۱۳۹۴/۱۱/۱۸
–
۹۶۵ بازدید
با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز پرسشگر ارجمند نقل قول مذکور از حضرت امام صحت دارد. و مقصود ایشان همانگونه که در متن اصلی سخنانشان نیز با صراحت فرموده اند، وفاداری و جانفشانی ملت ایران در دفاع از اسلام و حکومت اسلامی می باشد. به عبارت دیگر ملت ایران با اینکه نه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک کرده اند و نه در رکاب امام معصوم علیه السلام هستند اما با اعتقاد و ایمان به غیب و باور حقیقی به اسلام و حکومت اسلامی با توجه به تجربه ی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس آماده ی هرگونه جانفشانی در راه اسلام هستند. اما در صدر اسلام چه در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و چه بعد از آن در دوران امیرمومنان و ائمه ی بعدی سلام الله علیهم اجمعین، مسلمانان در راه آرمان های اسلامی حرکت و شتاب خوبی نداشنتند بلکه در برخی مقاطع عقبگرد های غیر قابل انتظاری از خود نشان دادند. به نظر می رسد بیان امام راحل در این زمینه رساتر باشد. در ادامه گوش جان به این بخش از وصیت نامه ی الاهی سیاسی حضرتش می سپاریم: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ میباشند. آن حجاز که در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمیکردند و با بهانههایی به جبهه نمیرفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ آن شد که شد. و آنان که درشهادت دست آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز میبینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبههها و مردم پشت جبههها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها میکنند و چه حماسهها میآفرینند. و میبینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده میکنند. و میبینیم که بازماندگان شهدا و آسیبدیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهرههای حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینانبخش با ما و شما روبهرو میشوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله علیه ـ. و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی میباشیم. » (صحیفه امام خمینی » جلد ۲۱ » صفحه ۴۱۰) اما درباره ی علت غیبت امام زمان باید بگوییم ظهور حضرت با اذن الاهی و بعد از به وجود آمدن مجموعه ی شرایطی خواهد بود که یکی از آنها وجود یاران کافی برای مقابله ی با جبهه ی باطل می باشد. این یاران باید در حدی از قوت و استقامت و کثرت باشند که حضرت به پشتوانه ی آنان و نصرت الاهی بتواند حکومت حقه را در سرتاسر جهان برقرار نماید. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدردانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم. در پیوست مطلب نسبتا مفصلی پیرامون فلسفه ی غیبت امام زمان (عج) خدمتتان تقدیم می گردد: غیبت امام مهدى (عج) یکى از پدیده هایى است که با اراده و تدبیر خداوند رخ داده است پس به طور حتم داراى حکمت و مصلحتى مهم و قابل توجه است. عبداللَّه بن فضل هاشمى مى گوید: از امام صادق «ع» شنیدم که مى فرمود: «صاحب الامر، غیبتى دارد که ناگزیر اتفاق مى افتد و ناراستان و طرفداران باطل به شک مى افتند». عرض کردم: «فدایت شوم چرا چنین مى شود؟» فرمود: «به خاطر چیزى که ما اجازه نداریم، آن را براى شما بازگو کنیم». عرض کردم: «حکمت و فایده این غیبت چیست؟» فرمود: «حکمت غیبت او، همان حکمت غیبت آن عده از حجت هاى خداوند است که قبلاً از آنها یاد شده است حکمت این غیبت نیز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد همان طور که حکمت کارهایى که خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسى، معلوم نشد. اى پسر فضل این امرى الهى است و سرّ آن و جهات پنهانى آن نیز، الهى و به خدا مربوط است و هنگامى که ما مى دانیم خداوند عزّوجل حکیم است، قبول و اعتراف مى کنیم که تمام کارهایش، عین حکمت و درستى است هر چند که علت و چرایى آن کارها، براى ما روشن نشده باشد»(1). بر اساس این حدیث، علّت و حکمت اصلى «غیبت»، براى ما معلوم نیست و پس از ظهور مهدى (عج) آشکار مى گردد ولى در روایات متعدد دیگر، اسرار و عللى براى غیبت آن حضرت بیان شده که قابل توجّه است و مى تواند ما را نسبت به وقوع غیبت و لزوم آن به اطمینان بیشترى برساند. در اینجا عوامل و حکمت هاى غیبت- بر اساس یک دسته بندى جدید و جامع- بیان مى شود بنابراین تقسیم، غیبت امام مهدى (عج) هم از جانب خدا و به خواست و اراده او بوده است و هم مردم، حاکمان ظالم و شیعیان در آن نقش و تأثیر داشته اند. یک. اراده و خواست خداوند طبق بیان روایات، غیبت امام مهدى (عج)، بیشتر از ناحیه خدا و بر اساس مشیّت، حکمت و اراده او بوده است. در روند پیشینه دار تاریخ، وقایع و رویدادهاى شگفت و خارق العاده اى رخ داده و اینها بر اساس سنت و قوانین الهى حاکم بر هستى بوده است. زندگى طولانى و غیبت امام مهدى (عج) نیز از چهارچوب این قانون خارج نیست. خداوند با غیبت حجت خود، اهداف و اغراض زیر را در نظر داشته است: 1-. 1 آزمون و امتحان مردم یکى از حکمت الهى در مسئله «غیبت حجت»، امتحان و آزمایش انسان ها- به خصوص شیعیان- است یعنى، امتحان و آزمایش گروهى که ایمان محکمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانى هم که ایمان در اعماق دل آنان ریشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شداید و ایمان به غیب، ارزش و قدرشان معلوم مى گردد و به درجاتى از ثواب نایل مى آیند. زراره بن اعین مى گوید: از امام صادق «ع» شنیدم که مى فرمود: «قائم قبل از قیامش غیبتى دارد گفتم: چرا؟ فرمود: مى ترسد… (تا آنجا که فرمود:) «… و هو المنتظر غیر انَّ اللهِ یُحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون»(2) «او منتظر است اما خداوند دوست دارد شیعه را آزمایش کند آن گاه معتقدان و طرفداران باطل به شک مى افتند». جابر گوید: به امام باقر «ع» عرض کردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «هیهات هیهات: لایکونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى یذهب الکیدر و یبقى الصفو»(3) «دور است، دور است فرج ما پیش نخواهد آمد تا اینکه غربال شوید، باز غربال شوید… تا اینکه ناخالصى از بین برود و صافى باقى بماند». بر این اساس آزمایش مردم از دو جهت صورت مى گیرد: الف. چون اصل غیبت بسیار طولانى مى شود، بیشتر مردم در شک و تردید مى افتند و برخى در اصل ولادت و بعضى نیز در بقاى آن حضرت شک مى کنند. ب. شدت ها و پیشامدهاى ناگوار، باعث مى شود که حفظ ایمان و استقامت در راه دین، بسیار دشوار گردد و ایمان افراد در مخاطرات سخت واقع شود(4). اگر کسى اعتقاد خود را به امام «ع» از دست ندهد و یا در مشکلات و سختى ها استقامت داشته و مؤمن باشد، از این امتحان سربلند بیرون مى آید. امام صادق «ع» نیز فرموده است: «… لابُدّ للناس ان یمحصّوا، و یمیّزوا و یغربلوا و یخرج الغربال خلق کثیر»(5) «مردم باید خالص و پاک شوند و از هم تمییر داده شد و غربال شوند و مردم بسیارى از غربال خارج شوند». 1-. 2 اتمام حجّت با غیبت طولانى ولىّ الهى، همه گروه ها، افراد، اندیشه ها و نظام ها، امکان حکومت بر مردم و مدیریت جامعه را پیدا کرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشکلات و گسترش عدالت بروز مى دهند. این در حالى است که حکومت و ولایت بر مردم، شایسته و بایسته اولیاى الهى- به خصوص دوازده امام معصوم- است و خداوند مى خواهد بدین ترتیب با مردم اتمام حجت کند و توجّه و خواست آنان را به حکومت معصومان جلب نماید. امام صادق «ع» در این زمینه مى فرماید: «ما یکون هذا الامر حتّى لا یبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا یقول قائلٌ: اِنّا لو وَلَّینا، لَعَدَ لنا ثمّ یقومُ القائم بالحقّ و العدل»(6) «ظهور تحقق نمى یابد تا اینکه گروهى نماند، مگر اینکه بر مردم حکومت کرده باشد تا کسى نگوید: اگر ما حکومت داشتیم عدالت را (مى گستراندیم) آن گاه قائم به حق و عدل قیام مى کند». 1-. 3 تطابق و همسانى با پیامبران خداوند بنابر مصالحى، انبیاى گذشته را براى مدّتى از بین مردم مخفى مى کرد پس خواست که این موضوع را درباره حضرت مهدى هم پیاده کند تا آن حضرت، آخرین غیبت را انجام دهد و این سنّت الهى به طور کامل و تمام، به منصّه ظهور رسد. حنان بن سدیر به نقل از پدرش از امام صادق «ع» نقل مى کند: «قائم ما غیبتى دارد که طولانى مى شود»، عرض کردم: «اى فرزند رسول خدا علّت آن چیست؟ فرمود: «انّ الله عزوجل أبى الاّ ان یجرى فیه سنن الانبیاء فى غیباتهم و انّه لابدّ له… من استیفاء مدد غیباتهم: قال الله عز و جل: «لتَرَکبُنَّ طَبقاً عن طبق» اَى سنّنا على سنن من کان قبلکم»(7) «خداوند نمى خواهد این امر انجام شود مگر اینکه تمام سنت هایى را که پیامبران در غیبت هایشان داشته اند، در این غیبت قرار دهد… بنابراین باید تمام مدّت، مجموع غیبت هاى پیامبران، در این غیبت وجود داشته باشد. خداوند مى فرماید: «لترکبُنّ طبقاً عن طبق» مقصود این است که سنت هاى گذشتگان، در مورد شما جارى خواهد شد». 1-. 4 هدایت بخشى مداوم همان طور که در مباحث گذشته اشاره شد، امامان واسطه فیض الهى و منبع هدایت و راهنمایى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدایت مردم- وقتى آنان در برهه اى از زمان نعمت بى نظیر الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند- طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غیبت قرار مى دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت حق از طریق او به بندگان ادامه یابد و راه هدایت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مى رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروى امامان، غیبت، بهترین وسیله این هدایت بخشى باشد. امیر مؤمنان «ع» فرموده است: «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّه اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بیّناته…»(8) «زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست که براى خدا با برهان روشن، قیام کند (به صورت) آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود (دلیل هاى روشن هدایت از بین نروند)». 1-. 5 ظهور نسل مؤمن از صلب کافر و منافق طول غیبت، باعث مى شود که در اصلاب فاسدان و منافقان و کافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنیا بیایند چنان که شیوه امامان معصوم نیز چنین بوده و حتى پیش بینى هایى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نیز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بیت «ع» به دنیا مى آمدند. ابراهیم کرخى مى گوید: به امام صادق «ع» عرض کردم: خداوند سالمت بدارد آیا على «ع» در دین خدا قوى نبود؟ فرمود: آرى چنین بود: گفتم: پس چگونه مردم بر او چیره شدند و او جلوى ایشان نایستاد؟ چه چیزى باعث شد جلوى آنها را نگیرد؟ فرمود: آیه اى از قرآن، او را از این کار بازداشت. گفتم: آن آیه کدام است؟ فرمود: «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»(9). خداوند عز و جل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از کافران و منافقان قرار داده است و حضرت على، پدران کافر یا منافق را نمى کشت تا اینکه این امانت هاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى این فرزندان از صلب آنان خارج مى شدند، بر هر کدام که دست مى یافت، با آنها مى جنگید. قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانت هاى الهى از پشت پدرانشان (کافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نکرده و کسى را نمى کشد. اما وقتى امانت ها خارج شدند، بر کافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مى کشد»(10). 1-. 6 ظهور قدرشناسى یکى از حکمت ها و اسرار مهم غیبت امام مهدى (عج)، توجّه بیشتر مردم، به قدر و منزلت آن موعود امت ها است. پس از آن همه قدرناشناسى که نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده غیبت قرار گرفت تا گوهر گران بهاى وجودش، بیشتر مورد توجّه قرار گیرد و هنگام ظهور با پذیرش و استقبال کامل مردم رو به شود. دو. نقش و تأثیر مردم یکى از عوامل مهم غیبت امام مهدى (عج)، عدم همراهى و تمکین مردم از آن حضرت و سستى و قصور در یارى امام «ع» است چنان که امامان پیشین، از این ناحیه آسیب هاى فراوانى دیدند و مرارت ها کشیدند. نتیجه این معصیت و نافرمانى بزرگ مردم، کشته شدن و شهادت همه آنان و از دست دادن حکومت بوده است بر این اساس غیبت امام مهدى (عج) بیشتر از ناحیه خود مردم بوده است نه از سوى امام زمان (عج)، خواجه نصیر الدین طوسى مى گوید: «وجوده لطفٌ و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»(11) «وجود امام، لطف است (از سوى خدا) و تصرّف او (در امور) لطفى دیگر است و غیبت او، مربوط به خود ما است» یعنى، عدم حضور امام و غیبت او از ناحیه خود ما و مشکلات و موانعى است که ما به وجود آورده ایم. در مورد نقش مردم در غیبت امام مهدى (عج) مى توان به چند مورد اشاره کرد: 2-. 1 تأدیب و متنبّه شدن وقتى مردم به وظایف و مسئولیت هاى خود، در برابر امام و پیشواى بر حق خود، پایبند نباشند و از اطاعت و یارى او سرپیچى کنند و از جان و مالش محافظت نکنند روا است که خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأدیبشان کند. در این صورت مردم از بسیارى از مواهب و الطاف امام معصوم «ع»، بى بهره مانده و از برکات ظاهرى وجود او محروم مى شوند و این نشانگر غضب و خشم الهى است. محمد بن فرج مى گوید: امام ابوجعفر «ع» برایم نوشت: «اذا غضب الله- تبارک و تعالى- على خلقه نحاناً عن جوارهم»(12) «وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گیرد، ما را از کنارشان دور مى سازد». مروان انبارى نقل مى کند: از امام باقر «ع» (نوشته یا پیامى) صادر شد که: «انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم»(13) «وقتى خداوند، بودن ما را در میان قومى ناخوش دارد، ما را از میان آنان خواهد برد». 2-. 2 ستمکارى و نادانى مردم ظلم و ستمى که مردم هم بر خود و هم بر دیگران روا مى دارند و از حجت الهى، به جهت جهل و نادانى شان بهره کافى نمى برند، موجب غیبت امام «ع» شده است. حضرت على «ع» در این زمینه مى فرماید: «واعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّه الله ولکنّ الله سیعمى خلقه منها بظلمهم وجورهم و اسرافهم على انفسهم»(14) «اى مردم بدانید که زمین هرگز از حجّت الهى خالى نمى ماند، اما پروردگار، مردم را به جهت ظلم و ستمى که مرتکب مى شوند و نیز به جهت اسراف و زیاده روى هاى که در حق خود انجام مى دهند، از دیدن حجّت خودش (امام مهدى (عج)) محروم مى سازد». در نقل دیگر آمده است: «… لکن الله سیعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، ولو خلت الارض ساعه واحده من حجّه الله ساخت باهلها لکن الحجه تعرف الناس و لا یعرفونها…»(15) «… خداوند به واسطه نادانى و ستمکارى مردم، دیده ایشان را از دیدن حجتش فرو مى بندد… سپس حجت (در زمان غیبت) مردم را مى شناسد ولى آنان او را نمى شناسند». سه. دشمنان عنود و ستمگر یکى از موانع و چالش هاى اساسى فراروى امامان معصوم «ع»، وجود حاکمان ظالم، دشمنان جاهل و کینه جو و نفاق پیشگان دنیا دوست بوده است. این امر منجر به غصب خلافت، کشته شدن امامان، انزوا و محدودیت، فشارهاى مالى و اقتصادى، جلوگیرى از ارتباط با مردم و… شده بود. امام مهدى (عج) نیز با همه این خطرات رو به رو بود و حکمت الهى اقتضا مى کرد که آن حضرت از دیدگاه ها غایب شود. با توجه به این امر بدیهى، عوامل زیر در غیبت آن حضرت نقش و تأثیر زیادى داشته است: 3-. 1 جلوگیرى از کشته شدن امام حسن عسکرى «ع» فرمود: «بنى امیه و بنى عباس، شمشیرهاى خود را براى ما تیز کردند زیرا خوب مى دانستند که آنها در خلافت حقى ندارند. آنان از ترس اینکه خلافت به جاى خود برگردد و در میان صاحبان اصلى اش مستقرّ شود، به کشتن اهل بیت پیامبر «ص» و از بین بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیرى کنند و یا او را به قتل برسانند ولى خداوند اراده کرد که او را بر احدى از دشمنان آشکار نکند و نور خود را به اتمام رساند اگر چه مشرکان خوش ندارند»(16). زراره مى گوید: از امام صادق «ع» شنیدم که مى فرمود: «یا زراره لابُدّ للقائم من غیبه» «به درستى که براى قائم غیبتى هست». پرسیدم: براى چه: فرمود: «یخاف على نفسه» «بر جان خویش مى ترسد»(17). امام باقر «ع» مى فرماید: «اذا ظهر قائمنا اهل البیت «ع» قال: «ففررت منکم فوهب لى ربى حکما» خفتکم على نفسى و جئتکم لما اذن ربّى و اصلح لى امرى»(18) «وقتى قائم ما اهل بیت، ظهور کند، مى گوید: «ففرت منکم…» از میان شما رفتم چون از شما بر جان خود بیمناک بودم و اینک چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم». در اینجا بیان دو نکته خالى از فایده نیست: الف. ترس حضرت بر جان خود، براى آن است که او، آخرین ذخیره الهى است که باید براى تحقق عدالت جهانى- که وعده حتمى خداوند است- باقى بماند وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسیر تحقّق اهداف الهى، استقبال مى کند. ب. خداوند متعال، هر چند قادر و توانا است که در هر زمان و هر ساعت، آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه، بر تمام ملل و حکومت ها- پیش از فراهم شدن اسباب- غالب سازد ولى چون جریان این جهان را بر مجراى اسباب و مسبّبات قرار داده و تا زمانى که اسباب چنان ظهورى فراهم نشود، قیام آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از حفظ قتل مصون نخواهد ماند(19). 3-. 2 خطر دشمنان داخلى و اهل نفاق علاوه بر خطرى که از ناحیه خلفاى عباسى متوجه امام مهدى (عج) بود توطئه و اقدامات شومى نیز از طرف بعضى از نزدیکان فاسد و نفاق پیشه علیه آن حضرت صورت مى گرفت و خطراتى را متوجه او مى ساخت. نمونه روشن این خطر را مى توان در اقدامات جعفر کذّاب جست و جو کرد. او با دستگاه خلافت ارتباط نزدیکى داشت و مى خواست به کمک آنان مقام و دارایى امام عسکرى «ع» را تصاحب کند و فرزند او را به کشتن دهد… امام هادى «ع» مى فرمود: «از پسرم جعفر دورى کنید که او براى من، به منزله نمرود (پسر نوح) است نسبت به حضرت نوح که قرآن کریم در حق او مى فرماید: نوح گفت: پسر من از کسان من است (ولى) خدا فرمود: اى نوح او از کسان تو نیست که آن عملى (فرزندى) است، غیر صالح»(20). بر این اساس امام عسکرى «ع» فرمود: «… اگر جعفر بتواند مرا بکشد، هرگز دریغ نمى کند»(21) امام سجاد «ع» در پیش گویى خود، درباره جعفر کذّاب مى فرماید: «گویى با چشم خود مى بینم که جعفر کذّاب (برادر امام عسکرى)، طاغوت زمانش را وادار کرده که به جست و جوى ولىّ خدا بپردازد و آن غایب از دیده ها، در حفظ و حراست الهى است و حفاظت خانه پدر، بر عهده او است. این از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع در کشتن او است، اگر دست بیابد، و این به طمع گرفتن میراث پدرش به ناحق است». چهار. نقش امام زمان (عج) غیبت و پنهان زیستى امام مهدى (عج)، مى تواند از ناحیه و خواست خود آن حضرت باشد، یعنى، آن حضرت برابر تحقّق بعضى از اهداف و برنامه هایش و رهایى از قید و بند حکومت ها و با اذن الهى، از دیده ها غایب شده است. در این رابطه مى توان به مؤلّفه هاى زیر اشاره کرد: 4-. 1 بیعت نکردن با حاکمان یکى از عواملى که در روایات بسیار به آن اشاره شده، عدم بیعت امام مهدى (عج) با خلفاى جور و طاغوت ها است، آن حضرت به جهت اینکه مثل پدرانش مجبور به بیعت با آنان نشود، به فرمان خدا از چشم مردم مخفى شد. «بیعت، نوعى عقد و قرارداد دو سویه بین حاکم و فرمانبرداران است که از یک سو خلیفه را متعهد به اداره جامعه… مى کند و از طرف دیگر بیعت کنندگان متعهد مى شوند، ضمن شنیدن و اطاعت از خلیفه، از او حمایت کنند»(22). آن حضرت زمانى که ظهور مى کند، بیعت هیچ کس و هیچ حکومت غاصب و ستمگرى را- حتى به عنوان تقیه- بر گردن ندارد. او قیام مى کند، در حالى که نسبت به احدى از جباران و حکومت هاى مختلف، تمکین و تسکین ندارد و از راه تقیه هم حکومت هاى غیر اسلامى ناکامل را در ظاهر امضا نکرده است. او اکمل مظاهر اسم «العادل»، «السلطان»، «الغالب» و «الحاکم» است و چنان شخصیت و مقامى از اینکه تحت سلطنت غیر خدا واقع شود. یا به حکومتى از حکومت هاى جائر به تقیه رأى داده باشد- بر حسب اخبار- محفوظ و محروس است و چنان که از اخبار فراوان استفاده مى شود، آن حضرت به تقیه عمل نمى کند و حق را آشکار و باطل را از صفحه روزگار بر مى اندازد. پس یکى از حکمت ها و مصالح غیبت، این است که امام «ع»، پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام، ناچار نمى شود، مانند پدران بزرگوارش، از راه تقیه با خلفا و زمامداران و سیاستمداران وقت، بیعت کند و وقتى که ظاهر مى شود، هیچ بیعتى در گردن او نیست و هیچ حکومتى را بر خود- غیر از حکومت خدا و احکام و قوانین قرآن، حتى به ظاهر و از روى تقیه هم- نپذیرفته است (23). امام زمان (عج) خود در این زمینه مرقوم فرموده است: «… و اما علّهُ ما وقَعَ مِنَ الغیبهِ، فانّ الله عزّ و جل یقول: «یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء…» انّه لم یکن احَد من آبائى الاّ وَقعت فى عنقه بیعته لطاغیه زمانِهِ و انّى اَخرُجُ حین اخرج و لا بیعه لِاَحدِ الطواغیت فى عُنُقى…»(24) «اما در مورد علت غیبت، خداى متعال مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگز نپرسید از مسائلى که اگر فاش شود، شما را اندوهگین سازد…» هر یک از پدران من بیعتى از طاغوت هاى زمان به گردن داشت، ولى من به هنگامى ظهور خواهم کرد که بیعت احدى از طاغوت ها، بر گردنم نباشد». امام صادق «ع» مى فرماید: «یقومُ القائمُ و لیسَ لِاَحَد فى عُنقِهِ عهدٌ و لا عقد و لا بیعه»(25) «قائم ما در حالى ظهور مى کند که در گردن او، براى احدى، عهد و پیمان و بیعتى نباشد». امام على «ع» در این باره فرموده بود: «هنگامى که قائم ما قیام کند، براى احدى در گردن او بیعت نخواهد بود. از این جهت ولادت او مخفى مى شود و خود از دیده ها پنهان مى باشد»(26). 4-. 2 آماده شدن جهان و افکار عمومى یکى از علت هاى مهم غیبت امام مهدى (عج) و طولانى شدن پنهان زیستى آن حضرت، آماده ساختن جامعه بشرى، براى رسیدن به مقصد نهایى و الهى خود است. آمادگى جهان عبارت است از: بالا رفتن سطح آگاهى مردم و درک نیاز به پیشوایى عادل و عالم، به وجود آمدن امکانات و زمینه هاى مناسب براى تشکیل یک حکومت جهانى، به ستوه آمدن مردم از ظلم و بیدادگرى و خواست جهانى و مردمى براى گسترش و احیاى عدالت، معنویت و امنیت جهانى. تا این زمان (آمادگى جهانى) فرا رسد، حضرت در غیبت خواهند بود زیرا وظیفه حضرت، تحقّق فراگیر و گسترده تمامى اهداف و برنامه هاى پیامبران و اولیا است و اقدامات و اصطلاحات او، نیازمند درک بالا و شعور مترقى از سوى مردم است. شیخ طوسى مى گوید: «فلسفه غیبت فقدان قدرت لازم امام است که باید مردم به آن همت گمارند در واقع تا هنگامى که مردم زمینه اقتدار او را فراهم سازند، غیبت تداوم خواهد یافت چرا که خداوند خواستار تقویت حضرت مهدى (عج)، به وسیله بشر است، نه فرشتگان»(27). 5-. 1 آماده سازى و تربیت شیعیان یکى از حکمت هاى «پنهان زیستى» امام زمان (عج)، این بود که شیعیان ضعیف و کم ظرفیت، تربیت شده و سطح آگاهى و تحمّل و آمادگى آنها بالا برود. على بن یقطین از امام کاظم نقل مى کند که: «شیعیان با آرزوها، تربیت مى شوند» پدرم یقطین به من گفت: چه آنچه راجع به سلطنت بنى عباس به ما گفته شده بود، انجام شد ولى آنچه که به شما درباره فرج اهل بیت گفته شده بود، انجام نشد؟ به او گفتم: آن چه که به ما و شما گفته شده بود، هر دو از یک جا صادر شده است نهایت اینکه وعده اى که به شما داده شد، سر رسید اما وعده ما- چون زمانش حتى نبود- هنوز نرسیده است. در عین حال ما را با ایجاد امید و آرزوى آن دوران تربیت کردند چون اگر از همان نخست، به ما مى گفتند که: فرج بیت، تا سال دویستم یا سیصدم انجام مى شود، هر آینه مردم قساوت قلب مى گرفتند و عموم آنان از اسلام بر مى گشتند اما همیشه به ما گفته اند: به همین زودى و با سرعت این کار انجام مى شود تا قلب هاى مردم حفظ شود و فرج را نزدیک بدانند»(28). (1) اثبات الهداه، ج 3، ص 488، ج. 217 000 (2) اثبات الهداه، ج 3، ص 472، ح. 150 000 (3) بحار الانوار، ج 52، ص. 113 000 (4) امامت و مهدویت، ج 2، ص 351 و. 352 000 (5) همان. 000 (6) بحار الانوار، ج 52، ص. 244 000 (7) بحار الانوار، ج 51، ص 142 اثبات الهداه، ج 3، ص 486، ح 212 الخرائج، ج 2، ص. 955