۱۳۹۲/۰۴/۲۹
–
۸۳ بازدید
ما در قالب دو بیان سعی میکنیم پاسخ این سوال را ارائه کنیم:
۱- مسلما آموزههای کلام در زندگی اجتماعی و فردی ما تاثیر عمیقی دارد . البته با توجه به اینکه آموزههای علم کلام نظری هستند، مستقیما قابل اجرا شدن در زندگی فردی نیستند. اما از آنجایی که هست و نیست ها را برای ما روشن میکند، تاثیر عمیقی بر زندگی فردی و اجتماعی ما دارد؛ زیرا بر اساس شناخت همین هست ها و نیستها، می توان بایدها و نباید ها را بدست آورد.
ما در قالب دو بیان سعی میکنیم پاسخ این سوال را ارائه کنیم:
1- مسلما آموزههای کلام در زندگی اجتماعی و فردی ما تاثیر عمیقی دارد . البته با توجه به اینکه آموزههای علم کلام نظری هستند، مستقیما قابل اجرا شدن در زندگی فردی نیستند. اما از آنجایی که هست و نیست ها را برای ما روشن میکند، تاثیر عمیقی بر زندگی فردی و اجتماعی ما دارد؛ زیرا بر اساس شناخت همین هست ها و نیستها، می توان بایدها و نباید ها را بدست آورد. به عبارت دیگر براساس علم کلام و جهانبینی، می توانیم نوع دستورات فقهی و اخلاقی را بدست آوریم.
به عنوان مثال بعد از اثبات وجود خداو معاد ، انجام دستورات اخلاقی معنا پیدا میکند و الا اگر فرد به معاد یا خدا اعتقادی نداشته باشد، طبیعتا دستورات فقهی و اخلاقی دین را (که در زمینه امور اجتماعی و فردی و.. است) اجرا نمیکند و یا حداقل انگیزه او بسیار ضعیف میشود.
2- آموزههای علم کلام که شامل جهان بینی و نوع تلقی انسان از زندگی و هستی میباشد، به زندگی انسان جهت می دهد و موجب می شود انسان نوع خاصی از رفتار فردی و اجتماعی را برگزیند.اگر جهان بینی بر پایه بینشی صحیح استوار باشد، رفتارهای انسان شکل و جهت درستی به خود می گیرد. اما اگر انسان تلقی درستی از عالم هستی نداشته باشد و یا به صورت مشکوک و تردیدآمیز به جهان هستی بنگرد، خواه ناخواه، بر اعمال و رفتارش تاثیر نامطلوب خواهد گذاشت، که حداقل اثر آن، سستی در انجام وظایف و تکالیف است. انسان برای فهم یک سلسله مفاهیم و حل مسائلی که برای او سؤال برانگیز است دست کم باید جهان هستی را درست بشناسد و نسبت به موقعیت خود در آن، و این که نهایتا به کجا خواهد رفت، بینش صحیح داشته باشد.اگر انسان نتواند این مسائل را برای خود حل کند، تلاش وی برای انتخاب یک نظام ارزشی و اخلاقی صحیح بی فایده خواهد بود; زیرا اخلاق منهای دین، و نظام ارزشی منهای جهان بینی صحیح ره به جایی نمی برد. در قرون اخیر نیز، به خصوص در کشورهای غربی، به دلیل سست شدن پایه های جهان بینی و اعتقادی مردم، پایه های اخلاقی آنان نیز رو به ضعف نهاده است.(رک : سایت حوزه)
و خلاصه اینکه
علم کلام بر باورها و چهارچوب های فکری ما تاثیر مستقیم می گذارد. بر اساس همین باورها، دستورات اخلاقی و فقهی معنا پیدا کرده و در متن زندگی فردی و اجتماعی پیاده میشوند.