۱۳۹۴/۰۴/۲۲
–
۱۶۷ بازدید
با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکزضمن تشکر از اظهار لطف و دعای خیر شما خواهر ارجمند، ما نیز برای شما از درگاه خداوند متعال سرافرازی و عاقبت به خیری و توفیق در شناخت و انجام وظیفه را مسالت می نماییم.با توجه به اینکه در متن ارسالی خود دو پرسش را به صورت مجزا مطرح نموده اید ما نیز پاسخ را در دو بخش ساماندهی کرده و خدمتتان ارائه می نماییم.
ضمن تشکر از اظهار لطف و دعای خیر شما خواهر ارجمند، ما نیز برای شما از درگاه خداوند متعال سرافرازی و عاقبت به خیری و توفیق در شناخت و انجام وظیفه را مسالت می نماییم.
با توجه به اینکه در متن ارسالی خود دو پرسش را به صورت مجزا مطرح نموده اید ما نیز پاسخ را در دو بخش ساماندهی کرده و خدمتتان ارائه می نماییم.
بخش نخست : همانگونه که خود نیز اشاره نموده اید؛ پرسش نخست شما پیرامون روند رو به رشد قدرت و توانایی های اسرائیل و بی تاثیر بودن حمایت های دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران ، و در حقیقت پرسش از چرایی ادامه ی حمایت ها با وجود بی تاثیر بودن می باشد. در چند گام نکاتی در این زمینه خدمتتان ارائه می نماییم.
گام اول: اولین و در حقیقت اساسی ترین اشکالی که در این استدلال به چشم میخورد، اشتباه بودن فرضیه ای است که این شبهه بر آن استوار شده است. آن فرضیه این است « هر روز بر قدرت و استعمارش [ اسرائیل] افزوده میشود.»
از قضا آنچه که در عالم واقعیت به چشم میخورد کاملا بر خلاف این فرضیه بوده و نشانگر این است که رژیم اشغالگر قدس، با گذشت زمان و در هر دوره تاریخی ضعیف تر از دوره قبل شده و از قدرتش کاسته می شود. در ادامه به بیان توضیحات و شواهدی می پردازیم.
کافی است اندکی با تاریخ سرزمین فلسطین از زمان اشغال توسط صهیونیسم تا کنون آشنا باشید تا این مطلب برایتان واضح و روشن شود. کشور جعلی اسرائیل در سال های اولیه ی تشکیل خود علاوه بر فلسطین، بخش های وسیعی از کشور های اردن و مصر و سوریه را نیز اشغال نمود همچنین جنوب لبنان نیز از مناطقی بود که توسط اسرائیل به تصرف درآمد. و نکته ی جالب این بود که اسرائیل به این مناطق اشغالی نیز اکتفا نکرده و به دنبال بسط سلطه ی خود در کشور های منطقه بود. تنها چیزی که اسرائیل را از ادامه ی پیشروی ها بازداشته و وی را مجبور به عقب نشینی از مناطقی مانند بخش های اشغالی سوریه و جنوب لبنان نمود، تنها و تنها شکل گیری جریان مقاومت در بین ملت های منطقه به ویژه در جنوب لبنان با محوریت جنبش حزب الله و در سوریه با محوریت دولت سوریه بوده است. در داخل فلسطین نیز با تکوین جریان های مقاومت مانند حماس و چندین گروه دیگر و مبارزه ی مسلحانه با رژیم اشغالگر ، این رژیم نتوانست به هدف اولیه ی خود که تصرف تمامی کشور فلسطین و کشتار یا اخراج ساکنان مسلمان فلسطینی، از آنجا بود نائل شود و هم چنان بخش هایی از این کشور مانند کرانه ی باختری و نوار غزه در دست فلسطینی ها باقی ماند. همین ناکامی ها در دستیابی به اهداف و یا ناکامی در حفظ مواضع اولیه ، به خوبی نشانگر این است که رژیم جعلی اسرائیل با وجود اینکه در ابتدا به صورت بسیار قدرتمندی ظاهر شده و موفق به تصرف بخش های وسیعی از کشور های اسلامی گردید اما در ادامه و به خاطر مقاومت ملت ها ، حتی نتوانست مواضع اولیه خود را حفظ کند و مجبور به عقب نشینی از برخی مناطق اشغالی گردید. مفتضحانه ترین تصویر این عقب نشینی را می توان در عقب نشینی اسرائیل از مناطق جنوب لبنان دانست که در آن اسرائیل مناطقی از جنوب لبنان را که سال های سال در دست داشت را ترک نموده و به داخل مرز های فلسطین بازگشت.
یکی دیگراز شواهد ضعف روزافزون رژیم جعلی اسرائیل را می توان در عرصه ی جنگ نظاره گر بود. در سال های اولیه ی تشکیل اسرائیل ، کشور های عربی منطقه با تشکیل ارتش واحدی و با محوریت مصر، حمله ی همه جانبه ای را به اسرائیل شروع نمودند اما اسرائیل در کمال ناباوری توانست تنها در مدت شش روز با تار و مار کردن ارتش اعراب، جنگ را با پیروزی خود یکسره نماید. اما همین ارتش تا دندان مسلح اسرائیل وقتی با تکیه برتجهیز به انواع و اقسام تسلیحات اعطایی آمریکا و غرب ، و بعد از خروج از جنوب لبنان ، مجددا به این منطقه حمله نمود تا علاوه بر از بین بردن جنبش مقاومت حزب الله، دوباره این منطقه را به تصرف خویش دراورد؛ در مواجهه با سلاح ایمان و اعتقاد و تاکتیک های نظامی رزمندگان حزب الله ، تنها توانست سی و سه روز مقاومت کند و در نهایت با نهایت خفت و خواری و با پذیرش شکست از لبنان خارج شد. همچنین یکی دیگر از جلوه های ضعف روز افزون اسراییل را می توان در جنگ 22 روزه ی غزه مشاهده کرد که در آن نیز اسراییل بعد از هجوم وحشیانه و همه جانبه به منطقه غزه، در نهایت بعد از ۲۲ روز مقاومت جانانه مردم غزه مجبور به پذیرش شکست در برابر حملات جنبش جهاد اسلامی حماس گردید و حملات را به غزه متوقف نمود. هم اکنون نیز چندین هفته است که رژیم اشغالگر قدس حملات همه جانبه ای را به منطقه ی غزه آغاز نموده که با مقاومت مردم و پاسخ های کوبنده ی حماس مواجه گردیده و در حال حاضر رژیم صهیونیستی و کشورهای حامی وی در جهان و هم چنین منطقه به دنبال راه چاره ای هستند که در آن علاوه بر پایان دادن به جنگ ، به نوعی سرپوشی بر روی شکست مفتضحانه ی اسراییل گذاشته شود.
چنان که مشاهده می نمایید، برخلاف تصور برخی از افراد ناآگاه، اسرائیل هم اکنون در موقعیتی بسیار ضعیف تر از موقعیت خود در سال های اولیه ی شکل گیری قرار دارد. شواهدی که اشاره گردید تنها گوشه ای از علامت های ضعف روز افزون این رژیم خونریز، سفاک و کودک کش می باشد. با شکل گیری جریان مقاومت در مناطق اشغالی و تقویت و پیشرفت روز افزون آن ، هر روزه شاهد ضعف بیشتر اسرائیل هستیم به گونه ای که طبق آمار های موجود مهاجرت یهودیان به اسرائیل هم اکنون رشدی منفی به خود گرفته و نه تنها یهودیان ساکن در مناطق مختلف جهان رغبتی بر مهاجرت به اسرائیل ندارند بلکه برخی از یهودیان ساکن در مناطق اشغالی تمایل به مهاجرت از اسرائیل و زندگی در سایر نقاط دنیا را دارند.
در این میان لازم است به این نکته ی بسیار مهم و راهبردی توجه نمایید که حمایت ها و پشتیبانی های مادی و معنوی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران از جنبش های مقاومت و محور های اصلی آن در سوریه، فلسطین، و لبنان ؛ تاثیر بسیار اساسی و غیر قابل انکاری در موفقیت های چشمگیر جریان مقاومت در منطقه داشته است.بنابراین تصور ننمایید که حمایت های مادی و معنوی ایران از جریان مقاومت بی تاثیر بوده است بلکه همانگونه که بیان شد بخش وسیعی از توفیقات مقاومت مدیون کمک های نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد و از سوی دیگر نیز مواضع رسمی نظام اسلامی در ضدیت با اسرائیل ، تاثیرات مهمی در شکل گیری برخی مواضع جهانی علیه این رژیم داشته است.
شاید اشاره به نکته ی دیگری در زمینه ضعف روز افزون اسرائیل چندان خالی از لطف نباشد. یکی از شعار های مهم اسرائیل در بدو تشکیل شعار « از نیل تا فرات » بوده است. به نکاتی در زمینه ی این شعار اشاره می نماییم تا تاثیرات جریان مقاومت در مناطق اشغالی و هم چنین نتایج حمایت های ایران از این جریان روشن تر گردد:
شعار « از نیل تا فرات » اشاره به مرزهاى آرمانى رژیم صهیونیستى دارد .تأسیس کشور اسرائیل بزرگ از رودخانه نیل تا رودخانه فرات یکى از مهمترین اهداف و آرمانهاى صهیونیسم بوده است و معتقدند یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گستره اى از رودخانه نیل تا رودخانه فرات به وجود آید و یهودیانى که به اسرائیل مهاجرت نمایند اهل نجات خواهند بود. در پرچم این رژیم نیز ستاره داود (نماد صهیونیسم) در بین دو نوار آبى رنگ قرار دارد. که گفته مى شود این دو نوار آبى، نمادى از رودهاى «نیل» و «فرات» هستند.
همچنین کلمه اسرائیل بزرگ (یا سرزمین کامل اسرائیل) گاهى براى اشاره به سرزمین موعود ذکر شده در تورات به کار رفته است مدعیان این موضوع آیات پیدایش 15: 18 تا 15: 21 را دلیل خود مى دانند: «در آن روز، خداوند با ابرام عهد بست و گفت: «این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم، یعنى نهر فرات، به نسل تو بخشیده ام، یعنى قینیان و قَنِزیان و قَدْمونیان و حِتّیان و فَرِزیان و رَفائِیان، و اَمُوریان و کنعانیان و جرجاشیان و یبوسیان را.» و از آن به وعده نیل تا فرات یاد مى کنند. هر چند در اصل این ادعا و انطباق این آیات با ادعاى صهیونیسم ایرادات زیادى وجود دارد.
از منظر اسرائیل شاهاک، یهودى ضد صهیونیست در کتاب «تاریخ یهود، آیین یهود» آرمانى ترین روایت در مورد مرزهاى اسرائیل شامل مناطق محصور در مرزهاى زیر است: «از جنوب، تمامى صحراى سینا و بخشى از شمال مصر به طرف بالا تا حوالى قاهره، از شرق، تمامى اردن و بخش عظیمى از عربستان سعودى، تمامى کویت و قسمتى از جنوب فرات در عراق، از شمال، کل لبنان و کل سوریه به اضافه بخش اعظم ترکیه به طرف بالا (تا دریاچه وان) و از غرب، قبرس»
نکته جالب در قانون اساسى اسرائیل، مشخص نشدن مرزهاى جغرافیایى این کشوراست. موضوعى که در هیچ قانون اساسى دیگرى نمونه ندارد.
امام خمینى (ره) در سخنرانى 63/ 6/ 7 مى فرمایند: «من کرارا تذکر داده ام که اسرائیل از نیل تا فرات را از خود مى داند، و شما را غاصب سرزمین هاى خویش مى شمرد. گرچه اکنون جرات اظهار صریح آن را ندارد»
با در نظر گرفتن این مساله ، و اینکه هم اکنون اسرائیل بعد از قریب به هفت دهه از تشکیل ، هنوز در محدوده ی فلسطین باقی مانده و در همان محدوده نیز به خاطر مقاومت جانانه ی فلسطینیان باز مانده با مشکلات فراوانی روبرو می باشد؛ نتیجه می گیریم اسرائیل نه تنها تقویت نشده بلکه به برکت تقویت جریان مقاومت توسط جمهوری اسلامی ایران هم اکنون در موضع ضعف قرار دارد.
گام دوم : از تمام این سخنان که بگذریم، حمایت ما از مردم مظلوم فلسطین دارای دلایل و انگیزه های متعددی می باشد که به صورت گذرا نگاهی به آنها می پردازیم:
دلیل نخست : قطعا شما نیز به ویژه در این ایام و هفته ها در جریان اخبار مربوط به تهاجم وحشیانه اسرائیل به باریکه ی غزه بوده و تصاویر دلخراش کشتار ددمنشانه ی زنان و کودکان و مردان بی دفاع فلسطینی را مشاهده می نمایید. البته این اولین بار نیست که رژیم صهیونیستی چنین جنایاتی را مرتکب می شود بلکه این جنایتکاران از اولین روز های شکل گیری اسرائیل همواره این جنایات را در حق فلسطینیان اعمال نموده اند. اولین دلیلی که ما را به حمایت و پشتیبانی از این مردم مظلوم فرا می خواند اولا حس ظلم ستیزی و ثانیا احساس عطوفت و همدردی می باشد که این حس در تمامی ابنای بشر که فطرت سلیم خود را با ددمنشی و وحشیگری از بین نبرده اند موجود می باشد. حمایت هایی که هم اکنون در سرتاسر جهان از سوی غیر مسلمانان نسبت به مردم غزه صورت می گیرد را می توان تا حدود زیادی نشات گرفته از حس ظلم ستیزی و همدردی با مظلوم آنان دانست.
پس اولین دلیل ما در حمایت از مردم مظلوم فلسطین – فارغ از اینکه آنان برادران و خواهران دینی ما محسوب می گردند – حس فطری دفاع از مظلوم و طغیان علیه ظالم می باشد.
دلیل دوم : دومین دلیلی که ما را بر حمایت از این مردم مظلوم واداشته و آن را علاوه بر یک حس انسانی و عاطفی به وظیفه ای شرعی تبدیل می نماید ، وجوب لبیک و پاسخ به استغاثه و ندای کمک خواهی مسلمان تحت ظلم و ستم می باشد. بنابر نص صریح متون دینی ما، کمک رسانی به مسلمانی که ندای استغاثه و فریاد رسی به مسلمانان را سر داده است از نظر شرعی واجب می باشد.
پیامبر گرامى اسلام (ص) مى فرمایند:
«من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»
«هر کسی که شب را به صبح برساند اما دغدغه و حس مسوولیت نسبت به گرفتاری های مسلمین را نداشته باشد مسلمان نیست. »( کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 163)
«من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم
«هر کس فریاد استغاثه هر مظلومى (اعم از مسلمان یا غیر مسلمان) را بشنود که مسلمین را به یارى مى طلبد، اما فریاد او را اجابت نکند مسلمان نیست.» ( کلینى، اصول کافى، کتاب الایمان و الکفر، باب الاهتمام بامور المسلمین، ح 5)
پس ملاحظه می نمایید که دومین دلیل بر وجوب حمایت از مردم فلسطین، دستور شرع مبین اسلام مبنی بر لزوم حمایت و یاری و دستگیری از کسی است که مسلمانان را به کمک فرا می خواند.
قطعا شما نیز در اخبار مربوط به فلسطین ، استغاثه ها و درخواست کمک های مردم مظلوم و تحت ستم فلسطین و غزه ، از مسلمانان جهان را شنیده اید. بدانید که همین کمک خواهی های این مردم مظلوم ، کمک به این مردم مظلوم را بر ما واجب می کند.
دلیل سوم : اما سومین دلیل بر وجوب مبارزه با اسرائیل و تلاش برای نابود کردن آن – در کنار وجوب امداد رسانی به مردم مظلوم فلسطین – مساله ای فقهی تحت عنوان وجوب دفاع از سرزمین های اسلامی در برابر تهاجم و اشغال غیر مسلمین می باشد. این مساله از ضروریات دین اسلام می باشد که اگر بخشی از سرزمین های اسلامی توسط غیر مسلمین اشغال گردید، بر تمام مسلمانان واجب است نسبت به دفع متجاوز و پس گرفتن سرزمین های اسلامی تمام تلاش خویش را به کار ببندند.
با این توضیح ، حتی اگر یک نفر هم از فلسطینیان نسبت به اشغال این سرزمین توسط صهیونیست ها شکایت نمی نمود و هیچ ندای تظلم و استغاثه ای از فلسطین به گوش نمی رسید نیز باز هم بر ما به عنوان تکلیف شرعی واجب بود که هیچ گاه اسرائیل را به رسمیت نشناخته و در حد توان نسبت به نابودی این رژیم جعلی همت بگماریم.
بخش دوم : در این بخش به بررسی مطلبی که در پرسش دوم مطرح شده است می پردازیم.
اولا باید توجه داشته باشید مهاجرت فلسطینیان از سرزمین فلسطین دقیقا همان چیزی است که اسرائیل به دنبال آن می باشد. خالی شدن فلسطین از فلسطینیان بهترین حالتی است که در آن سرزمین فلسطین بدون هیچ زحمتی برای سکونت صهیونیست ها آماده می گردد.
ثانیا از نظر شرعی هیچ مسلمانی حق انقیاد و پذیرش ظلم را ندارد. اسلام تمامی پیروانش را ملزم نموده است تا در برابر ظلم و ستم کوتاه نیامده و تا پای جان ایستادگی کنند. از اینها گذشته با توجه به مطالب گذشته یکی از دلایل وجوب ضدیت مسلمین با اسرائیل، تکلیف شرعی مسلمانان در ارتباط با لزوم مبارزه با کفاری است که بخشی از سرزمین های اسلامی را اشغال نموده اند. پس اساسا نه تنها فلسطینیان بلکه هیچ مسلمانی ، حق کوتاه آمدن در برابر خواسته های نامشروع صهیونیست ها را ندارد.
ثالثا فرض کنید فلسطینیان از نظر شرعی و عرفی مجاز به مهاجرت بودند؛ حال فلسطینیان به کجا می توانستند مهاجرت کنند؟ مردم مظلوم فلسطین چگونه می توانستند در مکان دیگری تشکیل دولت و ملتی مستقل بدهند؟کدام کشور بخشی از خاکش را به ملت فلسطین می داد که در آن برای خود سرزمینی را تشکیل دهند؟
با توجه به این نکات، توصیه ی مردم مظلوم فلسطین به مهاجرت از فلسطین نه تنها صحیح نبوده و آرزوی قلبی اسرائیلی ها را برآورده می کند بلکه اساسا از نظر شرعی جایز نبوده و بر فرض جواز نیز اصلا امکان تحقق این پیشنهاد و تخصیص بخشی از کشور های دیگر به فلسطینیان برای تشکیل ملت و سرزمین وجود ندارد.
دو نکته باقی می ماند که لازم است پیرامون آنها توضیحاتی ارائه گردد:
اولا در این بخش بعد از توصیه ی فلسطینیان به مهاجرت، جنبش حزب الله در جنوب لبنان به عنوان نمونه ای برای این کار معرفی شده است، اما در پاسخ باید به طور خلاصه عرض کنیم
1. حزب الله لبنان به هیچ جایی مهاجرت نکرده بلکه حزب الله لبنان همان شیعیان جنوب لبنان هستند که با تقویت خود با سلاح ایمان و از طریق ارتباط با جمهوری اسلامی توانستند در برابر اسرائیل ایستادگی نمایند.
2. از قضا حزب الله لبنان دقیقا بر خلاف توصیه ی مطرح در سوال نه تنها از وطن خود مهاجرت نکرد بلکه با ایستادگی ستودنی در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی توانست این رژیم کودک کش را به خروج از منطقه ی جنوب لبنان مجبور کرده و همانگونه که گذشت در سال های بعد نیز در جنگ سی وسه روزه توانست طعم شکستی سنگین و هولناک را به این رژیم بچشاند.
3. فلسطینیان نیز دقیقا در مسیر حزب الله لبنان در حال حرکت هستند و این مسیر، مسیری به جز مقاومت با سلاح ایمان و ارتباط با دولت ها و ملت های ضد صهیونیست مانند دولت و ملت ایران نمی باشد. هم اکنون گروه های مقاومت متعددی در مناطق اشغالی به مبارزه با زیاده خواهی های رژیم کودک کش اسرائیل مشغول می باشند. در حال حاضر نیز علت اصلی حمله ی اسرائیل به غزه و کشتار کودکان و زنان، الزام جنبش مقاومت جهاد اسلامی حماس به تسلیم و خلع سلاح می باشد و این آرزوی خامی است که صهیونیست ها آن را با خود به گور خواهند برد.
ثانیا در ارتباط با آیه ای که در سوال مورد استشهاد واقع شده و از آن برای استدلال علیه فلسطینیان استفاده گردیده و نتیجه گرفته اند که باید فلسطینیان مهاجرت نمایند نیز توجه به نکاتی لازم است:
یک. اساسا این آیه هیچ ارتباطی با موضوع بحث ما ندارد و در صدد بیان مطلب دیگری می باشد. در ادامه به توضیحاتی پیرامون این آیه ی شریفه توجه فرمایید:
إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً( سوره نسا، آیه 97 )
ترجمه : کسانی که فرشتگان قابض ارواح در حالی جان آنها را می گیرند که به نفس خویش ستم کرده اند و به آنها می گویند:در چه وضعی بودید که اینچنین به نفس خود ستم کردید؟آنها می گویند ما در سرزمین خودمستضعف بودیم و اقویا ما رابه ضعف کشیدند،ملائکه می گویند ،مگر زمین خداوسیع نبود و نمی شد شما مهاجرت کنید؟و چون پاسخ و حجتی ندارندمنزلگاهشان جهنم است و چه بد سرانجامی است .
همانگونه که مشاهده می فرمایید آیه ی شریفه درباره ی کسانی است که به نفس خود ستم کرده اند و مقصود از ستم به نفس نیز در زبان آیات و روایات ترک واجبات الاهی و انجام محرمات می باشد و بدیهی است که نمی توان بین این آیه که درباره ی گنهکاران می باشد با محل بحث ما که وجوب قیام علیه ظلم و اشغالگریست هیچ ارتباطی برقرار نمود. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه ی شریفه چنین می نویسند:
« مراد از ظلم به نفس اعراض از دین خدا و ترک بر پاداشتن شعائر الهی است و این امور در اثر واقع شدن دربلاد شرک و زندگی کردن بین کفار بوجود می آید ،چون انسان در چنین موقعیتی دیگر راهی برای کسب معارف دینی و قیام به وظائف عبودیت ندارد و اینها دربلاد کفر در موضع ضعف بودند و استضعاف را عذر موجهی برای عمل نکردن به مسائل دینی می دانسته اند، در حالیکه مجبور نبودند که بخاطر ترس از کفارتن به ذلت بدهند،بلکه می توانستند مهاجرت کنند،اما اینها از ترس دشواریهای مهاجرت و سختی راه به زندگی ذلیلانه رضایت دادند »
دو. متون دینی مملو از دلایلی است که مسلمانان را به قیام علیه ظلم و ظالم و عصیان در برابر ستمگری ها فرا میخواند. و در این متون همواره از انظلام یا ظلم پذیری به عنوان گناهی نابخشودنی یاد شده است. و اساسا فرایضی مانند جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر و … همگی به منظور مقابله ی باظلم و ستم و برچیدن بساط ستمگری تشریع شده اند که به علت پرهیز از اطاله ی کلام از بیان توضیحات بیشتر صرف نظر می کنیم.
مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدردانی می نماییم.
منتظر سوالات بعدی شما هستیم.