ازدواج حضرت فاطمه(س)
بانوی بانوان جهان، حضرت فاطمه(س) از نظر رشد جسمانی به حدّ ازدواج رسیده و برای تشکیل زندگی مستقل با یک همسر همشأن و هم کفو خود آمادگی داشتند. بزرگان عرب از این مطلب با خبر بودند، و هر کدام آنها سعی کردند از تمامی امکانات خود برای جلب نظر پیامبر(ص) و رضایت آن بزرگوار استفاده کنند. غافل از اینکه حضرت فاطمه(س) یک زن معمولی نبودند، بلکه یک انسان فوق العاده در حدّ عصمت بودند، بنابراین هر مردی شایستگی همسری با آن بزرگوار را نداشت.
خواستگاران یکی پس از دیگری به حضور پیامبر(ص) میرسیدند و از آن حضرت تقاضا میکردند پیام آنها را به فاطمه(س) برساند تا شاید آن بزرگوار یکی از آنها را برگزیند. ولی در برابر خواستههای مکرّر آنان پاسخ پیامبر(ص) این بود که: ازدواج فاطمه(س) باید به فرمان خدا صورت بگیرد و آن بزرگوار با این پوزش تا حدّی پرده از چهره حقیقت برمیداشت. اصحاب پیامبر(ص) فهمیدند که جریان ازدواج فاطمه(س) آنقدر هم سهل نیست که آنان خیال میکردند که هر فردی بتواند بدین شرف مشرف گردد.
باتوجه به این نکته اصحاب پیامبر(ص) فکر میکردند تنها شخصی که بتواند در این جهت گام بردارد و تقاضای او مورد قبول پیامبر(ص) قرار گیرد حضرت علی(ع) خواهد بود. برای امتحان علی(ع) را تشویق کردند که از دختر پیامبر(ص) خواستگاری کند. علی(ع) هم از صمیم قلب با این مطلب موافق بود. فقط در پی فرصتی میگشت تا شرایط برای خواستگاری فراهم گردد.
امیر مؤمنان(ع) شخصاً به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب گردید، حجب و حیا سراسر بدن او را فراگرفته بود. سر به زیر افکند. گویا میخواهد مطلبی را بگوید، ولی شرم مانع از گفتن آن است پیامبر گرامی اسلام(ص) او را وادار به سخن گفتن کرد. او با اداء چند جمله توانست مقصود خود را بفهماند، این نوع خواستگاری نشانهی اخلاص و صمیمیت است.
پیامبر(ص) تقاضای علی(ع) را اجابت کرد و فرمود شما مقداری صبر کنید تا من این موضوع را با دخترم در میان بگذارم، وقتی مطلب را به دختر خود فرمود، سکوت، سراپای زهرا(س) را فرا گرفت، پیامبر(ص) برخاست و فرمود، «اللهُ اَکبَر سُکوتُها اِقرارُها»، یعنی: «همین که زهرا(س) سکوت کرد این سکوت نشانه قبول کردن است».
از سوی دیگر دارایی علی(ع) آن روز جز یک شمشیر و زره چیز دیگری نبود. علی(ع) مأمور شد که زره خود را بفروشد و مقدمات و مخارج عروسی را فراهم آورد. او با کمال صمیمیت زره خود را فروخت و پول آن را خدمت رسول خدا(ص) آورد. پیامبر(ص) مشتی از آن را بدون آنکه بشمارد به بلال داد که برای زهرا(س) مقداری عطر بخرد، و باقیمانده را در اختیار ابیبکر و عمار گذارد، تا از بازار مدینه برای داماد و عروس، لوازم زندگی تهیه کنند. آنان به دستور پیامبر(ص) به بازار رفتند و اشیاء زیر را که در حقیقت جهاز زهرا(س) بود خریداری کردند و به محضر پیامبر(ص) آوردند.
صورت جهیزیه دختر پیامبر(ص):
1ـ پیراهنی که به هفت درّهم خریداری شده بود.
2ـ روسری یا «مقنعه» که قیمت آن یک درهم بود.
3ـ ملافه مشکی که تمام بدن را کفایت نمیکرد.
4ـ یک عدد تخت که از چوب و لیف خرما ساخته بودند.
5ـ دو عدد تشک از کتان مصری که یکی پشمی و دیگری از لیف خرما پر شده بود.
6ـ چهار عدد بالش که دو تای آن از پشم و دو تای دیگر از لیف خرما پر شده بود.
7ـ پرده
8 ـ یک قطعه حصیر به عنوان فرش اطاق
9ـ دستاس، جهت آسیاب آرد کردن گندم
10ـ مشک آب که از پوست ساخته شده بود.
11ـ کاسهی چوبی
12ـ ظرف پوستی برای آب
13ـ کوزه سبز رنگ
14ـ دو سه کوزهی دیگر
15ـ دو بازوبند نقرهای
16ـ یک ظرف مسی
وقتی چشم پیامبر(ص) به جهاز دخترش افتاد فرمود خداوندا زندگی را بر گروهی که بیشتر ظروف آنها از گل «سفال» است مبارک گردان.[1]مهریه دختر پیامبر(ص) که بعدها «مهر السّنه» نامیده شد، عبارتست از پانصد درهم نقره؛ و این ازدواج برای تمام زن و مرد مسلمان سرمشق است، برای دختران و پسرانی که از بار سنگین مهریه مینالند و گاهی به همین جهت یا به خاطر نداشتن جهیزیه از ازدواج منصرف میشوند.
مراسم عروسی
پس از تهیه جهیزیه، قرار شد گروهی را برای مجلس ولیمه دعوت کنند، حضرت علی(ع) به افتخار همسر گرامی خود ولیمهای ترتیب داد. پس از صرف غذا، رسول گرامی(ص) فاطمه(س) را به حضور خود طلبید، فاطمه(س) در حالی که شرم و حیا سراسر وجود او را فراگرفته بود، شرفیاب محضر پیامبر(ص) گردید. عرق حجب و خجالت از پیشانی او میریخت. وقتی چشم او به پیامبر(ص) افتاد پای او لغزید و نزدیک بود به زمین بخورد. پیامبر(ص) دست دختر گرامی خود را گرفت. آنگاه روبندش را باز کرد، دست عروس را به دست داماد نهاد، و فرمود: یا علی خداوند ازدواج با دختر پیامبر(ص) را بر تو مبارک کند. فاطمه(س) بهترین همسر برای تو است. سپس رو به فاطمه(س) کرد و فرمود: فاطمه بهترین شوهر برای تو علی(ع) است.
در این موقع بنا به گفتهی برخی، به زنان مهاجر و انصار دستور داد که دور شتر حامل حضرت زهرا(س) را بگیرند و به خانه شوهر برسانند. شیرینتر از همه لحظهای بود که داماد و عروس به حجله رفتند، در حالی که هر دو از کثرت شرم به زمین مینگریستند. پیامبر(ص) وارد شد. ظرف آبی به دست گرفت، و به عنوان تفاُل بر سر و بر اطراف بدن دختر پاشید، زیرا آب مایهی حیات است و در حق هر دو دعا فرمود:
پروردگارا این دختر من و محبوبترین مردم نزد من است، پروردگارا، علی(ع) نیز گرامیترین مسلمانان نزد من است خداوندا رشته محبّت آن دو را استوار فرما…[2]در اینجا برای اداء حق دختر پیامبر(ص) به حدیث زیر توجه کنید…
انس بن مالک میگوید: پیامبر(ص) شش ماه تمام هنگام طلوع فجر از خانه بیرون میآمد و رهسپار مسجد میگشت و مرتب در آن هنگام مقابل در خانه فاطمه(س) میایستاد، و میفرمود:
«اهل بیت من به یاد نماز باشید خداوند میخواهد از شما اهل بیت همه گونه پلیدی را دور کند.»[3]
غزوه اُحُد، در دامنهی کوه اُحُد
سال سوم هجرت حوادث بزرگی را دربرداشت. از جمله چند غزوه که مهمترین آنها غزوه اُحد بود. پس از جنگ بدر و تحمل تلفات و خسارتهای جنگ بدر از سوی قریش، بعد از مدتی صفوان بن امیّه و عکرمه فرزندان ابوجهل به ابوسفیان پیشنهاد کردند چون سران قریش و دلاوران ما در راه حفاظت کاروان تجارتی مکّه کشته شدند، هر فردی که در آن کاروان مالالتجارهای داشته باید مبلغی به عنوان تأمین هزینهی جنگ بپردازد. این پیشنهاد مورد تصویب ابوسفیان واقع شد، و فوراً عملی گردید.
عمر و عاص و چند نفر دیگر مأمور شدند که در میان قبیلههای کنانه و ثقیف گردش کنند، و از آنها کمک بگیرند، و دلاوران آنها را با وسائل گوناگون برای نبرد با محمّد(ص) دعوت نمایند، تا بدین ترتیب ارتشی که نفرات آنها چهار هزار نفر بود برای جنگ آماده سازند.
البته این تعداد، شماره مردانی بود که در این نبرد شرکت کردند، ولی برخلاف رسم گذشته عرب که هیچگاه زنان و دختران خود را در جنگ شرکت نمیدادند، در این جنگ تعداد قابل توجهی از زنان را نیز همراه آوردند، نقش زنان در این جنگ طبل زدن و شعر خواندن و تهییج و تشویق مردان برای گرفتن انتقام بود، و از سوی دیگر فلسفهی اصلی شرکت دادن آنان این بود که راه فرار را به روی جنگجویان ببندند زیرا فرار از نبرد، توأم با اسیر گشتن دختران و زنان آنها بود و عنصر با شهامت عرب به این خواری تن در نمیدهد.
گزارش نقشهی قریش به پیامبر(ص)
عباس، عموی پیامبر(ص)، طی یک گزارش مخفیانه با مهر و امضاء خود، پیامبر(ص) را از برنامهی قریش آگاه سخت. قاصد، هنگامی نامه را به آن حضرت رساند که در باغهای خارج شهر مدینه بودند. او پس از عرض ادب، نامه سربسته را به دست حضرت داد پیامبر(ص) نامه را خواند، ولی مضمون آن را به یاران خود نفرمود. (علامه مجلسی از امام صادق(ع) نقل میکند که پیامبر گرامی(ص) خط نمینوشت ولی نامه میخواند.)[4] حضرت پس از مراجعه به شهر، نامه را برای همه خواندند.
خودآزمایی
1- پاسخ پیامبر(ص) در برابر خواستههای مکرّر خواستگاران حضرت زهرا(س) چه بود؟
2- «مهر السّنه» چقدر است؟
پی نوشت ها
[1] کشف الغمّۀ «اربلی» ج 1، ص 359ـ353.[2] امالی «شیخ طوسی»، ص 43.
[3] شواهد التنزیل «حاکم حسکانی»، ج 2، ص 18 .
[4] بحارالانوار «مجلسی»، ج 20، ص 111.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله علی تهرانی