طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اثروضعی گناه

اثروضعی گناه


اثروضعی گناه

۱۳۹۳/۰۴/۰۷


۱۳۸ بازدید

باسلام میگن بعضی از گناهان تا ۷ نسل اثرشان ازبین نمیره و روی فردی یاافرادی از اون نسل اثرشو میذاره.آیا این گفته حقیقت داره؟ واینکه اون فرد چه تقصیری داره که باید بخاطر یکی دیگه عذاب ببینه؟ حکمت خدا در این باره چیه؟

سؤال را دو بخش پاسخ می دهیم :
بخش اول : اثروضعی گناه
اثر گناه دو نوع است ، یکی اثر تکلیفی ودیگری اثر وضعی ،توبه نصوح باعث می شود که گناه وعقوبت آن برداشته شود وشخص تائب دراثر گناهی که کرده عذاب نبیند.ولی اثر وضعی آن ،باقی می ماند؛ هرعملی عکس العمل دارد وهر دمی بازدم ! اگر کسی گناهی مرتکب شد ؛ نتیجه عمل، قهری ویقینی است ،نمی شود که شخصی لیوان پرآب را کج کند و آب نریزد! ولو اینکه بی دلیل ویا الکی ویا غیر ارادی باشد ! آتش می سوزاند ، سیل ویران می کند ، باران سیراب می کند ، آفتاب می خشکاند ….وهمه اینها به دلیل تاثیر سبب در مسبب وعلت درمعلول است ، این تاثیرات به دلیل ذاتی بودن نتیجه است؛ ارادی ویا عمدی(ویاالکی )بودن ویا نبودن دخالتی ندارد ! حتی اگر کسی ازارتکاب گناهی که کرده ناراحت شود، تاثیر گناه باز هم قهری است ، بله ممکن است دراثر پشیمانی از ارتکاب آن وتوبه کردن، عقوبت اخروی ویا (حتی) دنیایی آن انشاالله برداشته شود !
ولی اثر وضعی گناه سرجایش باقی است ! مثلا سنگ بزرگی که به شیشه اتاق اصابت می کند، هر چند پرتاب کننده بلافاصله بعد از پرتاب، پشیمان شود ویا ناراحت شود واز صاحبخانه عذر خواهی هم بکند ولی باز هم شیشه می شکند ، حتی اگر صاحبخانه ببخشد واز او غرامت هم نگیرد! ولی اثر وضعی این شکسته شدن ،مانند ورود سرما به داخل اتاق قهری است !
اصولا مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
نوع اول:مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
نوع دوم: کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد. دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.
کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
نوع سوم از مجازات: مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
راه احتمالی جبران اثر وضعی گناه!
اگر کسی به طور مثال شراب بخورد، جلوی مستی حاصل از آن را نمی توان گرفت واثر وضعی خود را دارد، ولی تاریکی حاصل از گناه شراب خواری را شاید بتوان جبران کرد! راه رفع چنین کدورت هایی انجام کارهایی است که باعث نورانیت و صفای باطن می شود. به طور کلی راه جبران تاریکی، نور است. منظور از اثر وضعی گناهان همین تاریکی است که در روح انسان پیدا می شود، بنابراین ممکن است که برای رفع آن بتوان با تلاوت قرآن و نماز و روزه مستحبی و خدمت به خلق و زیارت و عبادت و هر عاملی که باعث ایجاد نورانیت معنوی و صفای باطن می شود، تاریکی و ظلمت گناه را از نفس خویش بزداید. قرآن کریم می فرماید: ان الحسنات یذهبن السیئات. خوبی ها بدی را را پاک می کند. در صورتی که کسی موفق به توبه شود و تاریکی آن را با روشی که گفته شد، پاک نماید و نفس خود را نورانی کند، در آخرت نیز،انشاالله مشکلی نخواهد داشت وانشاالله با چهره ای نورانی در قیامت محشور خواهد شد!
بخش دوم : علت تاثیر گناه درنسل وموضوع بی گناهی نسل :
یکى از اصول ضرورى و مسلم اعتقادى ما مسلمانان که به هیچ وجه قابل خدشه نمى باشد، اعتقاد به عدالت حق تعالى است و این که ساحت مقدس حضرت احدیت تبارک و تعالى از هرگونه ظلم و بى عدالتى نسبت به بندگان پاک و منزه است و هرگز داورى و یا هرگونه فعل ظالمانه از او صادر نمى شود. دلیل عقلى آن هم این است که اصولاً عدالت ذاتاً نیکو است و ظلم ذاتاً قبیح است و سزاوار نیست که حق تعالى که منبع و مجمع جمیع خیرات و کمالات است مرتکب قبیح شود بنابراین ظلم بر حق تعالى قبیح و محال است. در میان صفات کمالیه حق تعالى هم (یا عادل) داریم ولى هرگز صفت نقصى (ظالم) بر آن حضرت صادق نیست. در قرآن کریم مى خوانیم: وَ نَضَعُ اَلْمَوازِینَ اَلْقِسْطَ لِیَوْمِ اَلْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً انبیاء/ 47،(1). فَما کانَ اَللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (روم، آیه 9). در میان روایات اسلامى هم مسأله عدالت حق تعالى در ردیف صفت ذاتى توحید آورده شده است و مى توان گفت عدالت در واقع همان توحید است با این تفاوت که توحید یک اعتقاد و عمل فردى است و عدالت یک برخورد اجتماعى توحیدى.
در روایتى شیخ صدوق از امام صادق (ع) نقل نموده است که روزى شخصى از آن حضرت (ع) راجع به توحید و عدالت توضیح خواست. در پاسخ آن شخص امام (ع) فرمودند: «به درستى که توحید آن است که مجاز نشمارى بر پروردگارت آنچه (از صفات نقصى و بشرى) که بر خود مجاز مى شمارى و عدالت آن است که آنچه بر آن ملامت مى کنى و آن را قبیح مى شمارى به خالقت نسبت ندهى»،( توحید، صدوق، باب معنى توحید و عدل، حدیث اول).
تاثیر گناه در نسل نیزعدالت خداوند را خدشه دار نمى کند بلکه باید برداشت از آن آیات و روایات را تصحیح کرد و با دید گسترده و احاطه علمى به جمع بندى آیات و روایات و نتیجه گیرى پرداخت. نکته مهم و قابل توجه این است که در «فرهنگ اسلامى» و «انسان شناختى» واقع بینانه، «نیکى» و «پلیدى» آدمى تنها به رفتار ظاهرى او نمى باشد بلکه انگیزه ها و گرایشات و پیروى از نیاکان و یا زشت کاران نیز رسته خوبان از بدان را جدا مى کند، بنابراین اگر اطرافیان و نسل هاى بعد، پیرو ایده و رفتار گذشتگان خود باشند در ردیف آنها قرار مى گیرند.
نمونه آشکار آن را در داستان قوم ثمود مى خوانیم که اگر چه یک نفر، «ناقه» حضرت صالح (ع) و معجزه الهى را از بین برد ولى عذاب الهى تمامى قوم ثمود را فراگرفت، چنان که در قرآن مجید آمده است: إِذِ اِنْبَعَثَ أَشْقاها* فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ ناقَهَ اَللَّهِ وَ سُقْیاها* فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها زنهار ماده شتر خدا و [نوبت ] آب خوردنش را [حرمت نهید] ولى دروغ گو خواندش و آن [ماده شتر] را پى کردند و پروردگارشان به [سزاى ] گناهشان بر سرشان عذاب آورد (آنان را با خاک یکسان کرد)، (شمس، آیات 12 تا 14)
البته باید دانست آنچه موجب عذاب در نسل بعد مى شود، ستیزه گرى و پیروى عمدى و رضایت آگاهانه است. اما اگر کسانى از همان نسل تغییر روش بدهند و مسیر خود را از گذشتگان خویش جدا کنند به سرنوشت آنان گرفتار نخواهند شد. به همین جهت در قرآن مجید مى خوانیم: فَقُطِعَ دابِرُ اَلْقَوْمِ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا 6: 45 پس ریشه آن گروهى که ستم کردند برکنده شد،(انعام، آیه 45)
تأکید بر ظلم و ستم شده است و در اصطلاح علمى گفته مى شود «وصف مشعر به علیت است» یعنى، علت عذاب آنها، چنین صفتى مى باشد. اما درباره انتقام گیرى از فرزندان باید گفت برخى اعمال علاوه بر آثار آخرتى و تکلیفى آثار وضعى و طبیعى نیز دارد. به همین جهت همان گونه که رسیدگى به بازماندگان دیگران، موجب جلب قدرشناسى مردم و رسیدگى آنان به فرزندان این انسان نیکوکار مى شود. آزار رساندن به دیگران نیز چه بسا، موجب دلسردى و بى توجهى دیگران به خانواده این شخص خطاکار شود.
البته خانواده این شخص گناهى ندارند، بلکه این نتیجه طبیعى رفتار پدر خانواده بوده است که همین فشار زندگى خانواده نیز خود موجب گرفتارى بیشتر آن شخص در آخرت نیز مى شود. البته این گونه روایات بیشتر جنبه «اقتضایى» و «چه بسایى» دارد و به طور حتمى نیست. بلکه ممکن است خوبى فرزندان به گونه اى باشد که خوبى دیگران را جلب کند. علاوه بر این که این گونه روایات آثار بازدارندگى و تربیتى نیز براى رفتار صحیح اجتماعى دارد. خلاصه سخن آن که: ظلم آثار وضعى دارد که شامل غیرظالم هم مى شود ولى ظلم (به تعبیر فلسفى) علت تامه این آثار نیست بلکه اگر نسل ظالم با او موافق نبود و راه صلاح در پیش گیرند آثار سوء براى آنان محقق نمى شود. این مسأله مانند بقیه علل این عالم مى ماند. اگر کسى منزل خود را آتش بزند شاید فرزندانش هم به آن آتش بسوزند در حالى که بى گناه هستند. البته فرزندان مى توانند با جلوگیرى از آتش و یا فرار، از این اثر سوء جلوگیرى نمایند.
براى آگاهى بیشتر پیرامون آیه 45 انعام ر. ک:
1- تفسیر نمونه، ج 5، ص 237
2- مجمع البیان، ج 4، ص 467
3- نورالثقلین، ج 1، ص 18
4- عیاشى، ج 1، ص 359 و 360
5- عدل الهی، شهید مطهری،
6- داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد