خانه » همه » مذهبی » داستان قرائت سوره برائت توسط علی (ع)

داستان قرائت سوره برائت توسط علی (ع)


داستان قرائت سوره برائت توسط علی (ع)

۱۳۹۲/۱۰/۰۲


۱۵۰۹۱ بازدید

ماجرای قرائت سوره برائت (توبه) توسط حضرت علی(ع) در مکه؟

در توضیح سوال شما باید به مطالب زیر اشاره نمود: متجاوز از بیست سال بود که منطق اسلام در باره شرک ودوگانه پرستى در سرزمین حجاز ودر میان قبایل مشرک عرب انتشار یافته بود واکثر قریب به اتفاق آنها از نظر اسلام در باره بتان وبت پرستان آگاهى پیدا کرده بودند ومى دانستند که بت پرستى چیزى جز یک تقلید باطل از نیاکان نیست ومعبودهاى باطل آنان چنان ذلیل وخوارند که نه تنها نمى توانند در باره دیگران کارى انجام دهند بلکه نمى توانند حتى ضررى از خود دفع کنند ویا نفعى به خود برسانند وچنین معبودهاى زبون وبیچاره در خور ستایش وخضوع نیستند. گروهى که با وجدان بیدار ودل روشن به سخنان رسول گرامى گوش فرا داده بودند در زندگى خود دگرگونى عمیقى پدید آوردند واز بت پرستى به توحید ویکتاپرستى گرویدند. خصوصا هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مکه را فتح کرد وگویندگان مذهبى توانستند در محیط آزاد به تبیین وتبلیغ اسلام بپردازند تعداد قابل ملاحظه اى از مردم به بت شکنى پرداختند ونداى توحید در بیشتر نقاط حجاز طنین انداز شد. ولى گروهى متعصب ونادان که رها کردن عادات دیرینه براى آنان گران بود، گرچه پیوسته با وجدان خود در کشمکش بودند، از عادات زشت خود دست بر نداشتند واز خرافات واوهام پیروى مى کردند. وقت آن رسیده بود که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم هر نوع مظاهر بت پرستى وحرکت غیر انسانى را با نیروى نظامى درهم بکوبد وبا توسل به قدرت، بت پرستى را که منشا عمده مفاسد اخلاقى واجتماعى ویک نوع تجاوز به حریم انسانیت بود(وهست) ریشه کن سازد وبیزارى خدا ورسولش را در منى ودر روز عید قربان ودر آن اجتماع بزرگ که از همه نقاط حجاز در آنجا گرد مى آیند اعلام بدارد. خود آن حضرت یا شخص دیگرى قسمتى از اول سوره برائت را، که حاکى از بیزارى خدا وپیامبر او از مشرکان است، در آن اجتماع بزرگ بخواند وبا صداى رسا به بت پرستان حجاز اعلام کند که باید وضع خود را تا چهار ماه دیگر روشن کنند، که چنانچه به آیین توحید بگروند در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت وبه سان دیگران از مزایاى مادى ومعنوى اسلام بهره مند خواهند بود، ولى اگر بر لجاجت وعناد خود باقى بمانند، پس از چهار ماه باید آماده نبرد شوند وبدانند که در هرجا دستگیر شوند کشته خواهند شد. آیات سوره برائت هنگامى نازل شد که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم تصمیم به شرکت در مراسم حج نداشت. زیرا در سال پیش، که سال فتح مکه بود، در مراسم حج شرکت کرده بود وتصمیم داشت که در سال آینده نیز که بعدها آن را«حجة الوداع » نامیدند در این مراسم شرکت کند. از این رو ناچار بود کسى را براى ابلاغ پیامهاى الهى انتخاب کند. نخست ابوبکر را به حضور طلبید وقسمتى از آغاز سوره برائت را به او آموخت واو را با چهل تن روانه مکه ساخت تا در روز عید قربان این آیات را براى آنان بخواند. ابوبکر راه مکه را در پیش گرفت که ناگهان وحى الهى نازل شد وبه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد که این پیامهارا باید خود پیامبر ویا کسى که از اوست به مردم برساند وغیر ازاین دو نفر، کسى براى این کار صلاحیت ندارد.(1)
اکنون باید دید این فردى که از دیده وحى از اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم است واین جامه بر اندام او دوخته شده است کیست؟
چیزى نگذشت که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم حضرت على -علیه السلام را احضار کرد وبه او فرمان داد که راه مکه را در پیش گیرد وابوبکر را در راه دریابد وآیات را از او بگیرد وبه او بگوید که وحى الهى پیامبر را مامور ساخته است که این آیات را باید یا خود پیامبر ویا فردى از اهل بیت او براى مردم بخواند واز این جهت انجام این کار به وى محول شده است.
حضرت على -علیه السلام با جابر وگروهى از یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم، در حالى که بر شتر مخصوص پیامبر سوار شده بود، راه مکه را در پیش گرفت وسخن آن حضرت را به ابوبکر رسانید. او نیز آیات را به حضرت على -علیه السلام تسلیم کرد.
امیرمؤمنان وارد مکه شد ودر روز دهم ذى الحجه بالاى جمره عقبه، با ندایى رسا سیزده آیه از سوره برائت را قرائت کرد وقطعنامه چهار ماده اى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را با صداى بلند به گوش تمام شرکت کنندگان رسانید. همه مشرکان فهمیدند که تنها چهار ماه مهلت دارند که تکلیف خود را با حکومت اسلام روشن کنند. آیات قرآن و قطعنامه پیامبر تاثیر عجیبى در افکار مشرکین داشت وهنوز چهار ماه سپرى نشده بود که مشرکان دسته دسته به آیین توحید روى آوردند وسال دهم هجرت به آخر نرسیده بود که شرک در حجاز ریشه کن شد.
تعصبهاى ناروا
هنگامى که ابوبکر از عزل خود آگاه شد با ناراحتى خاصى به مدینه بازگشت وزبان به گله گشود وخطاب به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم گفت:مرا براى این کار (ابلاغ آیات الهى وخواندن قطعنامه) لایق وشایسته دیدى، ولى چیزى نگذشت که از این مقام برکنارم کردى.آیا در این مورد فرمانى از خدا رسید؟
پیامبر با لحنى دلجویانه فرمود که پیک الهى فرا رسید وگفت که جز من ویا کسى که از خود من است دیگرى براى این کار صلاحیت ندارد.(2)
برخى از نویسندگان متعصب که در تحلیل فضایل حضرت على -علیه السلام انحراف خاصى دارند عزل ابوبکر ونصب حضرت على -علیه السلام را به مقام مذکور چنین توجیه کرده اند که ابوبکر مظهر شفقت وحضرت على -علیه السلام مظهر قدرت وشجاعت بود وابلاغ آیات وخواندن قطعنامه به شجاعت قلبى وتوانایى روحى نیازمند بود واین صفات در حضرت على -علیه السلام بیشتر وجود داشت.
این توجیه، جز یک تعصب بیجا نیست.زیرا،چنانکه گذشت، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم علت این عزل ونصب را به نحو دیگر تفسیر کرد وگفت که براى این کار جز او وکسى که از اوست صلاحیت ندارد.
ابن کثیر در تفسیر خود حادثه را به طور دیگر تحلیل کرده است.او مى گوید:شیوه عرب این بود که هرگاه کسى مى خواست پیمانى را بشکند باید نقض آن را خود آن شخص یا یک نفر از بستگان او انجام دهد ودر غیر این صورت پیمان به صورت خود باقى مى ماند. از این جهت حضرت على -علیه السلام براى این کار انتخاب شد.
نارسایى این توجیه بسیار روشن است.زیرا هدف اساسى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از اعزام حضرت على -علیه السلام براى خواندن آیات وقطعنامه شکستن پیمانهاى بسته شده نبود تا یکى از بستگان خود را بفرستد، بلکه صریح آیه چهارم از سوره توبه این است که به پیمان افرادى که به مقررات آن کاملا عمل نموده اند احترام بگذارد تا مدت پیمان سپرى گردد. (3) بنابراین، اگر نقض پیمانى نیز نسبت به پیمان شکنان در کار بوده کاملا جنبه فرعى داشته است. هدف اصلى این بود که بت پرستى یک امر غیر قانونى ویک گناه نابخشودنى اعلام شود.
اگر بخواهیم در این حادثه تاریخى بى طرفانه داورى کنیم، باید بگوییم که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم به امر الهى قصد داشت در دوران حیات خود دست حضرت على -علیه السلام را در مسائل سیاسى وامور مربوط به حکومت اسلامى باز بگذارد تا مسلمانان آگاه شوند وعادت کنند که پس از غروب خورشید رسالت، در امور سیاسى وحکومتى باید به حضرت على -علیه السلام مراجعه کنند وپس از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم براى این امور فردى شایسته تر از حضرت على -علیه السلام نیست. زیرا آشکارا دیدند که یگانه کسى که از طرف خدا براى رفع امان از مشرکان مکه، که از شؤون حکومت است، منصوب شد همان حضرت على -علیه السلام بود.
پى نوشتها:
1- لا یؤدیها عنک الا انت او رجل منک ودر برخى از روایات وارد شده است:او رجل من اهل بیتک. سیره ابن هشام، ج 4، ص 545 وغیره.
2- روح المعانى، ج 10، تفسیر سوره توبه، ص 45.
3- الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا و لم یظاهروا علیکم احدا فاتموا الیهم عهدهم الى مدتهم ان الله یحب المتقین .
ازمیان مشرکان، آنان که با شما پیمان بسته اند واز عمل به آن چیزى فروگذار نکرده اند وبر ضد شما با کسى همپشتى نکرده اند، پیمان خود با ایشان را تا اتمام مدت آن حفظ کنید که خداوند تقوا پیشگان را دوست دارد.
فروغ ولایت ص 119
آیت الله شیخ جعفر سبحانى

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد