طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اخلاق ذاتی-اخلاق اکتسابی-

اخلاق ذاتی-اخلاق اکتسابی-


اخلاق ذاتی-اخلاق اکتسابی-

۱۳۹۳/۰۸/۰۱


۳۰۱۱ بازدید

– آیا اخلاقیات نصبی اند یا مطلق؟- آیا تکرار درتثبیت اخلاقیات موثر است؟- آیا اخلاقیات اکتسابی اند یا ذاتی؟- آیا اخلاقیات جنبه ارثی دارند؟

اخلاق ارثی یا اکتسابیکلمه اخلاق از نظر لغت، جمع خلق است. این کلمه زمانی به کار می رود که شخص صفت نفسانی یا ملکه راسخه، و یا حالتی که در نفس او رسوخ کرده، را دارا باشد. در این صورت، افعالی که متناسب با آن صفت هست، بدون نیاز به فکر کردن، سنجیدن از انسان صادر شود. مثلاً خلق سخاوت یک حالت نفسانی است که کسانی که این خلق را دارند در موقع بذل و بخشش دچار تردید نمی شوند بلکه این حالت، انسان را از این که درباره کاری که می خواهد انجام دهد تفکر کند یا شک و تردیدی در انجامش داشته باشد بی نیاز می کند نکته قابل توجه این که در مفهوم خلق، ذاتی و فطری بودن خصلت ملاحظه نشده و هم چنین منشأ این خصلت یا ویژگی آن، مشروط به تکرار عمل نشده است.(1)کلمه اخلاق از نظر اصطلاح علم اخلاق، در دو مورد استعمال می شود؛ 1ـ جائی که شخص عملی را انجام دهد و لو علت آن ملکه راسخه نباشد و حتی با تأمل و فکر انجام شده باشد. 2ـ به عنوان صفت فعل به کار می رود، یعنی کار اخلاقی که منظور تنها صفات نفسانی نیست. وقتی می گویند فلان کار، اخلاقی است، یعنی متصف به فضیلت و خوب است و یا فلان کار غیر اخلاقی است یعنی متصف به رذیله و ناشایسته است.(2)
معادل واژه اخلاق،سیره است که در این مبحث خواهد آمد. در بررسی های بدست آمده اخلاق به معنایی که به آن اشاره شد، امری اجتماعی و فرد کاشف آن است. اخلاق مانند زبان، مذهب و… قبل از فرد اخلاقی وجود دارد و فردِ، داخل آن می شود و با رفتار اخلاقی در آن سهیم می گردد و پس از فرد نیز به وجودش ادامه می دهد. البته اجتماعی بودن به معنای وجود نظامی حاکم بر ارتباطات افراد نیست، بلکه وجود اخلاق در یک جامعه می تواند ساخته و پرداخته یک فرد باشد. اخلاقی که از ناحیه اجتماع همه گیر شده باشد، ضمانت های اجرائی و کاکرد هایش هم اجتماعی است. بنابر این، پس از فرایند درونی شدن اخلاق، هرگاه فرد رفتار اخلاقی داشته باشد آن را متخلق به اخلاق شمرده و این سرشت اجتماعی را به اخلاق نسبت می دهیم. غیر از این مورد، نظام حاکم بر شخص که بر گرفته از غیر اجتماع است، چیزی در مقابل مصلحت اندیشی است. این نظام حاکم، مجموعه رفتار های دائمی فرد است که در زوایای زندگی او تبلور دارد . اگر اخلاق را نظام اجتماعی در نظر بگیریم، از یک سو شبیه حقوق و از سوی دیگر مانند قرارداد و آداب اجتماعی است.(3)
درباره این که آیا اخلاق، فطری و ذاتی است یا نه، بررسی های انجام گرفته است. از آن جا که برخی خُلقیات در هر دوره ای نمود پیدا کرده و پس از آن دوره، شکل و نوع خُلقیات تغییر کرده معلوم می شود که همه خُلقیات ذاتی نیست.(4 )اموری که فطری اند تحت عنوان گرایش ها و امیال انسان مورد بررسی قرار گرفته اند که اصولاً از ویژگی های روحی انسان است. گرایش و کشش، نقش محرک و زایندگی نخستین را در رفتارهای ارادی انسان دارد. میل بر دو گونه است: 1ـ میل طبیعی 2ـ میل شعوری.
گرایش و میل شعوری نیز بر دو گونه تقسیم می شود. اما گرایش های حیوانی(غریزه، حب ذات، تغذیه، غریزه بقا نوع بشر)
2ـ گرایش های انسانی. این گونه تمایلات از روح و انسانیت انسان نشأت گرفته است از جمله این گرایش ها: حقیقت جویی، فضیلت خواهی، زیبایی خواهی، پرستش، جامعه گرایی، جاودانگی، قدرت جویی، می باشد.
فضیلت خواهی: یکی از گرایش های اصیل در حوزه روان، میل و گرایش انسان به فضایل و یا ارزش های اخلاقی است. انسان به صورت طبیعی به ارزش های اخلاقی مانند عدالت، صداقت و همانند آن ها گرایش دارد، چنان که به صورت طبیعی رذایل اخلاقی یا ضد ارزش ها را زشت و ناپسند می داند. درباره این گرایش، و منشأ و ارزش آن، آراء گوناگون و مباحث مبسوطی در فلسفه اخلاق مطرح است، برخی گمان کرده اند به گونه ای بازگشت این گرایش به گرایش مادی و منفعت طلبی است، اما این تصور نابجا است زیرا اگر هیچ گونه منفعت یا سود مادی فرض نشود، باز گرایش به ارزش های اخلاقی وجود دارد و اگر فضیلت خواهی به نوعی به سودجویی باز گردد این سود، سود روحی ـ روانی است نه مادی.(5 )
با این توضیح خلقیات بر دو قسم است. قسمی از آن پایدار است و در تمام ادوار وجود دارد که نشان از فطری بودن است و قسمی هم ناپایدار و مقطعی است، به همین لحاظ خُلقیات، اخلاق ذاتی نیست. البته آن جا که عقل بود و نبود خلقی را تایید کند در پایدار بودن و نبودن آن تأثیر دارد. و سخن پیامبر اکرم(ص) که فرمود:انما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق( 6 )همانا من برای تکمیل مکارم و ارزش های اخلاقی مبعوث شدم روشن می سازد که اخلاق لازمه انسان است. اما نوع آن می تواند تحت تأثیر شرایط و موقعیت زمان و مکان تغییر کند و پیامبر اکرم(ص) آمدند تا کرامت های اخلاقی را تمام کنند. اخلاق از نظر مکتب ما اخلاق دین است. نه اخلاق عادتی، رفتاری و رسومی، و نه حتی آن مواردی که برخی جزو فطریات مطرح می کنند. پس اخلاق فردی یک نوع خلقیاتی است که می تواند بر اساس وراثت، آداب اجتماعی، و یا شرایط تربیتی بوجود آید، اما خلق و اخلاق مکتبی آن است که انسان بر اساس خواسته دین و مکتب پایبند باشد. در اخلاق مکتبی قیود زمان، مکان، سود جویی و… مطرح نیست. این جا است که می توان گفت اگر بر اساس تعلیمات دینی خلقیاتی در افراد پدیدار شد، آن اخلاق اکتسابی است. مثلاً درباره تولّی و تبرّی که از اخلاق دینی است وجود حبّ و بغض منشأ رفتار و حالتی می شود که در آن حالت، شخص متخلق نشان می دهد که دارای حب و بغض است. این حبّ و بغض به خاطر وجود دستور هایی است که در آن از فرد مکتبی خواسته شده که نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها بی تفاوت نباشد.(7)
خلاصه: اخلاق لغوی، اخلاقی است که فطری نیست و نیز فکر کردن و تردید داشتن ندارد. اخلاق اصطلاحی حتی با تأمل هم اخلاق است. در اخلاق از یک سو پای فطرت به میان آمده تا نشان دهد انسان و اخلاق لازم و ملزوم اند. فطرت اصل فضیلت خواهی را تأیید کرده اما به شیوه آن کاری ندارد پس اجتماع، خانواده، زمان، مکان و حتی دین می تواند منشأ خَلق یک خُلق باشد آن چه در دین مطرح شد وجود خلقیاتی است که غایت آن دین مداری است و اخلاق، مکتبی اخلاقی است که در آن به انسان یاد می دهد تا چگونه زیستن را تجربه کند و حتی چگونه مردن را نیز انتخاب کند. اخلاق دینی ـ مکتبی نوعی اخلاق اکتسابی است که در آن فرد با خواسته های دین آشنا شده و افعال و رفتارش را مطابق با آن تنظیم می کند. غیر از دین، محیط و موقعیت های خاص می تواند خلقیاتی را برای انسان اکتسابی کند. مثلاً شرائط اقلیمی در مناطق کویری خصلت های قناعت، صرفه جویی، ایثار گری، ذخیره سازی را تعبیر می کند و شرائط ویژه حاکم بر دوره سربازی روحیه و خلقیات، سحر خیزی، حراست از خود، نظم، دفاع و… را در انسان رشد می دهد. آن چه در اخلاق فطری مورد نظر است گرایش های یکسان انسان هاست و آن چه در اخلاق اکتسابی مطرح است، خصلت های فردی است. در نگاه عامیانه به اخلاق، دست کم شرطی که در آن مورد توجه است تکرار عمل یا اصرار بر آن است. در غیر این صورت به عنوان یک فعل توصیفی مورد قضاوت قرار می گیرد. یکی از کلمات معادل اخلاق واژه سیره است. این کلمه در اصطلاح فن، حالت انسان، یعنی نوع خاص و رفتار و عمل او است. از این رو بسیاری سیره را، معنای طریقه، هیات، و حالت دانسته اند .(8) این تعریف با شناختی که از اخلاق لغوی بیان شد، هماهنگ است. در کنار این واژه، علم سیره شناسی است. شناخت اصول، روش ها و سبک های گوناگون افراد در رفتار و کردارشان را سیره شناسی گویند. بنابر این در سیره و سیره شناسی آن چه موضوع بحث قرار می گیرد حالت و کردار افراد است. منظور از حالت، وجود وضعیتی ثابت در افراد است که این حالت سبب بروز کردار هایی در همان راستا است. (9 )در خصوص نیاز انسان به فضیلت که در نهاد او تعبیر شده، وجود اسوه و الگو امری ضروری به نظر می رسد به همین خاطر در قرآن وجود پیامبر(ص) را به عنوان اسوه و الگو معرفی می کنندلقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه؛ (10)مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود… این آیه در قرآن بر ضرورت وجود اسوه به نکته ای دیگر اشاره می کند که این اسوه از همه جهات می تواند الگو باشد. زیرا واژهحسنه از لحاظ لغت اطلاق دارد. (11 )و می رساند که پیامبر(ص) علاوه بر مسائل اخلاقی، می تواند الگویی برای سیاست، قضاوت، مدیریت جامعه، خانواده و … باشد و همگان می توانند از آن اسوه حسنه بهره مند شوند.
اخلاق نسبی یا مطلق
اگر اخلاق مطلق باشد معنایش این است که یک خوی یا خصلت اخلاقی برای همه وقت و همه کس و در همه شرایط اخلاقی است همچنان که در همه جا و در نزد هر کس عدد چهار، دو برابر عدد دو می باشد. اما اگر نسبی باشد بدین معناست که هیچ خصلت و خویی را نمی توان به طور مطلق توصیه کرد و آن را در همه زمان ها و مکان ها و در همه شرایط و برای همه افراد صادق دانست.
انسان نمی تواند قایل به اخلاق باشد و در عین حال اخلاق را متغیر و نسبی بداند. یعنی اخلاق از نظر اصول ثابت است. زیرا ما یک اصول اخلاقی داریم و یک فروع. چه طور می توان صداقت، خیرخواهی، امانت، شجاعت، استقامت، ایثار و از خودگذشتگی و فداکاری را معانی نسبی و محدود دانست و گفت اینها مربوط به زمان معین است و آن زمان که بگذرد از بین می روند؟
اصول اخلاق، اصولی ثابت و فطری و مشترک میان همه انسانها در همه زمان هاست. البته فروع گاهی تغییر می کند، یعنی آن اصول ثابت در هر وضع جدید و متغیری قانون فرعی خاصی را به وجود می آورد، مثلا آیه شریفه «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه» (انفال، آیه 60) بر یک اصل ثابت و دایمی در مورد مسلمانان دلالت دارد و آن آمادگی نظامی مسلمین در هر زمان در برابر دشمنان است.
از طرف دیگر در سنت پیامبر(ص) دستوراتی رسیده که در فقه به نام «سبق و رمایه» معروف است، یعنی دستور داده اند که خود و فرزندانتان تا حد مهارت کامل فنون اسب سواری و تیراندازی را یاد بگیرید اسب دوانی و تیراندازی جزء فنون نظامی آن عصر بوده است. حال باید توجه داشت که «سبق و رمایه» یعنی اسب سواری و تیراندازی فرعی از اصل کلی و ثابت آمادگی دفاعی و نظامی در برابر دشمنان است که آیه
«واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل» (انفال، آیه 60) بر آن دلالت دارد. یعنی تیر و شمشیر و نیزه و کمان و قاطر و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد، آنچه اصالت دارد، نیرومند بودن مسلمانان در برابر دشمنان است اما لزوم مهارت در تیراندازی و اسب دوانی مظهر یک احتیاج موقت و متغیر است و به تناسب عصر و زمان تغییر می کند و با تغییر شرایط تمدن چیزهای دیگری از قبیل تهیه سلاح های گرم امروزی و مهارت و تخصص در به کار بردن آنها، جای آنها را می گیرد. باید توجه داشت که مطلق بودن اخلاق را با مطلق بودن فعل اخلاقی نباید اشتباه کرد. یعنی روی یک فعل نمی شود تکیه کرد و گفت همیشه این فعل اخلاقی است، همچنان که نمی شود گفت همیشه این فعل ضد اخلاق است و غالبا خیال می کنند که لازمه اخلاق مطلق و ثابت این است که افعال را از اول دسته بندی کنیم، یک دسته کارها را اخلاقی ودسته ای دیگر را غیر اخلاقی بدانیم ولی خیر چنین نیست، یعنی ممکن است یک فعل از نظری اخلاقی و از نظر دیگر غیر اخلاقی باشد.
این که رفتار مطلق است یا نسبی غیر از این است که اخلاق مطلق است یا نسبی مثلا سیلی زدن به یتیم آیا فعل اخلاقی است یا غیر اخلاقی؟ در جواب باید گفت نمی توان حکم به خوب بودن یا نبودن و اخلاقی یا غیراخلاقی بودن آن کرد. چون گاهی سیلی به یتیم به قصد ادب کردن اوست و این کار خوب و اخلاقی است ولی گاهی به قصد آزار و اذیت اوست که در این صورت کاری بد و غیر اخلاقی است، پس سیلی زدن به یتیم حکم مطلق ندارد که مطلقا خوب یا مطلقا بد باشد (ر.ک: کتاب های فطرت و نظام حقوق زن در اسلام (بخش چهارم) و کتاب تعلیم و تربیت در اسلام (بخش بررسی نظریه نسبیت اخلاق) از آثار شهید مطهری).
اخلاق از نظر اسلام، امرى نسبى نیست و ارزش هاى آن ثابت است. عدالت، تقوا، عفاف و… اصول لایتغیرى است که به هیچ وجه از دیدگاه اسلام نسبى و قابل تغییر نیست؛ چرا که اخلاق در اسلام متکى بر وحى است و وحى مستندبه علم مطلق الهى است، نه متکى بر آرا و اندیشه هاى بشرى که همواره در حال تغییر و تحول است.
وجود استثناء به دلیل وجود مصلحت اقوی نیز باعث نسبیت اخلاق نمی شود و با آن منافات ندارد. دروغ یک ضد ارزش ثابت و مطلق است و تمامی انسان ها آن را زشت می دانند و از صداقت ستایش می کنند. حال آیا این رویکرد ثابت به اخلاق می تواند موجب آن شود که فرد اسیری در جنگ تمامی اسرار کشور و نظام اش را به دشمن صادقانه لو دهد و بگوید. خیر اسلام هم اجازه چنین کاری را نمی دهد و در موارد استثنا دروغ اگر چه ذاتا خوب نیست، حتی اسلام استثنائا آن را واجب می داند.
اینکه از نظر شرعی دروغ مفسده دارد و حرام است، ولی گاهی به خاطر حفظ نظام که مصلحت بالاتری است واجب می شود، باعث نمی شود که دروغ در این موارد کار نیک و اخلاقی و ارزشی تلقی شود، بلکه ضد ارزشی است که در این موقعیت انجام آن شرعا واجب شده است.
خلاصه کلام اینکه فطرت مهمترین و بهترین دلیل بر مطلق بودن اخلاق است, فطرت هیچ کس دروغ بیمورد را نمی پسندد, چنانکه صداقت را تحسین می کند.
پی نوشت ها:
1. مصباح، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاقی، چاپ موسسه اطلاعات، 1376، ص 9.
2. همان، ص 10.
3. ویلیام کی، فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، موسسه فرهنگی طه، چاپ 76، ص 29 ـ 31.
4. در سوره شمس آیه 1 خداوند می فرماید:فالهمها فجورها و تقواها این آیه می رساند که در وجود انسان گرایش هایی تعبیر شده تا نفس به کمک عقل(ظاهری، باطنی) بتواند به کمال دست یابی داشته باشد.
5. جمعی از نویسندگان، فلسفه تعلیم و تربیت، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ج 1، ص 436 ـ 438 چاپ 72(سمت)
6. محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، 1408 هـ.ق، ج 11، ص 187.
7. دکتر مظلومی، رجبعلی، تربیت معنایی، انجمن اولیا و مربیان، چاپ 75، ص 54 ـ 56.
8. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 340.
9. دانشنامه امام علی(ع) ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، جمعی از نویسندگان، ج10.
10. احزاب / 21.
11. اطلاق در مقابل مقید است هرگاه کلمه ای دارای قید باشد آن را مقید گویند مثلاً نماز جمعه، فقط مراد نمازی است که در روز جمعه می خوانند اما کلمهنماز هر نمازی را شامل است حتی نماز جمعه را. این کلمه ای که می تواند شامل همه نمازها شود، را اطلاق(و یا مطلق) گویند.(اصول فقه مرحوم مظفر، ج1.
نویسنده قسمت نخست: محمد غفرانی
منبع قسمت نخست: سایت اندیشه قم
در مورد مطلق یا نسبی بودن اخلاق مطالب مفیدی در سایت در بخش اخلاق است که می توانید به آن رجوع نمایید.
موفق باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد