۱۳۹۵/۰۲/۱۱
–
۸۵۶ بازدید
گناه معادل کلماتی مانند «ذَنب» در زبان عربى است.
گناه معادل کلماتی مانند «ذَنب» در زبان عربى است. «ذنب» در اصل به معناى دنباله است و از اینرو چنین نام گرفته که اگر کسى مرتکب آن شد، مذمت و کیفر نیز به دنبال آن خواهد آمد.(1) بدین ترتیب، گناه عملى است که دو چیز را در پی دارد: سرزنش مردم و کیفر. (2)
بهطور کلّى گناهان به دو دسته تقسیم میشوند: گناهان کبیره و گناهان صغیره.
کبیره بودن گناه از چند طریق اثبات میشود:
1- دلیل معتبرى بر کبیره بودن آن داشته باشیم.
2- دلیل معتبرى داشته باشیم که خدا به خاطر انجام آن، وعده آتش داده باشد، چون امام صادق(ع) فرمود:
«الْکَبائِرُ الَّتى أَوْجَبَ اللهُ عَزَّ وَجلَّ عَلَیْهَا النَّارَ»؛(3) کبیرهها، گناهانى است که خداوند بر آنها، آتش را لازم کرده است.
3- در قرآن کریم، دلیلى بر ثبوت عقاب، در خصوص آن گناه آمده باشد.
4- از نظر عقلى و نقلى با گناهى که کبیرهبودنش روشن است مساوى، یا بزرگتر از آن باشد.
5- دلیلى بر قبول نشدن شهادت فاعل آن یا جایز نبودن اقتدا به او در نماز جماعت داشته باشیم. (4)
گناهان صغیره، گناهانى است که کبیره بودن آن با هیچیک از دلایل فوق ثابت نشود. ولى باید توجه داشت که اصرار بر گناه صغیره، آن را در ردیف گناهان کبیره قرار میدهد.
به هر حال؛ گناه؛ یک عمل شیطانى و تبعیت از شیطان است که در اثر آن گرفتاریهایی در این دنیا دامنگیر زندگی انسان میشوند.
ب. آثار گناه در زندگی انسان
از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان، خواه نیک و خواه بد، داراى پىامد و نتیجه، در دنیا و آخرت است و همچون بذرى است که در مزرعه جهان کاشته میشود، اگر بذر گل بود، نتیجهاش گل است و اگر خار بود، نتیجهاش خار است.
مؤمن اهل گناه نیست و چون گناه کند، فوراً متذکر میشود و توبه میکند. خطر بزرگ گناه این است که اگر انسان حواسش جمع نباشد، و زود توبه نکند، کم کم او را از گردونه مؤمنین خارج و به جرگه اهل ولایت شیطان داخل میکند. ما دو نوع ولایت داریم؛ ولایت خداوند و انبیا و اولیا و ولایت شیطان. مؤمن تحت ولایت خداوند زندگى میکند و سعادت و کمال او در دنیا و آخرت از این طریق تأمین میگردد. گناه در این زمینه یک عمل شیطانى است و خطرش این است که انسان را از تحت ولایت خدا خارج و به کسانى پیوند میدهد که تحت ولایت شیطان زندگى میکنند. عاقبت این گروه هم روشن است که اهل شقاوت و عذاب خواهند بود.
هدف نهاییاى که دین براى انسان تعریف میکند، قرب الى الله است و گناه دقیقاً باعث دورى از این هدف میشود و انسان را به کلى از مسیر سعادت و کمال خود که همان صراط مستقیم الهى و راه خدا است، باز میدارد. چه اثرى مهمتر از اینکه گناه باعث نقض غرض میشود؛ یعنى غرض انسان در زندگى خود، نزدیک شدن به خدا است و گناه به عکس این هدف انسان را از خداوند دور میکند. این مهمترین اثر منفى و تخریبى گناه است.
همچنین تکرار گناه و مداومت آن موجب تیرگى و واژگونى قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درنده خویى و حیوان صفتى میگردد، و نیز باعث گناهان بزرگتر میشود.
به عنوان مثال؛ گنهکارى که براى اولین بار لب به شراب میزند، چون مسلمان است، آشامیدن چند قطره از شراب براى او بسیار سخت است، ولى بار دوم کمى آسان میشود و وقتى زیاد تکرار شد، آشامیدن چند لیوان از آن براى او از آب خوردن آسانتر میگردد.
آرى تداوم گناه حتى گناهان بزرگ را براى انسان آسان میگرداند. در قرآن کریم آیات متعددى در این رابطه وجود دارد؛ از جمله: «سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند». (5)
در تاریخ بسیار دیده شده که افرادى بر اثر تداوم گناه و طغیان کارشان به کفر و انکار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، اینها از آثار شوم گناه است که دامنگیر گنهکار میگردد، چنانکه مداومت بر کارهاى نیک و عبادات، موجب صفاى دل و نورانیت بیشتر روح و جان میشود.
با بررسى روایات بدست میآید که گناهان مختلف، داراى آثار روحى و روانى گوناگونی در زندگی انسان دارد؛ از جمله:
1. قساوت قلب
امام على(ع) فرمود: «اشک چشمها نخشکد مگر به خاطر قساوت و سختى دلها و دلها سخت نشود مگر بخاطر گناهان بسیار». (6)
امام باقر(ع) فرمود: «چیزى بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمیکند، قلب گناه میکند و بر آن اصرار میورزد تا در برابر گناه به زمین میخورد و در نتیجه سرنگون و وارونه میگردد در چنین حالتى موعظه در آن اثر نمینماید». (7) یعنى هیچ چیزى به اندازه خطا و لغزش و گناهکارى روح را بیمار و فاسد نمیکند، روح پشت سر هم کار سیاه انجام میدهد تا آنجا که یکسره زیر و رو میشود و فطرت بشرى به یک حیوان درنده و بلکه بدتر از آن تبدیل میشود.
امام صادق(ع) میفرماید: «وقتى که انسان گناه میکند، در قلب او نقطه سیاهى پدید میآید، اگر توبه کرد، آن نقطه پاک میشود و اگر بر گناه خود افزود آن نقطه گسترده میگردد به طورى که همه قلب او را فرامیگیرد و بعد از آن هرگز رستگار نمیشود». (8)
2. عدم استجابت دعا
امام باقر(ع) فرمودند: «همانا بنده از خدا حاجتى میخواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام میدهد خداوند به فرشته میفرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز؛ زیرا در معرض خشم من درآمد و سزاوار محرومیت شد». (9)
3. الحاد و انکار
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمودند: «همانا گناهان، گمراهى را بر گنهکار مسلط مینماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایى خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده میگرداند». (10)
4. مانع معرفت
یکی از موانع معرفت، گناه است که بر عقل و فطرت تأثیر گذاشته و باعث انحراف از حق و ظرافتهای خلقت میگردد: «چرا هنگامى که سختى و عذاب ما به آنان رسید، تضرع نکردند و تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، آنچه را انجام میدادند، در نظرشان زینت داد». (11)
5. مانع آرامش خاطر
آدمی به دنبال سعادت است، هر چیزی که آسایش و آرامش او را بهم بزند، مانع کسب سعادت میشود. آرامش و آسایش خاطر تنها در سایه ایمان به خدا و توجه به او و بیتوجهی به دنیا بدست میآید. انسان وقتی گناهی مرتکب میشود، وجدان اخلاقی او را مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد و با ضربات پیگیر خود بر روح و فطرت، آرامش روحی را از صاحب آن میگیرد که قرآن نام آن را «نفس لوّامه» میگذارد. پشیمانی و ندامت که از تلاش و کوشش همین نفس حاصل میشود، آرامش خاطر را از گنهکار میگیرد.
حضرت علی(ع) میفرماید:
«کسی که خود را از شهوات سرزنش نکند در دریای حسرت و اندوه در افتد و در آنها دست و پا زند». (12)
«چه بسا یک ساعت لذت، مایه اندوه و غصه دراز مدت میگردد». (13)
6. مانع شرم و حیا
اگر غرایز طغیان کند، پرده شرم و حیا دریده میشود و انسان بدون شرم و حیا و بی باک از رسوایی و تنفر عمومی، به موجودی خطرناک تبدیل میشود. فضائل اخلاقی کنترل کننده انسان و دور کننده او از گناه است، فرد گناهکار با انجام پی در پی گناه، فضائل را یک به یک از دست میدهد و به شخص بی شخصیت و لا ابالی تبدیل میگردد. حضرت علی(ع) در دعای کمیل میفرماید: «خدایا! بیامرز گناهانی که پردهها[ی شرم و حیا] را میدرد». (14)
امام سجاد(ع) در حدیثی گناهانی که مانع شرم و حیا میشوند را برمیشمارد که از جمله آنها عبارتند از: «شرابخواری، قماربازی، گفتن سخنان لغو و بیهوده برای خنداندن دیگران، گفتن عیب دیگران، همنشینی با مردم بدنام و…». (15)
7. مانع طول عمر
اگر چه مرگ در اختیار انسان نیست، لیکن اعمال او در طولانی شدن یا کوتاه شدن عمرش دخالت دارند؛ یعنی اعمال و رفتار انسان در زندگیش تأثیر میگذارند.
حضرت علی(ع) میفرماید: «از گناهانی که در نابودی شتاب میکنند به خدا پناه میبرم».(16)
بعضی کارها از قبیل: قطع رحم، قسم دروغ، سخنان دروغ، آزردن پدر و مادر و… عمر را کوتاه و کارهایی از قبیل: صدقه پنهانی، نیکی به پدر و مادر و صله رحم و… عمر را طولانی میکنند.
8. تغییر نعمت
حضرت علی(ع) در دعای کمیل میفرماید: «خدایا! بیامرز گناهانی را که باعث تغییر نعمتها میشوند». (17)
یکی از حقایقی که آیات قرآن از آنها پرده برداشته، ارتباط میان اعمال ما و حوادث و اتفاقاتی است که در خارج رخ میدهد. اگر ملتی به گناه آلوده شود، خداوند نعمتها را یا به نقمت تبدیل میکند و یا آنها را از آن ملت میگیرد. آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) گرفتن نعمت را به گناه بندگان نسبت میدهند؛ خداوند در قرآن میفرماید: «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟! آنها در قدرت و ایجاد آثار مهمّ در زمین از اینها برتر بودند؛ ولى خداوند آنان را به گناهانشان گرفت، و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند». (18)
امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند نعمتی به بندهای نداده تا از او بگیرد،جز آنکه گناهی انجام دهد که به سبب آن، نعمت از او گرفته شود». (19)
نکته آخر اینکه رفتار و گفتار و نیات انسان دارای پیامدی است که یا در این دنیا و یا در جهان آخرت دامنگیر انسان و زندگی او میشود. و به طور کلى هرگونه نکبت و بلا، خواه روحى و خواه جسمى از گناه سرچشمه میگیرد که امام باقر(ع) فرمود: «هیچ نکبتى به بنده نرسد مگر به خاطر گناه». (20)
__________________________________________
1 . ر. ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن ، بیروت، دار القلم ، چاپ اول، 1412ق، ص 331؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق، ج 1، ص 389؛ مصطفوى، حسن ، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، بیروت، قاهره، لندن ، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم، ج 3، ص 334؛
2. داودى، محمد، اخلاق اسلامى (مبانى و مفاهیم)، قم، دفتر نشر معارف، ص 177.
3 . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص 276.
4. ر. ک: حسینى حائرى، سید کاظم، القضاء فی الفقه، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، 1386ش، ص 110 – 112؛ فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش، ج 7، ص 30.
5 . «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ»؛ روم، آیه 10.
6. «مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَةِ الذُّنُوب»؛ شیخ صدوق، محمد بن على ، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ق، ج 1، ص 81.
7 . «مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَه »؛ الکافی، ج 2، ص 268.
8. «إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا یُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛ همان، ص 271.
9 . «إِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللهَ الْحَاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ أَوْ إِلَى وَقْتٍ بَطِی ءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِلْمَلَکِ لَا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِیَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّی»؛ همان.
10 . «… الْمَعَاصِیَ یَسْتَوْلِی بِهَا الْخِذْلَانُ عَلَى صَاحِبِهَا- حَتَّى یُوقِعَهُ فِیمَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهَا، فَلَا یَزَالُ یَعْصِی وَ یَتَهَاوَنُ وَ یَخْذُلُ- وَ یُوقِعُ فِیمَا هُوَ أَعْظَمُ مِمَّا جَنَى- حَتَّى یُوقِعَهُ فِی رَدِّ وَلَایَةِ وَصِیِّ رَسُولِ اللهِ وَ دَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِیِّ اللهِ، وَ لَا یَزَالُ أَیْضاً بِذَلِکَ حَتَّى یُوقِعَهُ فِی دَفْعِ تَوْحِیدِ اللهِ، وَ الْإِلْحَادِ فِی دِینِ اللهِ»؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق، ج 1، ص 138.
11 . «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ انعام، آیه 43.
12. «… مَنْ لَمْ یَعْدِلْ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ خَاضَ فِی الْحَسَرَاتِ وَ سَبَحَ فِیهَا»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج 65، ص 384.
13 . «وکَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ قَدْ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا»؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق، ص 208.
14 . «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم»؛ شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق، ج 2، ص 844.
15 . شیخ صدوق، معانی الاخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق، ص 271.
16 . «أَعُوذُ باللهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ»؛ الکافی، ج 2، ص 347.
17 . «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَم »؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 844.
18. «أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ واق»؛ غافر، 21.
19 . «مَا أَنْعَمَ اللهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا إِیَّاهُ حَتَّى یُذْنِبَ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذَلِکَ السَّلْبَ»؛ الکافی، ج 2، ص 274.
20. «مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْب»؛ همان، ص 269.
بهطور کلّى گناهان به دو دسته تقسیم میشوند: گناهان کبیره و گناهان صغیره.
کبیره بودن گناه از چند طریق اثبات میشود:
1- دلیل معتبرى بر کبیره بودن آن داشته باشیم.
2- دلیل معتبرى داشته باشیم که خدا به خاطر انجام آن، وعده آتش داده باشد، چون امام صادق(ع) فرمود:
«الْکَبائِرُ الَّتى أَوْجَبَ اللهُ عَزَّ وَجلَّ عَلَیْهَا النَّارَ»؛(3) کبیرهها، گناهانى است که خداوند بر آنها، آتش را لازم کرده است.
3- در قرآن کریم، دلیلى بر ثبوت عقاب، در خصوص آن گناه آمده باشد.
4- از نظر عقلى و نقلى با گناهى که کبیرهبودنش روشن است مساوى، یا بزرگتر از آن باشد.
5- دلیلى بر قبول نشدن شهادت فاعل آن یا جایز نبودن اقتدا به او در نماز جماعت داشته باشیم. (4)
گناهان صغیره، گناهانى است که کبیره بودن آن با هیچیک از دلایل فوق ثابت نشود. ولى باید توجه داشت که اصرار بر گناه صغیره، آن را در ردیف گناهان کبیره قرار میدهد.
به هر حال؛ گناه؛ یک عمل شیطانى و تبعیت از شیطان است که در اثر آن گرفتاریهایی در این دنیا دامنگیر زندگی انسان میشوند.
ب. آثار گناه در زندگی انسان
از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان، خواه نیک و خواه بد، داراى پىامد و نتیجه، در دنیا و آخرت است و همچون بذرى است که در مزرعه جهان کاشته میشود، اگر بذر گل بود، نتیجهاش گل است و اگر خار بود، نتیجهاش خار است.
مؤمن اهل گناه نیست و چون گناه کند، فوراً متذکر میشود و توبه میکند. خطر بزرگ گناه این است که اگر انسان حواسش جمع نباشد، و زود توبه نکند، کم کم او را از گردونه مؤمنین خارج و به جرگه اهل ولایت شیطان داخل میکند. ما دو نوع ولایت داریم؛ ولایت خداوند و انبیا و اولیا و ولایت شیطان. مؤمن تحت ولایت خداوند زندگى میکند و سعادت و کمال او در دنیا و آخرت از این طریق تأمین میگردد. گناه در این زمینه یک عمل شیطانى است و خطرش این است که انسان را از تحت ولایت خدا خارج و به کسانى پیوند میدهد که تحت ولایت شیطان زندگى میکنند. عاقبت این گروه هم روشن است که اهل شقاوت و عذاب خواهند بود.
هدف نهاییاى که دین براى انسان تعریف میکند، قرب الى الله است و گناه دقیقاً باعث دورى از این هدف میشود و انسان را به کلى از مسیر سعادت و کمال خود که همان صراط مستقیم الهى و راه خدا است، باز میدارد. چه اثرى مهمتر از اینکه گناه باعث نقض غرض میشود؛ یعنى غرض انسان در زندگى خود، نزدیک شدن به خدا است و گناه به عکس این هدف انسان را از خداوند دور میکند. این مهمترین اثر منفى و تخریبى گناه است.
همچنین تکرار گناه و مداومت آن موجب تیرگى و واژگونى قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درنده خویى و حیوان صفتى میگردد، و نیز باعث گناهان بزرگتر میشود.
به عنوان مثال؛ گنهکارى که براى اولین بار لب به شراب میزند، چون مسلمان است، آشامیدن چند قطره از شراب براى او بسیار سخت است، ولى بار دوم کمى آسان میشود و وقتى زیاد تکرار شد، آشامیدن چند لیوان از آن براى او از آب خوردن آسانتر میگردد.
آرى تداوم گناه حتى گناهان بزرگ را براى انسان آسان میگرداند. در قرآن کریم آیات متعددى در این رابطه وجود دارد؛ از جمله: «سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند». (5)
در تاریخ بسیار دیده شده که افرادى بر اثر تداوم گناه و طغیان کارشان به کفر و انکار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، اینها از آثار شوم گناه است که دامنگیر گنهکار میگردد، چنانکه مداومت بر کارهاى نیک و عبادات، موجب صفاى دل و نورانیت بیشتر روح و جان میشود.
با بررسى روایات بدست میآید که گناهان مختلف، داراى آثار روحى و روانى گوناگونی در زندگی انسان دارد؛ از جمله:
1. قساوت قلب
امام على(ع) فرمود: «اشک چشمها نخشکد مگر به خاطر قساوت و سختى دلها و دلها سخت نشود مگر بخاطر گناهان بسیار». (6)
امام باقر(ع) فرمود: «چیزى بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمیکند، قلب گناه میکند و بر آن اصرار میورزد تا در برابر گناه به زمین میخورد و در نتیجه سرنگون و وارونه میگردد در چنین حالتى موعظه در آن اثر نمینماید». (7) یعنى هیچ چیزى به اندازه خطا و لغزش و گناهکارى روح را بیمار و فاسد نمیکند، روح پشت سر هم کار سیاه انجام میدهد تا آنجا که یکسره زیر و رو میشود و فطرت بشرى به یک حیوان درنده و بلکه بدتر از آن تبدیل میشود.
امام صادق(ع) میفرماید: «وقتى که انسان گناه میکند، در قلب او نقطه سیاهى پدید میآید، اگر توبه کرد، آن نقطه پاک میشود و اگر بر گناه خود افزود آن نقطه گسترده میگردد به طورى که همه قلب او را فرامیگیرد و بعد از آن هرگز رستگار نمیشود». (8)
2. عدم استجابت دعا
امام باقر(ع) فرمودند: «همانا بنده از خدا حاجتى میخواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام میدهد خداوند به فرشته میفرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز؛ زیرا در معرض خشم من درآمد و سزاوار محرومیت شد». (9)
3. الحاد و انکار
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمودند: «همانا گناهان، گمراهى را بر گنهکار مسلط مینماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایى خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده میگرداند». (10)
4. مانع معرفت
یکی از موانع معرفت، گناه است که بر عقل و فطرت تأثیر گذاشته و باعث انحراف از حق و ظرافتهای خلقت میگردد: «چرا هنگامى که سختى و عذاب ما به آنان رسید، تضرع نکردند و تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، آنچه را انجام میدادند، در نظرشان زینت داد». (11)
5. مانع آرامش خاطر
آدمی به دنبال سعادت است، هر چیزی که آسایش و آرامش او را بهم بزند، مانع کسب سعادت میشود. آرامش و آسایش خاطر تنها در سایه ایمان به خدا و توجه به او و بیتوجهی به دنیا بدست میآید. انسان وقتی گناهی مرتکب میشود، وجدان اخلاقی او را مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد و با ضربات پیگیر خود بر روح و فطرت، آرامش روحی را از صاحب آن میگیرد که قرآن نام آن را «نفس لوّامه» میگذارد. پشیمانی و ندامت که از تلاش و کوشش همین نفس حاصل میشود، آرامش خاطر را از گنهکار میگیرد.
حضرت علی(ع) میفرماید:
«کسی که خود را از شهوات سرزنش نکند در دریای حسرت و اندوه در افتد و در آنها دست و پا زند». (12)
«چه بسا یک ساعت لذت، مایه اندوه و غصه دراز مدت میگردد». (13)
6. مانع شرم و حیا
اگر غرایز طغیان کند، پرده شرم و حیا دریده میشود و انسان بدون شرم و حیا و بی باک از رسوایی و تنفر عمومی، به موجودی خطرناک تبدیل میشود. فضائل اخلاقی کنترل کننده انسان و دور کننده او از گناه است، فرد گناهکار با انجام پی در پی گناه، فضائل را یک به یک از دست میدهد و به شخص بی شخصیت و لا ابالی تبدیل میگردد. حضرت علی(ع) در دعای کمیل میفرماید: «خدایا! بیامرز گناهانی که پردهها[ی شرم و حیا] را میدرد». (14)
امام سجاد(ع) در حدیثی گناهانی که مانع شرم و حیا میشوند را برمیشمارد که از جمله آنها عبارتند از: «شرابخواری، قماربازی، گفتن سخنان لغو و بیهوده برای خنداندن دیگران، گفتن عیب دیگران، همنشینی با مردم بدنام و…». (15)
7. مانع طول عمر
اگر چه مرگ در اختیار انسان نیست، لیکن اعمال او در طولانی شدن یا کوتاه شدن عمرش دخالت دارند؛ یعنی اعمال و رفتار انسان در زندگیش تأثیر میگذارند.
حضرت علی(ع) میفرماید: «از گناهانی که در نابودی شتاب میکنند به خدا پناه میبرم».(16)
بعضی کارها از قبیل: قطع رحم، قسم دروغ، سخنان دروغ، آزردن پدر و مادر و… عمر را کوتاه و کارهایی از قبیل: صدقه پنهانی، نیکی به پدر و مادر و صله رحم و… عمر را طولانی میکنند.
8. تغییر نعمت
حضرت علی(ع) در دعای کمیل میفرماید: «خدایا! بیامرز گناهانی را که باعث تغییر نعمتها میشوند». (17)
یکی از حقایقی که آیات قرآن از آنها پرده برداشته، ارتباط میان اعمال ما و حوادث و اتفاقاتی است که در خارج رخ میدهد. اگر ملتی به گناه آلوده شود، خداوند نعمتها را یا به نقمت تبدیل میکند و یا آنها را از آن ملت میگیرد. آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) گرفتن نعمت را به گناه بندگان نسبت میدهند؛ خداوند در قرآن میفرماید: «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟! آنها در قدرت و ایجاد آثار مهمّ در زمین از اینها برتر بودند؛ ولى خداوند آنان را به گناهانشان گرفت، و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند». (18)
امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند نعمتی به بندهای نداده تا از او بگیرد،جز آنکه گناهی انجام دهد که به سبب آن، نعمت از او گرفته شود». (19)
نکته آخر اینکه رفتار و گفتار و نیات انسان دارای پیامدی است که یا در این دنیا و یا در جهان آخرت دامنگیر انسان و زندگی او میشود. و به طور کلى هرگونه نکبت و بلا، خواه روحى و خواه جسمى از گناه سرچشمه میگیرد که امام باقر(ع) فرمود: «هیچ نکبتى به بنده نرسد مگر به خاطر گناه». (20)
__________________________________________
1 . ر. ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن ، بیروت، دار القلم ، چاپ اول، 1412ق، ص 331؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق، ج 1، ص 389؛ مصطفوى، حسن ، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، بیروت، قاهره، لندن ، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم، ج 3، ص 334؛
2. داودى، محمد، اخلاق اسلامى (مبانى و مفاهیم)، قم، دفتر نشر معارف، ص 177.
3 . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص 276.
4. ر. ک: حسینى حائرى، سید کاظم، القضاء فی الفقه، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، 1386ش، ص 110 – 112؛ فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش، ج 7، ص 30.
5 . «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ»؛ روم، آیه 10.
6. «مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَةِ الذُّنُوب»؛ شیخ صدوق، محمد بن على ، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ق، ج 1، ص 81.
7 . «مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَه »؛ الکافی، ج 2، ص 268.
8. «إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا یُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛ همان، ص 271.
9 . «إِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللهَ الْحَاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ أَوْ إِلَى وَقْتٍ بَطِی ءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِلْمَلَکِ لَا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِیَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّی»؛ همان.
10 . «… الْمَعَاصِیَ یَسْتَوْلِی بِهَا الْخِذْلَانُ عَلَى صَاحِبِهَا- حَتَّى یُوقِعَهُ فِیمَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهَا، فَلَا یَزَالُ یَعْصِی وَ یَتَهَاوَنُ وَ یَخْذُلُ- وَ یُوقِعُ فِیمَا هُوَ أَعْظَمُ مِمَّا جَنَى- حَتَّى یُوقِعَهُ فِی رَدِّ وَلَایَةِ وَصِیِّ رَسُولِ اللهِ وَ دَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِیِّ اللهِ، وَ لَا یَزَالُ أَیْضاً بِذَلِکَ حَتَّى یُوقِعَهُ فِی دَفْعِ تَوْحِیدِ اللهِ، وَ الْإِلْحَادِ فِی دِینِ اللهِ»؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق، ج 1، ص 138.
11 . «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ انعام، آیه 43.
12. «… مَنْ لَمْ یَعْدِلْ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ خَاضَ فِی الْحَسَرَاتِ وَ سَبَحَ فِیهَا»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج 65، ص 384.
13 . «وکَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ قَدْ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا»؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق، ص 208.
14 . «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم»؛ شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق، ج 2، ص 844.
15 . شیخ صدوق، معانی الاخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق، ص 271.
16 . «أَعُوذُ باللهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ»؛ الکافی، ج 2، ص 347.
17 . «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَم »؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 844.
18. «أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ واق»؛ غافر، 21.
19 . «مَا أَنْعَمَ اللهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا إِیَّاهُ حَتَّى یُذْنِبَ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذَلِکَ السَّلْبَ»؛ الکافی، ج 2، ص 274.
20. «مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْب»؛ همان، ص 269.