یکی از عمدهترین رهیافت های عرضه شده در متون اسلامی، تلاش برای ایجاد هویت دینی در صاحبان کسب و کار است. این رهیافت نکته ظریفی است که در سالهای اخیر در مطالعات اخلاق کاربردی نیز مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس این بررسی ها باورهای اخلاقی عمدتاً زمانی در رفتار مردم ظهور و بروز می کنند که به صورتی عمیق وارد هویت افراد شده باشند. نشانههای رویکرد اسلام در ایجاد هویت اخلاقی در تجار و صاحبان حرفهها را می توان تعبیر از کاسب در مقام دوست خدا (الکاسب حبیب الله) یافت. وقتی کاسب دوست خدا تلقی شد، وی می کوشد با تبعیت از موازین الهی در تجارت؛ هویت خود را حفظ کند. در این رویکرد، تخلق تاجر به اخلاق اسلامی نه به منزلهابزاری برای کسب درآمد بیشتر (مشتریمداری ابزاری)، بلکه به رویهای برای حفظ هویتش بهعنوان دوست خدا (مشتریمداری اصیل) بدل می شود.
استفاده از این رویکرد در مهندسی اخلاقی بازار اسلامی نیازمند ارزیابی چگونگی تعامل دولت مردان با صاحبان کسب و کار در فضای اجرای سیاست های اقتصادی و به خصوص تبلیغات مورد استفاده در توجیه پذیری آن هاست. این نکته به طور خاص می تواند مطالعات کاربردی برای مهندسی فرهنگی بازار اسلامی را متاثر کند. دولتمردان و دست اندرکاران فضای کسب و کار می توانند با استفاده از نمادهای اسلامی هویت ساز در معماری بازار اسلامی و همچنین تأکید بر محوریت مسجد در ساخت و گسترش بازارها معماری بازارهای اسلامی بر محور مسجد گامی اساسی جهت نهادینه کردن اخلاق کسب و کار اسلامی بردارند. همچنین رویکرد اخلاقی اصیل اسلام می تواند در منشورهای اخلاقی کسب و کار منعکس شده و به فعالیت نهادهای دولتی و مردمی فعال در حوزه اخلاق حرفهای جهت دهد. تدوین منشور اخلاقی کسب و کار به طور عام و منشور اخلاقی حرفههای مختلف به طور خاص، بر اساس آموزههای اسلامی، یکی از ضرورتهای مهندسی فرهنگی بازار اسلامی است که کمتر بدان توجه شده است. گذشته از آنکه ایجاد و گسترش نهادهای مردمی فعال در حوزه اخلاق حرفهای اسلامی بسیار ضروری است.
مسئولیت اخلاقی در تجارت
میلتون فریدمن در مقاله معروف خود در روزنامه نیویورک تایمز (13 سپتامبر 1970) ضمن رد «نظریه مسئولیت اجتماعی بنگاه»ادعا کرد که مسئولیت بنگاههای اقتصادی چیزی جز سودوری نیست. به نظر او در یک اقتصاد آزاد، فعالان عرصه کسب و کار تنها وظیفه دارند بدون کلک در رقابتی آزاد با دیگران منابع موجود را برای بالا بردن سود خود به کار گیرند. به اعتقاد فریدمن، الزام بنگاهها به خرج کردن پول در کارهای خیرخواهانه و همچنین درگیر شدن آنها در پروژههای اجتماعی که سود شرکتها را بالا نمی برد، کاری شبیه سرقت از سهامداران است. همچنین از آنجا که این بنگاهها تخصصی در زمینه امور اجتماعی ندارند، ورود آنها در این حوزه موجب کاهش کارایی و در نتیجه کاستن از منافع جامعه میشود دیدگاه فریدمن از جنبههای مختلفی قابل نقد است. از یک طرف، تعیین کسب سود به منزلة تنها وظیفه اجتماعی فعالان در حوزه کسب و کار، مستلزم نادیده گرفتن سایر مسئولیت های اجتماعی آنان است.
فریدمن در تبیین نظر خود رعایت اخلاق حرفه ای را تنها به مشارکت شرکتها و بنگاهها در امور عام المنفعه تنزل داده است. این در حالی است که مسئولیت اجتماعی تاجران و بنگاههای تجاری نسبت به مشتریان و حتی محیط پیرامونیشان بسیار فراتر از امور خیریه میرود. در این راستا یک تاجر یا بنگاه تجاری، به طور نمونه، نسبت به حفظ سلامت مشتریان و محیط پیرامونی خود مسئول است. او موظف است که از معامله کالاهایی که سلامت انسانها را به خطر میاندازد و یا عواقب وخیمی بر محیط زیست دارد، خود داری نماید. به طور حتم عمل به این مسئولیت اخلاقی در موارد بسیاری میتواند به کاهش سود آوری آنان منجر شود.
از طرف دیگر، در استدلال فریدمن توجهی به مسئولیتهای متقابل افراد جامعه نسبت به هم نشده است. او بیان میکند که مدیر یک بنگاه تولیدی یا تجاری تنها در برابر سهامداران خود مسئول است و مسئولیتی در برابر دیگران ندارد. در این استدلال، هیچ وظیفة اجتماعی برای سهامدارن بنگاهها در نظر نگرفته است. این در حالی است که، یک بنگاه تولیدی تنها در برابر سهامدارانش مسئول نیست؛ بلکه در قبال جامعه و تمام کسانی که ذی نفع هستند نیز مسئول است این دیدگاه را میتوان با اتخاذ رویکردی اجتماعی به بنگاههای تجاری بهعنوان شکل سازمان یافته تجارت و داد و ستد سنتی تبیین کرد. بر این اساس، سهام داران واقعی یک بنگاه، تنها مالکان برگه سهام آن نیستند؛ بلکه کارمندان و مدیران، مشتریان و تمامی آحاد جامعه سهام دار آن محسوب میشوند. با این تلقی، سخن از مسئولیت اجتماعی بنگاه بدون پشتوانه و منطق نیست. از این روی، مدیران بنگاه باید انصاف را نه تنها در مورد مالکان سهم بنگاه، بلکه درباره کارکنان، مشتریان و حتی ساکنان دور و نزدیک بنگاه نیز رعایت کنند در حالی که فریدمن رعایت اخلاق حرفهای را تنها به مشارکت شرکتها و بنگاهها در امور عامالمنفعه تنزل داده است. از سوی دیگر، اینکه رسالت صاحبان حرفهها را تنها کسب سود قلمداد کنیم، با فلسفه شکلگیری حرفهها و مشاغل ناسازگار است. کسب و کار و تجارت اساساً با هدفی عمومی شکل گرفته و در پی تبدیل منابع موجود به کالاها و خدماتی است که سطح زندگی بشر را ارتقا دهد.
به این منظور، برخورد مسئولانه و یا غیرمسئولانه تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کالاها و خدمات از منابع محدود و اغلب تجدیدناپذیر میتواند سطح بهرهمندی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. با این بیان، پرسش از نیاز به اخلاق حرفهای را می توان در چارچوب هدف مورد نظر از کسب و کار، یعنی کمک به پیشرفت افراد جامعه با استفاده از تقسیم کار پاسخ داد. از اینروی، سودآوری از اهداف شکلگیری تجارت است، ولی نمیتوان آن را ملاک نهایی یا تنها ملاک قلمداد کرد آلبرت دال با اشاره به این نکته بیان می کند که در دنیای امروز شرکتهای اقتصادی را نمیتوان در حد بنگاه هایی با هدف کسب سود تنزل داد؛ زیرا ما شهروندان به دلیل نقش این شرکتها در تأمین منافعمان و کمک به تحقق اهداف جامعه از آنها حمایت میکنیم. بنابراین، بنگاههای اقتصادی را باید به مثابه نهادهای اجتماعی تلقی کرد که ادامة حیاتشان تنها تا زمانی توجیهپذیر است که کالاها و خدماتشان به تأمین اهداف اجتماعی کمک کند.
آسیب شناسی اخلاقی تجارت
فضای کسب و کار و تجار ت به دلیل ماهیت خاص خود، همواره در معرض آسیبهای اجتماعی و اخلاقی قرار دارد. افراد برای موفقیت در بازار، گاه به شگردهای غیراخلاقی چون کم فروشی، ارائة اطلاعات نادرست و تبانی، برای حذف رقیب رو میآورند. این مشکل به طور عمده ناشی از این مسئله است که فضای کسب و کار محیطی خشک و متأثر از عادتها و رویکردهای محاسبهگرایانه است. بازار، مکان معامله برای کسب سود است؛ سودی که غالباً بدون حسابگری و دقت عمل به دست نمیآید. افراط و زیادهروی در حسابگری می تواند افراد را به ورطة ناهنجاریهای اخلاقی فرو برد.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر، با ظرافت خاصی به این آسیب اشاره میکند. بر اساس مردم شناسی امام علی(ع)، تاجران دارای دو گونه خصلت مثبت و منفی هستند؛ حضرت کلام را با بیان خصلتهای مثبت آغاز می کند بازرگانان مایه رونق اقتصادیاند؛ آنان برای تأمین وسایل آسایش مردم به نقاط دوردست سفر می کنند، از بیابانها و دریاها و دشتها و کوهستانها، و نقاط صعبالعبور که افراد معمولا جرأت ورود به آن را ندارند، گذر میکنند. بازرگانان مردمی آرامند و از ستیزهجویی آنان هراسی نیست. مردمی آشتی طلبند که فتنهانگیزی ندارند. با دلجویی از آنها به وضعیت آنان، چه بازرگانانی که در شهر تو زندگی می کنند و چه آنان که در دوردست ساکناند، رسیدگی کن.
فراز دوم سخنان حضرت به آسیبشناسی تجارت اختصاص دارد: این را هم بدان که بسیاری از بازرگانان در دادو ستد بسیار سختگیری می کنند؛ گرفتار بخل و تنگنظری ناپسندی هستند؛ دست به احتکار میزنند و در خرید و فروش خود رأیاند. اینگونه رفتار از طرفی به زیان جامعه و از طرفی دیگر، عیبی برای حکومت است. تلاش کن بسان سیره رسولالله(ص) از احتکار جلوگیری کنی. خرید و فروش میباید همراه با سادهگیری باشد؛ به شکلی عادلانه و با قیمت مناسب که با آن به هیچ یک از فروشنده و خریدار اجحافی نشود. اگر کسی بعد از منع تو اقدام به احتکار کرد، او را با رعایت اعتدال مجازات کن.
این فراز از سخنان امیرالمؤمنین(ع) را نباید به منزله مذمت تاجران و یا تجارت قلمداد کرد؛ بلکه حضرت سعی دارد به آسیبشناسی اخلاقی تجارت و بازرگانی بپردازد. بر این اساس، فضای تجارت میتواند موجب شکلگیری یا گسترش برخی از رذیلتهای اخلاقی همانند بخل، تنگ نظری، سختگیری در معامله و احتکار گردد. این تحلیل حکیمانه امیرالمؤمنین(ع) بهگونهای در ادبیات کنونی اخلاق و اقتصاد نیز منعکس شده است؛ برای نمونه، مطالعات جدید اقتصادی نشان میدهد که ساختار بازاری میتواند باعث کمرنگ شدن نقش انگیزههای اخلاقی در تصمیمهای اجتماعی افراد شود توجه به آسیبشناسی اخلاقی تجارت، ضرورت تدوین و گسترش اخلاق کسب و کار بر مبنای رویکردی یکپارچه و اصیل به اخلاق حرفهای را بیش از پیش نمایان میسازد.
رابطه تجارت،قانون و اخلاق
برخی از منتقدان اخلاق کسب و کار معتقدند که تجارت ورای قانون، نیازی به اخلاق ندارد. به نظر آنها قانون میتواند قلمرو فعالیتهای مجاز تجاری را مشخص کند و دیگر ضرورتی برای پرداختن به اخلاق نیست. این استدلال را میتوان با استفاده از مثال آلبرت کار تبیین کرد. در گذشته کلیدسازان می توانستند بر اساس سفارش پستی مشتریان خود، شاه کلید بسازند. مشخص است که این کار میتوانست به سارقان کمک کند که بدون آنکه شناخته شوند، ابزار لازم برای دزدی را فراهم کنند. بهرغم وجود این مشکل، آلبرت کار معتقد است این عمل کلید سازان کاملاً قانونی و حتی اخلاقی است؛ تا آنکه قانونی مبنی بر ممنوعیت قبول سفارش پستی ساخت شاه کلید وضع شد، که از آن پس این کار غیرقانونی و غیراخلاقی اعلام شد. به بیان دیگر، پیش از تغییر قانون، کلیدساز می توانست با استفاده از قواعد بازی کسب و کار، سود خود را افزایش دهد و کار او همانند فعالیت هر کاسب دیگری اخلاقی بود استدلال مزبور با این اشکال عمده مواجه است که نمی توان رفتاری را به واسطه عدم وجود قانون اخلاقی تلقی کرد. از طرف دیگر، وضع قانون متأثر از نوعی ارزش گذاری اخلاقی است. در مثال ذکرشده، قانون، بدین سبب تغییر کرد که تولید شاه کلید و توزیع آن از طریق پست، به علت تسهیل دزدی پدیدهای غیراخلاقی بود. این عمل پیش از وضع قانون نیز غیراخلاقی بود و اینگونه نبود که این رفتار پس از وضع قانون یکباره غیراخلاقی شود تفکیک میان قانون و اخلاق و همچنین اکتفا به قانون با مشکلات بسیاری از جمله ایجاد زمینه برای بروز بسیاری از بیعدالتیها در صحنه فعالیتهای تجاری روبهرو است.
این نکته را میتوان با ذکر چند مثال تبیین کرد؛ فرض کنید در کشوری هیچ قانونی برای منع خرید و فروش کودکان وجود نداشته باشد. آیا میتوان به دلیل نبود قانون ادعا کنیم این کار اخلاقی است؟
مثالی عینی تر اینکه فرض کنید شرکتی اروپایی برای دفع زبالههای رادیواکتیو با تشعشع زیاد، با این مشکل مواجه است که قانون اتحادیه اروپا به او اجازه دفن این مواد در اروپا را نمی دهد. آیا این شرکت برای حل مشکل میتواند زبالهها را در کشوری آسیایی که در آن قانونی مبنی بر ممنوعیت این کار وجود ندارد، تخلیه کند؟ آیا صرف نبود قانون، دلیلی بر اخلاقی بودن آن است؟ عملی که میتواند موجب بروز بیماری ها و مرگ و میرهای گستردهای در آن کشور شود؟ به طور کلی، میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا می توان مسئولیت فعالان در فضای کسب و کار را منحصر به وظایف قانونی آنها دانست؟ آیا آنها وظیفهای فرای قانون ندارد؟ آیا آنها نباید به هنگام تصمیم گیری به این نکته توجه کنند که چه کسانی ممکن است از تصمیمشان آسیب ببیند؟
به بیان دیگر، اگر قانون رفتاری را مجاز شمرد و یا در مورد آن ساکت بود، افراد می توانند بدون هیچ محدودیت اخلاقی آن را انجام دهند؟ پاسخ به پرسشهای مزبور منفی است؛ نمی توان رفتاری را به دلیل قانونی بودن اخلاقی نیز قلمداد کرد. هرچند قوانین به طور معمول دیدگاه افراد نسبت به آنچه اخلاقی یا عادلانه است را منعکس می کنند، آنها آیینه تمامنمای اخلاق نیستند. قوانین بشری را میتوان در موارد بسیاری بازتاب ضعیفی از آنچه که مردم بر سر اخلاقی بودن آن توافق دارند، قلمداد کرد. گذشته از آنکه اخلاق در مواردی الزاماتی فرای قانون، همچون رحجان انصاف و گذشت در معامله، را ترویج می کند این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که قوانین در موارد بسیاری ابهام دارند و نمی توانند به صورت کامل مشکلات موجود در فضای مبادلات انسانی را حل کنند.
اکتفا به قانون حتی میتواند در مواردی فاجعهآفرین باشد. اکتفا به قانون به طور نمونه میتواند به تجار این اجازه را بدهد که محصولات نامرغوب و با کیفیت پایین بهداشتی را به کشورهای جهان سوم صادر کنند و در توجیه رفتارشان که میتواند جان بسیاری از انسانهای بیگناه را به خطر بیندازند، تنها به نبود قانون محدود کننده در آن کشورها استناد کنند. این نقیصه، نقش اخلاق به منزلة مکمل قانون و پرکننده رخنههای قانونی را برجسته می کند. گذشته از آن قانون در مواردی میتواند دستاویز مطامع قدرت های سیاسی و اقتصادی شود. این قدرتها می توانند با وضع قوانین تبعیض آمیز در صحنه تجارت بین الملل زمینه بروز بسیاری از مخاطرات اخلاقی را فراهم آورند.
نمونه واضح این امر را تحریم قانونی جمهوری اسلامی از خرید قطعات هواپیماهای مسافربری بئوینگ و ایرباس دانست؛ قانونی که میتواند به مرگ انسانهای بیگناه در اثر استفاده از ناوگان هوایی فرسوده شود.
نگرشی دینی به درآمدی بر فلسفه اخلاق تجارت با رویکردی اسلامی
در چند دهه اخیر شکل گیری جنبش اخلاق کسب و کار و نهضت علمی اخلاق حرفه ای دیدگاههای دوگانه گرای اخلاق فردی و اجتماعی را به چالش کشیده است. بسیاری از متفکران اقتصادی به این نکته پی برده اند که بر خلاف تفکرات سنتی در اقتصاد، فشار قانون و همچنین دست نامرئی بازار نمیتواند از آسیب های اخلاقی تجارت جلوگیری کند. در مقابل گسترش اخلاق کسب و کار میتواند با پر کردن خلاءهای قانونی به کارکرد بهتر تجارت کمک نماید: بر اساس فرضیه مطرح شده در این مقاله، که با روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته، اسلام با گذر از رویکرد کارکرد گرایانه صرف به تجارت، اخلاق تجارت را راهکاری برای گسترش فضایل اخلاقی در بازار و جامعه اسلامی قلمداد میکند. توجه به این رویکرد، میتواند از طرفی منعکس کننده ضرورت مهندسی فرهنگی بازار باشد.
درآمدی بر فلسفه اخلاق تجارت با رویکردی اسلامی
در چند دهه اخیر شکلگیری جنبش اخلاق کسب و کار و نهضت علمی اخلاق حرفه ای دیدگاههای دوگانه گرای اخلاق فردی و اجتماعی را به چالش کشیده است. بسیاری از متفکران اقتصادی به این نکته پی برده اند که بر خلاف تفکرات سنتی در اقتصاد، فشار قانون و همچنین دست نامرئی بازار نمیتواند از آسیبهای اخلاقی تجارت جلوگیری کند. در مقابل گسترش اخلاق کسب و کار میتواند با پر کردن خلاءهای قانونی به کارکرد بهتر تجارت کمک نماید: بر اساس فرضیه مطرح شده در این مقاله، که با روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته، اسلام با گذر از رویکرد کارکرد گرایانه صرف به تجارت، اخلاق تجارت را راهکاری برای گسترش فضایل اخلاقی در بازار و جامعه اسلامی قلمداد میکند. توجه به این رویکرد، میتواند از طرفی منعکس کننده ضرورت مهندسی فرهنگی بازار باشد؛ و از طرف دیگر جهتگیریهای سیاستی به منظور نهادینه کردن اخلاق اسلامی تجارت را دگرگون نماید.
فراکارکردگرایی
در نگرش اصیل اسلام، افزون بر اجتناب از دوگانهگرایی در اخلاق کسب و کار، نگاه کارگردگرایانه صرف نیز مردود شمرده شده است. بر اساس آموزههای اسلامی، تبلور اخلاق در حوزة کسب و کار میتواند به سودآوری بیشتر منجر شود؛ ولی هدف گذاری صورت گرفته فراتر از محاسبات سودگرایانه است. در بیان قرآن مجید و روایات معصومان(ع) نتیجه رعایت اخلاق در تجارت، گشایش در روزی و برکت در کسب و کار عنوان شده است. رزق و برکت مفاهیمی هستند که دارای جنبههای مادی، معنوی و اخروی می باشند، بر اساس آموزههای اسلامی، سودی که از راه حلال کسب نشده باشد، چه بسا از نظر مقدار زیاد باشد، ولی برکت ندارد. گذشته از عواقب اخروی، چنین سودگرایی می تواند موجب بروز انواع مشکلات روحی و روانی شود و افراد را دچار زندگی فلاکتباری کند آنچه از آن به فراکارکردگرایی در فلسفه اخلاق تجارت یاد شد، به جای آنکه اخلاق را در خدمت افزایش سود قلمداد کند، کسب و کار را در راستای هدف تعالی و رشد انسان و در نهایت رسیدن به مقام جانشینی خداوند قرار می دهد.
در این رویکرد، اخلاق کسب و کار به منزلة فیلتری معنوی ظاهر میشود که نه تنها فعالیت تجاری را در خدمت جامعه قرار می دهد، بلکه به ارتقای رتبه و مقام تاجر اخلاقگرا میانجامد. شاید بتوان گفت سفارشهای وارد شده درباره استحباب معامله با افراد خوشنام و خیر، از جهتگیری اسلام برای گسترش فضیلتهای اخلاقی در فضای کسب و کار حکایت دارد نکته پایانی آنکه اسلام بهعنوان دینی جامع و کامل، از قابلیت های لازم برای بسط، گسترش و نهادینه کردن اخلاق اصیل کسب و کار برخوردار است. کلید این موفقیت را میتوان در جهانبینی توحیدی و نگرش انسان به خود و جهان اطراف جستوجو کرد. از آنجا که انسان در نگرش توحیدی مخلوق خدا و امانتدار نعمتهای الهی است، تمامی فعالیتهای او از جمله فعالیتهای تجارتی رنگ و بوی الهی می گیرد. انسان دینمدار در سایه توجه به گستره وسیع زندگی، جاودانگی زندگی پس از مرگ، امانت بودن نعمتهای الهی و همچنین نظام عادلانه پاداش و عقوبت اخروی، به نوعی نیروی انگیزشی و کنترلی درونی مجهز میشود که با جلوگیری از بروز لغزشهای فردی و اجتماعی، نه تنها او را که عمل به وظایفاش نسبت به خود، سایر انسانها و حتی طبیعت پیرامونش فرا می خواند؛ بلکه او را به سوی انجام کارهای خیر سوق می دهد.
دست نامرئی بازار و اخلاق تجارت
اقتصاددانان در توجیه بی نیازی از اخلاق کسب و کار، به طور عمده به کارایی دست نامرئی بازار اشاره می کنندبه اعتقاد آنان، دست نامرئی بازار میتواند موجب رعایت اخلاق در محیط کسب و کار شود. بر اساس نظریه محوری علم اقتصاد، بازار به منزله عرصهای برای رأی گیری عمل، می کند و خود مشکل را حل می کند. مصرفکنندگان با خرید نیازمندی هایشان از بازار، به نفع بقای صنایعی رأی می دهند که نیاز آنها را به بهترین شکل تأمین می کند توجیه مزبور پذیرفته نیست؛ زیرا آرای مصرفکنندگان در بازار بسیار غیرشفاف است. در فضایی که مصرف کنندگان و تولید کنندگان بسیاری در بازار فعالند، چهبسا صنایعی بتوانند با زیرپا گذاشتن معیارهای اخلاقی به حیات خود ادامه بدهند. درحالی که دست نامرئی بازار نتوانسته است در عمل هدف مزبور را تأمین کند و جامعه کنونی با نابسامانیهای بسیاری از جمله مشکلات تخریب جنگل ها و مراتع، آلودگی آب و هوا و بسیاری از مشکلات زیست محیطی مواجه شده است. همچنین فضای رقابتی بازار افزون بر تشدید برخی از بیعدالتیهای اقتصادی در حق نیروی های فعال در عرصه تجارت، موجب پدید آمدن بسیاری از فجایع انسانی و زیست محیطی شده است ناتوانی نیروهای بازار، در جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی تجارت را می توان از مصادیق شکست بازار قلمداد کرد. اقتصاددانان در مواجهه با شکست بازار، به طور معمول ضرورت دخالت دولت را یادآور میشوند.
پرسش پیشرو آن است که آیا دولت میتواند با دخالت مستقیم تاجران را به رعایت موازین اخلاقی مجبور سازد؟ با توجه به شکنندگی گرایش های اخلاقی، استفاده از فشار دولتی نمیتواند آنچنان کارساز باشد. در برابر، این مصداق شکست بازار را میتوان با مهندسی فرهنگی تجارت و بازار ترمیم کرد؛ مهندسی فرهنگی تجارت نوعی سیاستگذاری فرهنگی و در مواردی اقتصادی برای نهادینه کردن روح مسئولیتپذیری اخلاقی در میان صاحبان حرفهها و مشاغل است که شرح و بسط آن مجال دیگری میطلبد.
پرهیز از ربا
از تحولات مهمی که اسلام در زندگی بشر ایجاد کرد «انقلاب اقتصادی» بود.راه های درآمد حرام و نامشروع و ظالمانه را بست و راه فعالیت های اقتصادی سالم و عادلانه و مفید را گشود و درآمد حاصله از ربا را ممنوع و حرام ساخت. رزق حلال و درآمد مشروع، نعمتی الهی است که ثروت های به دست آمده از راه گناه و خلاف حرام است و خوردن آن حرام خواری است و تاثیر سوء بر اخلاق و افکار خود انسان و نسل و فرزندان و خانواده او دارد و در آخرت هم مورد مواخذه قرار خواهد گرفت.
امام صادق(ع) می فرماید که ربا 70 جز دارد و ضعیف ترین آن همانند آن است که مرد با مادر خود در خانه خدا جمع شود. اسلام شدیداً تمامی مسلمانان را از خوردن ربا برحذر می دارد و تاکید فراوان بر این معصیت عظیم دارد.
دوری کردن از احتکار
یکی از آسیب های امروز در بازار که بسیار هم شایع است مسئله احتکار است و متأسفانه جامعه ما با شرایط اقتصادی خاصی که دارد زمینه برای این امر دارد. پنهان نمودن اجناس مورد نیاز جامعه و منتظر گران شدن آن کالا احتکار می باشد و این کار شایسته مسلمین نیست و حتی اگر همه بهای آن کالا را صدقه دهم کفاره عمل انسان نخواهد شد.
پرهیز از غش
غش در معامله یعنی پنهان نمودن عیوب کالا یا بهای آن. چنین عملی از گناهان کبیره محسوب میشود و معامله و استفاده آن را حرام می نماید. هر تاجری باید به قدری که می تواند پاسخگوی حوادث و احتمالات در امر تجارت باشد وارد عرصه بازار گردد به تجارت بپردازد و پا را از گلیم خود فراتر نبرد که این خود یکی از خطرناک ترین باتلاقی است که تاجر در آن در صورت عدم رعایت غرق میشود این ریسک ها که در تجارت اتفاق می افتد علاوه بر اینکه سرمایه تاجر را تهدید می کند می تواند آثار منفی بر روح و روان تاجر باقی بگذارد.
گرانفروش نبودن
آدمی هر آنچه که برای خود می پسندد برای دیگری هم باید بپسندد و فروشندگان یا تاجر هر چیزی را به قیمت و ارزش واقعی باید به خریدار بفروشد تا طرف مقابل هم دچار ضرر و زیان نگردد و رعایت انصاف و عدم گرانفروشی از سوی فروشنده در همه حال لازم و ضروری است برای کامل شدن بحث بد نیست به بهترین تجارت اشاره شود که اتفاقاً مهم ترین آن است و آن تجارت برای آخرت است.در این تجارت، ثمن و مثمن دنیا و آخرت می باشد گاهی تاجر دنیا را به آخرت می فروشد و گاه برعکس عمل می نماید و عدم اعتقاد به آخرت نداشتن ایمان به قیامت و جهان پس از مرگ است.این ضعف و کمبود باعث میشود در زندگی دنیوی انسان را در غفلت و بی خبری نگاه دارد و از پرداختن به مسایل معنوی در کنار مسایل مادی در تجارت باز دارد و وقتی کسی به قیامت ایمان نداشته باشد و بر این عقیده باشد که دنیا بگذرد حال تا آخرت چه میشود مهم نیست، در زندگی خود رعایت هیچگونه موازین شرعی، عرفی و عقلی را نمی کند و همتش این است که دنیایش آباد و بر وفق مرادش باشد چه خوش است که در این بیع و شراء دنیا کالا و آخرت بهای آن باشد و چه تجارتی از این خرید و فروش بالاتر و پرسودتر؟
حضرت علی (ع) می فرماید: کسی که خود را به غیر بهشت بفروشد به نفس خویش ستم نموده است. بنابراین کالای در این تجارت گذشت از خود و از لذت های دنیوی و مزین شدن به اعمال صالحه می باشد زیرا در این بازار جز چنین کالایی هیچ جنسی مشتری ندارد
نتیجهگیری
فلسفه اخلاق تجارت، بهعنوان یکی از ریشهای ترین مباحث اساسی اخلاق حرفهای کسب و کار همواره مورد بحث و گفتگو بوده است. از یک سو، برخی اقتصاددانان سخن از اخلاق در فضای تجارت را نادرست قلمداد کرده و به کارکرد دست نامریی بازار و همچنین قانون در جلوگیری از ناهنجاریهای اخلاقی استناد کردهاند. در مقابل، گروهی دیگر از پژوهشگران حوزه اخلاق تجارت، معتقدند که فشارهای قانونی و بازاری نمیتواند از بروز مشکلات اجتماعی و اخلاقی در فضای کسب و کار جلوگیری کند. علاوه بر این، تحقق اهداف اجتماعی تجارت بدون اخلاق کسب و کار میسر نیست
رویکرد اخیر به اخلاق تجارت را میتوان در قالب دو گرایش کارکردگرایانه و متعالی در فلسفه اخلاق کسب و کار بررسی نمود. بر اساس گرایش کارکرد گرایانه، فلسفه وجود اخلاق کسب و کار را میباید در چارچوب کارکرد آن در فضای تجارت و داد و ستد تحلیل کرد. بر این اساس، رعایت اخلاق از آن رو برای تجارت مفید است که میتواند موجب افزایش سود تجّار شود. این نگاه کارکردگرایانه، موجب شکنندگی اخلاق کسب و کار میشود و به گسترش نگاه ابزارگرایانه در تجارت میانجامد. اگر زیربنای اخلاق تجاری منفعت فردی باشد، هر فرد میتواند با زیر پا گذاشتن اخلاق و امید به اینکه دیگران اخلاق را رعایت می کنند، منفعت خود را بیشینه نماید؛ فرایندی که سرانجام به عدم رعایت اخلاق توسط اکثریت افراد جامعه میانجامد توجه به این نکته در ادبیات اخلاق حرفهای موجب شکل گیری انتقاداتی نسبت به رویکرد ابزاری به اخلاق کسب و کار شده است. بر این اساس، استدلال شده است که مشتری مداری ابزارانگارنه، نمی تواند هدف سودآوری در کسب و کار را به دنبال داشته باشد. در مقابل، مشتری مداری اصیل، که مبتنی بر احترام اصیل به مشتریان است، به صورت غیرمستقیم به رونق تجارت و افزایش سود میانجامد. در این راستا، نکته مهم آن است که چگونه میتوان از یک تاجر خواست که با انگیزه درونی و بدون هیچ چشم داشتی در مسیر تحقق مشتری مداری اصیل گام بردارد؟
این مشکل را میتوان با اتخاذ رویکردی اسلامی به اخلاق تجارت، بهعنوان نوعی نگرش دینی حل نمود. اسلام تلاش دارد تا با گسترش نگاه انسان ها نسبت به بُعد زندگی (توجه به دنیای پس از مرگ)، امانتدار پنداشتن آنان نسبت به نعمتهای الهی، و همچنین تعریف هویت دینی برای صاحبان کسب و کار به کسب و کار رنگ و بوی الهی و عبادی بخشد.
این چارچوب فکری میتواند زمینه شکلگیری مشتری مداری اصیل و اخلاق متعالی کسب و کار، مبتنی بر رویکردی اصیل و فراکارکردگرایانه به اخلاق کسب و کار، را فراهم آورد. این جهت گیری در جای جای متون اسلامی و سیره معصومان(ع) به چشم میخورد. تلاش برای نهادینه کردن ارزشهایی از جمله انصاف و ایثار در بازار، بینگر رویکرد متعالی اسلام به اخلاق کسب و کار دارد توجه به رویکرد یکپارچه و فراکارکردگرایانه فلسفه اسلامی اخلاق تجارت، میتواند جهت گیری مطلوب در سیاست گذاری اخلاق کسب و کار را متأثر سازد. بر این اساس، گسترش ارزشهای اخلاق کسب و کار اسلامی در جامعه میباید با درونی سازی غیر ابزاری ارزشهای اخلاق کسب و کار و با بهره گیری از ابزارهای تربیت دینی صورت گیرد. این رویکرد میتواند بر چگونگی نگارش نظام نامههای اخلاقی کسب و کار، سازمان دهی دورههای آموزشی اخلاق حرفهای، سیاست گذاری تبلیغات تجاری و جهت گیری نهادهای فعّال در حوزه اخلاق حرفهای مؤثر باشد.
به طور خاص، مسئولیتهای متقابل میان صاحبان حرفهها و مشتریان میتواند با توجه به مفهوم امانت بودن نعمتهای الهی و توجه به مسئولیتهای انسان نسبت به خالق هستی تبیین شودشاید بتوان چالش اساسی در این زمینه را یافتن راهکارهایی کارآمد برای نهادینه کردن اخلاق اسلامی کسب و کار و مهندسی فرهنگی بازار اسلامی دانست. نیل به این هدف، نیازمند بررسی نظری و کاربردی در مورد زمینههای شکلگیری تخلفات اخلاقی در بازار و همچنین طرح و آزمون راه کارهای مناسب برای مقابله با آنها است. این هدف تنها با گسترش مباحث اخلاق تجاری با رویکرد کاربردی و با اتخاذ نگرشی واقع گرایانه به مشکلات اخلاقی موجود در فضای کسب و کار جوامع اسلامی امکانپذیر است.
مطالعات بعدی می توانند به تبیین روشنتر رویکرد اخلاقی خاص اسلام در ارزیابی اخلاق تجارت در مقابل رویکردهایی چون نتیجهگرایی و وظیفهگرایی بینجامند. بررسی و پیشنهاد راه کارهای عملیاتی برای نهادینه کردن اخلاق اسلامی تجارت با استفاده از نهادهایی چون نظام آموزش و پرورش و همچنین رسانههای غیر رسمی همانند صدا و سیما و مطبوعات نیز میتواند به کاربردیترکردن اخلاق اسلامی تجارت کمک نماید.
منابع:
المیزان فی تفسیر القرآن
موانع رشد اخلاق حرفهای در سازمان
معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن
اخلاق اقتصادی از دیدگاه قران و حدیث
آئین تجارت از دیدگاه اسلام؛ موضوع آداب کسب و تجارت
تهیه: حجتالاسلام سجاد نوری، امام جماعت مسجد صاحب الزمان(عج) وهن آباد رباط کریم
برچسبهاپژواک عدالت: اخلاق حرفه ای, سجادحویزاویان, تبلیغات تجاری, اهواز