۱۳۹۳/۱۰/۲۸
–
۲۸۷۷ بازدید
می گویند زیادی عبادت خوب نیست مثال هم زده شد که پیامبر از کسی شنید که یکی از اصحاب خود هرشب عبادت می کند و روزها هم روزه می گیرد و از خانواده خود دور افتاده سلمان را نزد او فرستاد تا او را کنترل کند، آیا افراط در عبادت خدا باعث تفریط نمى شود؟
به طور کلی دین ما بر اساس اعتدال و میانه روی بنیان گذاری شده است و افراط و تفریط را در هر زمینه ای محکوم می کند. قرآن کریم، مسلمانان را امت وسط می نامد و می فرماید: وَکَذَ لِکَ جَعَلْنَـکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا. (بقره: 143) بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد.
یکی از مصادیق افراط، عبادت است که خلاف آموزه های اسلامی است. بابی در روایات داریم که عنوان آن اقتصاد در عبادت است. یعنی حتی در عبادت انسان مومن باید تعادل و میانه روی را رعایت کند تا دلزدگی ایجاد نشود و از کارهای دیگر زندگی نماند.
حضرت امام علی (ع) ضمن وصایای خود به امام مجتبی(ع) فرموده اند: فرزند عزیز در تلاش معاش و انجام عبادات میانه رو و معتدل باش و از زیاده روی پرهیز کن و در حدود طاقت و توانت فعالیت نما تا بتوانی آن را برای همیشه انجام دهی.
امام کاظم (ع) فرمودند: تلاش کنید که زمان شما به چهار بخش تقسیم شود: یک ساعت برای مناجات با خداوند و یک ساعت برای مسئله معیشت و یک ساعت هم برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد، همان هایی که عیوب شما را به شما معرّفی می کنند و در باطن، خود را برای دوستی با شما مخلص می کنند و بالاخره ساعتی را هم خالی کنید برای لذّت های غیر حرام خود و لذت جویی از حلال. (تحف العقول، صفحه 409)
اینکه گاهی شخص بر اثر افراط درعبادت، از بعضی از امور مهمتر در زندگی باز می ماند، همانند مادر و یا پدری که به جای رسیدگی بیشتر به زندگی و خانواده اش به نماز وعبادت بایستد و توجه به وظایف اصلی زندگی اش مانند تربیت فرزند و یا امور اقتصادی و یا رشد فکری و یا علمی فرزندانش نکند! و این کار او نه تنها درست نیست بلکه موجب نفرت اطرافیان نسبت به اصل نماز و یا عبادت بشود!
همواره باید دانست که ابتدا می بایستی، فقط اکتفا به انجام واجبات وترک محرمات کرد! وسپس تا حد امکان و با ملاحظه همه جوانب، علاوه بر واجبات و ترک محرمات، تا حدی که امکان دارد و به انجام وظایف دیگر لطمه وارد نکند، مستحبات را به جا آورد .
در تاریخ هست که مردى یک همسایه نصرانى داشت و او را به اسلام دعوت کرد و به اندازه اى از مزایا و زیبائی هاى اسلام براى او تعریف کرد که او هم قبول کرد و مسلمان شد. آن مرد در یکى از سحرها قبل از نماز صبح آمد و در خانه اش را زد. مرد تازه مسلمان گفت: کیست که در این هنگام در مى زند، گفت من فلان کس هستم، گفت چه مى خواهى گفت وضو بگیر و لباس خود را در بر کن تا با هم به مسجد برویم، او هم وضوء گرفت و جامه هاى خود را عوض کرد و با هم به مسجد رفتند. آنها به مسجد رفتند و به نماز مشغول شدند، بعد از طلوع فجر نماز صبح خواندند و در مسجد مشغول ذکر و دعا شدند تا آفتاب طلوع کرد، مرد نصرانى برخاست تا به منزل خود برود، آن مرد گفت کجا مى روى روز کوتاه است.
اکنون ظهر فرا مى رسد او هم نشست تا ظهر شد و آنها نماز ظهر گذاشتند، بعد از آن گفت بین ظهر و عصر فاصله زیادى نیست، صبر کنید نماز عصر را هم ادا کنیم، او را در مسجد نگه داشت تا نماز عصر را هم خواندند، آن مرد برخاست که برود. بار دیگر گفت: اکنون آخر روز است صبر کنید تا شب با هم برویم، او را نگه داشت و نماز مغرب را هم خواندند و بعد از آن مرد تازه مسلمان خواست برود بار دیگر گفت نماز عشاء را بخوانیم و برویم، آنها نماز عشاء را هم خواندند و بعد از هم جدا شدند.
هنگام سحر بار دیگر آن مرد بطرف منزل نصرانى رفت و در زد، او آمد و معلوم شد رفیق شب گذشته است، آمده او را به مسجد ببرد، گفت: برخیز و وضوء بگیر با هم به مسجد براى عبادت برویم !، مرد نصرانى گفت: براى این دین بیکارتر از مرا پیدا کن، من مردى فقیر و صاحب عیال هستم ، امام صادق علیه السّلام افزودند که: او را نخست در چیزى وارد کرد ولى بار دیگر از آن خارج ساخت!
از روایت بالا، چنین می توان استفاده کرد که اولا عبادت را باید به قدر ظرفیت و توان به جا آورد و افراط در ان باعث دین گریزی افراد می شود و ثانیا نباید عبادت را منحصر در نماز وروزه وذکر دانست، بلکه گاهی این موارد به ضدش تبدیل می شود و اثر مخربی در ایمان واعتقاد انسان ایجاد می کند!
افراط در بندگی به این معنا که انسان بکوشد هر چه بیشتر مطیع و بنده خدا باشد، اصولا افراط نیست و مشکلی ندارد، بلکه عین اعتدال است، ولی افراط در عبادت به معناى انجام بیش از حد اعمال خاصى همچون نماز و روزه و دعا و ذکر، خطر کشیده شدن به تفریط را در پى دارد.
هر انسانى ظرفیتى محدود دارد که به اندازه معرفت و شناخت او است اگر بیش از حدّ خود را مشغول اعمال عبادى بکند؛ هم حالت توجه و حضور و خشوع خود را که روح عبادت است، از دست خواهد داد و هم به انسان یک حالت کسالت و زدگى دست می دهد. عبادت را نباید به روح تحمیل کرد بلکه باید آن را از روى میل و در حال پذیرش روح، انجام داد.
سخن نورانى امام على(ع) در این زمینه بهترین چراغ هدایت است که مى فرماید: انّ للقلوب اقبالاً و ادباراً، فاذا اقبلت فاحملوها على النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروها على الفرائض – دل هاى انسان ها در دو حالت متغییر قرار دارد گاهى حالت آبادگى و نشاط و روى آوردن دارد و گاهى حالت بى میلى و روى برگرداندن، پس هنگامى که دیدید دل نشاط و میل دارد، علاوه بر واجبات به انجام مستحبّات وادارش کنید و هنگامى که روى بر گرداند، به انجام واجبات اکتفا کنید، (نهج البلاغه، حکمت 304).
این کلام به خوبى نشان مى دهد که حالت روح را باید ملاحظه کرد به طورى که حتى اگر عبادت هم بر روح انسان جنبه تحمیل داشته باشد علاوه بر اینکه اثر نیک نمى بخشد اثر سوء نیز مى بخشد.
یکی از مصادیق افراط، عبادت است که خلاف آموزه های اسلامی است. بابی در روایات داریم که عنوان آن اقتصاد در عبادت است. یعنی حتی در عبادت انسان مومن باید تعادل و میانه روی را رعایت کند تا دلزدگی ایجاد نشود و از کارهای دیگر زندگی نماند.
حضرت امام علی (ع) ضمن وصایای خود به امام مجتبی(ع) فرموده اند: فرزند عزیز در تلاش معاش و انجام عبادات میانه رو و معتدل باش و از زیاده روی پرهیز کن و در حدود طاقت و توانت فعالیت نما تا بتوانی آن را برای همیشه انجام دهی.
امام کاظم (ع) فرمودند: تلاش کنید که زمان شما به چهار بخش تقسیم شود: یک ساعت برای مناجات با خداوند و یک ساعت برای مسئله معیشت و یک ساعت هم برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد، همان هایی که عیوب شما را به شما معرّفی می کنند و در باطن، خود را برای دوستی با شما مخلص می کنند و بالاخره ساعتی را هم خالی کنید برای لذّت های غیر حرام خود و لذت جویی از حلال. (تحف العقول، صفحه 409)
اینکه گاهی شخص بر اثر افراط درعبادت، از بعضی از امور مهمتر در زندگی باز می ماند، همانند مادر و یا پدری که به جای رسیدگی بیشتر به زندگی و خانواده اش به نماز وعبادت بایستد و توجه به وظایف اصلی زندگی اش مانند تربیت فرزند و یا امور اقتصادی و یا رشد فکری و یا علمی فرزندانش نکند! و این کار او نه تنها درست نیست بلکه موجب نفرت اطرافیان نسبت به اصل نماز و یا عبادت بشود!
همواره باید دانست که ابتدا می بایستی، فقط اکتفا به انجام واجبات وترک محرمات کرد! وسپس تا حد امکان و با ملاحظه همه جوانب، علاوه بر واجبات و ترک محرمات، تا حدی که امکان دارد و به انجام وظایف دیگر لطمه وارد نکند، مستحبات را به جا آورد .
در تاریخ هست که مردى یک همسایه نصرانى داشت و او را به اسلام دعوت کرد و به اندازه اى از مزایا و زیبائی هاى اسلام براى او تعریف کرد که او هم قبول کرد و مسلمان شد. آن مرد در یکى از سحرها قبل از نماز صبح آمد و در خانه اش را زد. مرد تازه مسلمان گفت: کیست که در این هنگام در مى زند، گفت من فلان کس هستم، گفت چه مى خواهى گفت وضو بگیر و لباس خود را در بر کن تا با هم به مسجد برویم، او هم وضوء گرفت و جامه هاى خود را عوض کرد و با هم به مسجد رفتند. آنها به مسجد رفتند و به نماز مشغول شدند، بعد از طلوع فجر نماز صبح خواندند و در مسجد مشغول ذکر و دعا شدند تا آفتاب طلوع کرد، مرد نصرانى برخاست تا به منزل خود برود، آن مرد گفت کجا مى روى روز کوتاه است.
اکنون ظهر فرا مى رسد او هم نشست تا ظهر شد و آنها نماز ظهر گذاشتند، بعد از آن گفت بین ظهر و عصر فاصله زیادى نیست، صبر کنید نماز عصر را هم ادا کنیم، او را در مسجد نگه داشت تا نماز عصر را هم خواندند، آن مرد برخاست که برود. بار دیگر گفت: اکنون آخر روز است صبر کنید تا شب با هم برویم، او را نگه داشت و نماز مغرب را هم خواندند و بعد از آن مرد تازه مسلمان خواست برود بار دیگر گفت نماز عشاء را بخوانیم و برویم، آنها نماز عشاء را هم خواندند و بعد از هم جدا شدند.
هنگام سحر بار دیگر آن مرد بطرف منزل نصرانى رفت و در زد، او آمد و معلوم شد رفیق شب گذشته است، آمده او را به مسجد ببرد، گفت: برخیز و وضوء بگیر با هم به مسجد براى عبادت برویم !، مرد نصرانى گفت: براى این دین بیکارتر از مرا پیدا کن، من مردى فقیر و صاحب عیال هستم ، امام صادق علیه السّلام افزودند که: او را نخست در چیزى وارد کرد ولى بار دیگر از آن خارج ساخت!
از روایت بالا، چنین می توان استفاده کرد که اولا عبادت را باید به قدر ظرفیت و توان به جا آورد و افراط در ان باعث دین گریزی افراد می شود و ثانیا نباید عبادت را منحصر در نماز وروزه وذکر دانست، بلکه گاهی این موارد به ضدش تبدیل می شود و اثر مخربی در ایمان واعتقاد انسان ایجاد می کند!
افراط در بندگی به این معنا که انسان بکوشد هر چه بیشتر مطیع و بنده خدا باشد، اصولا افراط نیست و مشکلی ندارد، بلکه عین اعتدال است، ولی افراط در عبادت به معناى انجام بیش از حد اعمال خاصى همچون نماز و روزه و دعا و ذکر، خطر کشیده شدن به تفریط را در پى دارد.
هر انسانى ظرفیتى محدود دارد که به اندازه معرفت و شناخت او است اگر بیش از حدّ خود را مشغول اعمال عبادى بکند؛ هم حالت توجه و حضور و خشوع خود را که روح عبادت است، از دست خواهد داد و هم به انسان یک حالت کسالت و زدگى دست می دهد. عبادت را نباید به روح تحمیل کرد بلکه باید آن را از روى میل و در حال پذیرش روح، انجام داد.
سخن نورانى امام على(ع) در این زمینه بهترین چراغ هدایت است که مى فرماید: انّ للقلوب اقبالاً و ادباراً، فاذا اقبلت فاحملوها على النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروها على الفرائض – دل هاى انسان ها در دو حالت متغییر قرار دارد گاهى حالت آبادگى و نشاط و روى آوردن دارد و گاهى حالت بى میلى و روى برگرداندن، پس هنگامى که دیدید دل نشاط و میل دارد، علاوه بر واجبات به انجام مستحبّات وادارش کنید و هنگامى که روى بر گرداند، به انجام واجبات اکتفا کنید، (نهج البلاغه، حکمت 304).
این کلام به خوبى نشان مى دهد که حالت روح را باید ملاحظه کرد به طورى که حتى اگر عبادت هم بر روح انسان جنبه تحمیل داشته باشد علاوه بر اینکه اثر نیک نمى بخشد اثر سوء نیز مى بخشد.