۱۳۹۲/۰۸/۱۶
–
۳۷۱۱ بازدید
چرا خداوند در آیه ۷۳ سوره مبارکه حج ذباب (مگس) رو به عنوان مثال انتخاب کرده و به حشره دیگری مثال نزده است؟
در پاسخ به توضیح زیر توجه کنید . یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ (حج- 73) اى مردم مثلى زده شده است گوش به آن فرا دهید: کسانى را که غیر از خدا مى خوانید هرگز نمى توانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این کار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چیزى از آنها برباید نمى توانند آن را باز پس گیرند، هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان (هم این عابدان و هم آن معبودان .
1. در شان نزول این آیه شریفه موضوع مگس مطرح بوده و خصوص مگس در نزول این آیه دخیل بوده است .
در روایات مى خوانیم: بت پرستان قریش، بت هایى را که در اطراف کعبه گرد- آورى کرده بودند آنها را با مشک و عنبر و گاه با زعفران یا عسل مى آلودند و اطراف آنها نداى لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک، الا شریک هو لک تملکه و ما ملک! که بیانگر شرک و بت پرستى آنها و تحریف لبیک موحدان بود سر در مى دادند، و این موجودات پست و بى ارزش را شریک خدا مى پنداشتند، ولى مگس ها مى آمدند و بر آنها مى نشستند و آن عسل و زعفران و مشک و عنبر را مى ربودند و آنها قدرت بر باز پس گرفتن آن نداشتند! قرآن مجید همین صحنه را عنوان قرار داده و براى بیان ضعف و ناتوانى بت ها و سستى منطق مشرکان از آن بهره گیرى مى کند، مى گوید شما خوب نگاه کنید ببینید معبودهایتان چگونه زیر دست و پاى مگسها قرار گرفته اند و قادر به کمترین دفاع از خود نیستند؟! این چه معبودهاى بى عرضه و بى ارزشى هستند که شما حل مشکلات خود را از آنها مى خواهید؟ !.
2. از طرفی بر خلاف ظاهر مگس ساختمان بدنی پیچیده و دقیقی دارد . ساختمان مغز یک مگس و سلسله اعصاب و دستگاه گوارش او ظریف و دقیق و پیچیده است . ممکن است در اینجا گفته شود که انسان امروز با نیروى علم و دانش خود توانسته است اختراعاتى کند که به مراتب از یک مگس برتر و بالاتر است. وسائل نقلیه سریع السیر و بادپیمایى ساخته که در یک چشم بر هم زدن مسافت زیادى را طى مى کند . مغزهاى الکترونیکى دقیقى را اختراع کرده که پیچیده ترین معادلات ریاضى را در یک لحظه حل مى نماید، آیا این گفتگوها در باره انسان عصر ما نیز صادق است؟
در پاسخ مى گوئیم: ساختن این وسائل محیر العقول بدون شک، دلیل بر پیشرفت فوق العاده صنایع بشر است، اما همه اینها در برابر مساله آفرینش یک موجود زنده و خلقت حیات مسائلى ساده و پیش پا افتاده است .
اگر کتبى را که در باره فیزیولوژى موجودات زنده، و فعالیتهاى بیولوژیکى و حیاتى یک حشره کوچک مانند مگس بحث مى کند، به دقت بررسى کنیم، خواهیم دید که ساختمان مغز یک مگس و سلسله اعصاب و دستگاه گوارش او به مراتب از ساختمان مجهزترین هواپیماها برتر است و اصلا قابل مقایسه با آن نیست .
اصولا مساله حیات و حس و حرکت موجودات زنده و نمو و تولید مثل آنها هنوز به صورت معمایى در برابر دانشمندان قرار گرفته است، و ریزه کاریها و ظرافتهایى که در ساختمان این موجودات به کار رفته، خود معماهاى دیگرى است، معماهایى که هنوز به هیچوجه حل نشده .
به گفته دانشمندان علوم طبیعى چشمهاى فوق العاده کوچک بعضى از همین حشرات خود مرکب از صدها چشم است! یعنى همان چشمى را که ما به زحمت مى بینیم و شاید به اندازه یک سر سوزن بیش نیست از چند صد چشم کوچکتر تشکیل یافته که مجموعه آنها را چشم مرکب مى نامند! به فرض که انسان بتواند از مواد بى جان سلول زنده اى بسازد چه کسى مى تواند، صدها چشم کوچک که هر کدام از آنها خود داراى دوربین ظریف و طبقات و دستگاه هایى است در کنار هم بچیند و رشته ارتباطى آنها را در مغز حشره پیوند دهد و اطلاعات را به وسیله آنها به مغز حشره منتقل سازد و حشره بتواند در موقع مناسب، عکس العمل نسبت به حوادثى که اطراف او مى گذرد نشان دهد؟
آیا اگر همه انسانها جمع شوند، قدرت بر آفرینش چنین موجود ظاهرا ناچیز اما در واقع بسیار پیچیده و اسرار آمیز خواهند داشت؟! و باز به فرض انسان همه این مسائل را عملى سازد ولى آیا مى توان نام آن را خلقت گذاشت؟ یا ترکیب و مونتاژى است از وسائل موجود در همین جهان آفرینش؟ آیا کسانى که قطعات پیش ساخته اتومبیلى را به هم مونتاژ مى کنند، مخترع محسوب مى شوند و نام عمل آنها را ابداع و اختراع مى توان گذاشت؟
تفسیر نمونه، ج 14، ص: 173
1. در شان نزول این آیه شریفه موضوع مگس مطرح بوده و خصوص مگس در نزول این آیه دخیل بوده است .
در روایات مى خوانیم: بت پرستان قریش، بت هایى را که در اطراف کعبه گرد- آورى کرده بودند آنها را با مشک و عنبر و گاه با زعفران یا عسل مى آلودند و اطراف آنها نداى لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک، الا شریک هو لک تملکه و ما ملک! که بیانگر شرک و بت پرستى آنها و تحریف لبیک موحدان بود سر در مى دادند، و این موجودات پست و بى ارزش را شریک خدا مى پنداشتند، ولى مگس ها مى آمدند و بر آنها مى نشستند و آن عسل و زعفران و مشک و عنبر را مى ربودند و آنها قدرت بر باز پس گرفتن آن نداشتند! قرآن مجید همین صحنه را عنوان قرار داده و براى بیان ضعف و ناتوانى بت ها و سستى منطق مشرکان از آن بهره گیرى مى کند، مى گوید شما خوب نگاه کنید ببینید معبودهایتان چگونه زیر دست و پاى مگسها قرار گرفته اند و قادر به کمترین دفاع از خود نیستند؟! این چه معبودهاى بى عرضه و بى ارزشى هستند که شما حل مشکلات خود را از آنها مى خواهید؟ !.
2. از طرفی بر خلاف ظاهر مگس ساختمان بدنی پیچیده و دقیقی دارد . ساختمان مغز یک مگس و سلسله اعصاب و دستگاه گوارش او ظریف و دقیق و پیچیده است . ممکن است در اینجا گفته شود که انسان امروز با نیروى علم و دانش خود توانسته است اختراعاتى کند که به مراتب از یک مگس برتر و بالاتر است. وسائل نقلیه سریع السیر و بادپیمایى ساخته که در یک چشم بر هم زدن مسافت زیادى را طى مى کند . مغزهاى الکترونیکى دقیقى را اختراع کرده که پیچیده ترین معادلات ریاضى را در یک لحظه حل مى نماید، آیا این گفتگوها در باره انسان عصر ما نیز صادق است؟
در پاسخ مى گوئیم: ساختن این وسائل محیر العقول بدون شک، دلیل بر پیشرفت فوق العاده صنایع بشر است، اما همه اینها در برابر مساله آفرینش یک موجود زنده و خلقت حیات مسائلى ساده و پیش پا افتاده است .
اگر کتبى را که در باره فیزیولوژى موجودات زنده، و فعالیتهاى بیولوژیکى و حیاتى یک حشره کوچک مانند مگس بحث مى کند، به دقت بررسى کنیم، خواهیم دید که ساختمان مغز یک مگس و سلسله اعصاب و دستگاه گوارش او به مراتب از ساختمان مجهزترین هواپیماها برتر است و اصلا قابل مقایسه با آن نیست .
اصولا مساله حیات و حس و حرکت موجودات زنده و نمو و تولید مثل آنها هنوز به صورت معمایى در برابر دانشمندان قرار گرفته است، و ریزه کاریها و ظرافتهایى که در ساختمان این موجودات به کار رفته، خود معماهاى دیگرى است، معماهایى که هنوز به هیچوجه حل نشده .
به گفته دانشمندان علوم طبیعى چشمهاى فوق العاده کوچک بعضى از همین حشرات خود مرکب از صدها چشم است! یعنى همان چشمى را که ما به زحمت مى بینیم و شاید به اندازه یک سر سوزن بیش نیست از چند صد چشم کوچکتر تشکیل یافته که مجموعه آنها را چشم مرکب مى نامند! به فرض که انسان بتواند از مواد بى جان سلول زنده اى بسازد چه کسى مى تواند، صدها چشم کوچک که هر کدام از آنها خود داراى دوربین ظریف و طبقات و دستگاه هایى است در کنار هم بچیند و رشته ارتباطى آنها را در مغز حشره پیوند دهد و اطلاعات را به وسیله آنها به مغز حشره منتقل سازد و حشره بتواند در موقع مناسب، عکس العمل نسبت به حوادثى که اطراف او مى گذرد نشان دهد؟
آیا اگر همه انسانها جمع شوند، قدرت بر آفرینش چنین موجود ظاهرا ناچیز اما در واقع بسیار پیچیده و اسرار آمیز خواهند داشت؟! و باز به فرض انسان همه این مسائل را عملى سازد ولى آیا مى توان نام آن را خلقت گذاشت؟ یا ترکیب و مونتاژى است از وسائل موجود در همین جهان آفرینش؟ آیا کسانى که قطعات پیش ساخته اتومبیلى را به هم مونتاژ مى کنند، مخترع محسوب مى شوند و نام عمل آنها را ابداع و اختراع مى توان گذاشت؟
تفسیر نمونه، ج 14، ص: 173