خدیجه دختر خویلد، از قبیله بنى اسد است که یکى از قبایل قریش بود. نام مادر او فاطمه بود.(الاصابة، ج 8، ص 99). از دوران کودکى و نوجوانى وى، اطلاع زیادى در دست نیست.از مسائل مهم در دوران جوانى او، مسئله ازدواج هاى اوست. مشهور آن است که او پیش از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، دو شوهر دیگر به نام هاى ابوهاله تمیمى و عتیق بن عائذ مخزونى داشت (اسدالغابة، ج 5، ص 434؛ الاصابة، ج 8، ص 99) و بیشتر ثروت خود را، به وسیله ارث، از آن دو به دست آورده بود.برخى از محققان معاصر – با تکیه بر شواهد و قرائن مختلف – سعى دارند تا اثبات کنند که خدیجه(علیها السلام) در هنگام ازدواج با پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، باکره بوده است و سن او حدود 28 سال بوده و فرزندانى همچون رقیه، ام کلثوم و زینب – که به آن بزرگوار نسبت داده شده اند – از او نبوده اند؛ بلکه فرزندان خواهرش بوده اند و آنان که به نام شوهر او معروف شده اند، در حقیقت، شوهران خواهرش بوده اند و حضرت خدیجه(علیها السلام) پس از وفات خواهرش، سرپرستى آن فرزندان را بر عهده گرفته است.(ر.ک: الصحیح من سیرة النبى(صلى الله علیه وآله)، ج 2، صص 134 – 121؛ جعفر مرتضى عاملى، بنات النبى(صلى الله علیه وآله) ام ربائیه).
آن حضرت (علیها السلام) در جاهلیت، به لقب «طاهره» معروف بوده است (الاصابه، ج 8، ص 99) و این، نشان گر پاک دامنى او در هنگام بى همسرى اش در آن محیط پر از فساد و آلودگى جاهلیت مى باشد. گفته مى شود که پدر آن بزرگوار، در دوران جاهلیت و در جنگ هاى فجار کشته شد.(اسد الغابة، ج 5، ص 434).
ازدواج پیامبر (ص) با خدیجه شباهتی با سایر ازدواجهای شناخته شده ندارد. بلکه در نوع خود بی مانند است. چرا که این پیوند مبارک نه ثمره عشق زودگذر است و نه دوستی بی پایه و اساس و نه برخاسته از انگیزه های مادی یا سایر اغراض دنیوی.
خدیجه از خانواده ای اهل فرهنگ و خرد بود. پدرش خویلد در روزگار جاهلیت عرب چهره ای برجسته از شعور و خردمندی و شهامت و شجاعت و استبداد ستیزی و آزادگی بود. تاریخ جهان عرب بویژه مکه، شهامت و ایستادگی دلیرانة خویلد را در برابر دشمنان و شاهان متجاوز یمن هرگز فراموش نمی کند.
خویلد شرست مذهبی داشت و هم او بود که از حجرالاسود محافظت نمود و مردم را به قیام در مقابل شاه یمن دعوت کرد. نام مادر خدیجه، فاطمه بود و در آن عصر جاهلیت، بانوی موحد و آگاه و بر آئین ابراهیم (ع) بود.
خدیجه برادرزاده ای به نام حکیم داشت که از یکسو دارای ثروتی هنگفت بود و از سویی بر عکس ثروتمندان اهل ستم و فساد، حکیم مردی دانا و بخششگر بود و از محرومان دستگیری بسیاری می کرد.
و اما عموی خدیجه، ورقه بن نوفل خدا جویی دانش طلب بود. ورقه کانون بت پرستی و خشونت و فخر فروشی جاهلیت عرب را ترک کرد و رفت و آئین مسیحیت واقعی را که بر توحید استوار بود، پیدا نمود و از قدیسان شد و از ظهور پیامبر اسلام (ص) نیز آگاه گردید. ورقه همچون مشاوری برای خدیجه بود و او را بسوی کمال و فضایل رهنمون می ساخت.
دربارة خانواده خدیجه توضیح مختصری داده شد تا معلوم شود در آن روزگار جاهلیت خانوده خدیجه (س) چه امتیازی بر دیگران داشت. حکیم و ورقه نقش بسزایی در کرامات اخلاقی خدیجه داشتند و همواره وی را بسوی پاکی و درستی و مدیریت در کارها کمک می نمودند. خدیجه بانویی ثروتمند و متمکن بود.
ولی هرگز همچون جاهلان فریفته ثروت خود نشد و در پاسخ خواستگاران دیگر که اهل ثروت بودند، همواره جواب نه می گفت؛ زیرا آنان را شایسته شأن انسانی خویش نمی دید ،خدیجه در اوج شیفتگی و دلدادگی به منش و رفتار پر جاذبة «محمد امین» نزد عموی خویش «ورقه» رفت و گفت:«من چگونه می توانم با سعادت پیوند با او نایل شوم؟ شما در این مورد چاره ای شرافتمندانه و خداجویانه بیاندیشید.» عمویش به او امیدواری داد و از او خواست تا با خدای ابراهیم (ع) مناجات کند.(1)
و بالاخره توسط خویشان نزدیک، مجلس گفتگویی ترتیب داده شد و محمد و خدیجه با هم به گفتگو درباره پیوندشان پرداختند. این خدیجه بود که تقاضای ازدواج با محمد (ص) را داشت و البته پیامبر نیز از فضایل او و خانواده اش مطلع بود. محمد (ص) درباره دعوت به ازدواج خدیجه (بر عکس دیگر ازدواجها) اندیشید و گفت: اما ازنظر اقتصادی با من همگون نیستی. ترجیح می دهم با کسی پیوند زندگی مشترک ببندم که از این نظر با من همسان باشد و بتواند با ساده زیستی و پارسایی و قناعت زندگی کند. خدیجه با دقت شنید و گفت که حاضر است تمام ثروت و امکانات و اعتبار و موقعیت خویش را در راه اهداف والای محمد(ص)قرار دهد.
هنگایکه صفیه دختر عبدالمطلب و عمه پیامبر خبر شیفتگی خدیجه نسبت به محمد(ص) را شنید به سراغ او رفت . خدیجه اظهار علاقه شدید نمود و به صفیه گفت: « تورا سوگند به خدا که مرا در وصال محمد(ص) یاری کنی.»(2) هنگامیکه در مجلس خواستگاری، ابوطالب لب به سخن گشود، خانواده خویلد نتوانستند مناسب آن مقام بزرگوار سخنی بگویند از این رو خدیجه (س) سکوت را شکست و گفت: اگر چه شما در این مجلس و در حضور بزرگان بنی هاشم برای پاسخ گویی از من شایسته تر هستید، اما در مورد سرنوشت من و امضای پیمان زندگی مشترک، من بر همگان مقدم هستم. پس اجازه دهید تا من پاسخ خواستگاری محمد(ص) را بدهم. به این ترتیب قدر و مرتبه خردمندی خویش را آشکار ساخت و گفت: هان ای محمد خویشتن را به خواست خدای این خانه پر شکوه (کعبه) به عقد تو در می آورم و با سپاس از بزرگواری و بخشندگی عموی گرانقدرت، مهریه ام را نیز خودم به شما هدیه می دهم.
این رویداد مبارک تاثیر شگرفی از خود بجای گذاشت و اولین ثمره اش پیوند ازدواج رو شخصیت پاک و خداجو و نمونه بود و دیگر این که از همان زمان مطابق تورات و انجیل و شناخت قدیسان و کشیشان حقیقی می دانستند، محمد(ص) به پیامبری خواهد رسید. حتی در این باره نیز شعر سروده اند.(3)
از طرفی مردم هم شگفت زده بودند و می گفتند: عجبا نشنیده بودی که زنی مهریه خویش را برای مردی بپردازد و هدیه دهد! خوبست بدانیم در عصر جاهلیت گروهی عدالت خواه در پیمان و سوگندی جوانمردانه و عدالت خواهانه بنام «حلف الفضول» شرکت کردند تا همواره از حق و عدالت دفاع کنند. خدیجه و محمد(ص) نیز عضو این پیمان بودند. خدیجه (س) یه این وسیله از برترین عالم متنعم شد و به قلب با شرافت و کرامت و سعادت راه یافت. پیامبر (ص) نیز همسری یافت که نظیر او نبود؛ زنی که هم ردیف مریم مقدس (ع) است. امام صادق(ع) درباره انگیزه ازدواج آن بانوی مکرمه فرموده اند:« او همان بانوی بزرگواری است که سالار بانوان قریش است. وی به خواستگاری زمامداران و ثروتمندان روزگار خویش پاسخ منفی داد امام بخاطر کمال جویی و آینده نگریش خود را به همسری پیامبر آزادی درآورد. چرا که پرتویی از نویدها و بشارتهای کتب آسمانی قبل را از زبان دانایان و پارسایان در وصف محمد (ص) شنیده بود.(4)
آری هنگامیکه پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شد، پس از در میان نهادن موضوع فرشته وحی و ابلاغ رسالت، بلافاصله خدیجه ایمان آورد و گفت: در این مورد از قبل بسیار فکرکرده و مطالعه داشته است و گفت:« آمنت و صدقت و رضیت و سلمت»(5)
ناگفته نماند علاقه خدیجه به محمد(ص) از قبل سفر آنحضرت به شام بود و در واقع آن سفر امتحانی بود برای ارزیابی های خدیجه، چنان که یک نفر از غلامان امانتدار و صادق خود را (میسره) گماشته بود تا بطور دقیق رفتار محمد(ص) را در این سفر در نظر بگیرد و بعداً گزارش دهد. گزارش میسره در واقع دلالت بر رفتار فوق العاده محمد(ص) در میان سایرین داشت و مبین آثار نبوت در آن بزرگوار بود.(6)
پی نوشت:
1- بحار ،ج16،ص23و24.
2- بحار ،ج16،ص57و58.
3- فروع کافی ،ج5،ص374.
4- قرب الاسناد ،ص325.
5- بحار ،ج18،ص196-223.
6- بحار ،ج16،ص188.
7- فروغ آسمان حجاز خدیجه(س)، علی کرمی فریدنی. به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب «فروغ آسمان حجاز، خدیجه(س)» تألیف علی کرمی فریدنی، مراجعه نمایید.
آن حضرت (علیها السلام) در جاهلیت، به لقب «طاهره» معروف بوده است (الاصابه، ج 8، ص 99) و این، نشان گر پاک دامنى او در هنگام بى همسرى اش در آن محیط پر از فساد و آلودگى جاهلیت مى باشد. گفته مى شود که پدر آن بزرگوار، در دوران جاهلیت و در جنگ هاى فجار کشته شد.(اسد الغابة، ج 5، ص 434).
ازدواج پیامبر (ص) با خدیجه شباهتی با سایر ازدواجهای شناخته شده ندارد. بلکه در نوع خود بی مانند است. چرا که این پیوند مبارک نه ثمره عشق زودگذر است و نه دوستی بی پایه و اساس و نه برخاسته از انگیزه های مادی یا سایر اغراض دنیوی.
خدیجه از خانواده ای اهل فرهنگ و خرد بود. پدرش خویلد در روزگار جاهلیت عرب چهره ای برجسته از شعور و خردمندی و شهامت و شجاعت و استبداد ستیزی و آزادگی بود. تاریخ جهان عرب بویژه مکه، شهامت و ایستادگی دلیرانة خویلد را در برابر دشمنان و شاهان متجاوز یمن هرگز فراموش نمی کند.
خویلد شرست مذهبی داشت و هم او بود که از حجرالاسود محافظت نمود و مردم را به قیام در مقابل شاه یمن دعوت کرد. نام مادر خدیجه، فاطمه بود و در آن عصر جاهلیت، بانوی موحد و آگاه و بر آئین ابراهیم (ع) بود.
خدیجه برادرزاده ای به نام حکیم داشت که از یکسو دارای ثروتی هنگفت بود و از سویی بر عکس ثروتمندان اهل ستم و فساد، حکیم مردی دانا و بخششگر بود و از محرومان دستگیری بسیاری می کرد.
و اما عموی خدیجه، ورقه بن نوفل خدا جویی دانش طلب بود. ورقه کانون بت پرستی و خشونت و فخر فروشی جاهلیت عرب را ترک کرد و رفت و آئین مسیحیت واقعی را که بر توحید استوار بود، پیدا نمود و از قدیسان شد و از ظهور پیامبر اسلام (ص) نیز آگاه گردید. ورقه همچون مشاوری برای خدیجه بود و او را بسوی کمال و فضایل رهنمون می ساخت.
دربارة خانواده خدیجه توضیح مختصری داده شد تا معلوم شود در آن روزگار جاهلیت خانوده خدیجه (س) چه امتیازی بر دیگران داشت. حکیم و ورقه نقش بسزایی در کرامات اخلاقی خدیجه داشتند و همواره وی را بسوی پاکی و درستی و مدیریت در کارها کمک می نمودند. خدیجه بانویی ثروتمند و متمکن بود.
ولی هرگز همچون جاهلان فریفته ثروت خود نشد و در پاسخ خواستگاران دیگر که اهل ثروت بودند، همواره جواب نه می گفت؛ زیرا آنان را شایسته شأن انسانی خویش نمی دید ،خدیجه در اوج شیفتگی و دلدادگی به منش و رفتار پر جاذبة «محمد امین» نزد عموی خویش «ورقه» رفت و گفت:«من چگونه می توانم با سعادت پیوند با او نایل شوم؟ شما در این مورد چاره ای شرافتمندانه و خداجویانه بیاندیشید.» عمویش به او امیدواری داد و از او خواست تا با خدای ابراهیم (ع) مناجات کند.(1)
و بالاخره توسط خویشان نزدیک، مجلس گفتگویی ترتیب داده شد و محمد و خدیجه با هم به گفتگو درباره پیوندشان پرداختند. این خدیجه بود که تقاضای ازدواج با محمد (ص) را داشت و البته پیامبر نیز از فضایل او و خانواده اش مطلع بود. محمد (ص) درباره دعوت به ازدواج خدیجه (بر عکس دیگر ازدواجها) اندیشید و گفت: اما ازنظر اقتصادی با من همگون نیستی. ترجیح می دهم با کسی پیوند زندگی مشترک ببندم که از این نظر با من همسان باشد و بتواند با ساده زیستی و پارسایی و قناعت زندگی کند. خدیجه با دقت شنید و گفت که حاضر است تمام ثروت و امکانات و اعتبار و موقعیت خویش را در راه اهداف والای محمد(ص)قرار دهد.
هنگایکه صفیه دختر عبدالمطلب و عمه پیامبر خبر شیفتگی خدیجه نسبت به محمد(ص) را شنید به سراغ او رفت . خدیجه اظهار علاقه شدید نمود و به صفیه گفت: « تورا سوگند به خدا که مرا در وصال محمد(ص) یاری کنی.»(2) هنگامیکه در مجلس خواستگاری، ابوطالب لب به سخن گشود، خانواده خویلد نتوانستند مناسب آن مقام بزرگوار سخنی بگویند از این رو خدیجه (س) سکوت را شکست و گفت: اگر چه شما در این مجلس و در حضور بزرگان بنی هاشم برای پاسخ گویی از من شایسته تر هستید، اما در مورد سرنوشت من و امضای پیمان زندگی مشترک، من بر همگان مقدم هستم. پس اجازه دهید تا من پاسخ خواستگاری محمد(ص) را بدهم. به این ترتیب قدر و مرتبه خردمندی خویش را آشکار ساخت و گفت: هان ای محمد خویشتن را به خواست خدای این خانه پر شکوه (کعبه) به عقد تو در می آورم و با سپاس از بزرگواری و بخشندگی عموی گرانقدرت، مهریه ام را نیز خودم به شما هدیه می دهم.
این رویداد مبارک تاثیر شگرفی از خود بجای گذاشت و اولین ثمره اش پیوند ازدواج رو شخصیت پاک و خداجو و نمونه بود و دیگر این که از همان زمان مطابق تورات و انجیل و شناخت قدیسان و کشیشان حقیقی می دانستند، محمد(ص) به پیامبری خواهد رسید. حتی در این باره نیز شعر سروده اند.(3)
از طرفی مردم هم شگفت زده بودند و می گفتند: عجبا نشنیده بودی که زنی مهریه خویش را برای مردی بپردازد و هدیه دهد! خوبست بدانیم در عصر جاهلیت گروهی عدالت خواه در پیمان و سوگندی جوانمردانه و عدالت خواهانه بنام «حلف الفضول» شرکت کردند تا همواره از حق و عدالت دفاع کنند. خدیجه و محمد(ص) نیز عضو این پیمان بودند. خدیجه (س) یه این وسیله از برترین عالم متنعم شد و به قلب با شرافت و کرامت و سعادت راه یافت. پیامبر (ص) نیز همسری یافت که نظیر او نبود؛ زنی که هم ردیف مریم مقدس (ع) است. امام صادق(ع) درباره انگیزه ازدواج آن بانوی مکرمه فرموده اند:« او همان بانوی بزرگواری است که سالار بانوان قریش است. وی به خواستگاری زمامداران و ثروتمندان روزگار خویش پاسخ منفی داد امام بخاطر کمال جویی و آینده نگریش خود را به همسری پیامبر آزادی درآورد. چرا که پرتویی از نویدها و بشارتهای کتب آسمانی قبل را از زبان دانایان و پارسایان در وصف محمد (ص) شنیده بود.(4)
آری هنگامیکه پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شد، پس از در میان نهادن موضوع فرشته وحی و ابلاغ رسالت، بلافاصله خدیجه ایمان آورد و گفت: در این مورد از قبل بسیار فکرکرده و مطالعه داشته است و گفت:« آمنت و صدقت و رضیت و سلمت»(5)
ناگفته نماند علاقه خدیجه به محمد(ص) از قبل سفر آنحضرت به شام بود و در واقع آن سفر امتحانی بود برای ارزیابی های خدیجه، چنان که یک نفر از غلامان امانتدار و صادق خود را (میسره) گماشته بود تا بطور دقیق رفتار محمد(ص) را در این سفر در نظر بگیرد و بعداً گزارش دهد. گزارش میسره در واقع دلالت بر رفتار فوق العاده محمد(ص) در میان سایرین داشت و مبین آثار نبوت در آن بزرگوار بود.(6)
پی نوشت:
1- بحار ،ج16،ص23و24.
2- بحار ،ج16،ص57و58.
3- فروع کافی ،ج5،ص374.
4- قرب الاسناد ،ص325.
5- بحار ،ج18،ص196-223.
6- بحار ،ج16،ص188.
7- فروغ آسمان حجاز خدیجه(س)، علی کرمی فریدنی. به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب «فروغ آسمان حجاز، خدیجه(س)» تألیف علی کرمی فریدنی، مراجعه نمایید.