۱۳۹۲/۰۸/۲۹
–
۱۰۵۱ بازدید
در سوره مسد چرا به دو دستان ابولهب نفرین شده؟مگر بغیراز ابولهب کافر نبود؟آیا ابولهب انجا عموی پیامبر بودند یا خیر؟
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید . تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ ( مسد – 1 )
1. کلمه ید دراین آیه به معناى لغویش نیست، بلکه کنایه است از قدرت آدمى، چون دست در انسان عضوى است که مقاصدش به وسیله آن انجام مى شود، و بیشتر کارهاى آدمى را به دست او نسبت مى دهند، و تباب و خاسر شدن دست به معناى بى نتیجه شدن اعمال آدمى، و بلکه نتیجه معکوس دادن آن است، و یا به عبارت دیگر به معناى باطل شدن اعمال او و به نتیجه نرسیدن آن است، به طورى که زحماتش هدر رود و مورد استفاده اش قرار نگیرد، این معناى تباب دست انسان بود و معناى تباب خود آدمى، خسران او در نفس و حاق ذاتش است، به طورى که از سعادت دائمیش محروم شود، و این همان هلاکت دائمى او است.
ترجمه المیزان، ج 20، ص: 664
2.ابولهب فرزند عبد المطلب و عموی پیامبر ص بود و او و همسرش ام جمیل خواهر ابوسفیان از سر سخت ترین دشمنان رسول خدا ص بودند و به همین دلیل در این سوره با اسم از او یاد شده و مشمول نفرین خداوند قرار گرفته است .
3. نام او عبد العزى (بنده بت عزى) و کنیه او ابو لهب بود، انتخاب این کنیه براى او شاید از این جهت بوده که صورتى سرخ و برافروخته داشت، چون لهب در لغت به معنى شعله آتش است.
او و همسرش ام جمیل که خواهر ابو سفیان بود از سخت ترین و بدزبان ترین دشمنان پیغمبر اکرم ص بودند.
در روایتى آمده است که شخصى بنام طارق محاربى مى گوید: من در بازار ذى المجاز بودم (ذى المجاز نزدیک عرفات در فاصله کمى از مکه است) ناگهان جوانى را دیدم که صدا مى زند: اى مردم! بگوئید:
لا اله الا اللَّه تا رستگار شوید، و مردى را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پاى او مى زند به گونه اى که خون از پاهایش جارى بود، و فریاد مى زد: اى مردم! این دروغگو است، او را تصدیق نکنید! من سؤال کردم این جوان کیست؟ گفتند: محمد است که گمان مى کند پیامبر مى باشد، و این پیر مرد عمویش ابو لهب است که او را دروغگو مى داند «1».
در خبر دیگرى آمده است که ربیعة بن عباد مى گوید: من با پدرم بودم رسول اللَّه ص را دیدم که به سراغ قبائل عرب مى رفت، و هر کدام را صدا مى زد و مى گفت: من رسول خدا به سوى شما هستم، جز خداى یگانه را نپرستید، و چیزى را همتاى او قرار ندهید …
هنگامى که او از سخنش فارغ مى شد مرد احول خوش صورتى که پشت سرش بود صدا مى زد: اى قبیله فلان! این مرد مى خواهد که شما بت لات و عزى، و هم پیمانهاى خود را از جن رها کنید، و به سراغ بدعت و ضلالت او بروید، به سخنانش گوش فرا ندهید، و از او پیروى نکنید! من سؤال کردم او کیست؟ گفتند: عمویش ابو لهب است .
در خبر دیگرى مى خوانیم: هر زمان گروهى از اعراب خارج مکه وارد آن شهر مى شدند به سراغ ابو لهب مى رفتند، به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر ص و سن و سال بالاى او، و از رسول اللَّه ص تحقیق مى نمودند، او مى گفت: محمد مرد ساحرى است، آنها نیز بى آنکه پیغمبر ص را ملاقات کنند بازمى گشتند، در این هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مکه بازنمى گردیم تا او را ببینیم، ابو لهب گفت: ما پیوسته مشغول مداواى جنون او هستیم! مرگ بر او باد! .
از این روایات به خوبى استفاده مى شود که او در بسیارى از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر ص بود، و از هیچ کارشکنى فروگذار نمى کرد، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبیرات رکیک و زننده مى کرد، و شاید از این نظر سرآمد تمام دشمنان پیغمبر اسلام ص محسوب مى شد، و به همین جهت آیات مورد بحث با این صراحت و خشونت او و همسرش ام جمیل را به باد انتقاد مى گیرد.
او تنها کسى بود که پیمان حمایت بنى هاشم را از پیغمبر اکرم ص امضاء نکرد، و در صف دشمنان او قرار گرفت، و در پیمانهاى دشمنان شرکت نمود.
تفسیر نمونه، ج 27، ص: 416
1. کلمه ید دراین آیه به معناى لغویش نیست، بلکه کنایه است از قدرت آدمى، چون دست در انسان عضوى است که مقاصدش به وسیله آن انجام مى شود، و بیشتر کارهاى آدمى را به دست او نسبت مى دهند، و تباب و خاسر شدن دست به معناى بى نتیجه شدن اعمال آدمى، و بلکه نتیجه معکوس دادن آن است، و یا به عبارت دیگر به معناى باطل شدن اعمال او و به نتیجه نرسیدن آن است، به طورى که زحماتش هدر رود و مورد استفاده اش قرار نگیرد، این معناى تباب دست انسان بود و معناى تباب خود آدمى، خسران او در نفس و حاق ذاتش است، به طورى که از سعادت دائمیش محروم شود، و این همان هلاکت دائمى او است.
ترجمه المیزان، ج 20، ص: 664
2.ابولهب فرزند عبد المطلب و عموی پیامبر ص بود و او و همسرش ام جمیل خواهر ابوسفیان از سر سخت ترین دشمنان رسول خدا ص بودند و به همین دلیل در این سوره با اسم از او یاد شده و مشمول نفرین خداوند قرار گرفته است .
3. نام او عبد العزى (بنده بت عزى) و کنیه او ابو لهب بود، انتخاب این کنیه براى او شاید از این جهت بوده که صورتى سرخ و برافروخته داشت، چون لهب در لغت به معنى شعله آتش است.
او و همسرش ام جمیل که خواهر ابو سفیان بود از سخت ترین و بدزبان ترین دشمنان پیغمبر اکرم ص بودند.
در روایتى آمده است که شخصى بنام طارق محاربى مى گوید: من در بازار ذى المجاز بودم (ذى المجاز نزدیک عرفات در فاصله کمى از مکه است) ناگهان جوانى را دیدم که صدا مى زند: اى مردم! بگوئید:
لا اله الا اللَّه تا رستگار شوید، و مردى را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پاى او مى زند به گونه اى که خون از پاهایش جارى بود، و فریاد مى زد: اى مردم! این دروغگو است، او را تصدیق نکنید! من سؤال کردم این جوان کیست؟ گفتند: محمد است که گمان مى کند پیامبر مى باشد، و این پیر مرد عمویش ابو لهب است که او را دروغگو مى داند «1».
در خبر دیگرى آمده است که ربیعة بن عباد مى گوید: من با پدرم بودم رسول اللَّه ص را دیدم که به سراغ قبائل عرب مى رفت، و هر کدام را صدا مى زد و مى گفت: من رسول خدا به سوى شما هستم، جز خداى یگانه را نپرستید، و چیزى را همتاى او قرار ندهید …
هنگامى که او از سخنش فارغ مى شد مرد احول خوش صورتى که پشت سرش بود صدا مى زد: اى قبیله فلان! این مرد مى خواهد که شما بت لات و عزى، و هم پیمانهاى خود را از جن رها کنید، و به سراغ بدعت و ضلالت او بروید، به سخنانش گوش فرا ندهید، و از او پیروى نکنید! من سؤال کردم او کیست؟ گفتند: عمویش ابو لهب است .
در خبر دیگرى مى خوانیم: هر زمان گروهى از اعراب خارج مکه وارد آن شهر مى شدند به سراغ ابو لهب مى رفتند، به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر ص و سن و سال بالاى او، و از رسول اللَّه ص تحقیق مى نمودند، او مى گفت: محمد مرد ساحرى است، آنها نیز بى آنکه پیغمبر ص را ملاقات کنند بازمى گشتند، در این هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مکه بازنمى گردیم تا او را ببینیم، ابو لهب گفت: ما پیوسته مشغول مداواى جنون او هستیم! مرگ بر او باد! .
از این روایات به خوبى استفاده مى شود که او در بسیارى از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر ص بود، و از هیچ کارشکنى فروگذار نمى کرد، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبیرات رکیک و زننده مى کرد، و شاید از این نظر سرآمد تمام دشمنان پیغمبر اسلام ص محسوب مى شد، و به همین جهت آیات مورد بحث با این صراحت و خشونت او و همسرش ام جمیل را به باد انتقاد مى گیرد.
او تنها کسى بود که پیمان حمایت بنى هاشم را از پیغمبر اکرم ص امضاء نکرد، و در صف دشمنان او قرار گرفت، و در پیمانهاى دشمنان شرکت نمود.
تفسیر نمونه، ج 27، ص: 416