امتحانات الهی و فرق آن با عقوبت
۱۳۹۲/۱۱/۱۵
–
۶۸۶ بازدید
از کجا بدانیم مشکلات زندگى(فقر,بیکارى,سختی هاو…) امتحان خداوند است یاناشى از کوتاهى وضعف هاى خودآدم مى باشد؟ لطفاکامل راهنمایى کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم
اگر اجازه بدهید برای رسیدن به پاسخی جامع سؤال شما را در دو سؤال این چنینی مطرح کنیم:
1. فرق بین عقوبت و امتحان الهی چیست؟ اصولا از کجا باید فهمید که در مشکلات زندگی داریم عقوبت می شویم یا امتحان؟
2. در مورد آیه « وَما اَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ؛ پس هر آنچه از بلیات و گرفتاریها به سراغ شما می آید تماما اموری است که به دست خود شما کسب شده است»،
سؤال اول: فرق بین عقوبت و امتحان الهی چیست؟ ؛ اصولا از کجا باید فهمید که داریم عقوبت می شویم یا امتحان؟
الف : ریشه ومعنای کلمه عقوبت:
کلمه عقاب و همچنین معاقبة عبارت است از مؤاخذه اى که در عاقبت، گناه، متوجه گنهکار مى شود. راغب مى گوید: عقب و عقبى تنها در مورد ثواب و اجر خیر به کار مى رود، هم چنان که در قرآن فرموده: خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً و نیز فرموده: أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ و اما کلمه العاقبة اگر بدون اضافه در کلام آید، باز مختص به ثواب و اجر خیر است و در عذاب به کار نمى رود، مانند وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ و اگر به کلمه اى دیگر اضافه شود در این صورت گاهى در معناى عقوبت و عذاب مى آید، مانند آیه ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا و آیه فَکانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِی النَّارِ. و این در حقیقت از باب استعاره گرفتن کلمه اى است در ضد معناى اصلى اش. و اما کلمه عقوبت و معاقبة همواره در عذاب استعمال مى شود، و مختص بدانست .
بنا بر این کلمه شدید العقاب مانند کلمه ذو انتقام از اسماى حسنایى است که صفت خداى تعالى را در طرف عذاب حکایت مى کند، هم چنان که کلمه غفور و رحیم صفتش را در جانب رحمت حکایت مى نماید.
هم چنین در آیه:«کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ» : اینان تکذیب و انکار کردند آیات ما را پس خداوند آنان را به سبب گناهانشان عقوبت و عذاب نموده. و به عقاب نمودن کلمه «مؤاخذه» گفته میشود باین مناسبت که عقاب کردن، گرفتن مجرم است به گناهش.
«وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ» و خداوند داراى عذابى سخت است نسبت به کسانى که استحقاق آن را دارند.
ب: امتحان الهی :
امتحانات الهی ممکن است جهات مختلفی داشته باشد:
1-خدا خطاب به موسی فرمود: (قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ) امتحانات الهى نسبت بجمیع افراد عباد، بانحاء مختلف است، تا درجه آنها از کفر و ایمان و مراتبش.بر خود آنها و بر دیگران معلوم شود.
2- امتحان الهى به منظور خالص ساختن و آزمودن و مصالح دیگر .
3- فرقى که بین امتحان الهى و امتحانهاى معمول نزد ما انسانها هست این است که غالبا ما نسبت به باطن حال اشیا جاهلیم، و مى خواهیم با امتحان، آن حالت، از آن موجود را ، که براى ما مجهول است، روشن و ظاهر سازیم، ولى از آنجا که جهل در خداوند سبحان متصور نیست، چون مفاتیح غیب نزد او است، لذا امتحان او از بندگان براى کشف مجهول نیست، بلکه« تربیت عامه» الهیه است، نسبت به انسانها که او را به سوى حسن عاقبت و سعادت همیشگى دعوت مى کند، از این نظر امتحان است که با چنین تربیتى حال هر انسانى را براى خودش معین مى کند، تا بداند از اهل کدام خانه است، اهل دار ثواب است و یا دار عقاب؟.
4-به همین جهت خداى سبحان این تصرف الهى از ناحیه خود را و همچنین توجیه حوادث را؛ بلا، ابتلا، فتنه و امتحان خوانده، و به صورت کلى و عمومى فرموده: إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا «1»
5- در سوره الجن: آیه 16 و17
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ …. : اگر آنها (جن و انس) بر طریقه ایمان استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سیراب مى کنیم .
باران رحمت خود را بر آنها فرو مى باریم، و منابع و چشمه هاى آب حیاتبخش را در اختیارشان مى گذاریم، و به این ترتیب آنها را مشمول انواع نعمتها قرار مى دهیم.
غدق (بر وزن شفق) به معنى آب فراوان است.
در آیه بعد به حقیقت دیگرى در همین رابطه اشاره کرده، مى افزاید:
منظور این است که ما آنها را با وفور نعمت بیازمائیم (لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ).
آیا فزونى نعمت مایه غرور و غفلت آنها مى شود؟ یا سبب بیدارى و شکر گزارى و توجه بیشتر به خدا؟
و از اینجا روشن مى شود که یکى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است، و اتفاقا آزمایش به وسیله نعمت از آزمایش به وسیله عذاب، سخت تر و پیچیده تر است، زیرا طبیعت فزونى نعمت، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است، و این درست چیزى است که انسان را از خدا دور مى سازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مى کند تنها کسانى مى توانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند که به طور دائم به یاد خدا باشند، ذکر او را فراموش نکنند، و با یادآوریهاى مداوم خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند .
و لذا به دنبال آن، مى افزاید: و هر کس از ذکر پروردگارش روى گردان شود، او را به راه عذاب شدید و روز افزونى مى برد (وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً).
6- از قرآن مجید بدست میاید که تکالیف الهى و پیش آمدهاى روزگار همه امتحان خدائى اند و بوسیله آنها خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه کمال و بدان در راه شقاوت پیش میروند حتى وسائل زندگى نیز از آنجمله است در سوره کهف، 7 : إنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا. با وسائل زندگى نیکوکاران از بد کاران تمیز داده میشوند.
7- خیر و شرّ هر دو امتحان است شاید آمدن آنها، عنان زندگى و افعال را عوض کند وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ اعراف:168.
ایضا آیه وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ انبیاء: 35. در راه رجوع إلى اللَّه شرّ و خیر پیش میاید تا عده ایرا براه کمال و گروهى را براه شقاوت ببرد.
8- بابراهیم علیه السّلام دستور داده میشود:
فرزندت را در راه خدا قربانى کن پسر و پدر هر دو باین کار راضى میشوند و چون روشن میگردد که هر دو تسلیم و مطیع امرند جواب میرسد إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ صافات: 106. دستور ذبح فرزند و اسکان ذریه در سرزمین خشک و تفتیده مکّه و نظائر آنها ظاهرا همان ابتلا و امتحان است که ابراهیم علیه السّلام را بامامت رسانید:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً … بقره: 124.
9- دستورات و تکالیف بر بشر نازل میشود تا بشر را رشد دهند و بطرف کمال برند و در نتیجه صادقان از کاذبان جدا میشوند و هر یک راه خویش میگیرند أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ عنکبوت: 2 و 3.
دستور جهاد و حمله بدشمن امتحان و اختبار است وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ محمد: 31.
10- بطور خلاصه با امتحان الهى که همان احکام و پیش آمدها و وسائل زندگى است مردم براه کمال و شقاء میافتند و پیش میروند تا اهل سعادت بسعادت و اهل شقاوت بشقاوت برسند و از هم متمایز گردند.
المیزان در ج چهارم ذیل آیه 42 آل عمران در این باره بحث مفصلى دارد که دیدنى است.
سؤال دوم – در مورد آیه « وَما اَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ ….
در این آیه نکاتى است که باید به آن توجه داشت:
1- این آیه به خوبى نشان مى دهد مصائبى که دامنگیر انسان مى شود یک نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکى از فلسفه هاى حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مى شود.
جالب اینکه در حدیثى از امیر مؤمنان على ع مى خوانیم: که از پیامبر گرامى خدا ص نقل مى کند که فرمود:
خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده:
این آیه (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ …) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مى شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده، و آنچه خداوند در دنیا عفو مى کند گرامى تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادلتر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد! «1» و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک مى کند او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود.
2- گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در بر مى گیرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهایى وجود دارد، مانند مصائبى که گریبان غیر معصومین را مى گیرد و جنبه آزمون دارد.
و یا مصائبى که بر اثر ندانم کاریها و عدم دقت و مشورت و سهل انگارى در امور حاصل مى شود که اثر تکوینى اعمال خود انسان است.
و به تعبیر دیگر جمع میان آیات مختلف قرآن و روایات ایجاب مى کند که عموم این آیه در مواردى تخصیص پیدا کند، و این مطلب تازه اى نیست که مایه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.
کوتاه سخن اینکه مصائب و گرفتاریهاى سخت، فلسفه هاى مختلفى دارد، که در بحثهاى توحیدى، و مباحث عدل الهى، به آن اشاره شده است.
شکوفایى استعدادها تحت فشار مصائب، هشدار نسبت به آینده، آزمون الهى، بیدارى از غرور و غفلت، و کفاره گناه و …
اما از آنجا که بیشتر افراد آن جنبه کیفرى و کفاره اى دارد آیه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.
و لذا در حدیثى مى خوانیم: هنگامى که امام على بن الحسین ع وارد بر یزید شد، یزید نگاهى به او کرد و گفت: یا على! ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ! (اشاره به اینکه حوادث کربلا نتیجه اعمال خود شما بود).
ولى امام على بن الحسین ع فورا در پاسخ فرمود:
کلا! ما هذه فینا نزلت، انما نزل فینا ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ فنحن الذین لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنیا، و لا نفرح بما اوتینا «1».
چنین نیست، این آیه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آیه دیگرى است که مى گوید: هر مصیبتى در زمین یا در جسم و جان شما روى دهد پیش از آفرینش شما در کتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر این امر بر خداوند آسان است، این براى آن است که شما به خاطر آنچه از دست مى دهید غمگین نشوید، و به خاطر آنچه در دست دارید زیاد خوشحال نباشید (هدف از این مصائب عدم دلبستگى شما به مواهب زودگذر دنیا است و یک نوع تربیت و آزمون براى شما است).
سپس امام افزود: ما کسانى هستیم که هرگز به خاطر آنچه از دست داده ایم غمگین نخواهیم شد، و به خاطر آنچه در دست داریم خوشحال نیستیم (همه را زودگذر مى دانیم و چشم به لطف و عنایت خدا بسته ایم).
این سخن را با حدیث دیگرى از امام صادق ع پایان مى دهیم: هنگامى که از حضرتش تفسیر آیه فوق را خواستند فرمود: مى دانید على ع و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبى شدند، آیا به خاطر اعمالشان بود؟ در حالى که آنها اهل بیت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود:
ان رسول اللَّه کان یتوب الى اللَّه و یستغفر فى کل یوم و لیلة مائة مرة من غیر ذنب ان اللَّه یخص اولیائه بالمصائب لیاجرهم علیها من غیر ذنب:
رسول خدا ص پیوسته توبه مى کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مى نمود، بى آنکه گناهى مرتکب شده باشد، خداوند براى اولیاء و دوستانش مصائبى قرار مى دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند بى آنکه گناهى مرتکب شده باشند «2».
3- گاه بعضى در این مساله تردید کرده اند که مصائب در آیه فوق اشاره به مصائب دنیا باشد چرا که دنیا دار عمل است نه دار پاداش و کیفر.
ولى این اشتباه بزرگى است چرا که آیات و روایات فراوانى نشان مى دهد که گاه انسان در همین دنیا گوشه اى از کیفر اعمالش را مى بیند، و اینکه مى گویند دنیا دار مجازات نیست، یعنى تمام حسابها تصفیه نمى شود، نه اینکه مطلقا مجازاتى وجود ندارد، و انکار این حقیقت از نظر آشنایان به آیات و روایات شبیه انکار یک امر بدیهى است.
4- گاه مصائب، جنبه دستجمعى دارد، و محصول گناهان جمعى است، همانگونه که در آیه 41 سوره روم مى خوانیم: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ: فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد، تا نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند به آنها بچشاند شاید باز گردند.
روشن است که این در باره جوامع انسانى است، که به خاطر اعمالشان گرفتار نابسامانیها مى شوند.
در این زمینه روایات زیادى در منابع اسلامى وارد شده که به گوشه از آن براى تکمیل این بحث اشاره مى کنیم.
1- در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است:
ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش، فزال عنهم، الا بذنوب اجترحوها، لان اللَّه لیس بظلام للعبید، و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم، و تزول عنهم النعم، فزعوا الى ربهم بصدق من نیاتهم، و وله من قلوبهم، لرد علیهم کل شارد، و اصلح لهم کل فاسد:
هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد، مگر بواسطه گناهانى که انجام دادند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد، هر گاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمتها با صدق نیت به پیشگاه خدا تضرع کنند، و با دلهاى پر اشتیاق و آکنده از مهر خدا از او درخواست جبران نمایند، مسلما آنچه از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هر گونه مفسده اى را براى آنها اصلاح مى کند «3».
2- در جامع الاخبار حدیث دیگرى از امیر مؤمنان على ع نقل شده است
که فرمود:ان البلاء للظالم ادب، و للمؤمن امتحان، و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة.
بلاها براى ظالم تادیب است، و براى مؤمنان امتحان، و براى پیامبران درجه، و براى اولیاء کرامت و مقام است «4».
این حدیث شاهد گویایى است براى آنچه در مورد استثناهاى آیه بیان کردیم.
3- در حدیث دیگرى در کافى از امام صادق ع آمده است که فرمود:ان العبد اذا کثرت ذنوبه، و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها، ابتلاه بالحزن لیکفرها: هنگامى که انسان گناهش افزون شود و اعمالى که آن را جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه مى کند تا گناهانش را تلافى کند «5»
4- رفع یک اشتباه بزرگ
ممکن است کسانى از این حقیقت قرآنى سوء استفاده کنند و هر گونه مصیبتى دامنشان را مى گیرد با آغوش باز از آن استقبال نمایند و بگویند باید در برابر هر حادثه ناگوارى تسلیم شد، و از این اصل آموزنده و حرکت آفرین قرآنى نتیجه معکوس یعنى نتیجه تخدیرى بگیرند که این بسیار خطرناک است.
هیچگاه قرآن نمى گوید در برابر مصائب تسلیم باش، و در رفع مشکلات کوشش مکن، و تن به ظلمها و ستمها و بیماریها بده، بلکه مى گوید: اگر با تمام تلاش و کوششى که انجام دادى باز هم گرفتاریها بر تو چیره شد، بدان گناهى کرده اى که نتیجه و کفاره اش دامانت را گرفته، به اعمال گذشته ات بیندیش، و از گناهانت استغفار کن، و خویشتن را بساز و ضعفها را اصلاح نما.و اگر مى بینیم در بعضى از روایات این آیه بهترین آیه قرآن معرفى شده به خاطر همین آثار تربیتى مهم آن است، و به خاطر سبک کردن بار انسان از سوى دیگر و زنده کردن نور امید و عشق پروردگار در قلب و جان او از سوى سوم
(1) تفسیر على بن ابراهیم مطابق نور الثقلین جلد 4 صفحه 580
. (2) اصول کافى طبق نقل نور الثقلین جلد 4 صفحه 581
3- نهج البلاغه خطبه 178
4- بحار الانوار جلد 81 صفحه 198
5- کافى جلد دوم کتاب الایمان و الکفر باب تعجیل عقوبة الذنب حدیث
اگر اجازه بدهید برای رسیدن به پاسخی جامع سؤال شما را در دو سؤال این چنینی مطرح کنیم:
1. فرق بین عقوبت و امتحان الهی چیست؟ اصولا از کجا باید فهمید که در مشکلات زندگی داریم عقوبت می شویم یا امتحان؟
2. در مورد آیه « وَما اَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ؛ پس هر آنچه از بلیات و گرفتاریها به سراغ شما می آید تماما اموری است که به دست خود شما کسب شده است»،
سؤال اول: فرق بین عقوبت و امتحان الهی چیست؟ ؛ اصولا از کجا باید فهمید که داریم عقوبت می شویم یا امتحان؟
الف : ریشه ومعنای کلمه عقوبت:
کلمه عقاب و همچنین معاقبة عبارت است از مؤاخذه اى که در عاقبت، گناه، متوجه گنهکار مى شود. راغب مى گوید: عقب و عقبى تنها در مورد ثواب و اجر خیر به کار مى رود، هم چنان که در قرآن فرموده: خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً و نیز فرموده: أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ و اما کلمه العاقبة اگر بدون اضافه در کلام آید، باز مختص به ثواب و اجر خیر است و در عذاب به کار نمى رود، مانند وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ و اگر به کلمه اى دیگر اضافه شود در این صورت گاهى در معناى عقوبت و عذاب مى آید، مانند آیه ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا و آیه فَکانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِی النَّارِ. و این در حقیقت از باب استعاره گرفتن کلمه اى است در ضد معناى اصلى اش. و اما کلمه عقوبت و معاقبة همواره در عذاب استعمال مى شود، و مختص بدانست .
بنا بر این کلمه شدید العقاب مانند کلمه ذو انتقام از اسماى حسنایى است که صفت خداى تعالى را در طرف عذاب حکایت مى کند، هم چنان که کلمه غفور و رحیم صفتش را در جانب رحمت حکایت مى نماید.
هم چنین در آیه:«کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ» : اینان تکذیب و انکار کردند آیات ما را پس خداوند آنان را به سبب گناهانشان عقوبت و عذاب نموده. و به عقاب نمودن کلمه «مؤاخذه» گفته میشود باین مناسبت که عقاب کردن، گرفتن مجرم است به گناهش.
«وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ» و خداوند داراى عذابى سخت است نسبت به کسانى که استحقاق آن را دارند.
ب: امتحان الهی :
امتحانات الهی ممکن است جهات مختلفی داشته باشد:
1-خدا خطاب به موسی فرمود: (قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ) امتحانات الهى نسبت بجمیع افراد عباد، بانحاء مختلف است، تا درجه آنها از کفر و ایمان و مراتبش.بر خود آنها و بر دیگران معلوم شود.
2- امتحان الهى به منظور خالص ساختن و آزمودن و مصالح دیگر .
3- فرقى که بین امتحان الهى و امتحانهاى معمول نزد ما انسانها هست این است که غالبا ما نسبت به باطن حال اشیا جاهلیم، و مى خواهیم با امتحان، آن حالت، از آن موجود را ، که براى ما مجهول است، روشن و ظاهر سازیم، ولى از آنجا که جهل در خداوند سبحان متصور نیست، چون مفاتیح غیب نزد او است، لذا امتحان او از بندگان براى کشف مجهول نیست، بلکه« تربیت عامه» الهیه است، نسبت به انسانها که او را به سوى حسن عاقبت و سعادت همیشگى دعوت مى کند، از این نظر امتحان است که با چنین تربیتى حال هر انسانى را براى خودش معین مى کند، تا بداند از اهل کدام خانه است، اهل دار ثواب است و یا دار عقاب؟.
4-به همین جهت خداى سبحان این تصرف الهى از ناحیه خود را و همچنین توجیه حوادث را؛ بلا، ابتلا، فتنه و امتحان خوانده، و به صورت کلى و عمومى فرموده: إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا «1»
5- در سوره الجن: آیه 16 و17
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ …. : اگر آنها (جن و انس) بر طریقه ایمان استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سیراب مى کنیم .
باران رحمت خود را بر آنها فرو مى باریم، و منابع و چشمه هاى آب حیاتبخش را در اختیارشان مى گذاریم، و به این ترتیب آنها را مشمول انواع نعمتها قرار مى دهیم.
غدق (بر وزن شفق) به معنى آب فراوان است.
در آیه بعد به حقیقت دیگرى در همین رابطه اشاره کرده، مى افزاید:
منظور این است که ما آنها را با وفور نعمت بیازمائیم (لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ).
آیا فزونى نعمت مایه غرور و غفلت آنها مى شود؟ یا سبب بیدارى و شکر گزارى و توجه بیشتر به خدا؟
و از اینجا روشن مى شود که یکى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است، و اتفاقا آزمایش به وسیله نعمت از آزمایش به وسیله عذاب، سخت تر و پیچیده تر است، زیرا طبیعت فزونى نعمت، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است، و این درست چیزى است که انسان را از خدا دور مى سازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مى کند تنها کسانى مى توانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند که به طور دائم به یاد خدا باشند، ذکر او را فراموش نکنند، و با یادآوریهاى مداوم خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند .
و لذا به دنبال آن، مى افزاید: و هر کس از ذکر پروردگارش روى گردان شود، او را به راه عذاب شدید و روز افزونى مى برد (وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً).
6- از قرآن مجید بدست میاید که تکالیف الهى و پیش آمدهاى روزگار همه امتحان خدائى اند و بوسیله آنها خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه کمال و بدان در راه شقاوت پیش میروند حتى وسائل زندگى نیز از آنجمله است در سوره کهف، 7 : إنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا. با وسائل زندگى نیکوکاران از بد کاران تمیز داده میشوند.
7- خیر و شرّ هر دو امتحان است شاید آمدن آنها، عنان زندگى و افعال را عوض کند وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ اعراف:168.
ایضا آیه وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ انبیاء: 35. در راه رجوع إلى اللَّه شرّ و خیر پیش میاید تا عده ایرا براه کمال و گروهى را براه شقاوت ببرد.
8- بابراهیم علیه السّلام دستور داده میشود:
فرزندت را در راه خدا قربانى کن پسر و پدر هر دو باین کار راضى میشوند و چون روشن میگردد که هر دو تسلیم و مطیع امرند جواب میرسد إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ صافات: 106. دستور ذبح فرزند و اسکان ذریه در سرزمین خشک و تفتیده مکّه و نظائر آنها ظاهرا همان ابتلا و امتحان است که ابراهیم علیه السّلام را بامامت رسانید:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً … بقره: 124.
9- دستورات و تکالیف بر بشر نازل میشود تا بشر را رشد دهند و بطرف کمال برند و در نتیجه صادقان از کاذبان جدا میشوند و هر یک راه خویش میگیرند أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ عنکبوت: 2 و 3.
دستور جهاد و حمله بدشمن امتحان و اختبار است وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ محمد: 31.
10- بطور خلاصه با امتحان الهى که همان احکام و پیش آمدها و وسائل زندگى است مردم براه کمال و شقاء میافتند و پیش میروند تا اهل سعادت بسعادت و اهل شقاوت بشقاوت برسند و از هم متمایز گردند.
المیزان در ج چهارم ذیل آیه 42 آل عمران در این باره بحث مفصلى دارد که دیدنى است.
سؤال دوم – در مورد آیه « وَما اَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ ….
در این آیه نکاتى است که باید به آن توجه داشت:
1- این آیه به خوبى نشان مى دهد مصائبى که دامنگیر انسان مى شود یک نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکى از فلسفه هاى حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مى شود.
جالب اینکه در حدیثى از امیر مؤمنان على ع مى خوانیم: که از پیامبر گرامى خدا ص نقل مى کند که فرمود:
خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده:
این آیه (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ …) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مى شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده، و آنچه خداوند در دنیا عفو مى کند گرامى تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادلتر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد! «1» و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک مى کند او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود.
2- گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در بر مى گیرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهایى وجود دارد، مانند مصائبى که گریبان غیر معصومین را مى گیرد و جنبه آزمون دارد.
و یا مصائبى که بر اثر ندانم کاریها و عدم دقت و مشورت و سهل انگارى در امور حاصل مى شود که اثر تکوینى اعمال خود انسان است.
و به تعبیر دیگر جمع میان آیات مختلف قرآن و روایات ایجاب مى کند که عموم این آیه در مواردى تخصیص پیدا کند، و این مطلب تازه اى نیست که مایه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.
کوتاه سخن اینکه مصائب و گرفتاریهاى سخت، فلسفه هاى مختلفى دارد، که در بحثهاى توحیدى، و مباحث عدل الهى، به آن اشاره شده است.
شکوفایى استعدادها تحت فشار مصائب، هشدار نسبت به آینده، آزمون الهى، بیدارى از غرور و غفلت، و کفاره گناه و …
اما از آنجا که بیشتر افراد آن جنبه کیفرى و کفاره اى دارد آیه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.
و لذا در حدیثى مى خوانیم: هنگامى که امام على بن الحسین ع وارد بر یزید شد، یزید نگاهى به او کرد و گفت: یا على! ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ! (اشاره به اینکه حوادث کربلا نتیجه اعمال خود شما بود).
ولى امام على بن الحسین ع فورا در پاسخ فرمود:
کلا! ما هذه فینا نزلت، انما نزل فینا ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ فنحن الذین لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنیا، و لا نفرح بما اوتینا «1».
چنین نیست، این آیه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آیه دیگرى است که مى گوید: هر مصیبتى در زمین یا در جسم و جان شما روى دهد پیش از آفرینش شما در کتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر این امر بر خداوند آسان است، این براى آن است که شما به خاطر آنچه از دست مى دهید غمگین نشوید، و به خاطر آنچه در دست دارید زیاد خوشحال نباشید (هدف از این مصائب عدم دلبستگى شما به مواهب زودگذر دنیا است و یک نوع تربیت و آزمون براى شما است).
سپس امام افزود: ما کسانى هستیم که هرگز به خاطر آنچه از دست داده ایم غمگین نخواهیم شد، و به خاطر آنچه در دست داریم خوشحال نیستیم (همه را زودگذر مى دانیم و چشم به لطف و عنایت خدا بسته ایم).
این سخن را با حدیث دیگرى از امام صادق ع پایان مى دهیم: هنگامى که از حضرتش تفسیر آیه فوق را خواستند فرمود: مى دانید على ع و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبى شدند، آیا به خاطر اعمالشان بود؟ در حالى که آنها اهل بیت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود:
ان رسول اللَّه کان یتوب الى اللَّه و یستغفر فى کل یوم و لیلة مائة مرة من غیر ذنب ان اللَّه یخص اولیائه بالمصائب لیاجرهم علیها من غیر ذنب:
رسول خدا ص پیوسته توبه مى کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مى نمود، بى آنکه گناهى مرتکب شده باشد، خداوند براى اولیاء و دوستانش مصائبى قرار مى دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند بى آنکه گناهى مرتکب شده باشند «2».
3- گاه بعضى در این مساله تردید کرده اند که مصائب در آیه فوق اشاره به مصائب دنیا باشد چرا که دنیا دار عمل است نه دار پاداش و کیفر.
ولى این اشتباه بزرگى است چرا که آیات و روایات فراوانى نشان مى دهد که گاه انسان در همین دنیا گوشه اى از کیفر اعمالش را مى بیند، و اینکه مى گویند دنیا دار مجازات نیست، یعنى تمام حسابها تصفیه نمى شود، نه اینکه مطلقا مجازاتى وجود ندارد، و انکار این حقیقت از نظر آشنایان به آیات و روایات شبیه انکار یک امر بدیهى است.
4- گاه مصائب، جنبه دستجمعى دارد، و محصول گناهان جمعى است، همانگونه که در آیه 41 سوره روم مى خوانیم: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ: فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد، تا نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند به آنها بچشاند شاید باز گردند.
روشن است که این در باره جوامع انسانى است، که به خاطر اعمالشان گرفتار نابسامانیها مى شوند.
در این زمینه روایات زیادى در منابع اسلامى وارد شده که به گوشه از آن براى تکمیل این بحث اشاره مى کنیم.
1- در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است:
ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش، فزال عنهم، الا بذنوب اجترحوها، لان اللَّه لیس بظلام للعبید، و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم، و تزول عنهم النعم، فزعوا الى ربهم بصدق من نیاتهم، و وله من قلوبهم، لرد علیهم کل شارد، و اصلح لهم کل فاسد:
هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد، مگر بواسطه گناهانى که انجام دادند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد، هر گاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمتها با صدق نیت به پیشگاه خدا تضرع کنند، و با دلهاى پر اشتیاق و آکنده از مهر خدا از او درخواست جبران نمایند، مسلما آنچه از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هر گونه مفسده اى را براى آنها اصلاح مى کند «3».
2- در جامع الاخبار حدیث دیگرى از امیر مؤمنان على ع نقل شده است
که فرمود:ان البلاء للظالم ادب، و للمؤمن امتحان، و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة.
بلاها براى ظالم تادیب است، و براى مؤمنان امتحان، و براى پیامبران درجه، و براى اولیاء کرامت و مقام است «4».
این حدیث شاهد گویایى است براى آنچه در مورد استثناهاى آیه بیان کردیم.
3- در حدیث دیگرى در کافى از امام صادق ع آمده است که فرمود:ان العبد اذا کثرت ذنوبه، و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها، ابتلاه بالحزن لیکفرها: هنگامى که انسان گناهش افزون شود و اعمالى که آن را جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه مى کند تا گناهانش را تلافى کند «5»
4- رفع یک اشتباه بزرگ
ممکن است کسانى از این حقیقت قرآنى سوء استفاده کنند و هر گونه مصیبتى دامنشان را مى گیرد با آغوش باز از آن استقبال نمایند و بگویند باید در برابر هر حادثه ناگوارى تسلیم شد، و از این اصل آموزنده و حرکت آفرین قرآنى نتیجه معکوس یعنى نتیجه تخدیرى بگیرند که این بسیار خطرناک است.
هیچگاه قرآن نمى گوید در برابر مصائب تسلیم باش، و در رفع مشکلات کوشش مکن، و تن به ظلمها و ستمها و بیماریها بده، بلکه مى گوید: اگر با تمام تلاش و کوششى که انجام دادى باز هم گرفتاریها بر تو چیره شد، بدان گناهى کرده اى که نتیجه و کفاره اش دامانت را گرفته، به اعمال گذشته ات بیندیش، و از گناهانت استغفار کن، و خویشتن را بساز و ضعفها را اصلاح نما.و اگر مى بینیم در بعضى از روایات این آیه بهترین آیه قرآن معرفى شده به خاطر همین آثار تربیتى مهم آن است، و به خاطر سبک کردن بار انسان از سوى دیگر و زنده کردن نور امید و عشق پروردگار در قلب و جان او از سوى سوم
(1) تفسیر على بن ابراهیم مطابق نور الثقلین جلد 4 صفحه 580
. (2) اصول کافى طبق نقل نور الثقلین جلد 4 صفحه 581
3- نهج البلاغه خطبه 178
4- بحار الانوار جلد 81 صفحه 198
5- کافى جلد دوم کتاب الایمان و الکفر باب تعجیل عقوبة الذنب حدیث