اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (1)
اختلاف نظر فقها در مساله غنا در دوره صفوى (1)
مقدمه
اجتهاد فقهى، تلاشى است عالمانه در جهتبه دست آوردن احكام شرعى با اتكاى بر كتاب، سنت، عقل و اجماع، در چارچوب قواعد اصولى. با اين حال، شناختبستر تاريخى يك مساله فقهى يا كلامى، مىتواند در فهم درست آن كمك شايستهاى بنمايد. طبيعى است كه هر مسالهاى در زمانى خاص پديد آمده و طى زمانى دراز، با توجه به تحولات مختلف تاريخى و موضوعى، دامنه فروعات آن وسعتيافته و همين شرايط تاريخى سبب شده است تا گاه حكم مساله تغيير كند. براى نمونه، حكم نماز جمعه، براساس آيه قرآنى مربوط و احاديث و سيره عملى رسول خدا(ص) كاملا مشخص بوده است; اما تغييراتى كه بعدها در اوضاع سياسى جامعه در باره امامت پديد آمد، سبب شد تا حكم آن در معرض تغيير قرارگيرد و اسباب اختلاف نظر ميان فقها شود. شناخت ابعاد اين تغيير، منوط به شناخت درستشرايط سياسى و اجتماعى خاصى است كه با عنايتبه آنها، احاديث امامان(ع) درباره حكم نماز جمعه صادر شده است. همين رويه، درباره مساله غنا نيز صادق است; زيرا صدور احاديث مربوط، اعم از تحريم يا تحليل، در اوضاع خاصى بوده است كه براى شناخت تعريف دقيق غنا و تعيين مصاديق آن، لازم استبه آن اوضاع توجه شود. نتيجه آن كه، به هر روى، دانش تاريخ مىتواند در اين زمينه، كمك شايستهاى بنمايد، بدون آن كه ادعاى آن را داشته باشد تغييرى در مبانى صدور احكام بدهد.
طبعا براى شناخت تاريخ مساله، يكى از كارهاى لازم آن است كه آنچه طى زمان، درباره آن مساله گفته شده، گردآورى و بررسى شود. بر اين اساس، دوست ارجمند و دانشمند ما جناب استاد رضا مختارى، به همراه تنى چند از محققان و فضلا، مصمم شد تا رسائل و اقوال مربوط به غنا را در منابع شيعه و سنى و براساس ترتيب تاريخى، مدون كند. حاصل اين كار انتشار سه جلد كتاب با عنوان ميراث فقهى(1): غنا و موسيقى بود كه دو مجلد آن به همت مدرسه ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشريف) و يك مجلد آن توسط انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، در اختيار عموم گذاشته شده و دائرةالمعارف جامعى از مباحثى است كه در اينباره صورت گرفته است. وجود اين منبع بسيار با ارزش، سبب شد تا نويسنده اين سطور، در اين انديشه افتد تا بر اساس آنچه در آنجا آمده، نوشتار زير را درباره تاريخ بحث و گفتگوى فقها از غنا در دوره صفوى فراهم كند.
بحث از غنا در دوره صفوى
در كنار بحثهاى گستردهاى كه در دوره صفوى در باب نماز جمعه و در دايرهاى محدودتر، درباره مصرف توتون و تنباكو صورت گرفتيكى ديگر از مباحث جنجالى دوره صفوى در ميان علما، بحث از حكم «غنا» در فقه اسلامى بوده است. برخى چنين گفتهاند كه نخستين بار اين مساله را ملامحمد باقر خراسانى معروف به محقق سبزوارى (م1090ه.ق) در رسالهاى مستقل مطرح كرده است. (1) احمد تونى (م1083ه.ق) كه چند سالى پيش از محقق درگذشته برادر فاضل تونى (م1071ه.ق) معاصر ديگر محقق سبزوارى، رسالهاى مستقل در باب مساله غنا داشته كه متن آن برجاى نمانده است. در اين كه كدام يك از اين دو رساله مقدم بر ديگرى بوده است، نمىتوان سخن گفت; تنها مىتوان گفت، احتمال آن مىرود كه تونى پس از آن كه محقق سبزوارى مطالبى در اينباره، در كفاية الاحكام يا رسالهاى ديگر داشته، آن رساله را نوشته باشد.
آنچه را سبزوارى در كتاب كفايه در اينباره مطرح كرده و شبيه آن را فيض كاشانى در برخى از آثارش آورده و پيش و پس از آن، شمارى از عالمان عارف مسلك مطرح كردهاند و پيش از آن در فقه شيعه سابقه نداشته، آن است كه حكم حرمت را روى مطلق غنا نبرده و به همين دليل با مباح يا مستحب دانستن خواندن قرآن با آواز براساس حديث «من لم يتغن بالقرآن فليس منا» غناى حرام را روى آوازى مىبرد كه در زمان صدور احاديثحرمت، به مجالس لهو لعب اختصاص داشته و كنيزكان در آن مجالس به آوازه خوانى همراه با آلات موسيقى مىپرداختهاند.
البته آگاهيم كه پيش از آن، اختلاف نظر اجمالى درباره خواندن اشعار مرثيه امام حسين(ع) به غنا و آواز، (2) سر دادن آواز براى حركتشتران يا به اصطلاح «حداء» و همچنين خوانندگى زنان در مجالس عروسى، به شرطى كه مردان نشنوند، وجود داشته و آنان كه به حليت اين موارد اعتقاد داشتهاند، طبعا آنها را از حكم حرمت غنا، استثنا مىكردهاند. آنچه محل بحث است، مواردى جز اينها و در درجه نخست، به آواز خواندن آيات قرآن و اشعار عارفانه و اذكار و ادعيه است.
در اينجا بايد گفت، جستجوى ما نشان مىدهد، اين ديدگاه، ويژه محقق سبزوارى و فيض كاشانى نبوده است; اما از آنجا كه حملات اصلى از سوى مخالفان به اين دو نفر صورت گرفته، چنين تصور شده است كه مبدع اين نظر، محقق سبزوارى بوده است. آنچه درباره سابقه اين نظريه مىتوان گفت اين است كه، عالمان عارف شيعه يا صوفى مسلك (3) اين زمان (يعنى دوره ميانى صفوى و حتى زودتر از آن) به دليل وجود مساله سماع كه در ميان صوفيان اهل سنتبنيادى مستحكم داشت، و اين كه به اجبار مىبايست راهى شرعى براى توجيه آن ميان شيعيان متمايل به تصوف مطرح مىشد، روى اين نظر حساسيت داشته، آن را نشر مىدادند. حتى اگر بحثسماع هم مطرح نبود، كه البته ميان اين قبيل عالمان مطرح و مورد حمايت صريح واقع نشد، بحثخواندن اشعار عرفانى، در كنار اشعار مرثيه خوانى و غيره، چنين بحث فقهى را مىطلبيد. بنابراين، طرح مساله غنا، حتى اگر در ظاهر از اظهار نظر محقق سبزوارى و فيض آغاز شد، ميان عالمان شيعه، آنان كه تمايلات عرفانى داشتند، مطرح بود. ريشه آن دست كم به اعتقاد مخالفان آنها به عقايد سنيان صوفى مسلك برجستهاى چون غزالى بر مىگشت كه البته آن نظر، موافقت مانندى با چندين حديث موجود در كتاب كافى در باب تلاوت قرآن با صوت حسن داشت; رواياتى كه شبيه آنها در منابع سنى هم آمده است. دارابى از صوفيان ذهبى مذهب دوره اخير صفوى، عقيده به اين را كه صوت حسن غنا نيست درستيا غلط به شيخ طوسى، سيد حيدر آملى، ابن ابى جمهور احسائى، ابن فهد حلى، شيخ رجب برسى، شيخ علىبن هلال جزائرى، ملاعبدالرزاق كاشى، شيخ بهائى، ملاصدراى شيرازى و ملامحمد صالح مازندرانى نسبت داده است. (4) گرايش غالب بر بيشتر اين افراد، از همان نوعى است كه در مجلسى اول، فيض كاشانى و محقق سبزوارى مىتوان يافت.
در ميان عبارات اين قبيل افراد، نخستين فردى كه متن صريحى از او در دسترس است، ميرصدرالدين محمد دشتكى (زنده در 973ه.ق) است كه پس از اشاره به اين كه «اماميه و شيعه، غنا و آلات آن را به طور مطلق حرام كردهاند»، مىنويسد:
اما من مىگويم: خواندن قرآن و احاديث و اشعارى كه مشتمل بر حكمت و موعظه و نصايح و تحميد و تمجيد خداوند و وصف رسول و مناقب اهل بيت(عليهم الصلاة والسلام) است، اگر راستباشد و براى خدا و كسب ثواب و نصيحت مؤمنان با صداى نيكو خوانده شود و از زن اجنبى يا پسر بچه، كه شايبه فسق و شهوت در آن است، صادر نشود، «فلا ارى به باسا بل اراه مستحبة مندوبة اليها لزيادة تاثيرها حينئذ في القلوب; (5) به نظر من اشكالى ندارد، بلكه مستحب است; چرا كه به اين صورت، تاثير بيشترى در دلها مىگذارد».
نمونه ديگر آخوند ملا محمد تقى مجلسى (م1070ه.ق) است كه همين تمايلات را داشت. او نيز روى صوت نيكو در قرائت قرآن تاكيد زيادى داشت و در پاسخ پرسشى كه از او شد، كوشيد تا خواندن قرآن را به صورت زيبا از مصداق غناى حرام خارج كند. وى مىنويسد:
بعضى توهم كردهاند كه هر چه موافق مقامى از مقامات دوازدهگانه يا بيست و چهار شعبه باشد، آن غناست; و غلط [به معناى اشتباهقدس سره كردهاند; [چراقدس سره كه هر صدايى كه از حيوان [نيزقدس سره بر مى آيد، موافق مقامى از مقامات است و تحقيقش آن است كه بسيار است كه آدمى مفتون آواز خوش مىشود و او را از حق تعالى باز مىدارد و اگر در مقام محبت است، سبب ازدياد محبت مىشود و اگر كسى در اين مقام نباشد، نشنيدنش اولى است. (6)
شبيه همين فتوا را از عالم عارف ديگرى در اين دوره، با نام محمد على سبزوارى (م1078ه.ق) داريم. وى باب دهم كتاب تحفة العباسيه خود را كه به شاه عباس دوم (سلطنت 1052-1077ه.ق) تقديم كرده، به اين صورت عنوان گذارى كرده است: «در بيان آواز خوش و در بيان آن كه هر آواز خوشى غناى مذموم در شرع نيست». وى در اين فصل ابراز مىدارد كه «پس، آوازخوش، از حيثيتخوشى حرام نيست». وى با استناد به رواياتى كه شيخ كلينى در كتاب كافى در باب تلاوت قرآن يا «باب ترتيل القرآن بالصوت الحسن» (7) آورده است، مىنويسد:
پس، حرام شدن آواز خوش را سببى باشد كه او چون موجود شود، استماع آواز خوش حرام بود. مثل آواز زن نامحرم يا پسرى كه شنيدن او موجب انبعاث شهوت شود، يا آواز كسى كه با چيزى خواندن، رباب و چنگ و بربط و امثال آن زند; زيرا كه اكثر احاديثى كه در مذمت غنا واقع شده، دال استبر مذموم بودن آواز ،جهت مقارن بودن با ساز.
وى در ادامه به رد اين نظر كه مطلق غنا با تعريف «كشيدن آواز مشتمل بر وصفين ترجيع و اطراب» حرام باشد، مىنويسد:
حكم كردن به حرام بودن معانى [ظ:اغانىقدس سره مطلقا، منافى استبا احاديثى كه قبل از اين مذكور شد; به واسطه آن كه احاديث مذكور دالند بر فضيلت آواز خوش. و سرود آواز خوش است.
پس از آن چنين نتيجه مىگيرد:
پس آنچه به خاطر فقير مىرسد، آن است كه غناى مذموم آوازى است كه مشتمل بر لهو و باطل و دروغ [باشدقدس سره و بهشت و آخرت را به خاطر نرساند. (8)
اين هم نمونهاى ديگر از ديدگاه يك عالم عارف مسلك معاصر مجلسى اول، فيض و محقق سبزوارى است كه نشان مىدهد زمينه طرح اين بحث را به جهت همان گرايش خود طرح كردهاند.
محمد باقر سبزوارى و مساله غنا
به هر روى، داستان غنا با ملا محمد باقر معروف به محقق سبزوارى (9) (م1090ه.ق)، كه موقعيتسياسىمذهبى بالايى در اصفهان داشت، مطرح گرديد. زمانى كه وى اين بحث را مطرح كرد، مخالفت زيادى از فقيهان، به ويژه نسلى از فقهاى عرب مقيم اصفهان را كه موضع ضد صوفى داشته و اين موضع را نسل اندر نسل از زمان محقق كركى (م940ه.ق) به اين سوى داشتند برانگيخت; به طورى كه رسالههاى متعددى در اينباره نوشته شد. وحيد بهبهانى (م1206ه.ق) نوشته است:
صاحب كفايه يعنى محقق سبزوارى صاحب كفاية الاحكام غناى در قرآن را استثنا كرده است. شنيدم كه شمارى از فضلا، بيش از بيست رساله در رد بر او نوشتند كه همه آنان از شاگردان آقا حسين خوانسارى و از برجستگان روزگار بودند. (10)
مشكلى كه وجود دارد اين است كه آيا محقق سبزوارى رسالهاى در رد تحريم مطلق غنا يا به اصطلاح تحليل غنا داشته استيا نه؟ در اينباره بايد گفت، در حال حاضر، دو متن از محقق درباره غنا در دست است: نخست متنى كوتاه در كتاب كفاية الاحكام [تاليف به سال 1055ه.ق قدس سره (11) كه ضمن آن غناى در قرآن را از اصل غنا، استثنا كرده است. دوم رساله مستقلى كه عنوان آن رسالة فى تحريم الغناء مىباشد. با همه جستجويى كه صورت گرفته، (12) تا كنون رسالهاى در حليت قسمى از غنا از محقق به دست نيامده است. تنها شاهدى كه درباره وجود چنين رسالهاى در دست است، عبارت محقق سبزوارى در كفايه است:
نزد ما اختلافى در تحريم غنا فى الجمله نيست و اخبار و احاديث مربوط به آن فراوان است… اما شمارى از اخبار، دلالتبر جواز آن، بلكه استحباب آن در باب خواندن قرآن دارد… و ما تفصيل اين مطلب را در برخى از رسائل خود آوردهايم (و فصلناه في بعض رسائلنا). (13)
اين جمله، اشاره به رسالهاى از مؤلف دارد كه اين نظر در آنجا مورد بحث قرار گرفته است; در حالى كه رساله تحريميه ايشان، چيزى برخلاف ديدگاه موجود در كفايه است.
از رساله تحريميه او در غنا، دانشمندانى چون ميرلوحى (14) (م بعد از 1085ه.ق)، شيخ حر عاملى (15) (م1104ه.ق)، ميرزا عبدالله اصفهانى افندى (16) (م حدود1129ه.ق) و ملا اسماعيل خواجوئى (17) (م1173ه.ق) ياد كردهاند. شيخ على عاملى (1013-1104ه.ق) نخستين رديه نويس محقق سبزوارى، پس از پايان رساله خود مىنويسد كه، پس از تاليف رساله خود، رسالهاى از محقق سبزوارى در تحريم غنا ديده است. وى به طعنه مىافزايد:
البته تاليف اين كتاب، نه از آن بابت است كه مجتهد گاه عقيدهاش تغيير مىكند، بلكه چيزى جز آن است! (18)
عاملى گاه در رسالهاش، اشاراتى به اين نكته دارد كه افزون بر شنيدنىها، مطالبى را در نوشتههاى محقق سبزوارى ديده است. اين هم مىتواند اشاره فقط اشاره به همان رساله مفقوده باشد. (19)
رساله تحريميه سبزوارى با تصحيح آقاى على مختارى در مجموعه ميراث فقهى: غنا و موسيقى، دفتر اول (ص595) به چاپ رسيده است. محتواى اين رساله با آنچه محقق در كفايه آورده و گفته است كه مطلب را در برخى از رسائل خود تفصيل داده، سازگار نيست; بنابراين دلالت دارد البته در حد احتمال و هيچ شاهد مستقلى غير از اين عبارت بر آن نيست كه وى رساله مستقلى در باب غنا داشته و در آن، مفاد مطلب موجود در كفايه را كه گرايش به حليت غناى قرآن دارد شرح كرده بوده است. ملااسماعيل خواجوئى به عكس، باورش اين است كه محقق ابتدا رساله تحريم غنا را نگاشته و بعد از آن ديدگاهش به حليت قسمى از غنا تغيير كرده است. خواجوئى كه رساله تحريميه خود را ناظر به سخنان محقق سبزوارى و سيد ماجد بحرانى نوشته، تنها مطالبى كه نقل و نقد كرده، از كفايه (20) و احيانا ذخيرة المعاد سبزوارى است. وى در ميانه رساله خود، مىنويسد:
اكنون كه اين مطالب را نگاشتم، آگاه شدم كه محقق سبزوارى رسالهاى در تحريم غنا نوشته است. وقتى آن را به دست آوردم، ديدم كه او در قديم قائل به تحريم غنا ى قرآنى بوده و پس از آن قائل به اباحه آن، بلكه استحباب شده است. شاهد آن، سخن وى در كفايه است كه مىگويد: «وفصلناه في بعض رسائلنا». اين سخن او اشاره به همين رساله [يعنى رساله تحريمقدس سره است. (21) در حالى كه ما پيش از اين گمان مىكرديم كه مقصودش رساله مستقلى بوده كه در اباحه نوشته بوده است. (22)
سپس بخشهايى از متن رساله تحريميه سبزوارى را كه معتقد است مؤلف داراى «ذهن ثاقب و فكر صائب» است، همراه با شرح و توضيح آورده است.
به نظر مىرسد، دليل اصلى آوردن اين متن آن است تا نشان دهد، نظر قديم محقق سبزوارى كه به اعتقاد خواجوئى تحريم بوده، درستتر از نظر بعدى او در كفايه است كه به تحليل گرايش دارد. خواجوئى درست مانند شيخ على عاملى كه به طعنه گفته است، تغيير عقيده محقق از تحليل به تحريم (23) نه از بابت عوض شدن راى اجتهادى مجتهد است، مىنويسد:
اين كه شاهد هستيد وى بعد از رساله تحريم، مطالب ديگرى را در كفايه آورده كه داراى «اختلاطات عجيبه و اختلافات غريبه» است، «ليست مما يوجبه تجدد راي المجتهد; ناشى از تغيير راى اجتهادى مجتهد نيست، بلكه ناشى از مخالفتبا ادله است». (24)
آنچه مهم است اين كه ما از تاريخ تاليف كفايه كه سال 1055 است آگاه هستيم; اما از تاريخ تاليف رساله تحريم غناى او آگاهى نداريم تا بدانيم كدام يك زودتر تاليف شده است. از آنجا كه شيخ على رساله تحريم غناى خود را در رد بر محقق در ربيعالاخر سال 1087 نگاشته و در پايان آن اظهار داشته كه رساله تحريم غناى محقق را پس از تدوين رسالهاش ديده، به نظر مىرسد، فعلا مىتوان پذيرفت كه، محقق ابتدا بر عقيده تحليل بوده و پس از آن رساله تحريم را نگاشته است. مساله ديگرى كه زمان اين دو نظر را تا اندازهاى به هم نزديك مىكند آن است كه استفتايى كه از محقق در باب خوانندگى و غناى رايج ميان صوفيان شده و وى در آن قائل به حرمتشده و نوشته است: «فرقى نيست كه غنا در قرآن باشد يا شعر يا غير»، مربوط به پيش از سال1060 هجرى قمرى بوده است; زيرا اين پاسخ را سيد محمد ميرلوحى در اواسط همين سال در كتاب سلوة الشيعة درج كرده است. (25)
مهم آن است كه محقق در مقام عالمى برجسته و صاحب منصب دينى در شهر اصفهان، در كفايه خود كه متن مهمى در فقه بوده عقيده خاصى را مطرح كرده كه با عقيده محمد تقى مجلسى (م1070ه.ق) و فيض كاشانى (م1091ه.ق) همسانى دارد. وى حرمت را روى مفهوم غناى بدون قيد و شرط، نبرده، بلكه غناى حرام را غنايى مىداند كه در زمان صدور روايات، در قالب مجالس لهو، توسط كنيزكان و آوازهخوانان زن در مجالس فسق و فجور عرضه مىشده است و مردان در آن حاضر مىشدهاند. (26) آشكار است كه اين استدلال، زمينه را براى توسعه مصاديق غناى حلال فراهم كرده و البته دامنه آن به قرآن محدود نگشته، بلكه شامل موارد ديگرى نيز مىشود. فيض كاشانى اين توسعه را با راحتبيشترى بيان كرده است:
و على هذا فلا باس بسماع التغني بالاشعار المتضمنة ذكر الجنة و النار و التشويق الى دار القرار و وصف نعم الله الملك الجبار و ذكر العبادات و الترغيب في الخيرات و الزهد في الفانيات و نحو ذلك; (27)
بدين ترتيب شنيدن آوازى كه در آن اشعارى در باب يادآورى بهشت (28) و جهنم و تشويق به بهشت و وصف نعمتهاى الهى و يادآورى عبادات و ترغيب در كارهاى نيك و زهدورزى در دنيا و امثال آن، ايرادى ندارد.
عبدالحى رضوى (مبعد از 1141ه.ق) نيز عين عبارت فيض كاشانى را در رساله خود آورده است. (29)
ابراز اين عقيده توسط محقق و احيانا پيش از او توسط مجلسى اول و فيض سبب بر آشفتن مخالفان شده است. اگر محقق رساله تحريم را پس از كفايه نوشته باشد، مىتوان گفت، وى به دليل تغيير راى اجتهادىاش و يا به قصد آرام كردن گرد و خاكى كه توسط مخالفان برپا شده بوده، رساله تحريميه را نگاشته و از آنچه در كفايه يا رسالهاى مستقل كه به دست نيامده تاليف كرده، برگشته است.
پي نوشت ها :
1. رضا مختارى و محسن صادقى، ميراث فقهى(1): غنا و موسيقى، ج1، مقدمه، ص44.
2. نگ: محقق كركى، جامع المقاصد، ج4، ص23. گويا اين نخستين بارى است كه بحث از مرثيه خوانى و ارتباط آن با بحث غنا در يك كتاب فقهى مطرح شده است. پس از آن در شرح لمعه و سپس در آثار بعدى كه درباره غنا نوشته شده، اين مساله مورد توجه قرار گرفته است.
3. اين دو اصطلاح تفاوت چندانى با هم نداشته و بيشتر در دو سه قرن اخير است كه ميان صوفى و عارف تفاوتى گذاشته مىشود. به نظر مىرسد تفاوت آنان تنها در آن است كه صوفى عنصرى تشكيلاتى و عارف داراى شخصيت فردى است.
4. دارابى، مقامات السالكين، ص323-324.
5. دشتكى، الذكرى، به نقل از رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص1595.
6. محمد تقى مجلسى، «رساله مسؤولات»، ص704.
7. كلينى، كافى، ج2، ص615-616.
8. محمد على سبزوارى، تحفة العباسية، ص1606-1611.
9. درباره شرح حال او و اولاد و اعقابش نگ: مصلح الدين مهدوى، خاندان شيخ الاسلام.
10. مرتضى نجومى، رسالة الغناء، ص37.
11. مصلح الدين مهدوى،همان، ص98.
12. اين جستجو را استاد مختارى و دوستانشان براى تدوين ميراث فقهى: غنا و موسيقى انجام دادهاند.
13. رضا مختارى، همان، دفتر سوم، ص1634.
14. سيد محمد ميرلوحى، «سلوة الشيعة و قوة الشريعة»، ميراث اسلامى ايران دفتر دوم، ص353. در آنجا ضمن اشاره به رسالههايى كه درباره تحريم نوشته شده مىنويسد: يكى از آن رسالهها، رسالهاى است كه مولانا محمد باقر خراسانى تاليف كرده.
15. شيخ حر عاملى، امل الامل، ج2، ص250.
16. افندى، رياض العلماء، ج5، ص45.
17. خواجوئى، رسالة فى الغناء، ص611.
18. رضا مختارى، همان، دفتر اول، ص100.
19. همان، دفتر اول، ص84:«و حيث نقل عن محلل الغناء و رايته بعد النقل في كلامه ان السيد المرتضى (رضوان الله عليه) موافق له على ذلك….».
20. خواجوئى، همان، ص629-630، 633.
23. شگفت آن كه شيخ على، در رديه خود بر محقق، مىنويسد كه او سالها قائل به تحريم بوده و پس از آن به خاطر انگيزههايى از جمله تكثير سواد، به تحليل غنا روى آورده است (به مباحثبعدى توجه فرماييد).
24. خواجوئى، همان، ص619.
25. سيد محمد ميرلوحى، همان، ص357.
26. مختارى، همان، دفتر سوم، ص1633-1642 (اين صفحات بخشى از كتاب كفاية الاحكام در باب مساله غناست).
27. فيض كاشانى، الوافى، ج17، ص223.
ادامه دارد ……
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :sm1372