طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آیا پندهایی که در نامه‌ی 31 نهج البلاغه از سوی امام علی(ع) خطاب به فرزندشان امام مجتبی(ع) وجود دارد، منافی با معصوم‌بودن امام دوم نیست؟

آیا پندهایی که در نامه‌ی 31 نهج البلاغه از سوی امام علی(ع) خطاب به فرزندشان امام مجتبی(ع) وجود دارد، منافی با معصوم‌بودن امام دوم نیست؟

پاسخ اجمالی

امام علی(ع) جدای از مقام عصمت و امامت، از جمله شخصیت‌های تاریخی است که در طول شصت و اندی سال عمر خویش،[1] در صحنه‌های مختلف اجتماعی حضوری پررنگ داشت و به اصطلاح فردی جامعه‌شناس، سیاست‌مدار و … بود که در اواخر عمر خود، در یکی از نامه‌هایش به فرزند خویش، مطالبی را که حاصل تجربیاتش بود، فراروی او قرار می‌دهد تا چراغی برای آینده‌ی زندگی‌اش باشد.‌

نامه‌ی امام علی(ع) اگرچه در ظاهر خطاب به امام حسن(ع)، یا به محمد حنفیه است،[2] اما در حقیقت خطاب به همه‌ی انسان‌ها، بویژه مسلمانان در طول تاریخ است. این ‌نامه، حقایق و معارف دینی و تجربیات تاریخی امام(ع) است که در قالب نوشتار نه تنها به فرزندش، بلکه در حقیقت به تمام انسان‌های حقیقت‌جو انتقال پیدا می‌کند.

این‌که امام حسن(ع)، یا محمد حنفیه در این نامه مورد خطاب قرار گرفته‌اند، در حقیقت پیروی از یک قانون نانوشته و یک رسم عرفی است که بزرگان و شخصیت‌‌های مختلف دینی، سیاسی، هنری و … در طول تاریخ، چکیده تجربیات، دریافت‌ها، دیدگاه‌ها و اندوخته‌های علمی و فرهنگی خود را گاه به مناسبتی در قالب نامه، خطاب به فرزندان خود نوشته و به آنها انتقال داده‌اند، تا هم در تاریخ ثبت شود و هم چراغی باشد فراروی آنها در مسیر زندگی.[3]

به هر حال، امام علی(ع) این نامه را چنین شروع می‌فرماید:

«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ [لِلدَّهْرِ الذَّامِ‏] لِلدُّنْیَا السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً …»؛[4]

از پدرى در آستانه‌ی مرگ بوده، معترف به گذشت زمان، پشت کرده به عمر، تسلیم روزگار، بدبین به دنیا، ساکن خانه‌های مردگان بوده و خودش نیز فردا از آن خانه‌ها کوچ می‌کند!

سپس چند ویژگی جوانان را برای فرزندشان – و در حقیقت برای همه – برمی‌شمارد:

  1. الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یُدْرِکُ. آن‌که آرزومند چیزى است که به دست نمی‌آید.
  2. السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ. راه نابود شدگان را می‌پیماید.
  3. غَرَضِ الْأَسْقَامِ. هدف بیماری‌ها است.
  4. وَ رَهِینَةِ الْأَیَّامِ. و گروگان روزگار.
  5. وَ رَمِیَّةِ الْمَصَائِبِ. و آماج مصیبت‌ها.
  6. وَ عَبْدِ الدُّنْیَا. و بنده‌ی دنیا.
  7. وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ. و سوداگر غرور.
  8. وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا. و بده‌کار آرزو‌ها.
  9. وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ. و در چنگال مرگ.
  10. وَ حَلِیفِ الْهُمُومِ. و هم‌قسم رنج‌ها.
  11. وَ قَرِینِ الْأَحْزَانِ. و همدم غم‌ها.
  12. وَ نُصُبِ الْآفَاتِ. و در معرض آفت‌ها.
  13. وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ. و زمین‌خورده‌ی خواهش‌های نفسانی.
  14. وَ خَلِیفَةِ الْأَمْوَات‏. و جانشین مردگان.

در این‌ عبارات، امام علی(ع) حتی اگر به ظاهر فرزندشان را مخاطب قرار داده باشند، اما در واقع با چندین عنوان و صفت، مخاطبانی گسترده، یعنی همه‌ی انسان‌ها، بویژه پیروان خود را با این سخنان مورد خطاب قرار می‌دهد. هر کدام از فرازهای موجود در این نامه بیان‌گر حقیقت و واقعیتی پیش روی انسان‌ها – بویژه جوانان – است.

آنچه امام علی(ع) در آغاز این نامه برای فرزند خود – چه امام مجتبی(ع) و چه محمد بن حنفیه – بیان فرمود، شاید برخی از این ویژگی‌ها شایسته‌ی مقام عصمت امام دوم نباشد، اما:

  1. بیان این صفات بدین معنا نیست که فرزندشان لزوماً از چنین صفاتی برخوردار می‌باشد، بلکه نشانگر آن است که در معرض آنها است.
  2. از کلیت این ‌نامه چنین برمی‌آید که آن‌حضرت به دنبال ارائه ویژگی‌های خود و فرزندش نبود، بلکه خود را نمادی از انسانی کهن‌سال و فرزندش را نمادی از جوانان در نظر گرفت و ویژگی‌های اعلام‌شده در حقیقت ویژگی‌های متفاوت سال‌مندان و جوانان است، نه آن‌که – نعوذ بالله – امام مجتبی(ع) به دنبال آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی باشد.
  3. هرچند ائمه از مقام عصمت برخوردار بودند، اما این بدان معنا نیست که از تذکر مقام بالاتر بی‌نیاز باشند؛ و چون معصوم‌اند؛ بنابر این از توصیه و سفارش بی‌نیازند؛ چراکه خود امام علی(ص) خود را از تذکر دیگران بی‌نیاز نمی‌داند و می‌فرماید: «فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ»؛[5] و مردم را در ارائه‌ی راه‌کار و پیشنهاد در اداره امور جامعه فرامی‌خواند: «أَوْ َمَشُورَةً بِعَدْل‏‏».[6]
  4. در قرآن کریم مشاهده می‌شود با توجه به مقام عصمت پیامبر(ص) و با عنایت به این‌که آن‌حضرت در ارتباط با شرع مقدس چیزی جز وحى بیان نمی‌کند: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»؛[7] (و هرگز از روى هوا و هوس سخن نمی‌‏گوید)، اما در عین حال خداوند او را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ، لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ»؛[8] اگر او سخنى دروغ بر ما می‌‏بست، ما او را با قدرت می‌‏گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع می‌‏کردیم.[9]

بنابر این تعابیری؛ مانند آرزومند چیزى که به دست نمی‌آید، یا بنده دنیا و…، اولا: به معنای وجود چنین صفت در امام معصوم نیست. ثانیا: منافاتی با مقام عصمت ندارد.

 


[1]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 2، ص 498، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.

[2]. ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه، از جعفر ابن بابویه نقل می‌کند که این نامه خطاب به محمد بن حنفیه است. ر. ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ترجمه، عطایی، محمد رضا، روحانی، حبیب، ج 7، ص 208، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، 1385ش.

[3]. ر. ک: «فلسفه نوشتن نامه 31 نهج البلاغه خطاب به امام حسن(ع)»، 35786؛ «مهم‌ترین سفارش‌های امام علی به فرزندش امام حسن(ع) در نامه 31 نهج البلاغه، 32977.

[4]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 391، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏8، ص 356، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[6]. همان.

[7]. نجم، 3.

[8]. حاقه، 44– 46.

[9]. برای آشنایی بیشتر با مسائل و موضوعات مطرح شده در نامه‌ی 31 امام علی(ع) می‌توانید به شرح‌های نهج البلاغه؛ مانند شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 7، ص 208- 312، مراجعه نمایید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد