امام زمانی که برای فرجش دعا می کنیم، کیست؟!
۱۳۹۵/۰۳/۰۴
–
۵۶ بازدید
گفتاری از علامه حسینی طهرانی؛
امام زمانی که برای فرجش دعا می کنیم، کیست؟!
مرحوم علامه آیةالله حاج سیّدمحمّد حسین حسینی طهرانی در نیمه شعبان ۱۴۱۵ قمری در مشهد مقدس بیاناتی داشت که بخشی از آن از کتاب «سالک آگاه» تقدیم می شود:
گفتاری از علامه حسینی طهرانی؛
امام زمانی که برای فرجش دعا می کنیم، کیست؟!
مرحوم علامه آیةالله حاج سیّدمحمّد حسین حسینی طهرانی در نیمه شعبان 1415 قمری در مشهد مقدس بیاناتی داشت که بخشی از آن از کتاب «سالک آگاه» تقدیم می شود:
«مشاغل و کارها و راههای مختلفی که انسان بخواهد برای استفاده از دنیا پیش بگیرد، خیلی زیاد است؛ چرا ما بایستی در همۀ این مشاغل، شغل علم را انتخاب کنیم و دنبال علم برویم؟ و آیا متوجّه مسئولیّتش هستیم یا نه؟ معنای پاسداری از قرآن و مکتب تشیّع چیست؟ کاری که انسان برای ظهور حضرت (عج) میکند و مقدّمۀ ظهور حضرت (عج) است، چه کاری است؟ انتظار فرج که از بهترین مثوبات است، یعنی چه؟ اینها مسائل مهمّی است، خیلی مهم است! و ما حتماً باید متوجّه این خصوصیّات باشیم که خدای ناکرده در مسیری واقع نباشیم که ضدّ راه امام زمان (عج) است؛ لفظاً بگوییم امام زمان (عج) ولی عملاً با اعمال و کارهای روزمرّۀ خود، خود را از آن حضرت (عج) دور کرده باشیم.
قرآن کتابی است ثابت؛ سنّت پیغمبر (ص)، ثابت؛ امامهای دوازدهگانه (ع) دارای عصمتاند؛ اینها مسائل خیلی مهمّی است، عصمت مسئلۀ خیلی مهمّی است!
تقریباً 1300 سال از تولّد حضرت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه میگذرد و این امام زنده را ما به عنوان امام، زنده نگه داشتیم و اعتقاد داریم و با او عشقبازی میکنیم و دلبستگی داریم؛ معنای این چیست؟ همۀ گروهها و طوائف برای خود امامی اتّخاذ کردند و آن امام هم از دنیا رفت، چرا ما گروه شیعیان قائل به این امام زنده هستیم؟ این امام زنده اثرش چیست؟ خاصیّتش چیست؟ چرا ما دست برنمیداریم و باز هم میگوییم: «امام زنده»؟! خُب مثل سایر افسانههایی که در دنیا آمد و رفت، ما هم او را کنار بگذاریم و بیاییم برای خودمان امام زندۀ دیگری انتخاب کنیم؛ چرا دوازده امامی هستیم؟ چرا إثناعشری هستیم؟ آیا این مسائل، مسائل سطحی و اعتباری است، یا مسائل عمیقِ ریشهای و حقّ است و شیعه بر اساس آن مکتب درست کرده و بر اساس این مکتب پافشاری کرده و میکند؟
الآن فقط شیعه در دنیا مورد تهاجم است، چون میگوید: حق!
شیعه زندانها کشیده، بالای دارها رفته، شکنجهها دیده است، بدنهای زندۀ آنها را در زیر جِرزها چیدند و روی آن عمارت ساختند و بالا رفتند، در قعر زندانهای نمناک در جنب دجلۀ بغداد، سالیانی را گذراندند که در آن زندانها روز را از شب تشخیص نمیدادند، و آب در تهِ این زندانها به طوری بود که با فضولات آنها مخلوط میشد و آب برای وضو نداشتند؛ چرا؟
برای اینکه شیعه میگوید: «حق!» فقط به همین خاطر است و غیر از این چیزی نیست! شیعه میگوید: حقّی هست و حق، حقّ است و غیر حق، باطل؛ و انسان بر اساس طرفداری از حق، هر جایی را که میبیند با آن حق زاویه پیدا کرده و نوَسان دارد، تبعیّت نمیکند. همین؛ غیر از این که چیزی نیست! و الآن هم که فقط گروه شیعه در دنیا مورد حمله و تهاجم هستند، به همین دلیل است که شیعه میگویند: «حق!»
عدم ترس استعمار از دُوَل اسلامی غیرشیعه
ولی سایر فِرَق اسلام، حق نمیگویند؛ هر کسی که بیاید و زمامداری کند، او را اُولیالأمر و واجبالطّاعة میدانند! و در فتوای فقهایشان هم هست: «شما نمیتوانید مخالفت کنید و به آنها ایراد کنید، گناهشان مال خودشان است و ثواب اطاعتی که شما از آنها میکنید، مال شما است.» (السنن الکبری، بیهقی، ج 8، ص 159؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج 20، ص 278.)
و لذا اصلاً دُوَل کفر و استعمار نسبت به آن دُوَل اسلامیِ غیرشیعه ترس و باکی ندارند؛ یک حاکم از خودشان بر سر آنها میگمارند و تمام سرمایههای آنها را میبرند؛ چون موافق مرام و مسلک خود آنها است.
آنها از شیعه ترس دارند که میگوید: حق! و این حق، مسئلۀ خیلی مهمّی است که هر وقت مطلبی را ببینند که با آن حق معارضه دارد، درصدد قیام و اقدام برمیآیند؛ و کار آن دول استعماری هم که جز خیانت چیزی نیست، آنها که نمیآیند خودشان را متحقّق به حق کنند، نمیآیند در برابر حقّ تسلیم باشند، نمیآیند خضوع و خشوع پیدا کنند، نمیآیند سلامت نفس پیدا کنند تا با اینها بتوانند بسازند.
بنابراین، دُوَل شیعه اصلاً نمیتوانند با آنها آشتی کنند؛ چون اینها حقاند و آنها باطل. بنابراین آنها دست از شیطنت خود برنمیدارند أیًّا ما کان ( یعنی به هر شکلی که باشد)؛ در اینجا شیعه هم باید بیدار باشد و دست از حقّش برندارد أیًّا ما کان. و الاّ اگر بنا بشود هر روز رنگی از مذهب خود را ببازد و تسلیم آنها بشود، و آنها هم قدم به قدم بیایند جلو؛ خُب دیگر برای اسلام و برای قرآن و برای تشیّع، هیچ نمیماند، نه تنها رسم و واقعیّت، بلکه اسم هم نمیماند، حقیقتی هم نمیماند؛ و این خلاف نظر امام زمان (عج) است!
ما با اعمال خودمان امام زمان (عج) را کنار زدهایم
آن امام زمانی که ما معتقدیم و همه معتقدند و در دعاها برای تعجیل آن حضرت (عج) دعا میکنند، آن امامِ زمانی است که متحقّقِ به حق است. اگر الآن ما متحقّق به حقّ باشیم، والله همین الآن ظهور میکند؛ ولی ما با این اعمال خودمان او را کنار میزنیم و از صحنه خارج میکنیم، و اگر هم ظهور کند هزار ایراد بر کارهای او میگیریم و او را شخص لایق حکومت و زمامداری نمیدانیم! و او را با فرمولهای اصولی و اجتهادی در برابر احکام غیبیّۀ او، محکوم میکنیم! چون زمینۀ کلّی برای ظهور او آماده نیست، و ما او را نمیپذیریم و رد میکنیم؛ او هم با التماس ما ظهور نمیکند و دنبال ما نمیگردد. بدانید که او عزیز است به عزّت خدائی: «و لِلَّهِ العِزَّةُ و لِرَسولِهِ و لِلمُؤمِنینَ ولٰکِنَّ المُنافِقینَ لا یَعلَمونَ»؛ «عزّت اختصاص به خدا و رسول خدا و مؤمنین دارد، و لیکن منافقین نمیدانند.» (سوره منافقون آیه 8)
حالا ما واقعاً دنبال امام زمان (عج) میگردیم یا نه بر طبق اصل تعبّد و تقلید از نیاکان و اجداد [از ایشان پیروی میکنیم]؟! اگر این دوّمی باشد که خیلی اهمیّت ندارد، ما اگر شیعه هم نشویم و سنّی باشیم، اگر مسلمان هم نشویم و یهودی و نصرانی باشیم، زیاد تفاوتی ندارد؛ زیرا که آراء و مذاهب، مختلف است و هرکسی چیزی را میگیرد و دنبال آن میرود و با آن اُنس دارد و سرگرم است. و اگر بنای تحقّق به حق نباشد، ما چه داعی داریم که بر خصوص این امام زمان (عج) بایستیم؟ شب نیمۀ شعبان غسل کنیم، تا به صبح بیداری بکشیم، عبادت کنیم، به کارها و سنّت مشغول باشیم، و بر میلاد او خوشحالی کنیم، و بر فرج او انتظار داشته باشیم، و انتظار فرج را اعظم از مثوبات بدانیم؛ اینها برای چیست؟ اینها برای تحقّق به حق است، و غیر از تحقّق به حق هیچ نیست.
لزوم رواج لغات قرآن در زندگی مسلمانان
اگر ما از قرآن دور باشیم، امام زمان (عج) از ما دور است! همۀ آیات قرآن حجّت است، و برای زمانی دون زمانی نیست، ما همیشه باید با قرآن آشنا باشیم، باید قرآن را حفظ کنیم، باید با قرآن سر و کار داشته باشیم، باید به معانی قرآن آشنا باشیم، لغات قرآن باید در زندگی ما رواج داشته باشد! لفظِ جمعه و جماعت و اجتماع و جمعیّت و مَجمع و مجتمع و جامع، اینها الفاظی است که باید در لفظ و کلام ما دائر باشد؛ چرا؟ برای اینکه ما «جمعه» داریم، نه آدینه!
جمعه یعنی: یومٌ یَجتَمِعُ فیهِ النَّاس للصَّلاةِ الجُمعَة و یَخطِبُ الخَطیبُ و یُصَلِّی الصَّلاةَ رَکعَتَین. پیغمبر این را یَومُ الجُمعة نامیدند. قبل از رسول خدا (ص) روز جمعه را یَومُ العَروبَة میگفتند. وقتی که آیات قرآن نازل شد، و نماز جمعه در جمعه نازل شد، و لازم شد که مردم در روز جمعه اجتماع واحدی کنند، لفظِ عروبَة به یومُ الجمعة برگشت. الآن تمام دُوَل مسلمینِ دنیا روز جمعه را یوم الجمعة میگویند، و دیگر هیچکس یومُ العروبَة استعمال نمیکند، آن تمام شد. ما باید این لفظ را بگیریم و باید لفظ جامع و اجتماع در لفظ ما باشد و تغییری ندهیم؛ چون با تغییر دادن خیلی ضرر میکنیم.
آستان قدس رضوی بنیادی دارد به نام: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. خُب عزیز من، بنیاد پژوهشها یعنی چه؟! چه ایرادی داشت که بهجای این بگذاری: مجتمع تحقیقات اسلامی؟! چرا مجتمع را برداشتی؟! چرا لفظ تحقیقات را برداشتی؟! پژوهش یعنی چه؟!
اینها خودشان نمیفهمند چه بلایی به سر خودشان میآورند؛ ولی من میبینم که اینها سیاست زننده و تند و خشن و از جا برکَننده و ویرانکُنندۀ استعمار است!
فرهنگستان رضاخان شروع کرد به تغییر لغات عربی به فارسی
آقاجان! آن گلادستون که گفت: «تا قرآن روی زمین باشد، ما بر سرزمینهای مسلماننشین غلبه پیدا نمیکنیم!» این همان حرف است که امروز پیاده میشود. چهل سال پیش هم همینطور بود، پنجاه سال پیش هم همینطور بود، سیاست کلّیه که آمد در ایران و این دانشکدۀ ادبیات و امثال اینها را تأسیس کرد و رضاخان فرهنگستان درست کرد و شروع کردند به تغییر لغات عربی به لغات فارسی، برای همین جهت بود که لفظ جمعه برداشته بشود، لفظ اجتماع برداشته بشود، تحقیقات برداشته بشود و به جای تحقیقات، پژوهش بیاید، به جای مجتمع یا اجتماع یا مجمع، بنیاد بیاید.»
شبستان