خانه » همه » مذهبی » اصالت وجود و ماهیّت خداشناسی

اصالت وجود و ماهیّت خداشناسی


اصالت وجود و ماهیّت خداشناسی

۱۳۹۵/۰۴/۰۵


۲۴۸ بازدید

با سلام. چرا فلاسفه اصرار دارند بین وجود و ماهیت جدایی بیافکنند و اصالت را به یکی بدهند؟ اگر بگوییم هر دو با هم منشأ اثر هستند و هیچ یک بدون دیگری اثربخش نیستند چه اشکالی دارد؟

اصالت با وجود است یا با ماهیّت؟ــ وجود (هستی ) و ماهیّت (چیستی)انسان وقتی به درک اشیاء اطراف خود نائل می گردد ، دو مفهوم هستی و چیستی را از آنها ادراک می کند. برای مثال انسان از درک درخت ، ستاره ، آب ، عقل ، اراده و امثال اینها اوّلاً می فهمد که این امور وجود دارند. ثانیاً متوجّه می شود که این امور ، عین هم نیستند و باهم تفاوتهای ذاتی دارند. یعنی می فهمد که آب و ستاره و درخت و عقل و اراده و … غیر از همدیگرند ، ولی همگی در وجود داشتن اشتراک دارند. همچنین انسان با اندکی تعمّق درمی یابد که نسبتِ وجود به همه ی این امور به یک نحو است ؛ لذا گفته می شود: درخت وجود دارد ، آب وجود دارد ، عقل وجود دارد ، اراده وجود دارد. همینطور با تعقّلی عمیقتر ادراک می کند که مفهوم وجود در تمام این قضایا(جملات خبری) یکی است ، لذا صحیح است که برای همه ی موارد یک وجود نسبت داده شده و گفته شود: درخت و آب و ستاره و عقل و اراده وجود دارند. از همین جا دو مفهوم وجود و ماهیّت برای انسان حاصل می شوند ؛ یعنی انسان متوجّه می شود که درخت بودن ، آب بودن ، عقل بودن و اراده بودن غیر از وجود داشتن است و الّا صحیح نبود که یک وجود را در آنِ واحد به چند امر نسبت داد. چرا که این امور ، تفاوت ذاتی با یکدیگر دارند. پس اگر وجودِ درخت عین خودِ درخت ، و وجودِ عقل عین خودِ عقل بود ، نمی شد گفت : درخت و عقل وجود دارند ؛ چون در آن صورت لازم می آمد که درخت و عقل یک چیز باشند. بنا بر این ، فلاسفه بین وجود و اموری مثل درخت بودن ، آب بودن ، عقل بودن و اراده بودن که باعث تفاوت موجودات از همدیگر می شوند ، تفاوت قائل شده ، این امور را ماهیّت(چیستی) موجودات نامیده اند.
آنگاه این سوال مطرح شد که کدامیک از این دو اصیل می باشند ؛ یعنی آثاری که از اشیاء صادر می شود ، برای وجود است یا برای ماهیّت؟
برخی گفتند: منشاء اثر ، ماهیّت است و وجود امری است اعتباری و ذهن ساخته. امّا گروهی دیگر بر این باورند که ، منشاء آثار ، وجود است و ماهیّت ، حدّ و مرز وجود می باشد که موجب می شود موجودی از موجود دیگر بازشناخته شود. لذا ماهیّت نیز در عالم خارج موجود است ، لکن ماهیّت، حدّ و مرز وجود است ؛ و حدّ و مرز شیء اگر چه جدا از خود او نیست ، ولی در تحلیل ذهنی ، می یابیم که باید چیزی باشد تا حدّی داشته باشد. پس اصل با وجود است و ماهیّت فرع بر آن می باشد. پس وجود موجود است ذاتاً و ماهیّت موجود است با وجود. کما اینکه آثار اشیاء حقیقتاً برای وجود آنهاست و به واسطه ی وجود ، به ماهیّت آنها نیز نسبت داده می شوند. لذا آنچه می سوزاند وجود آتش است نه آتش که ماهیّت است. اگر سوزاندن حقیقتاً اثر آتش بود ، در آن صورت آتش موجود در ذهن هم باید می سوزاند. چون آتش خارجی و آتش ذهنی ، هر دو آتشند ، لکن یکی حدّ است برای وجود خارجی و دیگری حدّ است برای وجود ذهنی. پس آنچه می سوزاند ، آتش نیست بلکه وجود خارجی آتش است.
توجّه:
اصالت به معنی خارجی بودن نیست؛ بلکه به معنی منشاء اثر بودن و تابع نبودن است. لذا اگر ثابت شود که وجود، اصیل است، هم در خارج اصیل است هم در ذهن؛ و ماهیّت، هم در خارج و هم در ذهن، غیر اصیل و تابع وجود خواهد شد.
ـ دلیل بر اصالت وجود.
ماهیّت نمی تواند اصیل باشد. چون ماهیّت نسبتش به وجود و عدم، یکسان است. لذا نه اقتصای موجودیّت دارد، نه اقتضای معدومیّت دارد. پس بدون وجود، ماهیّت هم نمی تواند موجود باشد. پس وجود، اصل است و ماهیّت، با وجود، موجود است؛ یا به عبارتی، قائم به وجود است.
برخی گفته اند: چرا هر دو اصیل نباشند؟
گوییم: اگر در یک چیز، دو حیثیّت اصیل باشد، لازم می آید که یک چیز، در همان حال که یک چیز است، دو چیز باشد؛ که محال است. چرا که اجتماع واحد و کثیر، در حکم اجتماع نقیضین است.
توضیح:
وقتی دو حیث یک چیز، هیچکدام تابع دیگری نیستند، پس هر کدام، مستقلّ از دیگری برای خود چیزی هستند. پس لازم می آید که یک چیز، در آنِ واحد، دو چیز باشد؛ که بطلانش روشن است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد