داشتن دوست و برخوردار بودن از ارتباط عاطفى دوستانه، یک ضرورت انسانى است. حتى اگر آدمى را موجودى اجتماعى نشناسیم؛ داشتن دوست – به مقتضاى تدبیر عاقلانه و تأمین خواسته هاى فطرى و غریزى – یک پدیده ضرورى و انکارناپذیر است. اکنون باید مشخص کرد که معیارهاى انتخاب دوست چیست و بهترین همنشین کیست؟
در مرام مسلمانان، هدف تمام اعمال و رفتارها، به آخرت و خشنودى خدا بر مى گردد؛ از این رو هرگاه در پى انجام عملى بر مى آییم، اولین سؤال آن است که آیا این عمل، موجب خرسند شدن حضرت حق مى شود یا نه؟ آیا خداوند به انجام دادن این عمل رضایت دارد یا نه؟ زیرا همگى بنده اوییم و باید در پى تحصیل رضایت مولاى خود باشیم.
سه شرط دوستى
دوستى قبل از هر چیز، داراى سه شرط اساسى است که مقدم بر دیگر شرایط، باید رعایت گردد. شخصى سزاوار دوستى است که:
1. دیدار او خدا را به یاد شما آورد؛ یعنى، زیارت وى سبب ذکر خدا باشد.
2. گفتار او به دانش و معلومات شما بیفزاید و از هر کلام او، ثمره اى علمى فراهم آید.
3. عمل و کردار او، آخرت را به یاد آورد؛ به گونه اى که به اعمال و رفتار شما رنگ آخرتى بزند.
اگر کسى را با سه شرط فوق یافتید، سعى کنید با او دوست باشید و وجود وى را غنیمت شمارید؛ و گرنه درجست و جوى چنین دوستانى باشید. تا زمانى که یک شخص را با چنین ویژگى هایى نیافتید، به سادگى با او دوستى برقرار نکنید. فضاى دوستى بهترین فضاى استفاده از کمالات معنوى است و باید زمینه ساز دیندارى، بندگى، رشد علمى و اخلاقى گردد. در مقابل دوستى اى که موجب انحطاط اخلاقى و زمینه ساز مفاسد دینى و دنیوى شود، دوستى نیست؛ بلکه دشمنى و عداوت است و از این دوستى ها باید سخت اجتناب کرد.
شرایط سنى و طبقه اجتماعى نیز تا حدودى زمینه ساز برخى از شرایط قبلى است. افرادى که اختلاف سنى دارند، کمتر مى توانند از حضور یکدیگر بهره علمى و عملى ببرند و زمینه ارتباط روحى و رشد معنوى را براى هم فراهم سازند. پس به صورت عمومى، بهتر است شرایط سنى و طبقه اجتماعى و سطح شناختى، تحصیلى و … نیز رعایت گردد.براى مطالعه بیشتر ر.ک:
الف. بابازاده، آئین دوستى در اسلام؛
ب. مدرسى، سیدهادى، دوستى و دوستان،
پ. رى شهرى، محمد، دوستى در قرآن و حدیث، ترجمه سید حسن اسلامى، (قم: دارالحدیث، چاپ اول، 1379).
ملاک هاى دوست خوب
در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) ملاک هایى براى دوست خوب بیان گشته که به طور اختصار ذکر مى نماییم و شما مى توانید راجع به هر ملاک مفصلاً مطالعه و فکر نمایید: 1- کسى که به یاد خدا باشد و هدفش جز رسیدن به او نیست، (سوره کهف، آیه 28)؛ 2- عاقل باشد؛ حضرت على(ع) فرمود بیشترین درستى و خوبى ها در همراهى و دوستى با صاحبان عقل و درایت است، (غررالحکم، حرف الف). مولوى داستان دوستى مردى با خرس را که مصداق بى خردان است به شکل زیبایى بیان مى نماید، (مثنوى معنوى، دفتر دوم، ابیات 1932 – 2124)؛ 3- خیانت کار نباشد؛ 4- ستمکار نباشد؛ 5- سخن چین نباشد؛ امام صادق(ع) فرمود: از سه گروه بر حذر باش! شخص خیانت کار، شخص ظالم، انسان سخن چین. زیرا کسى که به نفع تو به دیگران خیانت نماید، روزى خواهد آمد که به خودت نیز خیانت کند و شخصى که به جانب دارى از تو حق دیگران را پایمال نماید و عادت به ظلم پیدا کند بالاخره به تو نیز ظلم خواهد نمود و انسان سخن چین، همان طور که سخن دیگران را پهلوى تو مى آورد، سخن تو را نیز نزد اغیار خواهد برد، (بحارالانوار، ج 75، ص 229)؛ 6- آن چه براى خود مى پسندد براى تو نیز بپسندد و آنچه را که براى خویش نمى خواهد براى تو نیز نخواهد. رسول اکرم(ص) فرمود: در مصاحبت و رفاقت کسى که آن چه را براى خود مى خواهد براى تو نخواهد، هیچ خیر و فایده اى وجود ندارد، (بحارالانوار، ج 71، ص 198)؛ {Sآنچه نفس خویش را خواهى حرامت سعدیا# گر نخواهى همچنان بیگانه را و خویش راS} 7- قاطع رحم نباشد؛ امام باقر(ع) فرمود: «پدرم امام سجاد(ع) مرا نصیحت فرمود که اى پسرم از رفاقت با کسانى که قطع رحم مى کنند بپرهیز زیرا من آنها را در قرآن شریف سه بار مورد لعن و نفرین پروردگار یافتم»، (تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 45). شخصى که با نزدیکان خود نتواند معاشرت و هم زیستى صحیح داشته باشد در حالى که آنان با وى از یک خانواده و فرهنگ و گوشت و خون مى باشند، چگونه مى توان انتظار داشت با غیر فامیل رفاقت صمیمانه داشته باشند. 8- عیب جو نباشد؛ امام على(ع) فرمود: «از رفاقت و نشست و برخاست با کسانى که عیب جو هستند و همیشه به دنبال نقاط ضعف دیگران مى باشند، پرهیز کن؛ زیرا دوست چنین اشخاصى از ضرر آنان سالم نمى ماند و خود نیز طعمه عیب جویى هاى آنان خواهد شد»، (غررالحکم، باب الف). در روایات راه هاى متعددى براى امتحان نمودن دوستان مشخص شده که عبارت است از: الف) در حال بى نیازى و فقر، دوستى او عوض نشود؛ امام باقر فرمود: بدترین دوست کسى است که تو را به هنگام بى نیازیت حفظ کند و به وقت تنگدستى رها سازد، (میزان الحکمه، ج 1، ص 53). سعدى گوید: {Sدوست مشمار آن که در نعمت زند# لاف یارى و برادر خواندگى S} {Sدوست آن باشد که گیرد دست دوست # در پریشان حالى و درماندگى S} ب ) به هنگام عصبانیت بدگویى تو را ننماید؛ امام صادق(ع) فرمود: دوستى که سه بار از تو عصبانى شد ولى بدگویى تو را ننمود و کلام ناسزا از دهانش خارج نشد او را براى خود نگه دار، (بحارالانوار، ج 78، ص 251). ج ) به نماز اهمیت بدهد؛ قرآن مى فرماید: «اى اهل ایمان با آن گروه از اهل کتاب و کافران که دین شما را به بازیچه گرفتند دوستى مکنید. زمانى که شما نداى نماز بلند مى کنید آن را به مسخره و بازى مى گیرند زیرا آن قوم مردمى نادان و بى خردند»، (مائده، آیه 57). سعدى در این باره گفته است: {Sوامش مده آن که بى نماز است # گرچه دهنش زفاقه باز است S} {Sکو فرض خدا نمى گزارد# از قرض تو نیز غم نداردS} د ) اهل نیکى در هنگام سختى و راحتى انسان باشد؛ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «در سختى ها دوستان امتحان مى گردند»، (غررالحکم، حرف فاء لفظ فی). در این باره نیز سعدى زیبا سروده است: {Sجوانى پاکباز پاک رو بود# که با پاکیزه رویى در گرو بودS} {Sچنین خواندم که در دریاى اعظم # به گردابى درافتادند با هم S} {Sچو ملاّح آمدش تا دست گیرد# مبادا کاندرین حالت بمیردS} {Sهمى گفتى در میان موج و تشویر# مرا بگذار ودستِ یار من گیرS} ه ) هنگام زوال توانایى انسان دوستیش از بین نرود؛ حضرت امیر فرمود: «هنگام از بین رفتن قدرت انسان دوست از دشمن شناخته مى گردد»، (غرر الحکم، حرف عین، لفظ عند). و ) هنگام به قدرت رسیدنش از احسان به دوستان خوددارى ننماید. در پایان تذکر دو نکته مهم ضرورى است: 1- این که این شرایط نسبى هستند و از طرفى هم شاید نشود کسى را پیدا کرد که داراى تمامى این خصوصیات باشد ازاین رو با در نظر گرفتن شرایط خود و اهمیت هاى دیگر باید به جستجوى این خصوصیات در دوستان پرداخت و اگر دوستى داریم که فاقد بعضى از این خصلت ها است از قطع رابطه با وى خوددارى نماییم، بلکه در اصلاح و خودسازى او کمکش کنیم که این خود از وظایف دوستان نسبت به یکدیگر است. البته انجام این وظیفه مشروط به عدم تأثیرپذیرى انسان در حین کمک و اصلاح آن شخص مى باشد. 2- همیشه نباید انسان در جست و جوى این اوصاف در دیگران باشد؛ بلکه خود نیز باید سعى و تلاش نماید تا موارد یاد شده را رعایت کند. آن گاه است که خواهد دید چقدر از صفات نکوهیده وى از بین رفته و در مقابل آن به چه صفات پسندیده اى مزیّن و منتصف گشته است.
راه هاى دوست آزمایى
در روایات راه هاى متعددى براى امتحان دوستان بیان شده است؛ از جمله:
1. در حال بى نیازى و فقر، دوستى او عوض نشود؛ امام باقرعلیه السلام فرمود: «بدترین دوست کسى است که تو را به هنگام بى نیازیت حفظ کند و به وقت تنگدستى رها سازد».میزان الحکمه، ج 1، ص 53.
دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یارى و برادر خواندگى
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالى و درماندگى
سعدى.
2. به هنگام عصبانیت، بدگویى تو را نکند؛ امام صادق علیه السلام فرمود: «دوستى که سه بار از تو عصبانى شد؛ ولى بدگویى تو را نکرد و کلام ناسزا از دهانش خارج نشد، او را براى خود نگه دار».بحارالانوار، ج 78، ص 251.
3. به نماز اهمیت بدهد؛ قرآن مى فرماید: «اى اهل ایمان! با آن گروه از اهل کتاب و کافران که دین شما را به بازیچه گرفتند، دوستى مکنید. زمانى که شما نداى نماز بلند مى کنید، آن را به مسخره و بازى مى گیرند؛ زیرا آن قوم مردمى نادان و بى خردند»مائده(5)، آیه 57..
وامش مده آنکه بى نماز است گرچه دهنش زفاقه باز است
کو فرض خدا نمى گزارد از قرض تو نیز غم ندارد
سعدى.
4. در هنگام سختى و راحتى انسان، اهل نیکى باشد؛ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «دوستان در سختى ها امتحان مى گردند».غررالحکم، حرف فائ لفظ فى.
جوانى پاکباز پاک رو بود که با پاکیزه رویى در گرو بود
چنین خواندم که در دریاى اعظم به گردابى درافتادند با هم
چو ملاح آمدش تا دست گیرد مبادا کاندرین حالت بمیرد
همى گفتى میان موج و تشویر مرا بگذار ودست یار من گیر
سعدى.
5. هنگام از بین رفتن توانایى انسان، دوستى اش از بین نرود؛ حضرت امیرعلیه السلام فرمود: «هنگام از بین رفتن قدرت انسان، دوست از دشمن شناخته مى گردد».
در پایاهمان، حرف عین، لفظ عند 6.ن یادسپارى دو نکته بایسته است:
یکم. این شرایط نسبى است، و شاید نتوان کسى را پیدا کرد که داراى تمام این خصوصیات، آن هم در حد کمال، باشد. از این رو با در نظر گرفتن شرایط خود و دیگر اولویت ها، باید به جست و جوى این خصوصیات در دوستان پرداخت. اگر دوستى داریم که فاقد بعضى از این خصلت ها است، در صورت امکان باید از قطع رابطه با وى خوددارى کنیم و در اصلاح و خودسازى اش بکوشیم. این خود از وظایف دوستان نسبت به یکدیگر است. البته انجام دادن این وظیفه، مشروط به عدم تأثیرپذیرى منفى انسان در حین کمک و اصلاح آن شخص است.
دوم. نباید انسان فقط در جست و جوى این اوصاف در دیگران باشد؛ بلکه خود نیز باید سعى کند تا موارد یاد شده را رعایت کند. آن گاه خواهد دید که چقدر از صفات نکوهیده وى، از بین رفته و در مقابل، به چه صفات پسندیده اى مزین و شده است.
افزون بر آن اتصاف به چنین اوصافى، بهترین زمینه یافتن این گونه از دوستان است؛ چرا که نیک سیرتان نیز به انسان هاى نیک سیرت عشق ورزیده و در جست و جوى دوستى با آنهایند و با دیدن چنین ویژگى ها و علایقى در اشخاص، زودتر با آنها رابطه برقرار کرده و خود را به آنان ملحق مى کنند. به قول مولوى:
ناریان مرناریان را جاذبند نوریان مرنوریان را طالبند
مثنوى معنوى، دفتر دوم.