مهنا. [ م ُ هََ ن ْ نا ] مهناء. بمعنی گوارا. گوارا گردیده. گوارا شده. باعافیت. خوشگوار. گوارنده.ای دین پیمبر به جمال تو مزینوی ملک شهنشه به خصال تو مهنا. (امیرمعزی)بل مردمیست میوه ترا و تونیکو درخت سبز و مهنائی. ناصرخسرو (دیوان ص 402).آسیمه بسی کرد فلک بی خبران راو آشفته بسی گشت بدو کار مهنا. هرچند ما مستقیم ...
ادامه مطلب »