.من در اینجا به فقرهای از یکی از آثار اصلی ابنسینا اشاره میکنم که جلالت مقام او در تاریخ ایران و اسلام مشخص است و اتفاقا همین نکته و متنی که میآورم موضوع را حساستر میکند زیرا مشخص است که آنچه ابنسینا میگوید بازتاب باوری رایج و گستردهاست که در مناسبات مدنی نیز کاملا داخل شده.
ابن سینا در فصل پنجم مقاله دهم الهیات شفا به موضوعات مرتبط با جامعه و سیاست میپردازد و می گوید (و البته پیشاپیش از بابت محتوای بسیار آزاردهنده این متن از خوانندگان عذرخواهی میکنم):
” از آنجا که برخی مردم باید در خدمت برخی دیگر در آیند پس باید امثال ایشان( مخالفان و دشمنان) را به خدمت اهالی مدینه عادله واداشت و همینطور آن دسته از انسانها که از درک و دریافت فضیلت به دور اند و بالطبع برده(عبید) اند مانند ترکان و زنگیان و در کل کسانی که در اقلیمهای جغرافیایی شریف پرورش نمییابند یعنی اقلیمهایی که شرایط کلی آنها اینگونه است که در آنها امتهایی پرورش مییابند که مزاجشان نیکو است و عقل و قریحه سالم دارند” ( تصحیح حسنزاده ،ص ۵۰۵)
«و اذ لابُد مِن ناس یخدمون الناس، فَیُجب ان یکون هؤلا یجبرون عل خدمة اهل المدینه العادله، و کذلک من کان من الناس بعیداً عن تلقی الفضیله فَهُم عبید بالطبع، مثل الترک و الزنج، و بالجمله الذین نشأوا فی غیر اقالیم الشریفه التی اکثر احوالها ان ینشأ فیها حسنه الامزجه صحیحه القرایح و العقول».
زنگیان افراد سیاهپوستاند و به این مطلب در بعضی کتابهای منطقی ابن سینا هم(مثلا در برهان شفا) تصریح شدهاست جایی که ابن سینا مثلا میخواهد درباره استقراء و تجربه مثالهایی بزند.*
بحث اقلیمها و انواع آنها و درجهبندی فضیلت و رذیلت انسانها بر حسب اقلیم یعنی جغرافیا متاسفانه بحثی بسیار ریشه دار در متون قدیم ما است.خود ابنسینا در رساله الاضحویه قولی را نقل میکند که بر اساس آن انسانهای غیر فضیلتمند برای جزا در اقلیمهای نامعتدل عذاب میبینند گرچه میگوید این بیان تمثیلی است( تصحیح عاصی،ص ۹۶). ابنسینا چنین سخنانی درباره “عبرانیان” (اضحویه،ص۹۸) و دیگر طوایف نیز دارد. متاسفانه این نوع عبارات از کتابهای ابن سینا به کتابهای دیگر فیلسوفان ما نیز سرایت کردهاست.
*” اگر فرض کنیم که در وقتی از اوقات هیچ انسان جز زنگی موجود نبود تجربه چنان اقتضاء کند که انسان اسود باشد” ترجمه خواجه نصیر در اساس الاقتباس
امیر مازیار