۱۳۹۴/۰۸/۱۶
–
۲۳۸۹ بازدید
چرا همة پیامبران مهم در غرب آسیا مبعوث شدند؟
«وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ)؛ و پروردگار تو [هرگز] ویران گر شهرها نبوده است؛ تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند و ما شهرها را – تا مردمشان ستم گر نباشند- ویران کننده نبوده ایم1».نخست باید دانست که یکی از مهم ترین وظایف پیامبران، به ویژه پیامبران اولواالعزم، هدایت و داوری میان مردمی است که به دلیل شکل گیری نظام اجتماعی و تزاحم منافع، با همدیگر اختلاف پیدا کرده بودند؛ زیرا انسان ها در ابتدا به صورت گروه های کوچک و به طور اشتراکی، زندگی می کردند؛ اما رفته رفته، با پیدایش آتش و فلز و گسترش امکانات، برخی بر برخی سلطه پیدا کردند و بسیاری از آنان از هدایت الهی، دور شدند و آن یکپارچگی اولیه را از دست دادند. این مسئله در سرزمین های دارای تمدن کهن که به طور عموم در منطقه خاورمیانه بودند، شکل گرفت؛ زیرا آدم و حوا در این منطقه هبوط یافتند؛ «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً؛ از آن دو نفر، مردان و زنان فراوانی گسترش پیدا کردند2». ازاین رو، بیشتر پیامبران و به ویژه پیامبران اولواالعزم، در این مناطق، مبعوث شدند.
در قرآن مجید چنین می خوانیم: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ مردم امتی یگانه بودند؛ پس خداوند، پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد؛ تا میان مردم در آن چه با هم اختلاف داشتند، داوری کند و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد -پس از آن که دلایل روشن برای آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود [هیچ کس]، در آن اختلاف نکرد؛ پس خداوند، آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آن چه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست، هدایت می کند3».
یکی از لوازم نبوت عامه، این است که هیچ مردمی بدون راهنما نباشند و ممکن نیست خداوند ملتی را بدون راهنما، رها کند؛ زیرا خدا، مربی و مدبر انسان است و انسان، مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته، عوالمی پیش روی دارد و انسان، بدون راهنمایی وحی، نمی داند از کجا آمده است و به کجا می رود. قرآن کریم در این مورد می فرماید: هیچ امتی، بدون بیم دهنده نخواهد بود؛«إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ»4.
انفکاک بشریت و نبوت، ممکن نیست یا خود پیغمبر در یک جامعه معین به سر می برد و یا نماینده و جانشین او و یا کتاب و تعالیمش.
اهمیت استراتژیک خاورمیانه
علت این که بیشتر پیامبرانی که در قرآن نام آنها آمده، از منطقه خاورمیانه می باشند، این است که خاورمیانه، محل تلاقی سه قاره بزرگ آسیا، اروپا و آفریقا و مشتمل بر قلمروها و آب راه هایی است که در زمره پراهمیت ترین مناطق استراتژیک جهان می باشد. خاورمیانه به لحاظ مجاورت با دو اقیانوس اطلس و هند و وجود دریاهایی مانند دریای مدیترانه، دریای احمر، دریای خزر، دریای سیاه و همچنین خلیج فارس، از مهم ترین مناطق کره زمین است. علاوه بر این، وجود کانال ها و تنگه های استراتژیکی چون تنگه هرمز (محل اتصال خلیج فارس و دریای عمان)، تنگه های بسفر و داردانل (در شمال غرب ترکیه)، تنگه باب المندب (محل اتصال دریای سرخ به خلیج عدن در جنوب غربی عربستان)، تنگه جبل الطارق (محل اتصال دریای مدیترانه با اقیانوس اطلس)، نقش برجسته خاورمیانه را دو چندان کرده است و به همین جهت، خاورمیانه از نخستین خاستگاه های تمدن جهان بوده است. بسیاری از باورها و آیین های جهان، از این جا برخاسته اند و این منطقه، زادگاه ادیان مهمی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام بوده است و مکان های مقدس و متبرک این سه دین نیز در این منطقه قرار دارند.
آدم و حوا در این منطقه (حجاز) هبوط نمودند و نسل بشر در آن جا رشد کرد و در نتیجه، نیاز به پیامبر و رهنما داشتند و بعد از گذشت سالیان طولانی، نسل آدم از این منطقه به مناطق دیگر کره زمین مهاجرت نمودند و چه بسا این مهاجرت وقتی اتفاق افتاد که ادیان الهی، شکل گرفته بودند و مردم، پیامبران اولواالعزم را می شناختند.
آیا در غرب پیامبری ظهور کرده است؟
باید گفت ممکن است در آن مناطق، جمعیتی نبود و یا اگر بود، ما دلیلی نداریم که خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است؛ چون انبیایی که آمار و نامشان در قرآن و کتاب های روایی هست، معدود هستند و نام همگی آنان در دسترس ما نیست. شاید در میان آن اقوام نیز انبیایی بوده اند که در قرآن قصه آنان نیامده است و اگر هم پیامبر اولوالعزمی در میان آن اقوام نبوده، شاید به خاطر کم بودن جمعیت آن منطقه در آن زمان باشد».(سیره پیامبران در قرآن، ص 49، جوادی آملی، چ دوّم، نشر اسراء)که اینان از اقوام دیگری هستند و از آسیا برنخواسته اند.
خدای سبحان می فرماید: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ؛ ما پیش از تو، رسولانی فرستادیم؛ سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم5». ازاین رو، شاید در غرب نیز انبیایی بوده اند که در قرآن، سرگذشت آنان نیامده است و علت عدم ذکر نام و سرگذشت آنها، بیان سرگذشت پیامبران بزرگ و تمدن ساز بوده، به طوری که نیازی به طرح داستان دیگر پیامبران، نبوده است6.
استاد جوادی آملی می گوید: «گروهی از عارفان و حکیمان به استناد برخی از تواریخ، حضرت ادریس را همان هرمس پنداشته اند؛ هم چنان که حضرت شیث را همان آغاثاذیمون دانسته اند و عده ای شاید بر اثر همین مطلب، هرمس و آغاثاذیمون و فیثاغورس و ارسطو را از انبیا می دانند7».
البته به طور قطع می توان گفت که خداوند متعال، هیچ گروه و امتی را عذاب نخواهد کرد؛ مگر این که پیام وحی برای آنان قابل دسترسی باشد؛ چنان که در قرآن مجید می خوانیم: «وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ؛ و پروردگار تو [هرگز] ویران گر شهرها نبوده است؛ تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند و ما شهرها را -تا مردمشان ستم گر نباشند- ویران کننده نبوده ایم8» و همچنین آیه «ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً؛ ما هرگز عذاب نمی کنیم؛ مگر این که رسولی را بفرستیم9».
اگر افرادی به جهت سلطه سران شرک و کفر، از وحی الهی محروم باشند، از مستضعفان به شمار خواهند آمد و در قیامت، مشمول رحمت الهی قرار خواهند گرفت؛ چنان که در قرآن مجید می خوانیم: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً؛ مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند10».
تعداد پیامبران الهی بنا بر قول مشهور، یک صد و بیست و چهارهزار نفر است؛ ولی نام های تعداد کمی از آنان در قرآن آمده است؛ زیرا بیشتر پیامبران، صاحب شریعت مستقل نبوده اند؛ بلکه دعوت کننده به شریعت پیامبر اولواالعزم دیگر بوده اند که به آنها پیامبران تبلیغی گفته می شود و بسیاری از پیامبران، بر یک شهر یا روستا و یا حتی برخی بر یک خانواده مبعوث بوده اند.
اسامی پیامبرانی که در قرآن آمده، عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، الیسع، ذوالکفل، الیاس، یونس، اسحاق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسی، هارون، داوود، سلیمان، ایوب، زکریا، یحیی، اسماعیل صادق الوعد، عیسی و محمد. برخی هم پیامبری شان محل بحث است که عبارتند از: ذی القرنین، عمران پدر مریم و عُزیر.
در برخی آیات هم اوصاف پیامبرانی ذکر شده، امّا اسم آن پیامبر نیامده؛ مثل آیه 243 و 246 بقره که به ترتیب در مورد حزقیل و اشموئیل می باشند و آیه 259 بقره که در مورد ارمیا یا عُزیر می باشد. همچنین آیه 65 که در مورد خضر می باشد؛ اگر چه پیامبری جناب خضر، محل بحث است11. در روایات نیز نام برخی انبیا آمده است؛ همچون شعیا؛ حیقوق یا حبقوق، دانیال، جرجیس، حنظله و خالد12.
«یکی از لوازم نبوت عامه این است که هیچ مردمی بدون راهنمای غیبی نیستند و ممکن نیست، خداوند ملتی را بدون راهنما رها کند، زیرا خدا مربّی ومدبر انسان است و انسان مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را در پیش روی دارد. از این رو امکان ندارد جمعیتی در منطقه ای زندگی کند و خداوند برای آنها راهنما نفرستد». (سوره فاطر، آیه 24(، حضرت آیة الله جوادی آملی در این زمینه در جای دیگر می فرماید: بالاخره خداوند یا خود پیامبر یا اوصیای او یا کتاب او را برای دیگران ارسال می کند. (سیره پیامبران در قرآن، ص 48، همان) از طرفی دیگر مرکز نبوت و رسالت انبیا یک روستا و یا یک منطقه کوچک و محدود نبود… و صدای انبیا همیشه از مراکز کشورها برخاسته است، زیرا وظیفه آنان ابلاغ پیام الهی به همه مردم آن منطقه است و این رسالت بدون شهرتِ دعوت و شیوعِ دعوی حاصل نمی شود و آن شهرت و این شیوع باید ازمرکز جمعیت و هسته مرکزی اجتماع توده ها شکل یابد. (همان، ص 47) در زمان های قدیم، بعضی اقوام مانند سرخ پوست ها در گوشه ای گنگ از دنیا زندگی می کردند که کسی از آنان خبری نداشت و آن ها هم از کسی خبری نداشتند. حال اگر پیامبری در میان آنان بیاید امّا در مرکز کشور نیاید دعوت او عمومی نخواهد شد و صدای او به گوش جهانیان نمی رسد. چنان که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هنگام رسالت به کشورهایی مانند: روم و ایران نامه نوشت و آنان را دعوت به دین اسلام کرد و «خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرمودند: که من اختصاص به قوم خاصی ندارم، من برای سیاه پوست و زردپوست و سفید پوست مبعوث شده ام» (بحار الانوار، ج 16، ص 323، به نقل از دین شناسی، جوادی آملی، ج اوّل). و همین باعث می شود که صهیب از روم و سلمان از ایران دور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جمع شوند. در آخر به این نکته باید اشاره شود که نبوت انبیا دو گونه بوده است.
بعضی از انبیاء برای قوم خاصی مبعوث می شدند مثل حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ که برای قوم بنی اسراییل مبعوث شده بود(سوره صف، آیه 5) و دعوت خویش را فقط در قوم بنی اسراییل گسترش داد (مفاهیم قرآن، جعفر سبحانی، ج 3، ص 78، چ چهارم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ) و بعضی دیگر از انبیا مثل پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دعوتش فراگیر و جهان شمول بود و برای تمام مردم مبعوث گردیده بود. (سوره اعراف، آیه 158) لذا شاید در یک زمان چند پیامبر با هم برای چند قوم مبعوث می شدند و در جوامع روایی و قرآن نام بعضی از آن ها برده شده است، ولی بخاطر دلایلی به بعضی دیگر اشاره نشده است و این عدم ذکر نام آنان دلیل بر عدم وجود آنان نیست.
حضرت آیة الله مکارم شیرازی در پاسخ به این سوال اینگونه جواب داده اند: با توجه به وضع پیدایش جوامع بشری، و ظهور تمدّن انسانی، این مسئله جای شگفتی نیست که اکثر پیامبران در منطقه خاور میانه بوده اند، زیرا مورخان بزرگ جهان تصریح می کنند که مشرق زمین مخصوصاً شرق میانه، گهواره تمدن انسانی است و منطقه ای که به نام هلال خصیب است(هلال خصیب یعنی هلال پر برکت که اشاره به منطقه ای است که از دره نیل شروع می شود و تا مسیر دجله و فرات و اروند رود ادامه پیدا میکند زادگاه تمدن های بزرگ جهان است)
تمدن مصر باستان، تمدّن بابل در عراق، تمدن یمن در جنوب حجاز، همچنین تمدّن ایران و شامات، همه نمونه تمدن های معروف بشری هستند … قدمت تمدن انسانی در این مناطق به هفت هزار سال یا بیشتر باز می گردد.
از سوی دیگر، رابطه نزدیکی میان تمدن انسانی و ظهور پیامبران بزرگ است، زیرا انسان های متمدن نیاز زیادی به آیین های الهی دارند، تا هم قوانین حقوقی و اجتماعی را تضمین کرده، جلو تعدیات و مفاسد را بگیرد، و هم فطرت الهی آن ها را شکوفا سازد.
به همین دلیل می گویم نیاز بشر امروز مخصوصاً کشورهایی که از تمدن و صنعت سهم بیشتری دارند، به مذهب، از هر زمان بیشتر است.
اقوام وحشی و یا نیمه وحشی، آمادگی زیادی، برای پذیرش مذاهب ندارند، و اگر مذهب را پذیرا شوند، قدرت نشر آن را ندارند. (پیام قرآن، ج 7، ص 397 – 36
پی نوشت:
1. قصص، آیه 59.
2. نساء، آیه 1.
3. بقره، آیه 213.
4. فاطر، آیه 24.
5. غافر، آیه 78.
6. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 2.
7. جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ص 236.
8. قصص، آیه 59.
9. اسراء، آیه 15.
10. نساء، آیه 98.
11. المیزان، ج 2، ص 140.
12. ر.ک: بحارالانوار، ج 12 و 14 ؛ مفاتیح الجنان، دعای عمل ام داود.
در قرآن مجید چنین می خوانیم: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ مردم امتی یگانه بودند؛ پس خداوند، پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد؛ تا میان مردم در آن چه با هم اختلاف داشتند، داوری کند و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد -پس از آن که دلایل روشن برای آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود [هیچ کس]، در آن اختلاف نکرد؛ پس خداوند، آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آن چه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست، هدایت می کند3».
یکی از لوازم نبوت عامه، این است که هیچ مردمی بدون راهنما نباشند و ممکن نیست خداوند ملتی را بدون راهنما، رها کند؛ زیرا خدا، مربی و مدبر انسان است و انسان، مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته، عوالمی پیش روی دارد و انسان، بدون راهنمایی وحی، نمی داند از کجا آمده است و به کجا می رود. قرآن کریم در این مورد می فرماید: هیچ امتی، بدون بیم دهنده نخواهد بود؛«إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ»4.
انفکاک بشریت و نبوت، ممکن نیست یا خود پیغمبر در یک جامعه معین به سر می برد و یا نماینده و جانشین او و یا کتاب و تعالیمش.
اهمیت استراتژیک خاورمیانه
علت این که بیشتر پیامبرانی که در قرآن نام آنها آمده، از منطقه خاورمیانه می باشند، این است که خاورمیانه، محل تلاقی سه قاره بزرگ آسیا، اروپا و آفریقا و مشتمل بر قلمروها و آب راه هایی است که در زمره پراهمیت ترین مناطق استراتژیک جهان می باشد. خاورمیانه به لحاظ مجاورت با دو اقیانوس اطلس و هند و وجود دریاهایی مانند دریای مدیترانه، دریای احمر، دریای خزر، دریای سیاه و همچنین خلیج فارس، از مهم ترین مناطق کره زمین است. علاوه بر این، وجود کانال ها و تنگه های استراتژیکی چون تنگه هرمز (محل اتصال خلیج فارس و دریای عمان)، تنگه های بسفر و داردانل (در شمال غرب ترکیه)، تنگه باب المندب (محل اتصال دریای سرخ به خلیج عدن در جنوب غربی عربستان)، تنگه جبل الطارق (محل اتصال دریای مدیترانه با اقیانوس اطلس)، نقش برجسته خاورمیانه را دو چندان کرده است و به همین جهت، خاورمیانه از نخستین خاستگاه های تمدن جهان بوده است. بسیاری از باورها و آیین های جهان، از این جا برخاسته اند و این منطقه، زادگاه ادیان مهمی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام بوده است و مکان های مقدس و متبرک این سه دین نیز در این منطقه قرار دارند.
آدم و حوا در این منطقه (حجاز) هبوط نمودند و نسل بشر در آن جا رشد کرد و در نتیجه، نیاز به پیامبر و رهنما داشتند و بعد از گذشت سالیان طولانی، نسل آدم از این منطقه به مناطق دیگر کره زمین مهاجرت نمودند و چه بسا این مهاجرت وقتی اتفاق افتاد که ادیان الهی، شکل گرفته بودند و مردم، پیامبران اولواالعزم را می شناختند.
آیا در غرب پیامبری ظهور کرده است؟
باید گفت ممکن است در آن مناطق، جمعیتی نبود و یا اگر بود، ما دلیلی نداریم که خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است؛ چون انبیایی که آمار و نامشان در قرآن و کتاب های روایی هست، معدود هستند و نام همگی آنان در دسترس ما نیست. شاید در میان آن اقوام نیز انبیایی بوده اند که در قرآن قصه آنان نیامده است و اگر هم پیامبر اولوالعزمی در میان آن اقوام نبوده، شاید به خاطر کم بودن جمعیت آن منطقه در آن زمان باشد».(سیره پیامبران در قرآن، ص 49، جوادی آملی، چ دوّم، نشر اسراء)که اینان از اقوام دیگری هستند و از آسیا برنخواسته اند.
خدای سبحان می فرماید: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ؛ ما پیش از تو، رسولانی فرستادیم؛ سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم5». ازاین رو، شاید در غرب نیز انبیایی بوده اند که در قرآن، سرگذشت آنان نیامده است و علت عدم ذکر نام و سرگذشت آنها، بیان سرگذشت پیامبران بزرگ و تمدن ساز بوده، به طوری که نیازی به طرح داستان دیگر پیامبران، نبوده است6.
استاد جوادی آملی می گوید: «گروهی از عارفان و حکیمان به استناد برخی از تواریخ، حضرت ادریس را همان هرمس پنداشته اند؛ هم چنان که حضرت شیث را همان آغاثاذیمون دانسته اند و عده ای شاید بر اثر همین مطلب، هرمس و آغاثاذیمون و فیثاغورس و ارسطو را از انبیا می دانند7».
البته به طور قطع می توان گفت که خداوند متعال، هیچ گروه و امتی را عذاب نخواهد کرد؛ مگر این که پیام وحی برای آنان قابل دسترسی باشد؛ چنان که در قرآن مجید می خوانیم: «وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ؛ و پروردگار تو [هرگز] ویران گر شهرها نبوده است؛ تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند و ما شهرها را -تا مردمشان ستم گر نباشند- ویران کننده نبوده ایم8» و همچنین آیه «ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً؛ ما هرگز عذاب نمی کنیم؛ مگر این که رسولی را بفرستیم9».
اگر افرادی به جهت سلطه سران شرک و کفر، از وحی الهی محروم باشند، از مستضعفان به شمار خواهند آمد و در قیامت، مشمول رحمت الهی قرار خواهند گرفت؛ چنان که در قرآن مجید می خوانیم: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً؛ مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند10».
تعداد پیامبران الهی بنا بر قول مشهور، یک صد و بیست و چهارهزار نفر است؛ ولی نام های تعداد کمی از آنان در قرآن آمده است؛ زیرا بیشتر پیامبران، صاحب شریعت مستقل نبوده اند؛ بلکه دعوت کننده به شریعت پیامبر اولواالعزم دیگر بوده اند که به آنها پیامبران تبلیغی گفته می شود و بسیاری از پیامبران، بر یک شهر یا روستا و یا حتی برخی بر یک خانواده مبعوث بوده اند.
اسامی پیامبرانی که در قرآن آمده، عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، الیسع، ذوالکفل، الیاس، یونس، اسحاق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسی، هارون، داوود، سلیمان، ایوب، زکریا، یحیی، اسماعیل صادق الوعد، عیسی و محمد. برخی هم پیامبری شان محل بحث است که عبارتند از: ذی القرنین، عمران پدر مریم و عُزیر.
در برخی آیات هم اوصاف پیامبرانی ذکر شده، امّا اسم آن پیامبر نیامده؛ مثل آیه 243 و 246 بقره که به ترتیب در مورد حزقیل و اشموئیل می باشند و آیه 259 بقره که در مورد ارمیا یا عُزیر می باشد. همچنین آیه 65 که در مورد خضر می باشد؛ اگر چه پیامبری جناب خضر، محل بحث است11. در روایات نیز نام برخی انبیا آمده است؛ همچون شعیا؛ حیقوق یا حبقوق، دانیال، جرجیس، حنظله و خالد12.
«یکی از لوازم نبوت عامه این است که هیچ مردمی بدون راهنمای غیبی نیستند و ممکن نیست، خداوند ملتی را بدون راهنما رها کند، زیرا خدا مربّی ومدبر انسان است و انسان مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را در پیش روی دارد. از این رو امکان ندارد جمعیتی در منطقه ای زندگی کند و خداوند برای آنها راهنما نفرستد». (سوره فاطر، آیه 24(، حضرت آیة الله جوادی آملی در این زمینه در جای دیگر می فرماید: بالاخره خداوند یا خود پیامبر یا اوصیای او یا کتاب او را برای دیگران ارسال می کند. (سیره پیامبران در قرآن، ص 48، همان) از طرفی دیگر مرکز نبوت و رسالت انبیا یک روستا و یا یک منطقه کوچک و محدود نبود… و صدای انبیا همیشه از مراکز کشورها برخاسته است، زیرا وظیفه آنان ابلاغ پیام الهی به همه مردم آن منطقه است و این رسالت بدون شهرتِ دعوت و شیوعِ دعوی حاصل نمی شود و آن شهرت و این شیوع باید ازمرکز جمعیت و هسته مرکزی اجتماع توده ها شکل یابد. (همان، ص 47) در زمان های قدیم، بعضی اقوام مانند سرخ پوست ها در گوشه ای گنگ از دنیا زندگی می کردند که کسی از آنان خبری نداشت و آن ها هم از کسی خبری نداشتند. حال اگر پیامبری در میان آنان بیاید امّا در مرکز کشور نیاید دعوت او عمومی نخواهد شد و صدای او به گوش جهانیان نمی رسد. چنان که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هنگام رسالت به کشورهایی مانند: روم و ایران نامه نوشت و آنان را دعوت به دین اسلام کرد و «خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرمودند: که من اختصاص به قوم خاصی ندارم، من برای سیاه پوست و زردپوست و سفید پوست مبعوث شده ام» (بحار الانوار، ج 16، ص 323، به نقل از دین شناسی، جوادی آملی، ج اوّل). و همین باعث می شود که صهیب از روم و سلمان از ایران دور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جمع شوند. در آخر به این نکته باید اشاره شود که نبوت انبیا دو گونه بوده است.
بعضی از انبیاء برای قوم خاصی مبعوث می شدند مثل حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ که برای قوم بنی اسراییل مبعوث شده بود(سوره صف، آیه 5) و دعوت خویش را فقط در قوم بنی اسراییل گسترش داد (مفاهیم قرآن، جعفر سبحانی، ج 3، ص 78، چ چهارم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ) و بعضی دیگر از انبیا مثل پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دعوتش فراگیر و جهان شمول بود و برای تمام مردم مبعوث گردیده بود. (سوره اعراف، آیه 158) لذا شاید در یک زمان چند پیامبر با هم برای چند قوم مبعوث می شدند و در جوامع روایی و قرآن نام بعضی از آن ها برده شده است، ولی بخاطر دلایلی به بعضی دیگر اشاره نشده است و این عدم ذکر نام آنان دلیل بر عدم وجود آنان نیست.
حضرت آیة الله مکارم شیرازی در پاسخ به این سوال اینگونه جواب داده اند: با توجه به وضع پیدایش جوامع بشری، و ظهور تمدّن انسانی، این مسئله جای شگفتی نیست که اکثر پیامبران در منطقه خاور میانه بوده اند، زیرا مورخان بزرگ جهان تصریح می کنند که مشرق زمین مخصوصاً شرق میانه، گهواره تمدن انسانی است و منطقه ای که به نام هلال خصیب است(هلال خصیب یعنی هلال پر برکت که اشاره به منطقه ای است که از دره نیل شروع می شود و تا مسیر دجله و فرات و اروند رود ادامه پیدا میکند زادگاه تمدن های بزرگ جهان است)
تمدن مصر باستان، تمدّن بابل در عراق، تمدن یمن در جنوب حجاز، همچنین تمدّن ایران و شامات، همه نمونه تمدن های معروف بشری هستند … قدمت تمدن انسانی در این مناطق به هفت هزار سال یا بیشتر باز می گردد.
از سوی دیگر، رابطه نزدیکی میان تمدن انسانی و ظهور پیامبران بزرگ است، زیرا انسان های متمدن نیاز زیادی به آیین های الهی دارند، تا هم قوانین حقوقی و اجتماعی را تضمین کرده، جلو تعدیات و مفاسد را بگیرد، و هم فطرت الهی آن ها را شکوفا سازد.
به همین دلیل می گویم نیاز بشر امروز مخصوصاً کشورهایی که از تمدن و صنعت سهم بیشتری دارند، به مذهب، از هر زمان بیشتر است.
اقوام وحشی و یا نیمه وحشی، آمادگی زیادی، برای پذیرش مذاهب ندارند، و اگر مذهب را پذیرا شوند، قدرت نشر آن را ندارند. (پیام قرآن، ج 7، ص 397 – 36
پی نوشت:
1. قصص، آیه 59.
2. نساء، آیه 1.
3. بقره، آیه 213.
4. فاطر، آیه 24.
5. غافر، آیه 78.
6. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 2.
7. جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ص 236.
8. قصص، آیه 59.
9. اسراء، آیه 15.
10. نساء، آیه 98.
11. المیزان، ج 2، ص 140.
12. ر.ک: بحارالانوار، ج 12 و 14 ؛ مفاتیح الجنان، دعای عمل ام داود.