آسیب دیده ها در عرفان های نوظهور
۱۳۹۲/۰۶/۲۵
–
۱۵۰ بازدید
افرادی که جذب این نحله ها شده اند آسیب دیده نام دارند. آسیب دیده ها سه دسته اند:
گروهی که فقط به صورت تفنّنی و تفریحی به سراغ آیین های دیگر می روند و به مطالعه متون آن ها می پردازند. این افراد هرچند جذب نشده اند، اما چون با این آموزه ها انس پیدا کرده اند بعضی از ارزشهای رایج در معنویت های جدید را منطقی می دانند. این دسته «مشتریان» نام دارند.
افرادی که جذب این نحله ها شده اند آسیب دیده نام دارند. آسیب دیده ها سه دسته اند:
گروهی که فقط به صورت تفنّنی و تفریحی به سراغ آیین های دیگر می روند و به مطالعه متون آن ها می پردازند. این افراد هرچند جذب نشده اند، اما چون با این آموزه ها انس پیدا کرده اند بعضی از ارزشهای رایج در معنویت های جدید را منطقی می دانند. این دسته «مشتریان» نام دارند.
گروه دوم افرادی اند که از حدّ مشتری گذشته و علاقهمند شده و به کارآمدی این نحله ها باور پیدا کرده اند؛ به همین دلیل گرایش یافته اند و حاضرند برای آن ها تبلیغ کنند. این گروه «دل بسته ها» نام دارند که دلشان گره خورده اما هنوز زمام آن را در اختیار دارند و با کمی تلاش می توان آن ها را به مرز تردید رساند؛ یعنی اگر هم کاملاً دل نکنند، کشاندنِ آن ها به مرز شک و تردید چندان مشکل نیست.
گروه سوم «دل دادگان» اند که در ارزش های مورد قبول یک فرقه ذوب و چنان مجذوب شده اند که قدرت تحلیل عقلانی از آن ها سلب شده و امکان تجدید نظر از طرف آن ها کاملاً منتفی است. این گروه نه فقط حاضرند برای فرقۀ موردِ علاقۀ خود تبلیغ کنند، بلکه حاضرند دارایی و در مواردی جان خود را بر سر راهی که انتخاب کرده اند بگذارند.
اگر کسی بتواند که طیف های بالا (تمامی 5 گروه) را یک گام ارتقا دهد کار مهمی انجام داده است. اگر فردی دل داده به سوی دل بستگی متمایل شود، خود توفیقی بزرگ است. آسیب دیده باید به ناکارآمدی این جریانها پی ببرد؛ یعنی اگر هم به ارزشهای دینی گرایش پیدا نکند، همینقدر که بپذیرد فلان آیین کارایی لازم را ندارد، قدمی پیروزمندانه است. فرد متشرّع باید ضمن باور به ناکارآمدی این جریانها در دین داری خود راسخ تر شود و در پایان جلسه، با سرفرازی به سرمایه های دینی و ایمانی خود بنگرد.
تبدیل مشتری به دل بسته، خسران است و تبدیل دل بسته به مشتری کاری سترگ است و صدالبته هنرِ مبلغین دینی، دست گیری از دل دادگان و بیرون کشیدن آن ها از منجلابِ مرادبازی است.
گروهی که فقط به صورت تفنّنی و تفریحی به سراغ آیین های دیگر می روند و به مطالعه متون آن ها می پردازند. این افراد هرچند جذب نشده اند، اما چون با این آموزه ها انس پیدا کرده اند بعضی از ارزشهای رایج در معنویت های جدید را منطقی می دانند. این دسته «مشتریان» نام دارند.
گروه دوم افرادی اند که از حدّ مشتری گذشته و علاقهمند شده و به کارآمدی این نحله ها باور پیدا کرده اند؛ به همین دلیل گرایش یافته اند و حاضرند برای آن ها تبلیغ کنند. این گروه «دل بسته ها» نام دارند که دلشان گره خورده اما هنوز زمام آن را در اختیار دارند و با کمی تلاش می توان آن ها را به مرز تردید رساند؛ یعنی اگر هم کاملاً دل نکنند، کشاندنِ آن ها به مرز شک و تردید چندان مشکل نیست.
گروه سوم «دل دادگان» اند که در ارزش های مورد قبول یک فرقه ذوب و چنان مجذوب شده اند که قدرت تحلیل عقلانی از آن ها سلب شده و امکان تجدید نظر از طرف آن ها کاملاً منتفی است. این گروه نه فقط حاضرند برای فرقۀ موردِ علاقۀ خود تبلیغ کنند، بلکه حاضرند دارایی و در مواردی جان خود را بر سر راهی که انتخاب کرده اند بگذارند.
اگر کسی بتواند که طیف های بالا (تمامی 5 گروه) را یک گام ارتقا دهد کار مهمی انجام داده است. اگر فردی دل داده به سوی دل بستگی متمایل شود، خود توفیقی بزرگ است. آسیب دیده باید به ناکارآمدی این جریانها پی ببرد؛ یعنی اگر هم به ارزشهای دینی گرایش پیدا نکند، همینقدر که بپذیرد فلان آیین کارایی لازم را ندارد، قدمی پیروزمندانه است. فرد متشرّع باید ضمن باور به ناکارآمدی این جریانها در دین داری خود راسخ تر شود و در پایان جلسه، با سرفرازی به سرمایه های دینی و ایمانی خود بنگرد.
تبدیل مشتری به دل بسته، خسران است و تبدیل دل بسته به مشتری کاری سترگ است و صدالبته هنرِ مبلغین دینی، دست گیری از دل دادگان و بیرون کشیدن آن ها از منجلابِ مرادبازی است.