۱۳۹۳/۰۶/۰۱
–
۳۶۳ بازدید
سلام. جوانی هستم ۳۶ ساله متاهل و صاحب همسر و یک فرزند. سالهای زیادی است که بخاطر شرایط نامساعد محیطی دچار افسردگی شدید و پرخاشگری شده ام که اکنون زیرنظر پزشک دارو مصرف میکنم. پرخاشگریم تاحدودی بهبود یافته است و از مسئله ای که رنج میبرم مشگل پرخوابی است که در روزهای تعطیل تا ۱۷ – ۲۰ ساعت میخوابم بطوریکه از تمام کارهای روزمره ام میمانم. خواهش من این است که اگر راهی وجود دارد که این مشکل برطرف شود کمال خواهش و استدعا را دارم که مرا راهنمایی کنید چون اگر بخواهم منتظر بمانم که از طریق دارو بهبود یابم ، این امر سالها به طول می انجامد.
از لطف شما بینهایت سپاسگذارم
به عون الله الملک الاعلی
با سلام و سپاس از اینکه مرکز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید، و با آرزوی ایامی سرشار از یاد پروردگار، در این ساعات خوش معنوی، پرسشگر گرامی، وقتی اقدام به درمان دارویی افسردگی نمودید باید به همراه دخالت دارویی توسط روانپزشک به رواندرمانی هم می پرداختید. رواندمانی خدماتی است که توسط روانشناسان بالینی ارائه می شود. برای درمان برخی از بیماریهای روان مثل افسردگی و وسواس اگر چه در ابتدای درمان، دخالت دارویی لازم است، اما به هیچ وجه کافی نیست و باید اقدامات درمانی بوسیله ی رواندرمانی تکمیل شود. تا وابستگی به دارو بتدریج کاسته شود تا شخص از عوارض جانبی آن برهد. من در زیر به یکی از تکنیکهای رواندرمانی جهت مقابله با اضطراب که ریشه ی پرخاشگری و افکار منفی منجر به افسردگی است تقدیم می دارم و شما با تمرین و ممارست برنامه ریزی شده بر آن می توانید تاثیر معجز آسای آنرا در خود ببینید اما همنطور که عرض کردم حتما باید به یک روانشناس بالینی مراجعه نمایید.
برادر گرامی برای اینکه بتوانید بر مشکلتان غلبه کنید حتما بایدبه روان شناس مراجعه کنید و به صورت حضوری درمان خود را پیگیری کنید.در مورد سوال شمابا توجه به کلیت سوال شما نکاتی را بیان می کننم:
از شما می خواهم بار دیگر فرایندی که باعث چنین احساساتی در شما شده است را با دقت بررسی کنید. همانطور که خودِ شما هم می دانید، اتفاقی که برای شما رخ داده است ممکن است برای هر فرد دیگری هم بیفتد اما چرا چنین اتفاقی منجر شده است تا شما به این شدت غمگین و بی انگیزه شوید ولی همین اتفاق برای سایر افراد چنین تبعاتی نداشته باشد. گرچه اتفاقی که رخ داده است کاملا یکسان است اما چرا در شما منجر به چنین واکنش شدیدی شده است اما برای سایر افراد چنین واکنشی ندارد؟
پیدا کردن جواب این سوال به شما کمک می کند تا علت چنین واکنشی را پیدا کنید. چرا اتفاقات یکسان منجر به نتایج گوناگون می شود؟
اکنون این مثال را در نظر بگیرید؛ فرض کنید در رستوان محل کارتان نشسته اید. دو نفر از همکاران تان با هم پچ پچ کرده، گهگاه به شما نگاه می کنند. از شما می خواهم چند لحظه تامل کنید. چشمان خود را ببندید و دقیقا صحنه بالا را تصور کنید،اکنون به این سوال جواب دهید، چه احساسی دارید؟
احساس شما به آنچه خودتان می گوئید (فکر می کنید) بستگی دارد. اگر بگوئید «مزخرف ها دارند پشت سر من حرف می زنند» عصبانی خواهید شد. اگر بگوئید « احتمالا متوجه اشتباه دیروز من در مورد حساب های شرکت شده اند» احساس گناه خواهید کرد. اگر تصور کنید در حال برنامه ریزی مهمانی جشن تولد شما در هفته آینده هستند، خوشحال خواهید شد. در این سه حالت با اینکه شرایط یکی است، احساسات شما متفاوت است.
اساسا چرا انسان ها در موقعیت های مشابه، رفتارها و واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند؟ اگر رویدادها و اتفاقات موجب بروز احساسات و رفتار ما می شود، پس چرا در یک موقعیت کاملا مشابه، احساسات و رفتار گوناگون در افراد شکل می گیرد. چرا قبول نشدن در آزمون استخدام، موجب می شود تا یک فرد ناامید شود و از تلاش دوباره باز بماند و لی در مقابل فرد دیگری به این نتیجه می رسد «برای قبولی در آزمون باید بیشتر تلاش کنم.(کنترل فکر ص3) راز این تفاوت ها در بیت زیر نهفته است:
پیش چشمت داشتی شیشه ای
زان سبب عالم کبودت می نمود
احساسات، هیجانات و رفتارهای افراد متاثر از ادراک آنان از رویدادها است. یک موقعیت به خودی خود احساس آدم را تعیین نمی کند بلکه شیوه بازسازی موقعیت در ذهن فرد است که احساس او را مشخص می کند. رفتار و گفتار زائیده تفکر ما است و به نوعی رفتار و گفتار ما شاخه هایی از تفکر ما هستند.(همان ص7)
پرسشگر گرامی آنچه که موجب شده تا این اتفاقات برای شما غیر قابل تحمل شود، نوع نگرش شما در مورد این اتفاق است. برداشتی که شما از این موقعیت داشته اید منجر شده، احساسات منفی در شما شکل بگیرد. واقعا شرایط محیطی در زندگی شما مهم است که منجر به چنین واکنشی در شما شده است، با دقت بررسی کنید.
شما چه برداشتی از این اتفاقات داشته اید؟ به هر حال نوع نگرش خود را باید نسبت به این اتفاقات تغییر دهید. باید اهمیت آن را در زندگی خود مورد باز بینی قرار دهید. اکنون از شما می خواهم تا برگه ای بردارید و اهمیت اتفاقات مورد نظر را یاد داشت کنید. سپس با خود به این پرسش جواب دهید، چرا چنین چیزی برای من، این چنین اهمیت پیدا کرده است و چرا از بین افرادی که می شناسم، تنها من دچار چنین احساسات منفی شده ام؟ چنین فرایندی را می توانید در سایر اتفاقاتی منفی که برای شما رخ داده است تکرار کنید. آنگاه به این نتیجه خواهید رسید که آنچه در این میان اهمیت دارد، نوع نگرش شما نسبت به اتفاقات و حوادثی است که برای شما رخ می ده.
اکنون با در نظر گرفتن نکات بالا به بررسی راهکارهای غلبه بر مشکل افسردگی شما اشاره می شود:
1.هیچ گاه خودتان را با دیگران مقایسه نکنید، زمانی که انسان خودش را با دیگران مقایسه می کند دچار افسردگی می شود. به یاد داشته باشید هر فردی دارای ویژگی های خاصی می باشد که قابل مقایسه با دیگران نیست.
2.زمانی که انسان بنابر دلائلی که تحت اختیار او نیست از رسیدن به اهداف خود باز می ماند، به جای اینکه به صورت کلی از هدف خود منصرف شود، باید به گونه ای برنامه ریزی کند که لااقل به بخشی از خواسته های خود برسد. به عنوان مثال فردی ادامه تحصیل در دانشگاه آزاد برای او امکان ندارد، این فرد به جای ترک تحصیل می تواند در دانشگاه پیام نور و یا سایر مراکز آموزش عالی مشغول تحصیل شود.
3. مشکلی که شما با آن مواجه هستید، کم و بیش در بسیارى از افراد هم سن و سال شما وجود دارد. اما در مقابله با چنین موضوعی چه باید کرد؟ آیا تمام آنان مانند شما دچار فشار روانی می شوند؟ نکته مهم و اساسى، نحوه برخورد انسان با این موضوع است. در این رابطه دو گونه برخورد مى توان داشت:
الف: واکنش انفعالى در برخورد انفعالى، انسان همواره مشکلات را بزرگ مى بیند و در بیشتر صحنه ها خود را شکست خورده مى پندارد. به رغم اینکه از خود انتظاراتى بیش از حد توانش دارد، در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف، خود را ناتوان مى بیند. امکانات، توانمندى ها و موفقیت هاى خویش را فراموش مى کند و کم کم احساس یأس، ضعف و سستى نموده و خود را فردی شکست خورده مى پندارد.
ب: واکنش فعال انسان در برخورد فعال به مقایسه معقول و منطقى، بین خواسته ها و توانمندى ها و شکست ها و پیروزى ها مى پردازد. توقع از خویش را با واقعیات و توانایى هاى فردى و شرایط محیطى و اجتماعى، تنظیم مى کند و با جدّیت، نشاط و روحیه بالا، به فعالیت و تلاش مى پردازد.
4. همواره به آرمان هاى دست نیافتنى نیندیشید؛ بلکه خواست ها و تمایلات خود را متناسب با میزان و سطح توانایى ها خود تنظیم کنید.
5. موفقیت و کامیابى هایى را که درگذشته تجربه کرده اید در نظر بگیرید به جنبه هاى مثبت زندگی خود فکر کنید و سعى کنید آنها را در یک برگه اى به صورت فهرست، لیست کنید و هر روز آن را بخوانید. شما که توانسته اید در گذشته موفق شوید، حتما در آینده هم موفق خواهید شد.
6. نشاط خود را همواره حفظ کنید و هرگز خود را ضعیف به حساب نیاورید. براى حفظ نشاط همه روزه ورزش کنید. ورزش را جزء ضرورى ترین فعالیت هاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نیم ساعت الى یک ساعت ورزش کنید. (هر ورزشى که مورد علاقه شماست)
7. سعی کنید در روابط خود با دیگران جذاب باشید.
8. هر وقت احساس دلتنگى مى کنید حدود 10 دقیقه یک دوش آب ولرم بگیرید و در صورت امکان شنا کنید.
9. براى شرکت در فعالیت هاى دسته جمعی و فرهنگى، تلاش کنید و حداقل هفته ای یک بار در این مراسمات شرکت کنید.
10. اجتناب از تنهایى؛ سعى کنید به غیر از مواقعى که ضرورت دارد در تنهایى قرار نگیرید.
11. با افکار منفى خود مقابله کنید یعنى هر وقت افکاری که شما را به سمت تنهایی سوق می دهد به شما هجوم آورد به هر صورتى که شده خود را از چنبره آن نجات دهید مثلاً خود را به کارى مانند مطالعه یا هر کار دیگرى که علاقه دارید و ممکن است مشغول کنید و نگذارید ذهن شما جولانگاه افکار منفى باشد.
12.از بیکارى و بى برنامه گى اجتناب کنید و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر کنید.براى اوقات شبانه روزى خود برنامه ریزی کنید یعنی برای هر ساعت از 24 ساعت شبانه روز، یک فعالیت و کار خاص در نظر بگیرید و بر اساس همان عمل کنید و در پایان روز میزان موفقیت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محک بزنید و بسنجید و سعی کنید روز به روز میزان موفقیت را افزایش دهید تا آنجا که کاملا برنامه اجرا شود و برنامه نیز یک برنامه هماهنگ با هدف باشد.
13.با افرادی که دید مثبتی نسبت به زندگی دارند ارتباط بر قرار کنید و با افرادی که منفی باف هستند و نگاه منفی به زندگی و آینده دارند، ارتباط نداشته باشید.
باز با ما سخن بگوئید.
برادر گرامی برای اینکه بتوانید بر مشکلتان غلبه کنید حتما بایدبه روان شناس مراجعه کنید و به صورت حضوری درمان خود را پیگیری کنید.در مورد سوال شمابا توجه به کلیت سوال شما نکاتی را بیان می کننم:
از شما می خواهم بار دیگر فرایندی که باعث چنین احساساتی در شما شده است را با دقت بررسی کنید. همانطور که خودِ شما هم می دانید، اتفاقی که برای شما رخ داده است ممکن است برای هر فرد دیگری هم بیفتد اما چرا چنین اتفاقی منجر شده است تا شما به این شدت غمگین و بی انگیزه شوید ولی همین اتفاق برای سایر افراد چنین تبعاتی نداشته باشد. گرچه اتفاقی که رخ داده است کاملا یکسان است اما چرا در شما منجر به چنین واکنش شدیدی شده است اما برای سایر افراد چنین واکنشی ندارد؟
پیدا کردن جواب این سوال به شما کمک می کند تا علت چنین واکنشی را پیدا کنید. چرا اتفاقات یکسان منجر به نتایج گوناگون می شود؟
اکنون این مثال را در نظر بگیرید؛ فرض کنید در رستوان محل کارتان نشسته اید. دو نفر از همکاران تان با هم پچ پچ کرده، گهگاه به شما نگاه می کنند. از شما می خواهم چند لحظه تامل کنید. چشمان خود را ببندید و دقیقا صحنه بالا را تصور کنید،اکنون به این سوال جواب دهید، چه احساسی دارید؟
احساس شما به آنچه خودتان می گوئید (فکر می کنید) بستگی دارد. اگر بگوئید «مزخرف ها دارند پشت سر من حرف می زنند» عصبانی خواهید شد. اگر بگوئید « احتمالا متوجه اشتباه دیروز من در مورد حساب های شرکت شده اند» احساس گناه خواهید کرد. اگر تصور کنید در حال برنامه ریزی مهمانی جشن تولد شما در هفته آینده هستند، خوشحال خواهید شد. در این سه حالت با اینکه شرایط یکی است، احساسات شما متفاوت است.
اساسا چرا انسان ها در موقعیت های مشابه، رفتارها و واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند؟ اگر رویدادها و اتفاقات موجب بروز احساسات و رفتار ما می شود، پس چرا در یک موقعیت کاملا مشابه، احساسات و رفتار گوناگون در افراد شکل می گیرد. چرا قبول نشدن در آزمون استخدام، موجب می شود تا یک فرد ناامید شود و از تلاش دوباره باز بماند و لی در مقابل فرد دیگری به این نتیجه می رسد «برای قبولی در آزمون باید بیشتر تلاش کنم.(کنترل فکر ص3) راز این تفاوت ها در بیت زیر نهفته است:
پیش چشمت داشتی شیشه ای
زان سبب عالم کبودت می نمود
احساسات، هیجانات و رفتارهای افراد متاثر از ادراک آنان از رویدادها است. یک موقعیت به خودی خود احساس آدم را تعیین نمی کند بلکه شیوه بازسازی موقعیت در ذهن فرد است که احساس او را مشخص می کند. رفتار و گفتار زائیده تفکر ما است و به نوعی رفتار و گفتار ما شاخه هایی از تفکر ما هستند.(همان ص7)
پرسشگر گرامی آنچه که موجب شده تا این اتفاقات برای شما غیر قابل تحمل شود، نوع نگرش شما در مورد این اتفاق است. برداشتی که شما از این موقعیت داشته اید منجر شده، احساسات منفی در شما شکل بگیرد. واقعا شرایط محیطی در زندگی شما مهم است که منجر به چنین واکنشی در شما شده است، با دقت بررسی کنید.
شما چه برداشتی از این اتفاقات داشته اید؟ به هر حال نوع نگرش خود را باید نسبت به این اتفاقات تغییر دهید. باید اهمیت آن را در زندگی خود مورد باز بینی قرار دهید. اکنون از شما می خواهم تا برگه ای بردارید و اهمیت اتفاقات مورد نظر را یاد داشت کنید. سپس با خود به این پرسش جواب دهید، چرا چنین چیزی برای من، این چنین اهمیت پیدا کرده است و چرا از بین افرادی که می شناسم، تنها من دچار چنین احساسات منفی شده ام؟ چنین فرایندی را می توانید در سایر اتفاقاتی منفی که برای شما رخ داده است تکرار کنید. آنگاه به این نتیجه خواهید رسید که آنچه در این میان اهمیت دارد، نوع نگرش شما نسبت به اتفاقات و حوادثی است که برای شما رخ می ده.
اکنون با در نظر گرفتن نکات بالا به بررسی راهکارهای غلبه بر مشکل افسردگی شما اشاره می شود:
1.هیچ گاه خودتان را با دیگران مقایسه نکنید، زمانی که انسان خودش را با دیگران مقایسه می کند دچار افسردگی می شود. به یاد داشته باشید هر فردی دارای ویژگی های خاصی می باشد که قابل مقایسه با دیگران نیست.
2.زمانی که انسان بنابر دلائلی که تحت اختیار او نیست از رسیدن به اهداف خود باز می ماند، به جای اینکه به صورت کلی از هدف خود منصرف شود، باید به گونه ای برنامه ریزی کند که لااقل به بخشی از خواسته های خود برسد. به عنوان مثال فردی ادامه تحصیل در دانشگاه آزاد برای او امکان ندارد، این فرد به جای ترک تحصیل می تواند در دانشگاه پیام نور و یا سایر مراکز آموزش عالی مشغول تحصیل شود.
3. مشکلی که شما با آن مواجه هستید، کم و بیش در بسیارى از افراد هم سن و سال شما وجود دارد. اما در مقابله با چنین موضوعی چه باید کرد؟ آیا تمام آنان مانند شما دچار فشار روانی می شوند؟ نکته مهم و اساسى، نحوه برخورد انسان با این موضوع است. در این رابطه دو گونه برخورد مى توان داشت:
الف: واکنش انفعالى در برخورد انفعالى، انسان همواره مشکلات را بزرگ مى بیند و در بیشتر صحنه ها خود را شکست خورده مى پندارد. به رغم اینکه از خود انتظاراتى بیش از حد توانش دارد، در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف، خود را ناتوان مى بیند. امکانات، توانمندى ها و موفقیت هاى خویش را فراموش مى کند و کم کم احساس یأس، ضعف و سستى نموده و خود را فردی شکست خورده مى پندارد.
ب: واکنش فعال انسان در برخورد فعال به مقایسه معقول و منطقى، بین خواسته ها و توانمندى ها و شکست ها و پیروزى ها مى پردازد. توقع از خویش را با واقعیات و توانایى هاى فردى و شرایط محیطى و اجتماعى، تنظیم مى کند و با جدّیت، نشاط و روحیه بالا، به فعالیت و تلاش مى پردازد.
4. همواره به آرمان هاى دست نیافتنى نیندیشید؛ بلکه خواست ها و تمایلات خود را متناسب با میزان و سطح توانایى ها خود تنظیم کنید.
5. موفقیت و کامیابى هایى را که درگذشته تجربه کرده اید در نظر بگیرید به جنبه هاى مثبت زندگی خود فکر کنید و سعى کنید آنها را در یک برگه اى به صورت فهرست، لیست کنید و هر روز آن را بخوانید. شما که توانسته اید در گذشته موفق شوید، حتما در آینده هم موفق خواهید شد.
6. نشاط خود را همواره حفظ کنید و هرگز خود را ضعیف به حساب نیاورید. براى حفظ نشاط همه روزه ورزش کنید. ورزش را جزء ضرورى ترین فعالیت هاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نیم ساعت الى یک ساعت ورزش کنید. (هر ورزشى که مورد علاقه شماست)
7. سعی کنید در روابط خود با دیگران جذاب باشید.
8. هر وقت احساس دلتنگى مى کنید حدود 10 دقیقه یک دوش آب ولرم بگیرید و در صورت امکان شنا کنید.
9. براى شرکت در فعالیت هاى دسته جمعی و فرهنگى، تلاش کنید و حداقل هفته ای یک بار در این مراسمات شرکت کنید.
10. اجتناب از تنهایى؛ سعى کنید به غیر از مواقعى که ضرورت دارد در تنهایى قرار نگیرید.
11. با افکار منفى خود مقابله کنید یعنى هر وقت افکاری که شما را به سمت تنهایی سوق می دهد به شما هجوم آورد به هر صورتى که شده خود را از چنبره آن نجات دهید مثلاً خود را به کارى مانند مطالعه یا هر کار دیگرى که علاقه دارید و ممکن است مشغول کنید و نگذارید ذهن شما جولانگاه افکار منفى باشد.
12.از بیکارى و بى برنامه گى اجتناب کنید و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر کنید.براى اوقات شبانه روزى خود برنامه ریزی کنید یعنی برای هر ساعت از 24 ساعت شبانه روز، یک فعالیت و کار خاص در نظر بگیرید و بر اساس همان عمل کنید و در پایان روز میزان موفقیت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محک بزنید و بسنجید و سعی کنید روز به روز میزان موفقیت را افزایش دهید تا آنجا که کاملا برنامه اجرا شود و برنامه نیز یک برنامه هماهنگ با هدف باشد.
13.با افرادی که دید مثبتی نسبت به زندگی دارند ارتباط بر قرار کنید و با افرادی که منفی باف هستند و نگاه منفی به زندگی و آینده دارند، ارتباط نداشته باشید.
باز با ما سخن بگوئید.