انتظار فرج عنایت عمومی برای بشر است
۱۳۹۵/۰۲/۱۳
–
۷۵ بازدید
مهدویت در اندیشه مطهر…//۲
انتظار فرج عنایت عمومی برای بشر است
انتظار فرج و این عدم یأس از روح اللّه عنایت عمومی و بشری است نه شخصی یا گروهی و به علاوه توام است با نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.
به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، آن چه فرا روی شماست، بخش دوم از مباحثی است که توسط شهید والامقام مرتضی مطهری – قدس سره – درباره موضوع مهدویت در نوشته ها و سخنرانی های ایشان مطرح شده است. با این که این مباحث سالها پیش مطرحشدهاند، ولی بسیار گویا، سودمند و نو است.
مهدویت در اندیشه مطهر…//۲
انتظار فرج عنایت عمومی برای بشر است
انتظار فرج و این عدم یأس از روح اللّه عنایت عمومی و بشری است نه شخصی یا گروهی و به علاوه توام است با نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.
به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، آن چه فرا روی شماست، بخش دوم از مباحثی است که توسط شهید والامقام مرتضی مطهری – قدس سره – درباره موضوع مهدویت در نوشته ها و سخنرانی های ایشان مطرح شده است. با این که این مباحث سالها پیش مطرحشدهاند، ولی بسیار گویا، سودمند و نو است.
مفهوم انتظار از منظر مطهری
حال که به حکم عقل و نقل غلبه حق بر باطل و عدالت بر ظلم قطعی است و سیر و روند تاریخ به سوی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافته به پیش میرود؛ وظیفه ما چیست؟ آیا ما باید در انتظار تحقق چنین امری باشیم یا خیر؟ آیا مردم نقشی در تسریع این حرکت یا تأخیر آن دارند؟ به عبارت دیگر وظیفه مردم چیست؟
شهید مطهری که با قلم روان و بیان شیوای خود در عرصههای مختلف، به تبیین حقایق و معارف ناب اسلام پرداخته است، دربارهِ انتظار میفرماید: اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استنتاج میشود و آن اصل «حرمت یأس از روحاللّه» است. مردم مؤمنِ به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهودهگرایی نمیگردند. چیزی که هست این انتظار فرج و این «عدم یأس از روح اللّه» در مورد یک عنایت عمومی و بشری است؛ نه شخصی یا گروهی و به علاوه توام است با نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.
یکی از ضربههایی که در طول تاریخ بر اسلام ضربات جبران ناپذیری را وارد ساخته است، تحریف برخی از ارزشها مثل ولایت، محبت، زهد و… است که انتظار فرج هم از این دستبرد در امان نبوده و با تحریف و تفسیر نادرست آن به بیتفاوتی و پرهیز از هرگونه اقدام اصلاحی و تعطیل امر به معروف و نهی از منکر و حتی دامن زدن به فساد برای تسریع و تعجیل ظهور حضرت، ضربههای جبران ناپذیری بر اسلام وارد شده است.
استاد شهید که به بیان امام راحل یکی از ویژگیهای ایشان این بود که با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه نمود، در این راستا به تبیین حقیقت انتظار میپردازد و با بیان معنای صحیح آن به نقد دیدگاه مقابل پرداخته و مینویسد:
انتظار فرج و دل بستن به آینده دوگونه است:
انتظار ویرانگر؛
انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرکبخش است؛ بهگونهای که میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود. و انتظاری که گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج کننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود(ع) است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشیمیشود. سپس در نقد انتظار ویرانگر میگوید:
برداشت گروهی از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود(عج) این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها واختناقها و حقکشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است کهمعلول پریشان شدن است؛ آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکهتاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت- نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد- از آستین بیرون میآید.
بنابراین هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود. بر عکس هرگناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقکشی هر پلیدیای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، رواست؛ پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این نوع برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را بهعنوان مقدمه یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب میشمارد، باید «شبه دیالکتیکی» خوانده شود، با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی با اصلاحات از آن جهت مخالفت میشود و تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود که شکاف وسیعتر شود و مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد، ولی این تفکرعامیانه فاقد این مزیت است. فقط به فساد و تباهی فتوا میدهد که خود به خود منجر به نتیجه مطلوب بشود. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی و این نوع انتظار فرج، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمیدهد.
انتظار حقیقی و وظیفه منتظران
آن عده از آیات قرانکریم- که همچنانکه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدانها استناد شده است- در جهت عکس برداشت بالاست. از این آیات استفادهمیشود که ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهلباطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد در اینسعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی کهبدانها در روایات استناد شده است، نشان میدهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدیاست که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهلایمان است: «وعداللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فیالارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً» (22) خداوند بهمؤمنان و شایسته کاران شما وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قراردهد؛ همچنانکه پیشینیان را قرار داد، دینی که برای آنها پسندیده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید – دشمنان آنانرا نابود سازد، بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند.
ظهور مهدیموعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیلهای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمهای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در رویزمین: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهمالوارثین» ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعدهای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن، خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود میرساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابلتوجه نباشند از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف یارانسیدالشهدا(ع).
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد، آن چه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونهای از این سلسله قیامهاست. این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد.
در برخی از روایاتاسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی(عج) ادامه پیدا میکند و چنان که میدانیم بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشتهاند، احتمال دادهاند که دولت حقی که تا قیاممهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چندناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسر، درهم بشکند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود، بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بیبند و باری تلقی میکردهاند.
از مجموع آیات و روایات استنباط میشود که قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزه حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدی موعود تحقق بخش ایدهآل همه انبیا و اولیا(ع) و مردان مبارز در راه حق است.
مباحث دیگری دربارهِ موضوع مهدویت در آثار ایشان به چشم میخورد که به خاطر طولانی شدن مقاله از تفصیل آنها خودداری میشود و تنها به دو مورد از این مباحثاشاره میشود:
1. مدعیان مهدویت
داستان ادعای مهدویت یا نسبت دادن آن به اشخاصی دیگر که از ناحیه دشمنان جاه طلب و سودجو یا دوستان جاهل و نادان در طول تاریخ و در مناطق مختلف مطرح شده است، از نگاه ایشان مورد توجه قرار گرفته است، ایشان میفرماید: چون چنین نویدی در کلمات پیغمبراکرم(ص) بوده است، احیاناً از آن سوء استفادههایی شده است و این خود دلیلبر این است که چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود آن سوء استفادهها نمیشد. یعنی وجود این ادعاهابهترین دلیل بر صدق اصل این نوید است.
سپس برای روشن شدن اذهان مردمبه ذکر نمونههایی از آن میپردازد مانند:
قیام مختار و اعتقاد به مهدیبودن محمد حنفیه و این که خود را نایب خاص او میدانست؛
قیام نفس زکیه و اعتقاد به مهدویت؛
نیرنگ منصور عباسی در این که نام فرزندش را بههمین جهت مهدی گذاشت؛
مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن مانند مهدیسودانی در سودان و قادیانیها در هند و همینطور نسبت دادن مهدویت به برخیاز ائمه(ع) یا برخی از فرزندان آنها مثل نسبت دادن آن به اسماعیل فرزندامام جعفر صادق(ع) و نمونههایی دیگر….
سپس میفرماید: اینها همهنشان میدهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده استکه جای شک و تردیدی نیست.
2. طول عمر حضرت
ایشان در فرازی ازتحلیل علمی خود نسبت به طول عمر حضرت میفرماید: این یک امر عادی وطبیعی است و بشر امروز دنبال آن است که با یک دواها و یک فرمولهایی عمربشر را افزایش دهد. همیشه خدای متعال نشان داده است که وقتی وضع دنیا بهیک مراحلی میرسد، مثل این که دستی از غیب بیرون میآید و یک تحولناگهانی رخ میدهد و یک وضعی پیش میآید که با قانون طبیعت (که تا آن روزشناخته شده) اصلاً قابل پیشبینی نیست. بنابراین، اصلاً این موضوع جای بحث ندارد.
به امید آن که هر چه زودتر خداوند متعال بر قامت رعنای امامزمان(ع) لباس زیبای فرج را بپوشاند و شاهد تحقق اهداف همه انبیا و اولیا(ع) باشیم که برای تحقق هر چه زودتر این امر نیاز هر چه بیشتر به سربازانآگاه و روشنفکر و فداکاری مثل مرحوم شهید مرتضی مطهری است. روحش شاد و راهشپر رهرو باد.
یادداشت: از حجت الاسلام محمود اباذری/ کارشناس مرکز تخصصی مهدویت حوزه