۱۳۹۲/۰۵/۰۲
–
۲۵۹۵ بازدید
حکایت نرجس خاتون و ازدواج او با امام حسن عسکری علیهالسلام، یکی از شگفتیهای تاریخ و معجزههای خاندان وحی است که در منابع مختلفی آمده است.[۱]
نرجس، نامهای دیگری نیز چون سوسن، صیقل و ملیکه داشت. او دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نوادگان «شمعون» یکی از حواریون مسیح علیهالسلام بود که به طریقی معجزهآسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد. خلاصه داستان از این قرار است:
حکایت نرجس خاتون و ازدواج او با امام حسن عسکری علیهالسلام، یکی از شگفتیهای تاریخ و معجزههای خاندان وحی است که در منابع مختلفی آمده است.[۱]
نرجس، نامهای دیگری نیز چون سوسن، صیقل و ملیکه داشت. او دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نوادگان «شمعون» یکی از حواریون مسیح علیهالسلام بود که به طریقی معجزهآسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد. خلاصه داستان از این قرار است:
هنگامی که نرجس در روم بود، خوابهای شگفتانگیزی دید. یک بار خواب پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و حضرت عیسی علیهالسلام را دید که او را به عقد ازدواج حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام درآوردند. در خواب بعدی، شگفتیهای دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه سلامالله علیها، مسلمان شد.
وی اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان میداشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر، خود به همراه لشکر، روانه جبهههای جنگ شد. نرجس در خواب فرمان یافت که بهطور ناشناس، همراه کنیزان و خدمتکاران، به دنبال سپاهی برود که رهسپار مرز هستند. او چنین کرد. در مرز، برخی از طلایهداران سپاه اسلام، آنان را اسیر کردند و بیآنکه بدانند او از خانواده قیصر است، او را همراه سایر اسیران به بغداد بردند.
این واقعه در اواخر دوران امامت امام هادی علیهالسلام رویداد. کارگزار آن حضرت، نامهای را که امام به زبان رومی نوشته بود، در بغداد به نرجس رساند و او را از بردهفروش خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی علیهالسلام برد. آن حضرت، آنچه را نرجس در خوابهای خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد که او همسر امام حسن عسکری علیهالسلام و مادر فرزندی خواهد بود که بر سراسر جهان متولی میشود و زمین را از عدل و داد آکنده میسازد. آنگاه امام هادی علیهالسلام نرجس را به خواهر خود حکیمه ـ که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود ـ سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد و مدتی بعد نرجس به همسری امام حسن عسکری علیهالسلام درآمد.[۲]
اینکه در سؤال آمده است «بعد از سال ۲۴۲هـ.ق. جنگی بین رومیان و عباسیان روی نداده است»، صحیح نیست، بلکه در سال ۲۴۱هـ.ق. و پیش از آن و پس از آن، بین عباسیان و رومیان بارها جنگ و تبادل اسیر روی داده است.[۳]
در کتاب «تاریخ العرب و الروم» آمده است: در سال ۲۴۷هـ.ق. جنگهایی بین مسلمانان و رومیان درگرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال ۲۸۴هـ.ق. نیز یکی از سرداران سپاه اسلام (بلکاجور)، با رومیان جنگید و طی آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند.[۴]
نرجس، نامهای دیگری نیز چون سوسن، صیقل و ملیکه داشت. او دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نوادگان «شمعون» یکی از حواریون مسیح علیهالسلام بود که به طریقی معجزهآسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد. خلاصه داستان از این قرار است:
هنگامی که نرجس در روم بود، خوابهای شگفتانگیزی دید. یک بار خواب پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و حضرت عیسی علیهالسلام را دید که او را به عقد ازدواج حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام درآوردند. در خواب بعدی، شگفتیهای دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه سلامالله علیها، مسلمان شد.
وی اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان میداشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر، خود به همراه لشکر، روانه جبهههای جنگ شد. نرجس در خواب فرمان یافت که بهطور ناشناس، همراه کنیزان و خدمتکاران، به دنبال سپاهی برود که رهسپار مرز هستند. او چنین کرد. در مرز، برخی از طلایهداران سپاه اسلام، آنان را اسیر کردند و بیآنکه بدانند او از خانواده قیصر است، او را همراه سایر اسیران به بغداد بردند.
این واقعه در اواخر دوران امامت امام هادی علیهالسلام رویداد. کارگزار آن حضرت، نامهای را که امام به زبان رومی نوشته بود، در بغداد به نرجس رساند و او را از بردهفروش خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی علیهالسلام برد. آن حضرت، آنچه را نرجس در خوابهای خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد که او همسر امام حسن عسکری علیهالسلام و مادر فرزندی خواهد بود که بر سراسر جهان متولی میشود و زمین را از عدل و داد آکنده میسازد. آنگاه امام هادی علیهالسلام نرجس را به خواهر خود حکیمه ـ که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود ـ سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد و مدتی بعد نرجس به همسری امام حسن عسکری علیهالسلام درآمد.[۲]
اینکه در سؤال آمده است «بعد از سال ۲۴۲هـ.ق. جنگی بین رومیان و عباسیان روی نداده است»، صحیح نیست، بلکه در سال ۲۴۱هـ.ق. و پیش از آن و پس از آن، بین عباسیان و رومیان بارها جنگ و تبادل اسیر روی داده است.[۳]
در کتاب «تاریخ العرب و الروم» آمده است: در سال ۲۴۷هـ.ق. جنگهایی بین مسلمانان و رومیان درگرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال ۲۸۴هـ.ق. نیز یکی از سرداران سپاه اسلام (بلکاجور)، با رومیان جنگید و طی آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند.[۴]
——————————————————————————
پینوشتها
۱. برای مطالعه در این زمینه ر.ک: کمالالدین، شیخ صدوق، ج۲، باب۴۱؛ دلائلالامامة، طبری، ص۲۶۲؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص۲۰۸؛ مناقب آلابیطالب، ابنشهرآشوب ج۴، ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۶.
۲. کمالالدین، شیخ طوسی، ج۲، ص ۴۱۷-۴۲۳؛ مناقب آلابیطالب، ابنشهر آشوب، ج ۴، ص۴۴۰؛ الغیبة، شیخ طوسی، صص۱۲۴-۱۲۸؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج۳، ص۳۶۳-۳۶۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۶-۱۰.
۳. برای مطالعه بیشتر ر. ک: تاریخ طبری، ج۷، ص۳۸۷.
۴. پیشوای دوازدهم حضرت امام حجتبنالحسن العسکری علیهماالسلام، ص۲۶ و ۲۷.