۱۳۹۳/۰۷/۲۸
–
۲۳۷ بازدید
با سلام، در مورد رابطه اخلاق و منفعت در سیاست خارجی و روابط بین الملل باید گفت: بر اساس مکاتب، جهان بینی ها و ایدئولوژی ها این رابطه متغیر می باشد. رابطه اخلاق و منفعت در روابط خارجی بر اساس اندیشه اسلامی متفاوت از اندیشه لیبرالی است. در سیاست خارجی دولت اسلامی اخلاق محوری حاکم است در حالی که اساساً سیاست خارجی لیبرالی نه به لحاظ نظری و نه به لحاظ عملی، تقیّدی به اخلاق نداشته است. به لحاظ نظری، پایبندی به ارزشهای اخلاقی از منظر لیبرالیسم، تنها در صورت سودمندی موجّه و منطقی است.
با سلام، در مورد رابطه اخلاق و منفعت در سیاست خارجی و روابط بین الملل باید گفت: بر اساس مکاتب، جهان بینی ها و ایدئولوژی ها این رابطه متغیر می باشد. رابطه اخلاق و منفعت در روابط خارجی بر اساس اندیشه اسلامی متفاوت از اندیشه لیبرالی است. در سیاست خارجی دولت اسلامی اخلاق محوری حاکم است در حالی که اساساً سیاست خارجی لیبرالی نه به لحاظ نظری و نه به لحاظ عملی، تقیّدی به اخلاق نداشته است. به لحاظ نظری، پایبندی به ارزشهای اخلاقی از منظر لیبرالیسم، تنها در صورت سودمندی موجّه و منطقی است. معیار وجود «سودمندی» در ارزشگذاریهای اخلاقی، در کنار استلزاماتی که دموکراسی برای لیبرالیسم فراهم ساخته، موجب شده است نوعی انفکاک عملی میان سیاست داخلی لیبرالی و سیاست خارجی لیبرالی به وجود بیاید. به عبارت دیگر، لیبرالیسم در اعمال منویاتش در عرصة سیاست داخلی، با محذوراتی همانند قانون اساسی، قواعد دموکراسی و ضرورت جلب افکار عمومی مواجه است و به همین دلیل، ناچار است تا حدی حریم اخلاق و حقوق مردم را پاس بدارد. این در حالی است که لیبرالیسم در عرصة سیاست خارجی، به دلیل فقدان چنین محذوراتی، با خلوص بیشتری عمل میکند و با تعیین سود مادی، به عنوان غایت حکومت، دست دولتها را در رسیدن به این هدف باز گذاشته است. آنها میتوانند از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف سود گروهی یا ملّی از دو شیوة «فریب» و «خشونت» بهره جویند. به دلیل وجود همین مختصات است که میتوان سیاست خارجی لیبرالی را آینة تمامنمای اخلاق ماکیاولی در عصر حاضر بهشمار آورد. حکومتهای لیبرالی در جهت توصیههای ماکیاول، در حالی که از یکسو، خود را مدافع حقوق بشر، آزادی و دموکراسی معرفی میکنند، از سوی دیگر، بدترین جنایتها را در قالب جنگ، ترور، اشغال سرزمینها، سرکوب حرکتهای مردمی مستقل، و دفاع از دیکتاتورهای وابسته، مرتکب میشوند. سیاست خارجی لیبرالی بر اساس چهار ضلع «نژادپرستی»، «سودگرایی»، «فریب» و «خشونت» عمل میکند: بر اساس ضلع نخست، لیبرالیسم مولّد حس برتربینی است. لیبرالها بر اساس همین آموزه، برای خود حقّ سروری، و برای دیگر مردمان وظیفة خدمتگذاری قایلند. (انسانشناسی) بر اساس ضلع دوم، هدف اصلی حکومت تنها جلب منافع مادی است. (غایتشناسی) بر اساس ضلع سوم، توسّل به فریب، قلب واقعیتها، استفادة ابزاری از دین، اخلاق و ارزشها برای رسیدن به هدف، مجاز و بلکه لازم است. (روششناسی) و بر اساس ضلع چهارم، به موازات فریب و یا در طول آن، توسّل به خشونت، بدون ملاحظة ارزشهای اخلاقی و حقوقی مجاز و بلکه ضروری است. در حالی که بر اساس سیاست خارجی اخلاق محور دولت اسلامی هیچ کدام از این موارد قابل قبول نیست. در مقایسه رویکرد منفعت محور لیبرالی با اخلاق محور اسلامی گفتنی است: یکی از اولین عواقب و پیامدهای اتخاذ رویکرد منفعتمحور شعلهور ساختن آتش احساسات ملیگرایانه افراطی است. بسیاری از جنگها و منازعات خونین میان کشورهایِ مختلف در طول تاریخ، نتیجة دامن زدن به ملیگرایی افراطی با توجیه حفظ و کسب منافع حداکثری برای ملتی است که دولتش به اسم ملیگرایی بر سر کار آمده و آن را شعار خود ساخته است. در حالی که اولین و شاید مبناییترین پیامد رابطه و تعامل اخلاقمحور میان کشورها محدود ساختن شدید دایره و حوزة منافع ملی است. به عبارت دیگر، در یک رویکرد اخلاقمحور دامنة منافع ملی محصور در مرزهای ملی کاهش و دامنه و حوزة منافع فراملی و بینالمللی گسترش مییابد. در کنار ملیگرایی، قومگرایی افراطی نیز همواره از تبعات اتخاذ سیاست منفعتمحور بوده است. تضمین منافع قومی همیشه از اولین و بارزترین مصادیق و درعینحال، راحتترین توجیه برای هرگونه اقدامی به بهانة حفظ منفعت و منافع اقوام خاص در طول تاریخ بوده است. در حالی که بر مبنای رویکرد اخلاقمحور تکریم نفس بشر فارغ از نژاد، قومیت و ملیت و مقدس شمردن نفس آدمی فارغ از ملیت، قومیت و ملاحظات نژادی و جنسیتی به یک اصل مهم در روابط میان ملتها و دولتها تبدیل میشود. در چنین رویکردی جان آدمیان ارزش یکسانی خواهد داشت و میان جان یک شهروند افغانی، سودانی، آمریکایی و سوئیسی تفاوتی موجود نخواهد بود. همچنین باید گفت: توجیه هرگونه تضییع حقوق دیگر ملتها در جهت منافع چند کشور خاص و توسل به جنگ، یکی از اسفبارترین پیامدهای رویکرد منفعتمحور در روابط بینالملل است. فارغ از اینکه سیاستهای منفعتمحورانة این دولتها منجر به چه حجم عظیمی از آتشافروزیها و یا قتلعامها شده باشد، مجریان این سیاستها در اولین گام برای توجیه عملکرد خود به این واژگان متوسل میشوند که آنچه را که ما انجام دادیم، در دفاع از کشور و ملتمان بود و هرگز از آنچه در نتیجة آن به وقوع پیوست، پشیمان نیستیم. مثال بارز این پدیده در توجیه حمله به افغانستان و اشغال عراق توسط آمریکا و بریتانیا بود. بهویژه در مورد عراق، علیرغم اینکه ادعای واهی آمریکا و انگلستان در وجود سلاحهای کشتارجمعی در عراق هیچگاه اثبات نشد، امّا رهبران این دو کشور در پاسخ به افکار عمومی جهان و حتی کارگروههای تحقیق و تفحص همواره بر درست بودن تصمیم خود در حمله به عراق و قتلعام صدها هزار انسان بیگناه اصرار میورزیدند و آن را در چارچوب دفاع از منافع کشورهایشان قلمداد میکردند. در تقابل با رویکرد منفعتمحور اتخاذ یک رویکرد اخلاقمحور منجر به تقلیل رفتارها و سیاستهای منجر به جنگ در نظام بینالملل میگردد. کاسته شدن از دامنه و چه بسا ریشهکن شدن رفتار خودخواهانه در جوامع بشری و اهمیت قائل شدن یکسان برای آزادی و رفاه دیگر جوامع، از دیگر پیامدهای مثبت این رویکرد است. از میان رفتن زمینهها و عوامل بروز جنگ و منازعه میان ملل و اقوام گوناگون شاید مهمترین و از کاربردیترین و ملموسترین نتایج و دستاوردهای مثبت تحقق رویکرد اخلاقمحور در روابط بینالملل است. بلای خانمانسوز جنگ تاریخچهای به قدمت کهنترین تمدنهای بشری دارد و متفکران هر عصر و دورانی به دنبال یافتن راه حلی برای ریشهکن کردن این مصیبت فاجعهبار بودهاند. اگر رویکرد اخلاقمحور در نظام بینالملل تنها و تنها همین یک دستاورد جلوگیری از بروز جنگها را برای بشریت به ارمغان بیاورد، این ارزش را دارد که فارغ از هزینهای که برای آن پرداخت میشود، نسلهای بشر یکی پس از دیگری برای تحقق آن تلاش و کوشش کنند. منابع جهت مطالعه بیشتر در این زمینه: 1- کتاب اخلاق و روابط بین الملل، نوشته مهدی ذاکریان، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، 1390. 2- مقاله اخلاق و جایگاه آن در سیاست خارجی لیبرالی، نوشته حمزهعلی وحیدی منش، احمد واعظی، فصلنامه معرفت، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان1390. 3- مقاله نسبت بین اخلاق و منفعت در روابط بین الملل، نوشته محمد حسن خانی، دو فصلنامه علوم سیاسی، دوره 6، شماره 11، دانشگاه امام صادق(ع)، بهار 1389. 4- مقاله اخلاق، سیاست خارجی و روابط بین الملل، نوشته عباس ملکی.