طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيه شريفه «بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين» چه ربطي به حضرت ولي عصر ـ ارواحنا له الفداه ـ دارد؟

آيه شريفه «بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين» چه ربطي به حضرت ولي عصر ـ ارواحنا له الفداه ـ دارد؟

خداوند تبارك و تعالي در آيه 86 سوره هود مي‌فرمايد: بقيةالله خير لكم ان كنتم مؤمنين (مال و سرمايه‌ي حلالي كه) خداوند (براي شما) باقي گذارده (از مال و ثروتي كه در اثر كم فروشي بدست مي‌آوريد) براي تان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد،«بَقِيَّتُ اللَّهِ» در اين آيه به معناي درآمد و سودي است كه از يك سرمايه حلال و خداپسندانه براي انسان باقي مي‌ماند و صد در صد حلال است.[1] البته بايد توجه داشت كه آيات قرآن هر چند در مورد خاصي نازل شده باشد مفاهيم جامعي دارد كه مي‌تواند در اعصار و قرون بعد بر مصداق هاي كلي‌تر و وسيع‌تر، تطبيق شود.[2]در روايات به هر وجود مباركي كه به اراده خداوند براي بشريّت باقي مي‎ماند، « بَقِيَّتُ اللَّهِ» گفته مي‎شود. از جمله به سربازان مؤمني كه پيروزمندانه از جبهه جنگ برمي‎گردند، زيرا به اراده الهي باقي مانده‎اند. به امام عصر (عج) نيز «بَقِيَّتُ اللَّهِ» مي‎گويند چون آن وجود شريف، به خواست خداوند براي هدايت مردم ذخيره و باقي نگهداشته شده است. در فرمايشات معصومين ـ‌ عليهم السّلام ـ مي‎خوانيم كه يكي از نام‎ها و اسامي مبارك آن حضرت « بَقِيَّتُ اللَّهِ» است.[3]در آيه مورد بحث،گرچه مخاطب قوم شعيب اند،و منظوراز « بَقِيَّتُ اللَّهِ» سود و سرمايه حلال و پاداش الهي است، ولي هر موجود نافع كه از طرف خداوند براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت او گردد، «بَقِيَّتُ اللَّهِ» محسوب مي‎شود. و از آنجا كه مهدي موعود (عج) آخرين پيشوا و بزرگترين رهبر انقلابي پس از قيام پيامبر اسلام ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ است يكي از روشن ترين مصاديق « بَقِيَّتُ اللَّهِ» مي‎باشد و از همه به اين لقب شايسته‎تر است،
بخصوص كه تنها باقيمانده بعد از پيامبران و امامان است و در روايات متعددي به آن اشاره شده است.[4]امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد:« اول ما ينطق به القائم ـ عليه السّلام ـ حين الخروج هذه الآية ( بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) ثم يقول انا بقيةالله و حجته و خليفته عليكم فلا يسلم عليه مسلم الا قال السلام عليك يا بقيةالله في ارضه.» نخستين سخني كه مهدي ـ عليه السّلام ـ پس از قيام خود مي‎گويد اين آيه است « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» سپس مي‎گويد: منم بقيةالله وحجت و خليفه او در ميان شما، سپس هيچكس بر او سلام نمي‎كند مگر اينكه مي‎گويند: السلام عليك يا بقيةالله في ارضه[5].
از حضرت رسول اكرم ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ نيز رواياتي به همين مضمون وارد شده است كه مي‎فرمايد: فاذا خرج اسند ظهره الي الكعبة و اجتمع اليه ثلاث مأة و ثلاثة عشر رجلا، فاول ما ينطق به هذه الاية : بقيةالله خير لكم ان كنتم مؤمنين. ثم يقول انا بقيةالله و حجته و خليفته عليكم، فلا يسلم اليه مسلم الا قال: السلام عليك يا بقيةالله في ارضه. يعني هنگامي كه مهدي موعود خروج كند پشت مبارك خود را به كعبه مي‎دهد و تعداد ـ 313 ـ نفر مرد در اطراف آن بزرگوار اجتماع مي‎نمايند. اول سخني كه آنحضرت مي‎فرمايد: همين آيه است: « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ». سپس مي‎فرمايد: من همان بقيةالله و حجت و خليفه خدا مي‎باشم بر شما. پس از آن هيچ‎كسي بر آن بزرگوار سلام نمي‎كند مگر اينكه مي‎گويد: السلام عليك يا بقيةالله في ارضه ـ[6] .
حضرت امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد (بعد از آنكه هشام (خليفه عباسي) من و پدرم را از مدينه احضار نموده بود و معجزاتي از پدرم مشاهده كرد و تصميم گرفت ما را به سوي مدينه بفرستد قبل از اينكه ما حركت كنيم پيكي را به تعجيل به سوي مدينه فرستاد تا در ميان شهرهائي كه در مسير ما قرار گرفته بودند ندا كند: دو فرزند جادوگر ابوتراب كه محمّدبن علي و جعفر بن محمّد باشند و من ايشان را به جانب شام طلب كرده بودم به دين نصارا مايل شده و دين ايشان را پذيرفته‎اند.
اگر كسي چيزي به ايشان بفروشد، يا بر آنان سلام كند‎، يا با ايشان مصافحه نمايد خون او هدر خواهد بود! هنگامي كه پيك هشام به شهر (مدين) رسيد ما نيز به آن شهر رسيديم.
اهل آن شهر درها را به روي ما بستند، به ما دشنام دادند، به حضرت علي‎بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ ناسزا گفتند، هر چند آن افرادي كه با ما بودند اصرار مي‎كردند كه آن مردم درِ شهر را باز كنند و به ما آذوقه بدهند آنان نپذيرفتند! هنگامي كه ما نزديك دروازه شهر شديم پدر بزرگوارم به مدارا با ايشان سخن مي‎گفت، و مي‎فرمود: از خدا بترسيد، ما اينطور نيستيم كه به شما خبر داده‎اند، بر فرض اينكه ما اينطور باشيم كه به شما گفته‎اند پس چرا شما كه با يهود و نصارا معامله مي‎كنيد از معامله كردن با ما خودداري مي‎نمائيد!؟
آن مردم از خدا بي‎خبر مي‎گفتند: شما از يهود و نصارا بدتريد، زيرا آنان به اسلام جزيه (يعني ماليات) مي‎دهند. ولي شما جزيه نمي‎دهيد. هر چند پدرم آن مردم گمراه را موعظه مي‎كرد كوچك ترين سودي نمي‎بخشيد و آنان مي‎گفتند: ما، درِ شهر را نمي‎گشائيم تا هلاك شويد! هنگامي كه پدرم با انكار آن اشرار مواجه گرديد پياده شد و به من فرمود: تو از جاي خود حركت منماي. پس بر فراز آن كوهي كه بر شهر (مدين) مشرف بود رفت و صورت مبارك خود را به جانب آن شهر نمود. انگشت بر گوش‎هاي خود نهاد و آن آياتي را كه خدا درباره قصه حضرت شعيب نازل كرده بود تلاوت كرد… تا آنجا كه مي‎فرمايد: « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».
پس از تلاوت اين آيات فرمود: به خدا سوگند ما خانواده همان افرادي هستيم كه در زمين بقيةالله به شمار مي‎رويم. در همين هنگام بود كه خداي توانا باد سياهي را برانگيخت تا سخنان حضرت باقر العلوم را به گوش مرد، زن، صغير و كبير و اهل (مدين) رسانيد، و ايشان دچار وحشت بزرگي شدند، لذا بالاي بام‎ها آمدند و به سوي پدرم (امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ) نگريستند.
هنگامي كه پيرمردي از اهل مدين پدرم را بدان حال ديد با صداي بلند در ميان شهر مدين ندا در داد و گفت: اي اهل مدين از خدا بترسيد! زيرا اين مرد در همان موضعي ايستاده كه حضرت شعيب ايستاد و در حق امت خود نفرين كرد. به خدا سوگند كه اگر در را به روي اين مرد باز نكنيد نظير آن عذابي كه بر قوم شعيب نازل گرديد دامنگير شما نيز خواهد شد.
اهل مدين پس از شنيدن اين مقاله دچار خوف شدند و درِ شهر را به‎ روي ما گشودند، و ما را در منزل خود جا و غذا دادند و ما بعد از يك روز توقف از آن شهر حركت نموديم. بعد از حركت ما والي مدين اين موضوع را براي هشام نوشت. هشام در پاسخ وي نوشت تا آن پيرمرد را به قتل رسانيد.[7] از اين روايت استفاده مي‎شود كه همه معصومين ـ عليهم السّلام ـ بقية الله هستند.
پس با توجه به مطالب فوق، چون امام زمان (عج) به اراده خداوند براي هدايت مردم باقي نگه داشته شده‎اند لذا مصداق «بقية الله» در آيه شريفه بوده و همانند ديگر معصومين هستند و رواياتي هم كه به آن اشاره شد اين مسأله را تأييد مي‎كند.
 
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حكومت جهاني مهدي (عج)؛ آيت‎الله مكارم شيرازي.
2. يكصدپرسش و پاسخ پيرامون امام زمان (عج)، عليرضا رجالي تهراني.
3. امام مهدي (عج)، رسول رضوي.
 
پي نوشت ها:
[1] . قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، نشر مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، چاپ يازدهم، 1383، ج5 ص 369.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1374، ج 9 ص 204.
[3] . تفسير نور، همان ص 369.
[4] . نجفي خميني، محمد جواد، تفسير آسان، تهران، كتابفروشي اسلامي، نوبت اول، 1398ق، ج 7 ،ص 364.
[5] . تفسير نمونه، همان ، ج 9، ص 204 ، به نقل از تفسير صافي.
[6] . تفسير آسان، همان، ج7 ، ص: 364.
[7] . تفسير آسان، همان، ج 7، ص: 364 تا 366.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد