۱۳۹۲/۰۹/۱۷
–
۶۰۴ بازدید
دلیل برداشتن منع کتابت حدبث از جانب عمربن عبدالعزیز رابه صورت تحلیلی بیان فرمایید؟
با سلام. سوال شما نگارش مقالهای مفصل در این باره را میطلبد که این در این مقام امکان آن وجود ندارد اما به صورت مختصر میتوان به یکی از مهمترین علل برداشتن منع کتابت حدیث چنین اشاره نمود:
عمرو بن عبدالعزیز سیره اش با سایرخلفای اموی پیش از خود تفاوت داشت. آنان در صدد نابودی اسلام و حذف آنچه پیامبر خدا با خود آورده بود، بودند. اما وی تا حدودی به شرایع دینی پایبند بود لذا با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنّت و حدیث پیامبر (ابن حجر عسقلانی ، 1407، ج 1، ص 235؛ صالح ، ص 37)، در فرمانی به عامل خود در مدینه ، ابوبکربن محمدبن عَمروبن حَزم انصاری ، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد (دارمی ، ج 1، مقدمه ، ص 126؛ کتانی ، ص 4). برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زُهْری (ابن عبدالبر، ص 127) و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد (ابن حجر عسقلانی ، 1407، ج 1، ص 237؛ کتانی ، همانجا؛ ابوزهو، ص 244). به نوشتة ابن حجر عسقلانی ، صدور فرمان عمربن عبدالعزیز نشانة آغاز تدوین بوده است (1407، ج 1، ص 235؛ سیوطی ، 1409، ج 1، ص 67). بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمربن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند ( رجوع کنید به ابوشهبه ، ص 65؛ قاسمی ، ص 71؛ خولی ، ص 37؛ صالح ، ص 36).
آیا میدانستید قبل از عمرو بن عبدالعزیز نیز دستور رفع منع حدیث صادر شده بود:
به گزارش محمد عجاج خطیب (1411، ص 373ـ374)، فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای مصر به نام عبدالعزیزبن مروان (متوفی 85) خطاب به کثیربن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده ، اما معلوم نیست که کثیربن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر.
البته لازم به ذکر است: بعضی برآن اند که به سبب کوتاه بودن دورة خلافت عمربن عبدالعزیز، بسیار بعید به نظر میرسد که ابن حزم اثری از خود به یادگار گذاشته باشد که بتوان آن را شروعی در تدوین حدیث نبوی دانست (صدر، ص 278)، اما بنابر قراینی ، ابن حزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود، که از میان رفته است (ابن حجر عسقلانی ، 1415، ج 10، ص 40ـ41). به هر صورت، فرمان عمربن عبدالعزیز نقطة عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار می رود.
عمرو بن عبدالعزیز سیره اش با سایرخلفای اموی پیش از خود تفاوت داشت. آنان در صدد نابودی اسلام و حذف آنچه پیامبر خدا با خود آورده بود، بودند. اما وی تا حدودی به شرایع دینی پایبند بود لذا با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنّت و حدیث پیامبر (ابن حجر عسقلانی ، 1407، ج 1، ص 235؛ صالح ، ص 37)، در فرمانی به عامل خود در مدینه ، ابوبکربن محمدبن عَمروبن حَزم انصاری ، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد (دارمی ، ج 1، مقدمه ، ص 126؛ کتانی ، ص 4). برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زُهْری (ابن عبدالبر، ص 127) و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد (ابن حجر عسقلانی ، 1407، ج 1، ص 237؛ کتانی ، همانجا؛ ابوزهو، ص 244). به نوشتة ابن حجر عسقلانی ، صدور فرمان عمربن عبدالعزیز نشانة آغاز تدوین بوده است (1407، ج 1، ص 235؛ سیوطی ، 1409، ج 1، ص 67). بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمربن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند ( رجوع کنید به ابوشهبه ، ص 65؛ قاسمی ، ص 71؛ خولی ، ص 37؛ صالح ، ص 36).
آیا میدانستید قبل از عمرو بن عبدالعزیز نیز دستور رفع منع حدیث صادر شده بود:
به گزارش محمد عجاج خطیب (1411، ص 373ـ374)، فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای مصر به نام عبدالعزیزبن مروان (متوفی 85) خطاب به کثیربن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده ، اما معلوم نیست که کثیربن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر.
البته لازم به ذکر است: بعضی برآن اند که به سبب کوتاه بودن دورة خلافت عمربن عبدالعزیز، بسیار بعید به نظر میرسد که ابن حزم اثری از خود به یادگار گذاشته باشد که بتوان آن را شروعی در تدوین حدیث نبوی دانست (صدر، ص 278)، اما بنابر قراینی ، ابن حزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود، که از میان رفته است (ابن حجر عسقلانی ، 1415، ج 10، ص 40ـ41). به هر صورت، فرمان عمربن عبدالعزیز نقطة عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار می رود.