طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ادوار پنج گانه عمر آدمي

ادوار پنج گانه عمر آدمي

سوره حديد، آيه 20: (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ).

  از آنجا كه حب و علاقه دنيا سرچشمه هر گناه و “راس كل خطيه” است، قرآن كريم «از اين زاويه» در ترسيم گويايى از وضع زندگى دنيا و مراحل مختلف آن، و انگيزه ‏هاى حاكم بر هر مرحله را ارائه داده است، مى ‏فرمايد: “بدانيد زندگى دنيا تنها بازى، و سرگرمى، و تجمل پرستى، و تفاخر در ميان شما، و افزون ‏طلبى در اموال و فرزندان است”.
به اين ترتيب” غفلت” و” سرگرمى” و” تجمل”” تفاخر” و” تكاثر” دورانهاى پنجگانه عمر آدمى را تشكيل مى‏ دهند.
نخست “دوران كودكى” است كه زندگى در هاله ‏اى از غفلت و بي خبرى و لعب و بازى فرو مى‏ رود.
سپس مرحله “نوجوانى” فرا مى‏ رسد، و سرگرمى جاى بازى را مى‏ گيرد، و در اين مرحله انسان به دنبال مسائلى است كه او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدى دور دارد.
مرحله سوم مرحله “جوانى” و شور و عشق و تجمل پرستى است.
از اين مرحله كه بگذرد مرحله چهارم فرا مى‏ رسد و احساسات “كسب مقام و فخر” در انسان زنده مى ‏شود.
و سرانجام به مرحله پنجم مى ‏رسد و در اين مرحله به فكر افزايش مال و جمع ثروت مى ‏افتد.
مراحل نخستين تقريبا بر حسب سنين عمر مشخص است ولى مراحل بعد در افراد كاملا متفاوت مى ‏باشد، و بعضى از آنها، مانند مرحله تكاثر اموال، تا پايان عمر ادامه دارد، هر چند بعضى معتقدند كه هر دوره ‏اى از اين دوره‏ هاى پنجگانه هشت سال از عمر انسان را مى ‏گيرد، و مجموعا به چهل سال بالغ مى‏ گردد، و هنگامى كه به اين سن رسيد شخصيت انسان تثبيت مى‏ گردد.
اين امر نيز كاملا ممكن است كه بعضى از انسانها شخصيتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف گردد، و تا پيرى در فكر “بازى و سرگرمى و معركه گيرى” باشند، و يا در دوران تجمل پرستى متوقف گردد، و ذكر و فكرشان تا دم مرگ فراهم كردن خانه و مركب و لباس زينتى باشد، اينها كودكانى هستند در سن كهولت و پيرانى هستند با روحيه كودك! سپس با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگى دنيا را در برابر ديدگان انسانها مجسم ساخته، مى‏ فرمايد:” همانند بارانى است كه از آسمان نازل مى‏ شود، و چنان زمين را زنده مى ‏كند كه گياهانشان زارعان را در شگفتى فرو مى‏ برد، سپس خشك مى ‏گردد، به گونه ‏اى كه آن را زرد رنگ مى‏ بينى، سپس درهم شكسته و خرد و تبديل به كاه مى‏ شود”! (كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً).
” كفار” در اينجا به معنى افراد بى ايمان نيست، بلكه به معنى كشاورزان است، زيرا اصل معنى” كفر” به معنى” پوشاندن” است، و چون كشاورز بذر افشانى كرده و آن را زير خاك مى ‏پوشاند از اين رو به او “كافر” مى ‏گويند، لذا گاهى كفر به معنى قبر نيز آمده است چون بدن ميت را مى ‏پوشاند، و گاه به شب نيز” كافر” گفته مى ‏شود چرا كه تاريكي اش همه جا را مى ‏پوشاند.
” حطام” از ماده “حطم” به معنى شكستن و خرد كردن است، و به اجزاى پراكنده كاه “حطام” گفته مى ‏شود كه همراه تند باد به هر سو مى‏ دود.
آرى مراحلى را كه انسان در طى هفتاد سال يا بيشتر طى مى‏ كند در چند ماه در گياهان ظاهر مى‏ شود، و انسان مى ‏تواند بر لب كشتزار بنشيند و گذشت عمر، و آغاز و پايان آن را در ديدارى كوتاه بنگرد.

منبع:

تفسير نمونه، ج‏23، ص 351  

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد