۱۳۹۳/۱۰/۱۰
–
۷۲ بازدید
دانشجوی محترم ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید ، در مورد آزادی بیان در جمهوری اسلامی ابتدا به عنوان مقدمه می گوییم که در اسلام نه تنها «بیان» آزاد است؛ بلکه گاهی بر «عالم» و «داننده»، بیان کردن واجب است. از مصادیق والای آزادی «بیان» امر به معروف و نهی از منکر است. امر به مشورت و ترغیب به آن، یکی دیگر از احکام ملازم آزادی بیان و اظهار رأی و نظر افراد جامعه است. آنچه در روایات به طور خاص، آزادی بیان را یکی از وظایف مردم در قبال حاکم، مطرح کرده، عبارت «النصیحة لائمة المسلمین» است.
شرایط آزادی بیان
گفتنی است در هیچ نظامی، آزادی بیان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلکه آزادی محدود و در چهارچوب ارزش های پذیرفته شده در هر جامعه است. این چهارچوب ها از هر نظام و جامعه ای تا نظام و جامعه دیگر، متفاوت است و مبتنی بر جهان بینی و نظام فکری آن جامعه است. «موریس دوورژه» دربارة چهارچوب «آزادی» در دموکراسی می نویسد: «آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمی شود که آزادی را در هم بکوبند… دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را می دهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روش های دموکراتیک انجام دهند». جامعه شناسی سیاسی، ص 343 در متن اعلامیه «حقوق بشر فرانسه»، آزادی از اطلاق افتاده و مقیّد به حدود قانونی شده است: «آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گران بهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، می توانند آزادانه هر چه می خواهند بگویند، بنویسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسئولیت خواهد بود». مادة یازده قانون مزبور؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج 7، ص 30 آزادی بی حدّ و حصر و بدون کنترل، آسیب ها و تباهی های گوناگونی را متوجه جامعه می کند؛ مانند: 1. تحریک و تهییج عموم به اعمال و افعال و یا خودداری هایی که مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظیر آنارشیسم)؛ 2. هتّاکی و فحّاشی به مقامات مذهبی، ملّی و سیاسی و افراد مردم؛ 3. افشاگری و انتشار اسرار خصوصی افراد و مقامات و نیز اسرار نظامی و سیاسی کشور؛ 4. انتشار و القای اخبار نادرست و شایعه پراکنی و ایجاد اختلال در امنیت فکری جامعه. حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 455 بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجام گسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصه ای ـ از جمله در عرصه «بیان» و امثال آن ـ تأیید نمی کند؛ لیکن آنچه در اینجا مهم است اصول و ارزش هایی است که می تواند دایرة آزادی ها را محدود کند و در این عرصه, بین اندیشة اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار است. در دیدگاه دینی، گرچه آزادی بیان جایگاه مهمی دارد؛ اما با توجّه به احکامی ـ چون حرمت غیبت, تهمت و دروغ ـ این نکته روشن می شود که آزادی مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلکه گفتار باید صادق باشد و موجبات اذیت و آزار دیگران و تضییع حقوق عمومی را فراهم نسازد. از دیدگاه اسلام آزادی بیان, مقیّد به مصالح شخصی و جامعة اسلامی و مصالح عالی دینی است. ازاین رو در مواردی که احتمال فساد در کار است، یا آزادی بیان انحراف عقیدتی و اخلاقی و امثال آنها را پدید می آورد، جایی برای آن وجود ندارد. از منظر حضرت امام(ره)، مهم ترین قیود آزادی بیان عبارت است از: 1. آزادی تا مرز فساد؛ یعنی, آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایرة آن محدود به حدی می شود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری؛ 3. آزادی تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادی تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامی. صحیفة نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ و ج 6، ص 270؛ و ج 22، ص 169 از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، اختلاف نظر و سلیقه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مخالف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد، «به شرط آنکه نحوة مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد». به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای «آرام و با دید علمی», امری کاملاً ضروری است. «ضدیت با نظم و جهت گیری آنارشیستی، شایسته محیط های دانشگاهی نیست و صددرصد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است». ر.ک: روزنامه کیهان، 9/9/81، ص 2 بر این اساس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انواع آزادی ها به رسمیت شناخته شده و دولت نیز موظف به تهیه و تدارک تمامی زمینه های لازم برای تحقق این نعمت الهی است؛ مشروط به آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی نباشد: «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند؛ مگر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد…». اصل 24 قانون اساسی جهت آگاهی بیشتر توصیه می نمائیم به «مقاله عنوان آزادی بیان، علیرضا محمدی , سایت پرسمان http://www.porseman.org/» مراجعه نمائید . نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد رفتارشناسی جمهوری اسلامی ایران در قبال مخالفان و منتقدان می باشد که در این زمینه نیز ابتدا لازم است بگوییم که همانگونه که اشاره شد آزادی مطلق را هیچ کسی نمی پذیرد و هر نظام و مکتبی ، محدوده هایی برای آزادی در نظر می گیرد که نسبت به رعایت آن قاطعانه اهتمام می ورزد و به همین دلیل در جمهوری اسلامی ایران نیز محدوده هایی برای آزادی در نظر گرفته شده است که باید رعایت شود و وجود چنین محدوده هایی به معنای نفی آزادی بیان نمی باشد . بر این اساس ، در نظام جمهوری اسلامی نیز چنین آزادی بیانی رعایت می شود و هر فردی با رعایت این چارچوب ها حق دارد به اظهار نظر بپردازد . در زمینه آزادی بیان مخالفان نیز باید بگوییم که این افراد را باید به چند دسته تقسیم کرد : الف – دشمنان نظام و توطئه گران : طبیعی است که هیچ نظامی به دشمنان خود و کسانی که قصد توطئه بر علیه آن نظام را دارند تریبونی برای نشر آثار و عقاید دشمنانه خود نمی دهد . با این حال در جمهوری اسلامی ایران ، افرادی که در دشمنی آنها با نظام شکی نیست تا زمانی که صرفا به اظهار عقاید خود می پردازند و دست به توطئه نمی زنند آزاد هستند کما اینکه تا سال های سال ، بسیاری از گروه هایی که قطعا مخالف حکومت دینی بودند در این کشور دارای نشریه و فعالیت آزادانه بودند و صرفا پس از اینکه در دوران اصلاحات از فضای به وجود آمده سوء استفاده کرده و شروع به توطئه نمودند ، نظام نیز مجبور شد با آنها برخورد کرده و نشریات آنها را توقیف نماید . با این حال همین افراد در گوشه و کنار کشور ، برنامه های خاص خود را دارند و در تجمعات و گردهمایی هایی که دارند به اظهار نظر های خود می پردازند و نویسندگانشان نیز هر روزه کتاب های خود را در سطح جامعه انتشار می دهند بدون اینکه کسی کاری با آنها داشته باشد . ب – منتقدان مخالف مبانی نظام : این دسته کسانی هستند که رسما به دشمنی با نظام و انقلاب و مردم نمی پردازند اما در عین حال به لحاظ فکری و عملی انتقادات فراوانی نسبت به دیدگاه حاکم و یا عملکرد ها دارند و همواره در چهره مخالف ظاهر می شوند به گونه ای که هر از چند گاه مورد طمع دشمنان نظام نیز قرار می گیرند ولی با این حال نمی توان آنها را به عنوان دشمن معرفی کرد . این قبیل افراد در بسیاری از موارد ، تلاش می کنند تا دیدگاه های علمی حاکم را مورد نقد قرار داده و در عین حال به بسط دیدگاه های خویش می پردازند که معمولا تلاش می شود تا به شکل آکادمیک و علمی این قبیل دیدگاه ها مطرح شود . این قبیل منتقدان نیز در صورتی که به شکل علمی و صادقانه بخواهند به نشر آثار و دیدگاه های خویش بپردازند کاملا آزادند و کمتر اتفاق می افتد که کسی با آنها برخوردی نماید کما اینکه در حال حاضر نیز دهها نشریه وجود دارد که علیرغم انتقادات تندی که در آنها نسبت به عملکردها ویا دیدگاه های رایج در نظام صورت می گیرد و یا حتی گاه مطالب انحراف آمیزی که می تواند مجوز تعطیلی اش باشد در آن چاپ می شود همچنان در حال انتشار می باشد . همچنین در کنار کتاب ها ومجلاتی که از طریق این دسته انتشار می یابد سایت های اینترنتی ووبلاگ های منتسب به این جریانات و اشخاص نیز فعالانه به ارائه دیدگاه های آنها می پردازند . از جمله مجلاتی که منتسب به این گروه می باشد و همچنان در حال فعالیت می باشد باید از مجله چشم انداز ایران و … یاد کرد که انتشار این مجلات در شرایطی صورت می گیردکه گاه در آنها دیدگاه ها از حالت صادقانه و علمی به اهانت نیز کشیده می شود و آش به اندازه ای شور می شود که خود دست اندرکاران مجله مجبور می شوند بابت چاپ آن مطالب عذرخواهی نمایند . ج – دسته سوم کسانی هستند که جزء نیروهای نظام و انقلاب هستند و یا حداقل می توان گفت زمانی جزء نیروهای نظام بوده و مسئولیت هایی هم در آن داشتند . اما این دسته نیز منتقد بسیاری از دیدگاه های رایج منتسب به نظام و انقلاب هستند و حتی گاه ادعا می کنند که دیدگاه آنان نسبت به انقلاب و نظام ، در واقع دیدگاه درست می باشد . این قبیل افراد نیز در جمهوری اسلامی ، آزادی بیان کامل دارند و از طریق ارائه کتاب ، مقاله ، سایت و … همواره به انتشار دیدگاه های خود می پردازند و حتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در برنامه های مختلف و به ویژه برنامه های تخصصی ، از این افراد برای نقد و بررسی دیدگاه هایشان دعوت به عمل می آورد تا در فضایی کاملا علمی دیدگاهشان مطرح و مورد نقد و بررسی قرار گیرد و در مقابل نیز ، خود آنان نسبت به دیدگاه های طرف مقابل نقد های خود را بیان نمایند . بنابر این به اعتقاد ما در جمهوری اسلامی ایران ، غیر از کسانی که قصد توهین ، شبهه پراکنی ، توطئه و امثال اینها را دارند ، همگان در چارچوب های مطرح شده از آزادی بیان برخوردارند و حتی یکی از انتقاداتی که جریانات هواخواه نظام اسلامی ، در طی سال های گذشته داشته اند این است که در کشور ما آزادی بیان به اندازه ای وسیع است که در حال حاضر دهها جلد کتاب با محتوای انحرافی و شبهه پراکنی بر علیه اعتقادات دینی در جامعه انتشار یافته و همچنان این روند ادامه دارد . اما در مورد سیره معصومین ع نسبت به آزادی بیان نیز باید بگوییم بررسی این موضوع نیازمند تحقیق مفصلی است چرا که در رفتارشناسی معصومین نباید تنها به یک مثال خاص اکتفا نمود بلکه باید به رفتارشناسی جامع معصومین در برابر انتقادها پرداخت تا از خلال آن برخورد یا عدم برخورد در برابر اهانت ها یی که به آنان صورت می گرفت را در یابیم . به عنوان مثال در بررسی جامع رفتار معصومین در می یابیم که اگر حضرت علی با اهانت کنندگانی همچون خوارج از در مماشات وارد می شدند اما از سویی دیگر شاهد این هستیم که در فقه اسلامی موضوعی به نام «ساب النبی» وجود دارد که بر اساس آن کسانی که به پیامبر و سایر انبیاء اهانت می کنند واجب القتل هستند و در روایتی وقتی به پیامبر خبر آمد که فلان شخص به ایشان اهانت می کند افرادی را فرستادند که ایشان را به قتل برسانند (اصول کافی ، ج7 ، ص267). این دو مثال ما را بر می انگیزد که در بررسی سیره معصومین نسبت به مخالفان و به ویژه اهانت کنندگان به ایشان ، به صورت جامع و کامل به سیره معصومین نگریسته و علل هر یک از رفتارها را و وجه جمع آنها را با یکدیگر مورد بررسی قرار دهیم . ، با تمام این احوال اجمالا می توان گفت که در سیره معصومین ع به ویژه معصومینی که به حکومت رسیده بودند (و نه معصومینی که به دلیل فراهم نشدن شرایط زمان حکومت را بر عهده نداشته و طبیعتا نباید انتظار داشت شاهد سیره ای عملی از آنها در باب آزادی مخالفان باشیم) آزادی بیان کمابیش به همین صورتی جریان داشت که امروزه در جمهوری اسلامی ایران جریان دارد . در همین زمینه به نظر می رسد نوع رفتار امام علی ع با خوارج مثال بسیار مناسبی باشد ، چرا که امام علی ع در ابتدای ظهور خوارج که این گروه صرفا به انتقاد از حضرت می پرداختند ، از در مماشات با آنان وارد شد اما پس از مدتی که این گروه به سمت فتنه گری حرکت کردند برخورد سختی با آنها نمود . به عبارت دیگر در قضیه خوارج حضرت علی علیه السلام در چند مقطع واکنش نشان دادند نخست در زمان جرقه خوردن این فتنه که همزمان بود با بر سر نیزه کردن قرآن توسط معاویه و در خواست حکمیت قرآن و باعث شد تا حضرت علی جنگی را که در آستانه پیروزی بود ترک کند و بر اثر فشاری که همین قوم وارد آوردند حکمیت را بپذیرد در این مقطع حضرت علی علیه السلام به منظور جلوگیری از اختلاف و تفرقه میان مسلمین و به منظور جلوگیری از خونریزی در صفوف نیروهای خودی مجبور به پذیرش حکمیت شد . در مقطع دوم به دنبال فریب خوردن ابوموسی اشعری از عمروعاص بار دیگر خوارج سر به شورش بر داشتند که چه نشسته اید که ما به جای حکم قرار دادن خداوند متعال انسانی را حکم خویش قرار دادیم و در نتیجه همگان کافر شدیم و باید توبه نماییم در نتیجه ضمن کافر دانستن حضرت علی علیه السلام و با وجود این که خود از او خواسته بودند حکمیت را بپذیرد از او خواستند تا توبه نماید در اینجا امام علی اعلام کرد : البته توبه به هر حال خوب است استغفر الله من کل ذنب ماهمواره از هر گناهی استغفار می کنیم . گفتند این کافی نیست بلکه باید اعتراف کنی که حکمیت گناه بوده و از این گناه توبه کنی . گفت آخر من مسئله تحکیم را به وجود نیاوردم . خودتان به وجود آوردید و نتیجه اش را نیز دیدید و از طرفی دیگر چیزی را که در اسلام مشروع است چگونه آن را گناه قلمداد کنم و گناهی که مرتکب نشده ام به آن اعتراف کنم ؟ (رک : جاذبه و دافعه ، استاد شهید مرتضی مطهری ص120) به این ترتیب بود که فرقه جدیدی به نام خوارج در اسلام به وجود آمد که این فرقه اعتقادات خاصی داشتند که از جمله اینکه به کفر امام علی ، عثمان ،معاویه ،اصحاب جمل و اصحاب تحکیم معتقد بودند . در مقطع سوم این گروه که اینک به یک فرقه در برابر سایر مسلمانان در آمده بود به اشاعه عقاید و شبهات خویش در برابر جامعه اسلامی می پرداختند . در این مقطع نیز با توجه به اینکه امام علی امام رحمت است از طرفی تلاش می کند تا آنان را به راه راست هدایت کند و از طرف دیگر تمام حقوق و مزایای ایشان را از بیت المال پرداخت می کند تا همگان بدانند اینها گروهی خودی هستند که به دلیل جهالت و فقدان بصیرت گرفتار گمراهی هستند و هنوز در آنها امید به هدایت یافتن وجود دارد . اما اینان به جای قدردانی از این همه لطف و رحمت امام بردامنه اقدامات خویش افزودند و با اعتقاد به کافر بودن امام علی و نیز وجوب مبارزه با امام اقدام به فتنه انگیزی نموده ،امنیت راهها را سلب نموده و به قتل وغارت دست زدند و حتی یکی از صحابه پیامبر اکرم که با همسر باردار خویش از محلی عبور می کرد را به طرز فجیعی به قتل رساندند و سرانجام با برانگیختن لشکری به جنگ امام علی آمدند که در نتیجه آن جنگ نهروان به وقوع پیوست . امام علی علیه السلام حتی در این مقطع نیز دست از هدایت این گروه بر نداشت و با سپردن پرچمی به دست ابوایوب انصاری اعلام نمود که هر کسی در زیر سایه این پرچم قرار گیرد امان خواهد یافت و گرنه کشته خواهد شد که در نتیجه طبق برخی نقلها هشت هزار نفر از خوارج تحت تاثیر سخنان امام علی برگشتند و از چهار هزار نفر باقی مانده همانگونه که حضرت علی از قبل پیش بینی کرده بود کمتر از ده نفر زنده ماندند . لذا برخورد حضرت در این مقطع برخورد از نوع سخت بود . در مقطع چهارم که به دنبال شکست سهمگین خوارج پیش آمد و با وجود دشمنی باقی مانده های آنان با حضرت علی که به ضربت خوردن حضرت انجامید ایشان وصیت نمودند که پس از ایشان خوارج را تعقیب ننمایند . آن حضرت در وصیت خویش چنین فرمودند : خوارج را بعد از من نکشید چرا کسی که دنبال حق می رود ولی آن را نمی یابد مانند کسی که دنبال باطل می رود و آن را می یابد نیست . (نهج البلاغه خطبه 60) (رک : جاذبه و دافعه امام علی ،استاد شهید مرتضی مطهری) . بنابر این امام علی علیه السلام تا آخرین لحظه تلاش خویش را بر هدایت ایشان متمرکز نموده بود اما آنگاه که متوجه شدند این گروه قابل اصلاح نیستند و به صورت ویروسی در آمده اند که در حال آلوده نمودن جامعه هستند شدیدترین برخورد را با آنان کردند به گونه ای که خود ایشان در نهج البلاغه می فرمایند : «فانا فقات عین الفتنه و لم یکن لیجتری علیها احد غیری بعد أن ماج غیهبها و اشتد کلبها »؛ یعنی چشم فتنه را من در آوردم . غیر از من احدی جرات چنین کاری را نداشت پس از آنکه موج دریای تاریکی و شبهه ناکی آن بالا گرفته بود و هاری آن فزونی یافته بود . (نهج البلاغه خطبه 92 به نقل از جاذبه و دافعه امام علی ص148) بنابر این حضرت علی این گروه را به سگ هاری تشبیه می کند که در آن مقطع زنده ماندن آن باعث بیماری و آلودگی دیگران می شد فلذا وقتی این جریان به آلوده کردن دیگران از طریق پاشیدن بذر شک و تردید در دل مومنان اقدام نمودند حضرت شدیدترین برخورد را با آنها انجام داد . در نتیجه ملاک سکوت امام علی و یا برخورد ایشان با خوارج بر اساس این روایت نهج البلاغه ، به دلیل این بود که آنان در نهایت تبدیل به سگ های هاری شده بودند که ویروسشان باعث آلودگی جامعه می شد و در نتیجه با این ملاک ، حتی اگر این افراد پیش از دست بردن به شمشیر به این مرحله خطرناک می رسیدند که دیگر امید هدایت در بین آنان نبود و ویروس شک و تردیدشان ، جامعه اسلامی را آلوده می کرد قطعا حضرت در همان مقطع به برخورد سخت با آنان اقدام می کردند .