طلسمات

خانه » همه » مذهبی » انگیزه های فمینیسم

انگیزه های فمینیسم


انگیزه های فمینیسم

۱۳۹۲/۰۸/۱۸


۲۵۳ بازدید

انگیزه های شکل گیری فمینیسم چیست؟

پژوهش گران درباره انگیزه هاى جریانات فمینیستى، تحقیقات فراوانى کرده اند و علاوه بر بیان زمینه ها و بسترهاى شکل گیرى فمینیسم، چند عامل اساسى را از انگیزه هاى پنهان این جریانات را بر شمرده اند. به طور خلاصه مى توان گفت، سه عامل اساسى در به وجود آمدن و رشد نهضت هاى دفاع از حقوق زنان، بیشترین تأثیر را داشته است:

1. هوس رانى و شهوت طلبى مردان

روشن است که در هر یک از جوامع و فرهنگ هاى بشرى – به خصوص در نظام هاى دینى زنان کم و بیش قید و بندهایى از قبیل «حجاب» داشته اند. مردان شهوت پرست در صدد برآمدند تا با عناوین فریبنده اى چون «حقوق زن» و «آزادى زنان»، آنان را از این قید و بندها رهایى بخشند و ازخانه ها بیرون بکشند و بدین ترتیب، به ارضاى هر چه بیشتر شهوت هاى حیوانى خود بپردازند!
ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه مى نویسد:
«حسّ زیبایى شناسى و فرومایه مرد نوین، کار را بدتر کرد؛ زیرا مرد نوین، تن باریک لاغر را پسندید. بدین گونه که زنان بیش از پیش از آوردن کودکان، ناتوان گشتند و هرچه توانستند از مادر شدن گریزان گشتند و آن را به کمترین حد ممکن رساندند. شوهرانشان نیز تا حد زیادى با آنان همراه گشتند و بى آنکه که خود تقصیرى داشته باشند، ندانستند که خرج کودکان، کمتر از خرج میخانه ها است. پس از آنکه وسایل پیشگیرى از آبستنى، دور را به کمال رساند و بى سروصدا به آزادى زن ((از تربیت کودکان )) کمک کرد؛ دیگر زن فارغ از حال بچه، آخرین وظیفه اى را که مى بایست خانه را محیطى پرمعنى و قابل تحمل کند، روى به اداره و کارخانه و عالم نهاد. مغرورانه در مغازه کنار مرد ایستاد و مثل او کار کرد! فکر کرد و سخن گفت و بیشتر این آزادى از راه تقلید به دست آمد.
زن عادات نیک و بد این مرد از مُد افتاده را یکى پس از دیگرى یاد گرفت؛ مانند او سیگار کشید. مانند او شلوار پوشید و موى سرش را مثل او اصلاح کرد و در بى اعتنایى به مقدسات و در الحاد، به رفتار او گرایید. همانندى روزانه، مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت. مشاغل همسان و محیط یکسان و دواعى یکسان، هر دو جنس را تقریباً به یک شکل در آورد. پس از یک نسل، لازم خواهد آمد که براى تمییز مرد از زن، بر هر یک ورقه اى بچسبانند تا از پیشامدهاى ناگوارى جلوگیرى شود، تازه بازهم نمى توان امیدوار بود…).(1)

2. بهره کشى اقتصادى از زنان

به گفته ویل دورانت: بعد از صنعتى شدن کشورهاى غربى، سرمایه داران و کارفرمایان به جست وجوى نیروى کار ارزان برخاستند و چون زنان تا آن زمان و در آن کشورها، درآمدى نداشته و طبعاً مى پذیرفتند مزدى کمتر از مردان به آنان پرداخته شود، کارخانه داران در صدد سوء استفاده از این وضع برآمدند. شعارهایى از قبیل: «زنان باید آزاد باشند، در چهار دیوارى خانه محصور نمانند، استقلال اقتصادى داشته باشند و در صحنه هاى اجتماعى به کار و سازندگى مشغول شوند و…» دستاویز خوبى براى کارخانه داران بود بتوانند زنان را به محیط کارخانه ها بکشانند و از آنان بهره بردارى اقتصادى کنند.
وقوع انقلاب صنعتى در قرن نوزدهم، در گسترش و تعمیق جنبش هاى اجتماعى زنان اروپایى تأثیر به سزایى داشت. پیدایش صنایع بزرگ و متمرکز و رقابت شدید کارفرمایان، در تولید کارهاى ارزان تر براى به دست آوردن بازارهاى خارجى، سبب شد آنان به زنان به عنوان نیروى کار ارزان و مطیع توجه ویژه اى داشته باشند. طرح شعار «مالکیت زنان»، مى توانست به عنوان عاملى در جذب بیشتر آنان به بازار کار به حساب آید. بنابراین کارفرمایان، از اولین مدافعان حق مالکیت زنان بودند؛ زیرا تا آن زمان، زنان اروپایى از تصرّف در اموال خود محروم بودند و پس از ازدواج، شوهران آنها مالک اموال همسر مى شدند.
آزادى زن از پیامدهاى انقلاب صنعتى است؛ زیرا موجب شد زن نیز صنعتى شود؛ آن هم بدان پایه که بر همه نامعلوم بود و هیچ کس خواب آن را نمى دید. زنان، کارگران ارزان ترى بودند و کارفرمایان، آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت، ترجیح مى دادند. یک قرن پیش در انگلستان در حالى که یافتن کار براى مردان دشوار بود؛ اعلان ها از آنان مى خواست زنان و کودکان خود را به کارخانه ها بفرستند. کارفرمایان باید در اندیشه سود و سهام خود باشند و نباید خاطر خود را با اخلاق، رسوم و حکومت ها آشفته سازند. کسانى که ناآگاه براى «خانه براندازى» توطئه کردند، کارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند. نخستین قدم براى آزادى مادر بزرگ ها، قانون 1882 بود. به موجب این قانون، زنان بریتانیاى کبیر از آن پس از امتیاز بى سابقه اى برخوردار شدند و طبق آن پولى را که به دست مى آوردند، مى توانستند براى خود نگه دارند. کارخانه داران مجلس عوام این قانون را وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند، از آن سال تا به امسال، سودجویى مقاومت ناپذیرى، زنان را از بندگى و جان کندن در خانه رهانیده و گرفتار بندگى و جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است؟!
صنعتى شدن زنان، به طور طبیعى کارخانه دارى را از میان برد. افزایش ماشین ها و فراوانى محصول با روش هاى تازه در به کارانداختن نیرو، قیمت را ارزان تر کرد. کارخانه ها صدها کار خانگى را که به مشاغل زنان تنوع مى بخشید، یکى پس از دیگرى از دست آنان گرفتند. مشاغل دیرین زن – که مایه بندگى و اسارتش بود رفته رفته از دستش گرفته شد و کسى به خانه توجهى نکرد و زن خود، بى کار و ناراضى گشت… بیرون رفتن زن از خانه و پیدا کردن کار در کارخانه، به او وجهه و اعتبار مى بخشید. او مى خواست تا کارى را که از دستش رفته، بازیابد و مى دانست که اگر کار نکند، طفیلى و بى معنا و موجودى تفننى خواهد شد که جز مردان توانگر یا ناقص الخلقه، به دنبال او نخواهند رفت. او نخستین مزد خود را با همان غرور و خوشحالى گرفت که پسران فرارى از مدرسه، مى خواهند با یک کار صنعتى و سیگار روز تعطیل، مردى خود را ثابت کنند.
زن این بردگى جدید را با وجد و شادى پذیرفت، شادى که سرانجام کارى یافته و خود را به نحوى سرگرم ساخته است. چون عده کارگران در جهان رو به فزونى نهاد، داشتن فرزند زیاد، دیگر باب روز نبود و مى بایست جلو آن گرفته مى شد. ظهور تابناک حقوق زن و اینکه نباید زیربار کودکان زیاد خم شود، تأثیرى زیاد در این کار نداشت و اندرز علماى دین و بزرگان نمى توانست جلو این جریان را بگیرد…».(2)

3. استفاده از آراى سیاسى زنان

در نظام هاى مردم سالار (دموکراتیک) که مدعى اتکاى حکومت بر آراى مردم است، جاه طلبان و شیفتگان قدرت، چون زنان را انعطاف پذیرتر و تأثیر تبلیغ ها را در آنان بیشتر مى یافتند و از طرفى محتاج آراى بیشترى بودند، کوشیدند آنان را به میدان اجتماع و سیاست وارد کنند و با فریفتن و تحت تأثیر قرار دادن آنان، آراى بیشترى به دست آورند و بر اریکه قدرت تکیه زنند.(3)
نهضت فمینیسم، مانند دیگر جریان هاى اصلاحى، در بستر زمان مورد سوء استفاده قدرت ها قرار گرفت. درکشورهاى غربى فمینیست ها یک امتیاز بالقوه و دائمى، براى احزاب سیاسى محسوب مى شوند. احزاب سیاسى از تبلیغات و تظاهرات زن گرایان بهره مى گیرند و وعده نامزدهاى این احزاب به زنان، در واقع تضمینى براى پر شدن صندوق هاى رأى به نفع خودشان است.
در سطح سیاست هاى خارجى، بلوک شرق و غرب از تبلیغات فمینیست ها، به عنوان اهرم فشارى بر اقدامات ترقى خواهانه جهان سوم سودجسته اند. براى مثال، در طول انقلاب اسلامى، سازمان ها و تشکل هاى فمینیستى، با نامه هاى پیاپى خود به مجامع بین المللى، درباره تضییع حقوق زنان ایرانى، در واقع حربه اى تبلیغاتى در اثبات ادعاى جهان غرب، درباره فقدان عدالت اجتماعى در ایران هستند. همچنین از فمینیست ها به عنوان گذرگاه مؤثرى، در صدور الگوهاى استعمارى به زنان جهان سوم استفاده مى شود.
نفوذ فمینیست هاى سیاسى، در مجامع و کنگره هاى زنان سازمان ملل، تجمّع زنان جهان را براى بحث درباره مسائلى مانند صلح، آزادى و عدالت اجتماعى، دستاویزى براى تقویت سیاست هاى ابرقدرت ها و به انزوا کشاندن کشورهاى مترقى قرار داده است.
خلاصه اینکه: غرب بسیار دیر اقدام کرد و آن گاه که اقدام کرد، نه به جهت باورداشتن به کرامت و حقوق انسانىِ زن بود؛ بلکه به عنوان استفاده ابزارى براى هوسرانىِ خود یا استثمار اقتصادى و سیاسى بود.
پی نوشت ها:
1) ویل دورانت، لذات فلسفه، همان، صص 150، 153.
2) همان.
3) محمد تقى مصباح یزدى، جزوه حقوق و سیاست در قرآن درس 206.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد