طلسمات

خانه » همه » مذهبی » از چه راه‌هایى میلاد حضرت مهدى علیه السلام به اثبات مى رسد؟

از چه راه‌هایى میلاد حضرت مهدى علیه السلام به اثبات مى رسد؟


از چه راه‌هایى میلاد حضرت مهدى علیه السلام به اثبات مى رسد؟

۱۳۹۳/۰۳/۲۳


۳۸ بازدید

از چه راه‌هایى میلاد حضرت مهدى علیه السلام به اثبات مى رسد؟

میلاد حضرت حجت با ایامى مقارن بود که خلفاى جابر عباسى بر ممالک اسلامى سیطره داشتند و به مصداق روایات معصومین و بنا به نوشته ى عموم مورّخین، چون بشارت نهضت کوبنده ى او به گوش آن دژخیمان جورپیشه رسیده بود، در کمین بودند تا هرگونه اثرى از قائم آل محمد یافتند، نابودش کنند. چنان که متوکل عباسى در سال ۲۳۵ ه.ق فرمان داد تا حضرت هادى و بستگانش از مدینه به سامراء (پایتخت حکومت) احضار شده در محله ى (عسکر) سکنى گزینند و تحت نظر باشند.

از چه راه‌هایى میلاد حضرت مهدى علیه السلام به اثبات مى رسد؟

میلاد حضرت حجت با ایامى مقارن بود که خلفاى جابر عباسى بر ممالک اسلامى سیطره داشتند و به مصداق روایات معصومین و بنا به نوشته ى عموم مورّخین، چون بشارت نهضت کوبنده ى او به گوش آن دژخیمان جورپیشه رسیده بود، در کمین بودند تا هرگونه اثرى از قائم آل محمد یافتند، نابودش کنند. چنان که متوکل عباسى در سال 235 ه.ق فرمان داد تا حضرت هادى و بستگانش از مدینه به سامراء (پایتخت حکومت) احضار شده در محله ى (عسکر) سکنى گزینند و تحت نظر باشند.

و نیز معتمد عباسى به شدت در پى یافتن نوزاد امام عسکرى بود و به گروهى مفتّش و قابله تکلیف کرده بود که منازل علویین و به ویژه خانه امام حسن را گاه و بى گاه بازرسى کنند تا اگر نوزادى یافتند – که گمان مى رفت موعود مسلمین باشد – او را بى درنگ نابود نمایند. و از این جهت است که در احادیث، ولادت پنهانى قائم را به تولّد مخفى موسى تشبیه و تمثیل نموده ‌اند. عبارات زیر از کتاب مفاضات ص 55 حاکى از همین امر مى باشد: «و بنوامیه همیشه منتظر آن بودند که آن شخص موعود که از سلاله ‌ى حضرت محمّد خواهد آمد و موعود است، او را به دست آرند و نابود کنند؛ زیرا نهایت خوف را از ظهور و مظهر موعود داشتند و هر جا نفسى را از سلاله ى حضرت محمد یافتند که در انظار محترم بود، او را هلاک نمودند.». گذشته از این، به شهادت روایات، میلاد مهدى و نیز نشو و نماى او بایستى پنهان و پوشیده می‌ماند تا آن که حضرتش گرفتار حکام ستمکار نشده و ناچار به بیعت به ایشان نشود.بارى حضرت حجّت در شب نیمه شعبان سال 255 از مادر گرامى اش نرجس – که شاه دختى رومى و اسیر سپاه اسلامى و همسر حضرت عسکرى بود – به دنیا آمد و بنا به مصالح و ضروریاتى در نرجس تا هنگام زایمان، آثارخارجى حمل هویدا نبود و لذا کسى از آبستنى وى آگاهى نیافت و فقط در آن شب حسّاس تاریخى، امام عسکرى از عمّه ى گرامى اش حکیمه خاتون، خواستار شد تا بماند و یاور زایمان ملکه ى کنیزان باشد. و چنین بود که مهدى(عج) پنهان از مردم تولد یافت و رشد کرد. از آن جا که پنهانى ولادت حضرت قائم، دستاویز برخى مخالفین براى انکار وجود آن بزرگوار شده، ذیلاً براهینى چند بر وقوع تولد مهدى می‌آوریم: 1 – احادیث بسیارى دلالت دارند بر اینکه قائم منتقم فرزند بلافصل حضرت عسکرى و نوه ‌ى امام هادى و پنجمین نسل امام کاظم و پشت نهم سیدالشهداء است و راستى و درستى و صداقت و امانت گویندگان این گونه روایات، خود بنفسه برهان وقوع این ولادت خواهد بود. 2 – با توجه به درگذشت امام حسن عسکرى و نظر به ضرورت وجود امام و حجت زنده در هر عصرى لازم مى آید که پس از ایشان خلف صالحى باقى بماند تا زمین از وجود حجّت و خلیفه ى الهى محروم نباشد. 3 – احادیث فراوانى حاکى از این است که امام ابو محمد حسن عسکرى به طور کتبى و شفاهى به دنیا آمدن جانشین خود را به دوستان مخصوص و شیعیانش اخبار فرموده است: چنان که یکى از اصحاب ارجمند ایشان به نام فضل بن شاذان در کتاب غیبت خود ضمن احادیثى – که دو موردش را مى آوریم – همین حقیقت را گوشزد مى نماید: الف) محمدبن عبدالجبار گوید: از مولایم امام حسن درخواست کردم تاامام و جانشین پس از خود را معرفى کند. فرمود: «همانا امام بعد از من فرزندم مى باشد که هم نام و هم کنیه ‌ى رسول اکرم و آخرین خلیفه و حجت حق متعال است.» آن گاه افزود: «آگاه باش که فرزندم به زودى به دنیا مى آید و سپس از مردم مدت درازى غایب خواهد شد تا آن زمان که دنیا را ستم فراگیرد و پس از آن قیام خواهد کرد.» ب) محمدبن على بن حمزه گوید: از حضرت عسکرى شنیدم که می‌فرمود: «ولى خدا و حجت او بر بندگان و خلیفه ى من، در شب نیمه شعبان سال 255 به هنگام سپیده دم به دنیا آمد.». شیخ صدوق نیز در کتاب اکمال الدین خود از احمدبن حسن قمى روایت مى کند که گفت: از مولاى ما ابومحمد حسن عسکرى نامه اى به جدم احمدبن اسحاق رسید که به خط مبارک در آن مرقوم نموده بود: «فرزندى برایم زاده شد؛ پس خبرش از مردم پوشیده باشد، آن را فقط به خویشان نزدیک یا دوستان خاصّ خود اعلام خواهیم کرد.». 4 – حکیمه خاتون، دختر امام جواد – که بانویى بافضیلت و مورد اعتماد و قابله ى حضرت حجّت بوده – در مواقع متعددى جریان میلاد را به تفصیل بیان داشته است. 5 – جمعى از خدمتکاران امام عسکرى – که از تولد مهدى با خبر شده یا ایشان را در کودکى در خانه پدرش دیده اند – به وجود آن حضرت گواهى داده اند؛ مانند نسیم خادم و ماریه ى کنیز و ابونصر خادم و ابوغانم خادم، که روایاتشان در عموم کتب و متون حدیث مندرج است. 6 – گروه کثیرى از شیعیان، آن حضرت را در ایام حیات پدرش زیارت کرده و از محضر ایشان بهره مند شده، کراماتى نیز دیده اند. مانند: ابراهیم بن محمد نیشابورى که در حال فرار از جنگ حکومت به خانه ى امام حسن عسکرى وارد شد و به زیارت حضرت مهدى مفتخر گردید و ایشان به وى بشارت دادند که از گزند دشمن رهایى خواهد یافت و چنین شد. و مانند آن گروه چهل نفرى که در خانه ‌ى امام ایشان را مشاهده کردند و از غیبت آن حضرت و نیابت عثمان بن سعید با خبر شدند و مانند کامل بن ابراهیم مدنى که از ایشان در منزل پدرش پاسخ مسائلش را شنید. و بسیارى دیگر که شرح آنها در این جا نگنجد. 7 – گروهى از مورخین و مؤلفین اهل سنّت نیز به وقوع ولادت مهدى یقین نموده و در کتب خود آن را گزارش کرده اند و ما ضمن بیان چند نمونه، خواستاران مدارک بیشتر را به کتاب هاى «کشف الأستار» حاجى نورى و «المهدى» مرحوم صدر و «منتخب الأثر» (پاورقى باب اول از فصل سوم) ارجاع مى دهیم: الف) حافظ محمدبن یوسف گنجى شافعى در کتاب «البیان فى أخبار صاحب الزمان» در آخر باب بیستم مى نویسد: «بى گمان مهدى پسر امام حسن عسکرى است و او از زمان غیبتش تاکنون زنده و موجود و باقى است و بقاء او به دلیل بقاء عیسى و خضر و الیاس امتناعى ندارد.» ب) حافظ نور الدین صباغ مالکى در فصل دوازدهم «الفصول المهمه» مى نویسد: «ابوالقاسم محمدبن الحسن در سامرا در نیمه ى شعبان سال 255 ه.ق به دنیا آمد… و مادرش کنیزى نرجس نام بود.» ج) شیخ سلیمان بلخى معروف به خواجه کلان در صفحه 452 ینابیع المودة چنین مى نگارد: «پس خبر مسلّم و حتمى نزد افراد معتبر و ثقات این است که ولادت قائم در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامراء واقع گردید.» و نیز باب 52 کتاب خود را به ذکر دوازده داستان از کسانى که حضرت مهدى را در ایام حیات پدرش دیده اند اختصاص داده است. در ص 386 کتاب خود همچنین از کتاب فصل الخطاب حافظ پارسا عبارات زیر را آورده است: «حضرت عسکرى به جز ابوالقاسم محمد منتظر، فرزندى نداشت… در پانزدهم شعبان سال 255 به دنیا آمد و مادرش کنیزى نرجس نام بود وى در هنگام وفات پدرش پنج سال داشت و از آن زمان پنهان زندگى مى کند…» د) شیخ عبدالوهاب شعرانى در مبحث 65 کتاب «الیواقیت و الجواهر» درباره ى مهدى چنین مى نویسد: «و او از اولاد امام حسن عسکرى و زاد روزش نیمه شعبان سال 255 ه.ق و زنده و باقى است، تا آن که با مسیح مجتمع شود.» وى سپس از داستان دیدار شیخ حسن عراقى و مهدى علیه السلام سخن گفته، صحّت آن رویداد را تصدیق مى کند. ه) شبراوى در کتاب «الإتحاف بحبّ الأشراف» ص 179 پس از بیان حالات امام عسکرى، مى گوید: «پس از خود فرزندش ابوالقاسم محمد را به جاى گذاشت… و پدرش، به خاطر دشوارى ایام و ترس از خلفاى عصر، از هنگام تولّد، او را پنهان مى داشت؛ چون که ایشان در آن اوقات بنى هاشم را مى جستند و مى گرفتند و به قصد نابودى، آنان را به زندان انداخته، یا به قتل مى رساندند.». و) ابوالفوز محمد امین بغدادى در سبائک الذهب، ص 78 . ز) عبدالملک غصامى مکى در جلد چهارم سمط النجوم العوالى، ص 138 . ح) حافظ احمدبن ابراهیم بلاذرى صاحب روایت مسلسلى که از خود حجت آن را روایت کرده است. ط) حافظ ابن حجر هیتمى در صواعق المحرقه. ى) ابوالولید محمدبن حنه حنفى در رساله ى تاریخى «روضة المناظر» در حاشیه ى کتاب «مروج الذهب» و نیز در حاشیه جلد یازدهم الکامل فى التاریخ. بر این دانشمندان اهل سنت، ده ها نفر دیگر را مى توان افزود که چنین حقیقتى را نگاشته اند. روى هم رفته، هر منصفى گواهى خواهد داد که ثبوت حادثه اى مخفى و پنهانى، پس از گذشت دوازده قرن، بیش از این مقدار، شاهد و برهان عقلى و نقلى و تاریخى لازم ندارد؛ چنان که در دنیاى امروز هم بر درستى تولد کسى، تصدیق پدر و گواهى قابله را کافى مى دانند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد