورهای عربی شمال آفریقا منجر به سقوط دیکتاتورها شد، قدرتهای سلطهگر غربی برای حفاظت از منافع نامشروع خود، با دو شگرد وارد صحنه شدند؛ اول اینکه برای آینده کشورهای انقلاب کرده، نقشه راه ترسیم کردند تا بتوانند با مصادره انقلابها همه چیز را به حالت قبل از انقلاب برگردانند و دوم اینکه در خاورمیانه عربی، یک جریان انقلابی نما به راه انداختند تا نیروها و امکانات ملتهای منطقه را در این چارچوب تلف کنند بطوری که هرگونه زمینه و امکان انقلاب جدید از بین برود و مردم با دیدن سرنوشت انقلابها از ادامه راه انقلاب پشیمان شوند.
جریان انقلابی نما در سوریه وارد عمل شد و توانست با موفقیت به پیش برود. این جریان هر چند نتوانست سرنگونی حکومت سوریه را، که یکی از اهداف آن بود، تحقق بخشد ولی به اهداف دیگر خود که خرید وقت برای رژیم صهیونیستی، دور نگهداشتن بقیه دیکتاتورهای عرب از انقلابهای مردمی و مردد ساختن ملتهای عرب نسبت به ادامه راه انقلاب بود رسید. در کشورهای عربی جنوب خلیج فارس و شیخ نشینها هر چند مردم از تکاپوی مقابله با دیکتاتورها و خاندانهای حاکم نیافتادهاند، ولی این مناطق با انقلابهای ناتمامی مواجه هستند که به دلیل هزینه شدن جوانان، فکرها و نیروهای زیادی از ملت هایشان برای درگیریهای جعل شده توسط همان جریان انقلابی نما، اکنون امکان چندانی برای به نتیجه رسیدن انقلابهای واقعی وجود ندارد. قدرتهای سلطهگر غربی نیز با تمام امکانات مالی، تسلیحاتی، سیاسی و تبلیغاتی از رژیمهای مرتجع و حاکمان دیکتاتور منطقه در برابر مخالفان حمایت و انقلابیون را سرکوب میکنند.
شگرد اول که مصادره انقلابها بود، در مصر به میزان قابل توجهی به نتیجه مطلوب رسیده است. در یمن از همان ابتدای سقوط دیکتاتور علی عبدالله صالح، کاملاً عملی شد و با جایگزینی معاون دستآموز وی، همه چیز همچنان در اختیار مهرههای دیکتاتور باقی ماند، در تونس عناصر سکولار توانستند در حاکمیت نفوذ کنند و انقلاب را عقیم نمایند و در لیبی خود قدرتهای غربی مهرههای مورد نظرشان را مستقیماً به کار گماردند و برنامه خود را برای شکل دادن به ساختار سیاسی و حکومتی این کشور بدون آنکه با مانعی برخورد کنند به پیش میبرند. شگفت انگیز آنکه درست هنگامی که ما وقت خود را برسر اینکه آنچه در کشورهای عربی رخ داده “بیداری اسلامی” است یا “بهار عربی” تلف میکردیم، غربیها در حال برنامه ریزی برای مصادره انقلابهائی بودند که ملتهای عرب برای به ثمر رسیدن آنها خونهای زیادی دادند و امروز فرا رسیدن فصل خزان این انقلابها را جشن میگیرند.
به نظر میرسد اکنون غربیها فارغ از مصادره انقلابهای عربی، درصدد شیطنتهای جدیدی در لبنان، فلسطین و عراق هستند. آنها با آتشی که در سوریه برافروختهاند، علاوه بر هدف شوم واگرائی انقلابهای مردمی در کشورهای عربی، درصدد سوزاندن ریشههای انقلاب در منطقه به ویژه در لبنان و فلسطین و عراق نیز هستند. از کنار حوادث تروریستی ماهها و هفتههای اخیر لبنان، که بسیار حساب شده صورت گرفتهاند، نباید بیتفاوت گذشت. انقلابیون جهان اسلام باید برای مقابله با زیادهخواهیهای قدرتهای غربی، طرح و برنامه داشته باشند و متحد و هماهنگ عمل کنند. آنچه این روزها در مصر رخ میدهد، نقشه راه پیش روی قدرتهای زیاده خواه و سلطهگر غربی برای کل منطقه خاورمیانه است. آمریکا و سایر دولتهای استعماری غرب برای بلعیدن کامل این منطقه و تثبیت رژیم صهیونیستی آماده شدهاند. آنها اگر اینبار موفق شوند، حداقل برای یک قرن انقلابهای منطقه را متوقف خواهند کرد. با همبستگی و برنامهریزی دقیق میتوان این توطئه را خنثی کرد بشرط آنکه ارادهای برای انجام آن وجود داشته باشد.
دادگاه عالی مصر، این هفته با صدور حکمی ممنوعیت فعالیت “حزب دموکراتیک ملی” مصر، که حزب متعلق به حسنی مبارک است، را لغو کرد. بدین ترتیب، این حزب و رهبران آن که حاکمان سابق مصر هستند میتوانند در انتخابات ریاست جمهوری آینده این کشور شرکت کنند.
توالی اقدامات دولت موقت کنونی حاکم بر مصر، که کارگردان اصلی آن ژنرال عبدالفتاح السیسی است، در ماههای اخیر به روشنی نشان میدهد هدف از این اقدامات، باز گرداندن حاکمان قبل از انقلاب 1389 مصر به قدرت و از بین بردن کلیه آثار انقلاب مردم مصر میباشد. ژنرال عبدالفتاح السیسی در شبانگاه 12 تیر 92 با حضور سران ارتش، رئیس دانشگاه الأزهر و رهبر مذهبی مسیحیان قبطی مصر برکناری محمد مرسی رئیسجمهور منتخب مردم مصر را از تلویزیون قاهره اعلام و با گماشتن یک دولت موقت، رئیسجمهور قانونی مصر و رهبران اخوان المسلمین و حزب حاکم وقت مصر را بازداشت کرد. حاکم نظامی و کودتائی مصر، به اعتراضات مردم مصر اعتنائی نکرد و با سرکوب خونین تظاهرات و به راه انداختن تظاهرات مشابه توسط طرفداران خود، در افکار عمومی چنین وانمود کرد که مردم مصر خواهان سازوکار جدیدی برای نظام سیاسی مصر هستند.
بعد از آنکه کودتاچیان به رهبری ژنرال عبدالفتاح السیسی حاکمیت خود را به طور نسبی تثبیت کردند، به اقدامات موردنظر خود برای واگرائی انقلاب مصر روی آوردند.تبرئه حسنی مبارک و آزاد کردن او از زندان در تاریخ 31 مرداد92، تهیه پیشنویس قانون اساسی جدید با گرایش تمرکز قدرت دردست نظامیان، تبرئه جمال و علا، پسران حسنی مبارک از مفاسد مالی و در نهایت لغو ممنوعیت فعالیت حزب متعلق به حسنی مبارک، اقداماتی هستند که تاکنون در این چارچوب انجام گرفتهاند. البته میتوان پیشبینی کرد این روند به اقدامات دیگری نیز منجر شود که انتظار میرود یکی از آنها طلبکار کردن حسنی مبارک از انقلاب و پرداخت غرامت به او و فرزندان وی باشد!
آنچه در این میان، مهم و قابل تأمل است، روند بازگشت به نظام حکومتی قبل از انقلاب مصر، یعنی رژیم دیکتاتوری وابسته به آمریکا، آلت دست صهیونیسم و جدا از ملت و اعتقادات دینی مردم است. هر چند عملکرد غیراصولی اخوانالمسلمین در مدت یکسال زمامداری مصر و دخالت سلفیها در حاکمیت با روشهای مشکوک نیز در ناکامی انقلاب مصر مؤثر بودند ولی این موضوع نیازمند بررسی بیشتری است و نباید از کنار آن بدون حساسیت عبور کرد.
موضوع واگرائی انقلاب مصر هنگامی اهمیت و حساسیت بیشتری پیدا میکند که به وضعیت مشابه آن، البته با شکل و شمایلی دیگر در سایر کشورهای عربی انقلاب کرده همچون تونس، لیبی و یمن توجه کنیم. بعد از آنکه بیداری اسلامی در کشورهای عربی شمال آفریقا منجر به سقوط دیکتاتورها شد، قدرتهای سلطهگر غربی برای حفاظت از منافع نامشروع خود، با دو شگرد وارد صحنه شدند؛ اول اینکه برای آینده کشورهای انقلاب کرده، نقشه راه ترسیم کردند تا بتوانند با مصادره انقلابها همه چیز را به حالت قبل از انقلاب برگردانند و دوم اینکه در خاورمیانه عربی، یک جریان انقلابی نما به راه انداختند تا نیروها و امکانات ملتهای منطقه را در این چارچوب تلف کنند بطوری که هرگونه زمینه و امکان انقلاب جدید از بین برود و مردم با دیدن سرنوشت انقلابها از ادامه راه انقلاب پشیمان شوند.
جریان انقلابی نما در سوریه وارد عمل شد و توانست با موفقیت به پیش برود. این جریان هر چند نتوانست سرنگونی حکومت سوریه را، که یکی از اهداف آن بود، تحقق بخشد ولی به اهداف دیگر خود که خرید وقت برای رژیم صهیونیستی، دور نگهداشتن بقیه دیکتاتورهای عرب از انقلابهای مردمی و مردد ساختن ملتهای عرب نسبت به ادامه راه انقلاب بود رسید. در کشورهای عربی جنوب خلیج فارس و شیخ نشینها هر چند مردم از تکاپوی مقابله با دیکتاتورها و خاندانهای حاکم نیافتادهاند، ولی این مناطق با انقلابهای ناتمامی مواجه هستند که به دلیل هزینه شدن جوانان، فکرها و نیروهای زیادی از ملت هایشان برای درگیریهای جعل شده توسط همان جریان انقلابی نما، اکنون امکان چندانی برای به نتیجه رسیدن انقلابهای واقعی وجود ندارد. قدرتهای سلطهگر غربی نیز با تمام امکانات مالی، تسلیحاتی، سیاسی و تبلیغاتی از رژیمهای مرتجع و حاکمان دیکتاتور منطقه در برابر مخالفان حمایت و انقلابیون را سرکوب میکنند.
شگرد اول که مصادره انقلابها بود، در مصر به میزان قابل توجهی به نتیجه مطلوب رسیده است. در یمن از همان ابتدای سقوط دیکتاتور علی عبدالله صالح، کاملاً عملی شد و با جایگزینی معاون دستآموز وی، همه چیز همچنان در اختیار مهرههای دیکتاتور باقی ماند، در تونس عناصر سکولار توانستند در حاکمیت نفوذ کنند و انقلاب را عقیم نمایند و در لیبی خود قدرتهای غربی مهرههای مورد نظرشان را مستقیماً به کار گماردند و برنامه خود را برای شکل دادن به ساختار سیاسی و حکومتی این کشور بدون آنکه با مانعی برخورد کنند به پیش میبرند. شگفت انگیز آنکه درست هنگامی که ما وقت خود را برسر اینکه آنچه در کشورهای عربی رخ داده “بیداری اسلامی” است یا “بهار عربی” تلف میکردیم، غربیها در حال برنامه ریزی برای مصادره انقلابهائی بودند که ملتهای عرب برای به ثمر رسیدن آنها خونهای زیادی دادند و امروز فرا رسیدن فصل خزان این انقلابها را جشن میگیرند.
به نظر میرسد اکنون غربیها فارغ از مصادره انقلابهای عربی، درصدد شیطنتهای جدیدی در لبنان، فلسطین و عراق هستند. آنها با آتشی که در سوریه برافروختهاند، علاوه بر هدف شوم واگرائی انقلابهای مردمی در کشورهای عربی، درصدد سوزاندن ریشههای انقلاب در منطقه به ویژه در لبنان و فلسطین و عراق نیز هستند. از کنار حوادث تروریستی ماهها و هفتههای اخیر لبنان، که بسیار حساب شده صورت گرفتهاند، نباید بیتفاوت گذشت. انقلابیون جهان اسلام باید برای مقابله با زیادهخواهیهای قدرتهای غربی، طرح و برنامه داشته باشند و متحد و هماهنگ عمل کنند. آنچه این روزها در مصر رخ میدهد، نقشه راه پیش روی قدرتهای زیاده خواه و سلطهگر غربی برای کل منطقه خاورمیانه است. آمریکا و سایر دولتهای استعماری غرب برای بلعیدن کامل این منطقه و تثبیت رژیم صهیونیستی آماده شدهاند. آنها اگر اینبار موفق شوند، حداقل برای یک قرن انقلابهای منطقه را متوقف خواهند کرد. با همبستگی و برنامهریزی دقیق میتوان این توطئه را خنثی کرد بشرط آنکه ارادهای برای انجام آن وجود داشته باشد.
روزنامه جمهوری اسلامی
03/10/1392
سرویس خبر: سرمقاله