1. فاصله گرفتن برخی از انقلاب ها از آرمانهای اولیه ناشی از عوامل مختلفی است که از جمله می توان به این موارد اشاره کرد.
الف. فقدان رهبر کاریزماتیک؛ معمولاً رهبر نخستین انقلاب ها دارای شخصیت و مقبولیت و جایگاه خاصی در میان توده مردم است که رهبران بعدی از این جایگاه برخوردار نیستند و این امر یکی از دلایل آسیب و انحراف در انقلابهاست.
ب.کمرنگ شدن آرمانهای اولیه در انقلابیون بعدی؛ گاهی آرمانهای اولیه ای که انقلاب بر اساس آن شکل گرفته است در میان انقلابیون بعدی چندان جایگاه نداشته و کمرنگ شده و همین عامل انحراف این انقلاب ها در ادامه راه خواهد شد.
ج.خستگی و سست شدن انقلابیون؛ خستگی و سست شدن انقلابیون از پیگیری مطالبات و خواسته ها و اهداف انقلابی نیز از دیگر عوامل آسیب زای فرا روی انقلاب هاست.
د.نفوذ فرصت طلبان در اردوگاه مدیریت انقلاب؛ نفوذ فرصت طلبان در انقلاب ها و مراکز تصمیم گیری و سیاستگذاری یکی از عوامل انحراف انقلاب محسوب می گردد.
ه. رقابت رهبران برای کسب قدرت؛ قدرت طلبی برخی از رهبران و رقابت آنان برای کسب قدرت نیز از دیگر عوامل انحراف و آسیب انقلاب هاست.
و. آشکار شدن اختلاف نظرات و خط مشی ها بین سران انقلاب؛ اختلاف نظرهای اساسی و خط مشی ها متفاوت در میان رهبران انقلاب نیز از عواملی است که انحراف و کجرویی انقلاب ها را
2. مجموع عوامل یاد شده از عوامل انحراف و آسیب انقلاب ها از آرمان های اولیه است، اما این مسأله عمومیت نداشته و یک قاعده و قانون تخلف ناپذیر و قطعی در مورد همه انقلابها نیست و با بررسی برخی از انقلاب ها نمی توان به طور کلی نتیجه گرفت که«انقلاب فرزندان خویش را می خورد».
به عنوان نمونه انقلاب اسلامی از ویژگی هایی برخوردار بود که مانع از سرایت بیماری دیگر انقلاب ها بدان شد.
مهمترین این ویژگیها عبارتنداز:وجود اسلام به عنوان ایدئولوژی انقلاب، وجود رهبری الهی در رأس انقلاب، حضور مستمر و تأثیرگذار مردم در صحنه های مهم انقلاب.
اسلام، آن مولفه و عنصری بود که برای انقلاب اسلامی چارچوب متقن تئوریک می ساخت. ولی مطلقه فقیه، مفسر و اسلام شناسی بود که انقلاب را از خطر تحریف و تأویل ناروا و خروج از چارچوب اسلام باز می داشت و مردمی در صحنه که با ایمان به مکتب و گوش به فرمان و رهنمودهای رهبری الهی و با چشمانی تیزبین، رفتار استحاله شدگان را مورد ارزیابی قرار می دادند.
این سه عنصر کافی بود تا راه بر «نفوذ»، «رقابت» و «اختلاف» بسته شود و انقلاب اسلامی از آفت «فرزندخواری» مصون ماند. تداوم این راه نیز همچنان به تمسک جستن بر اسلام و رهبری الهی و حضور ملت در صحنه ممکن خواهد بود.
بنابر این، هر چند در دوره هایی به دلیل انتخاب نامناسب برخی افراد در برخی مسئولیت ها و تجربه دموکراسی و مردم سالاری، شاهد حضور برخی از افراد و جریانهای زاویه دار با انقلاب اسلامی بوده ایم اما این ها در برابر جریان اصلی انقلاب اسلامی نتوانسته اند مقاومت کنند و از صف انقلاب اسلامی جدا شده اند و انقلاب اسلامی تا به امروز از معیارهای و آرمانهای نخستین خود عدول نکرده و با صلابت در این مسیر گام بر داشته و ان شاء الله از این پس گام برخواهد داشت.
همانگونه مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم تصریح فرمودند:«از میان همه ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به پا خاسته و انقلاب کردهاند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و بهجز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه وسوسههایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله خودسازی و جامعهپردازی و تمّدنسازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.
آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیکتر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانهی انقلاب و چهل دههی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.
برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همهی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیش آمده، از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.
انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل میشمارد، امّا به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بیشک فاصلهی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طیشدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.
انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است. مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایهی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است. در هیچ معرکهای حتّی با آمریکا و صدّام، گلولهی اوّل را شلّیک نکرده و در همهی موارد، پس از حملهی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنهی عمل جهانی و منطقهای در کنار مظلومان جهان، مایهی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.
البته این بدان معنا نیست که انقلاب اسلامی گرفتار آفات و آسیب نخواهد شد و آفات و آسیب هایی در کمین انقلاب اسلامی است که باید مراقب بود و انقلاب اسلامی را از خطرات و تهدات ناشی از آن مصون داشت در ادامه نگاهی خواهیم داشت به آفات انقلاب اسلامی از نگاه شهید مطهری.
«شهید مطهری و آفات های انقلاب اسلامی»
شهید مطهری بر این اعتقاد است که انقلاب ایران همانند انقلاب صدر اسلام، به اسلام اهمیت می داد. در صورت اهمیت دادن به اسلام، معنویت اساس فعالیت می شود و البته در کنار معنویت، عامل مادی و سیاسی نیز محتوای اسلامی می گیرد. به طور مثال، مبارزه برای پرکردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اساسی اسلام محسوب می شود، اما این مبارزه با معنویتی عمیق همراه است (پیرامون انقلاب اسلامی، ص 44 -43)
بدین سان، باید گفت اگر ارزشهای انقلاب اسلامی که در شکل گیری آن انقلاب نقش داشته اند، همچنان در جامعه حضور داشته باشند، جامعه و انقلاب می تواند سالم باشد و گرنه دچار آسیب و بیماری شده است و باید راه جلوگیری از این آسیبها را یافت.
آفات انقلابها
شهید مطهری به یک اصل مهم فلسفی اعتقاد دارد که علل موجوده یک شی علل مبقیه آن شیء نیز هست؛ بدین معنا که انقلاب اسلامی را، اسلام و ارزشهای اصیل آن ایجاد کرد، تداوم آن نیز به وسیله اسلام و ارزشهای اسلامی خواهد بود. در کنار این اصل اعتقاد دارد که نگه داشتن یک نظام از به دست آوردن آن، اگر مشکل تر نباشد، مطمئناً آسانتر نخواهد بود. شهید مطهری می گوید، قدما گفته اند جهان گیری از جهان داری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگه داشتن آسانتر است. (همان، ص 29)
از آنجا که انقلاب نگه داشتن از ایجاد آن مشکل تر است، لذا انقلابها ممکن است دچار آفت زدگی شوند. شهید مطهری معتقد است وظیفه رهبری است که از این آفتها پیشگیری نماید و اگر نفوذ هم داشتند، با وسایلی که در اختیار دارد، آفت زدایی نماید (نهضت های صد ساله اخیر، ص 87) شهید مطهری به علل و عوامل ذیل به عنوان آسیب انقلابها به طور عموم و انقلاب اسلامی به طور اخص اشاره می کند:
دگرگونی نیتها و نگرشها
شهید مطهری در مورد این آسیب اعتقاد دارد حفظ اخلاص بسیار مشکل تر از به دست آوردن آن است؛ زیرا نهضت خدایی که برای خدا آغاز می شود و باید برای خدا نیز ادامه یابد تا عنایت و نصرت الهی شامل حال آن گردد و گرنه خودخواهی و منیت ها می تواند آن امر را از خدایی بودن تهی کرده و سرانجام به تهدید و انحراف رهنمون نماید. شهید مطهری در این رابطه صدر اسلام را مثال می زند و می گوید: «در چند ماه آخر عمر پیامبر (ص) خداوند اعلام خطر می نماید و آیه نازل می شود که «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون» چرا که خداوند می فرماید: «از کافران نهراسید، چون مشرکین به زانو درآمده اند و تسلیم پیامبر (ص) شده اند و خطری از ناحیه آنها اسلام را تهدید نمی کرد، آیه نازل شد که اکنون تهدید از ناحیه آنان نیست ولی از درون خود تهدید می شوید.»
شهید مطهری در ادامه تئوری امامت حضرت علی (ع) را در راستای جلوگیری از تهدید و انحراف درونی عنوان می کند. البته به باور شیعیان این اتفاق افتاد و امت اسلامی به انذارهای الهی توجه نکرد و پس از پیامبر (ص) باز شاهد گروه های گوناگون فراوانی در جامعه هستیم. بدین سان، باید گفت نیت ایجاد انقلابها و نگرش انگیزشی نهضتها باید به صورت مداوم و همیشگی وجود داشته باشد تا انقلابها از آفتها مصون باشند.
ابهام طرح های آینده
شهید مطهری برای تبیین این مورد، به تخریب بنای فرسوده و ایجاد بنای جدید اشاره می کند. وی اعتقاد دارد اگر فردی بنا دارد منزل مسکونی خود را از نو ایجاد کند، دو احساس در درون او شکل می گیرد؛ احساس اول درباره تخریب و از بین بردن بنای قدیمی است و احساس دیگر ایجاد بنای جدید که مشکلات بنای قدیم را نداشته باشد.
شهید مطهری در این رابطه می گوید: «درباره احساس اولی، تکلیف صاحب خانه روشن است، زیرا می خواهد با تخریب از معایب منزل مخروبه آسوده باشد، ولی در مورد ایجاد بنا اگر نقشه ای داشته باشد که تمام نواقص بنای پیشین را نداشته باشد، مورد پذیرش است ولی اگر طرح و نقشه ای در کار نباشد، با تخریب مشکل فرد برطرف نخواهد شد.»
شهید مطهری تأکید می کند که بانیان اصلی این انقلاب روحانیون با کمک مردم بوده اند و باید طرحهای نوین را برای آینده انقلاب اسلامی داشته باشند، از این رو، می توان از روحانیون به عنوان مهندسان اجتماعی نام برد. روحانیت شیعه باید همواره از مواد خام فرهنگی فوق العاده غنی اسلام برای ارائه طرحهای نو و بدون ابهام، پیشگام باشد و تنها کار روحانیت این است که دست به استخراج و تصفیه و تبدیل این مواد خام به مواد قابل استفاده بزند. در این صورت، انقلاب اسلامی می تواند از آسیبها و آفتها مصون بماند. به عبارت دیگر، مراد شهید مطهری این است که روحانیت بتواند با اجتهاد پویا که زمان و مکان را به خوبی می شناسند و با حفظ اصول، برای آیندگان نیز طرحهایی داشته باشند.
ناتمام گذاشتن انقلاب و نهضت
در طول تاریخ جهان اسلام، بویژه جهان تشیع، در ایران و کشورهای شیعه نشین، همواره انقلابها و نهضتها به رهبری روحانیون آغاز شده و تا مرحله پیروزی نیز پیش رفته است ولی در ادامه روحانیان یا کنار رفته و یا کنار زده شده اند و نتیجه فعالیت آنان را دیگران و احیاناً مخالفان و دشمنان برده اند. شهید مطهری در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی تأکید می کند که نهضت اسلامی ایران در این مرحله، در مرحله نفی و انکار است، مردم ایران همدل و همصدا علیه استبداد قیام کردند، در صورتی این قیام به اتمام خواهد رسید که این همدلی و همصدایی تا پایان انقلاب و رسیدن به آرمانها و ارزشهای آن باقی و پایدار بماند و در صورتی که هر لحظه مردم از آن آرمانها و ارزشها روگردان شوند، در حقیقت آن انقلاب ناتمام مانده و به مرحله اثبات و تداوم نرسیده است.
رخنه فرصت طلبان
نهضتها را معمولاً رهبران اصلاح طلب که به اصول اساسی اعتقاد دارند آغاز می کند و مراحل اولیه و دشوار نهضتها و انقلابها بر دوش افراد مؤمن و با اخلاص است؛ ولی به محض مشاهده به بار نشستن انقلاب و ثمره دهی آن، افراد فرصت طلب از آن استفاده کرده و از انقلابیون اصلی، انقلابی تر می شوند تا جایی که انقلابیون اصیل را کنار می زنند. این گونه رسوخ فرصت طلبان در انقلابها، موجب شده یک اصل کلی برای انقلابها در نظر گیرند و آن اینکه «انقلاب فرزندان خود را می خورد». به طور مثال، انقلاب و نهضت مشروطه در ایران به وسیله روحانیون و سردار ملی ها و سالار ملی ها شروع شد، ولی پس از نهضت، کسانی در مصدر امور قرار گرفتند که یا با استبداد همراهی داشته اند و یا زیر پرچم استعمار گرد آمده بودند.
شهید مطهری معتقد است، اصل کلی «انقلاب فرزندان خود را می خورد» درست نیست و نمی تواند یک قاعده باشد، چرا انقلاب نباید فرزندان خود را از بین ببرد، بلکه غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه از بین بردن فرزندان انقلاب را به ارمغان می آورد.
شهید مطهری برای دیدگاه خود از صدر اسلام (پس از پیامبر (ص)) مثال می آورد که فرصت طلبان به جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و آیین نبوی، در ارکان نظام نفوذ کرده، طریه ها وزیر و کعب الاحبارها مشاور شدند و ابوذرها و عمارها تبعید و یا شهید شدند.
نفوذ اندیشه های بیگانه
شهید مطهری معتقد است این نوع نفوذ از دو طریق صورت می گیرد؛ یا از سوی دشمنان است و یا از طریق دوستان و وفاداران به نهضت و انقلاب. از طریق دشمنان کاملاً مشخص است که انقلاب و نهضت که آغاز می شود و به پیروزی می رسد، مکتبها و ایسم های دیگر را تحت الشعاع خود قرار می دهد و دشمنان اندیشه های خود را که با روح مکتب مبارز و انقلابی بیگانه است، وارد آن نهضت می کنند تا اینکه مکتب مبارز را از هدفهای اصلی خود باز دارند. نمونه اش در صدر اسلام، اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات است که با عنوان آموزه های اسلامی در درون نهضت و اندیشه مسلمانان رسوب کرده است اما از طریق دوستان بدین گونه است که عده ای مجذوب آرا و اندیشه های بیگانه می شوند، خودآگاه یا ناخودآگاه دیدگاه های آنان را وارد اندیشه های مکتب مبارز می کنند. به عنوان نمونه، مسلمانانی بوده اند که شیفته آموزه های یونان باستان و یا آموزه های ایران باستان شدند.
شهید مطهری می گوید: «پس از انقلاب اسلامی نیز همان دو جریان صدر اسلام، مطرح است. عده ای که دشمن هستند با محتوای ماتریالیستی ولی مارک اسلامی که سعی در ارائه اندیشه های خود دارند و هدف آنان این است که محتوای ماتریالیستی را با پوسته اسلامی به مغز جوانان وارد نمایند و طبیعی است که پوسته بلافاصله به دور انداخته می شود و از سوی دیگر افرادی که با معارف اسلامی آشنایی ندارند، عاشق مکتبهای بیگانه شده و خودآگاه و یا ناخودآگاه آنان را تبلیغ می کند»
شهید مطهری بعد از طرح این مشکل و آفت، عنوان می کند که این خطر، یک خطر اساسی است و در صورتی که با آن مبارزه نشود، کیان اسلام تهدید می شود و از آنجا که انقلاب ایران نیز مبتنی بر آموزه های مذهبی است، انقلاب در خطر خواهد بود. پرسش شهید مطهری این است که راه مبارزه با این نوع آفتها و تهدیدها چیست؟ ایشان معتقد است راه مبارزه با این خطر، تحریم و منع نیست، چرا که تشنگان را به عذر اینکه آب آلوده است، نمی توان از آب منع کرد. ایشان معتقد است رهبران انقلاب باید به اندازه ای آب گوارا و زلال عرضه کنند که انسانها سراغ آبهای آلوده و به ظاهر زلال نروند. شهید مطهری تأکید دارد که این رسالت مبارزه و عرضه صحیح اندیشه برعهده حوزه های علمیه است و باید آنان کارهای علمی و فکری خود را چندین برابر کنند و باید بدانند که اشتغال به فقه و اصول، جوابگوی مشکلات نسل حاضر و نسلهای آتی نیست.
تجددگرایی افراطی
انقلاب اسلامی ایران در دوره مدرن رخ داده است و در حقیقت زمانی که آموزه ای، جز آموزه های مدرن، مطرح نبوده، انقلابی با تکیه بر آموزه های اصیل اسلامی، شیعی در نقطه ای از جهان تحقق پیدا کرده است. پس از انقلاب اسلامی در نگاه شهید مطهری دو دیدگاه مطرح است، عده ای که عوام زده هستند و تنها معیار آنان سلیقه عوام است و عوام نیز گذشته گرا هستند و به حال و آینده توجهی ندارند، که البته این نوع عقیده، نمی تواند پایدار باشد ولی عده ای به مسائل روز بیشتر توجه دارند و درباره حال و بیشتر درباره آینده می اندیشند و سلیقه روز را معیار اجتهاد و استنباط از اسلام قرار می دهند. شهید مطهری می گوید: این نوع نگرش، در حقیقت تجددگرایی افراطی است که در میان مبارزان و شیعیان پدیدار گشته است. در نگاه شهید مطهری، تجددگرایی افراطی عبارت است از «آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع کردن» شهید مطهری می گوید این یکی از آفتهای اساسی نهضت و انقلاب اسلامی می تواند باشد که وظیفه رهبری نهضت و انقلاب است که با آن مبارزه نماید و افراطی گریهای مدرن را از اسلام و انقلاب بزداید.
الف. فقدان رهبر کاریزماتیک؛ معمولاً رهبر نخستین انقلاب ها دارای شخصیت و مقبولیت و جایگاه خاصی در میان توده مردم است که رهبران بعدی از این جایگاه برخوردار نیستند و این امر یکی از دلایل آسیب و انحراف در انقلابهاست.
ب.کمرنگ شدن آرمانهای اولیه در انقلابیون بعدی؛ گاهی آرمانهای اولیه ای که انقلاب بر اساس آن شکل گرفته است در میان انقلابیون بعدی چندان جایگاه نداشته و کمرنگ شده و همین عامل انحراف این انقلاب ها در ادامه راه خواهد شد.
ج.خستگی و سست شدن انقلابیون؛ خستگی و سست شدن انقلابیون از پیگیری مطالبات و خواسته ها و اهداف انقلابی نیز از دیگر عوامل آسیب زای فرا روی انقلاب هاست.
د.نفوذ فرصت طلبان در اردوگاه مدیریت انقلاب؛ نفوذ فرصت طلبان در انقلاب ها و مراکز تصمیم گیری و سیاستگذاری یکی از عوامل انحراف انقلاب محسوب می گردد.
ه. رقابت رهبران برای کسب قدرت؛ قدرت طلبی برخی از رهبران و رقابت آنان برای کسب قدرت نیز از دیگر عوامل انحراف و آسیب انقلاب هاست.
و. آشکار شدن اختلاف نظرات و خط مشی ها بین سران انقلاب؛ اختلاف نظرهای اساسی و خط مشی ها متفاوت در میان رهبران انقلاب نیز از عواملی است که انحراف و کجرویی انقلاب ها را
2. مجموع عوامل یاد شده از عوامل انحراف و آسیب انقلاب ها از آرمان های اولیه است، اما این مسأله عمومیت نداشته و یک قاعده و قانون تخلف ناپذیر و قطعی در مورد همه انقلابها نیست و با بررسی برخی از انقلاب ها نمی توان به طور کلی نتیجه گرفت که«انقلاب فرزندان خویش را می خورد».
به عنوان نمونه انقلاب اسلامی از ویژگی هایی برخوردار بود که مانع از سرایت بیماری دیگر انقلاب ها بدان شد.
مهمترین این ویژگیها عبارتنداز:وجود اسلام به عنوان ایدئولوژی انقلاب، وجود رهبری الهی در رأس انقلاب، حضور مستمر و تأثیرگذار مردم در صحنه های مهم انقلاب.
اسلام، آن مولفه و عنصری بود که برای انقلاب اسلامی چارچوب متقن تئوریک می ساخت. ولی مطلقه فقیه، مفسر و اسلام شناسی بود که انقلاب را از خطر تحریف و تأویل ناروا و خروج از چارچوب اسلام باز می داشت و مردمی در صحنه که با ایمان به مکتب و گوش به فرمان و رهنمودهای رهبری الهی و با چشمانی تیزبین، رفتار استحاله شدگان را مورد ارزیابی قرار می دادند.
این سه عنصر کافی بود تا راه بر «نفوذ»، «رقابت» و «اختلاف» بسته شود و انقلاب اسلامی از آفت «فرزندخواری» مصون ماند. تداوم این راه نیز همچنان به تمسک جستن بر اسلام و رهبری الهی و حضور ملت در صحنه ممکن خواهد بود.
بنابر این، هر چند در دوره هایی به دلیل انتخاب نامناسب برخی افراد در برخی مسئولیت ها و تجربه دموکراسی و مردم سالاری، شاهد حضور برخی از افراد و جریانهای زاویه دار با انقلاب اسلامی بوده ایم اما این ها در برابر جریان اصلی انقلاب اسلامی نتوانسته اند مقاومت کنند و از صف انقلاب اسلامی جدا شده اند و انقلاب اسلامی تا به امروز از معیارهای و آرمانهای نخستین خود عدول نکرده و با صلابت در این مسیر گام بر داشته و ان شاء الله از این پس گام برخواهد داشت.
همانگونه مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم تصریح فرمودند:«از میان همه ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به پا خاسته و انقلاب کردهاند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و بهجز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه وسوسههایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله خودسازی و جامعهپردازی و تمّدنسازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.
آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیکتر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانهی انقلاب و چهل دههی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.
برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همهی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیش آمده، از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.
انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل میشمارد، امّا به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بیشک فاصلهی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طیشدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.
انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است. مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایهی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است. در هیچ معرکهای حتّی با آمریکا و صدّام، گلولهی اوّل را شلّیک نکرده و در همهی موارد، پس از حملهی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنهی عمل جهانی و منطقهای در کنار مظلومان جهان، مایهی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.
البته این بدان معنا نیست که انقلاب اسلامی گرفتار آفات و آسیب نخواهد شد و آفات و آسیب هایی در کمین انقلاب اسلامی است که باید مراقب بود و انقلاب اسلامی را از خطرات و تهدات ناشی از آن مصون داشت در ادامه نگاهی خواهیم داشت به آفات انقلاب اسلامی از نگاه شهید مطهری.
«شهید مطهری و آفات های انقلاب اسلامی»
شهید مطهری بر این اعتقاد است که انقلاب ایران همانند انقلاب صدر اسلام، به اسلام اهمیت می داد. در صورت اهمیت دادن به اسلام، معنویت اساس فعالیت می شود و البته در کنار معنویت، عامل مادی و سیاسی نیز محتوای اسلامی می گیرد. به طور مثال، مبارزه برای پرکردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اساسی اسلام محسوب می شود، اما این مبارزه با معنویتی عمیق همراه است (پیرامون انقلاب اسلامی، ص 44 -43)
بدین سان، باید گفت اگر ارزشهای انقلاب اسلامی که در شکل گیری آن انقلاب نقش داشته اند، همچنان در جامعه حضور داشته باشند، جامعه و انقلاب می تواند سالم باشد و گرنه دچار آسیب و بیماری شده است و باید راه جلوگیری از این آسیبها را یافت.
آفات انقلابها
شهید مطهری به یک اصل مهم فلسفی اعتقاد دارد که علل موجوده یک شی علل مبقیه آن شیء نیز هست؛ بدین معنا که انقلاب اسلامی را، اسلام و ارزشهای اصیل آن ایجاد کرد، تداوم آن نیز به وسیله اسلام و ارزشهای اسلامی خواهد بود. در کنار این اصل اعتقاد دارد که نگه داشتن یک نظام از به دست آوردن آن، اگر مشکل تر نباشد، مطمئناً آسانتر نخواهد بود. شهید مطهری می گوید، قدما گفته اند جهان گیری از جهان داری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگه داشتن آسانتر است. (همان، ص 29)
از آنجا که انقلاب نگه داشتن از ایجاد آن مشکل تر است، لذا انقلابها ممکن است دچار آفت زدگی شوند. شهید مطهری معتقد است وظیفه رهبری است که از این آفتها پیشگیری نماید و اگر نفوذ هم داشتند، با وسایلی که در اختیار دارد، آفت زدایی نماید (نهضت های صد ساله اخیر، ص 87) شهید مطهری به علل و عوامل ذیل به عنوان آسیب انقلابها به طور عموم و انقلاب اسلامی به طور اخص اشاره می کند:
دگرگونی نیتها و نگرشها
شهید مطهری در مورد این آسیب اعتقاد دارد حفظ اخلاص بسیار مشکل تر از به دست آوردن آن است؛ زیرا نهضت خدایی که برای خدا آغاز می شود و باید برای خدا نیز ادامه یابد تا عنایت و نصرت الهی شامل حال آن گردد و گرنه خودخواهی و منیت ها می تواند آن امر را از خدایی بودن تهی کرده و سرانجام به تهدید و انحراف رهنمون نماید. شهید مطهری در این رابطه صدر اسلام را مثال می زند و می گوید: «در چند ماه آخر عمر پیامبر (ص) خداوند اعلام خطر می نماید و آیه نازل می شود که «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون» چرا که خداوند می فرماید: «از کافران نهراسید، چون مشرکین به زانو درآمده اند و تسلیم پیامبر (ص) شده اند و خطری از ناحیه آنها اسلام را تهدید نمی کرد، آیه نازل شد که اکنون تهدید از ناحیه آنان نیست ولی از درون خود تهدید می شوید.»
شهید مطهری در ادامه تئوری امامت حضرت علی (ع) را در راستای جلوگیری از تهدید و انحراف درونی عنوان می کند. البته به باور شیعیان این اتفاق افتاد و امت اسلامی به انذارهای الهی توجه نکرد و پس از پیامبر (ص) باز شاهد گروه های گوناگون فراوانی در جامعه هستیم. بدین سان، باید گفت نیت ایجاد انقلابها و نگرش انگیزشی نهضتها باید به صورت مداوم و همیشگی وجود داشته باشد تا انقلابها از آفتها مصون باشند.
ابهام طرح های آینده
شهید مطهری برای تبیین این مورد، به تخریب بنای فرسوده و ایجاد بنای جدید اشاره می کند. وی اعتقاد دارد اگر فردی بنا دارد منزل مسکونی خود را از نو ایجاد کند، دو احساس در درون او شکل می گیرد؛ احساس اول درباره تخریب و از بین بردن بنای قدیمی است و احساس دیگر ایجاد بنای جدید که مشکلات بنای قدیم را نداشته باشد.
شهید مطهری در این رابطه می گوید: «درباره احساس اولی، تکلیف صاحب خانه روشن است، زیرا می خواهد با تخریب از معایب منزل مخروبه آسوده باشد، ولی در مورد ایجاد بنا اگر نقشه ای داشته باشد که تمام نواقص بنای پیشین را نداشته باشد، مورد پذیرش است ولی اگر طرح و نقشه ای در کار نباشد، با تخریب مشکل فرد برطرف نخواهد شد.»
شهید مطهری تأکید می کند که بانیان اصلی این انقلاب روحانیون با کمک مردم بوده اند و باید طرحهای نوین را برای آینده انقلاب اسلامی داشته باشند، از این رو، می توان از روحانیون به عنوان مهندسان اجتماعی نام برد. روحانیت شیعه باید همواره از مواد خام فرهنگی فوق العاده غنی اسلام برای ارائه طرحهای نو و بدون ابهام، پیشگام باشد و تنها کار روحانیت این است که دست به استخراج و تصفیه و تبدیل این مواد خام به مواد قابل استفاده بزند. در این صورت، انقلاب اسلامی می تواند از آسیبها و آفتها مصون بماند. به عبارت دیگر، مراد شهید مطهری این است که روحانیت بتواند با اجتهاد پویا که زمان و مکان را به خوبی می شناسند و با حفظ اصول، برای آیندگان نیز طرحهایی داشته باشند.
ناتمام گذاشتن انقلاب و نهضت
در طول تاریخ جهان اسلام، بویژه جهان تشیع، در ایران و کشورهای شیعه نشین، همواره انقلابها و نهضتها به رهبری روحانیون آغاز شده و تا مرحله پیروزی نیز پیش رفته است ولی در ادامه روحانیان یا کنار رفته و یا کنار زده شده اند و نتیجه فعالیت آنان را دیگران و احیاناً مخالفان و دشمنان برده اند. شهید مطهری در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی تأکید می کند که نهضت اسلامی ایران در این مرحله، در مرحله نفی و انکار است، مردم ایران همدل و همصدا علیه استبداد قیام کردند، در صورتی این قیام به اتمام خواهد رسید که این همدلی و همصدایی تا پایان انقلاب و رسیدن به آرمانها و ارزشهای آن باقی و پایدار بماند و در صورتی که هر لحظه مردم از آن آرمانها و ارزشها روگردان شوند، در حقیقت آن انقلاب ناتمام مانده و به مرحله اثبات و تداوم نرسیده است.
رخنه فرصت طلبان
نهضتها را معمولاً رهبران اصلاح طلب که به اصول اساسی اعتقاد دارند آغاز می کند و مراحل اولیه و دشوار نهضتها و انقلابها بر دوش افراد مؤمن و با اخلاص است؛ ولی به محض مشاهده به بار نشستن انقلاب و ثمره دهی آن، افراد فرصت طلب از آن استفاده کرده و از انقلابیون اصلی، انقلابی تر می شوند تا جایی که انقلابیون اصیل را کنار می زنند. این گونه رسوخ فرصت طلبان در انقلابها، موجب شده یک اصل کلی برای انقلابها در نظر گیرند و آن اینکه «انقلاب فرزندان خود را می خورد». به طور مثال، انقلاب و نهضت مشروطه در ایران به وسیله روحانیون و سردار ملی ها و سالار ملی ها شروع شد، ولی پس از نهضت، کسانی در مصدر امور قرار گرفتند که یا با استبداد همراهی داشته اند و یا زیر پرچم استعمار گرد آمده بودند.
شهید مطهری معتقد است، اصل کلی «انقلاب فرزندان خود را می خورد» درست نیست و نمی تواند یک قاعده باشد، چرا انقلاب نباید فرزندان خود را از بین ببرد، بلکه غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه از بین بردن فرزندان انقلاب را به ارمغان می آورد.
شهید مطهری برای دیدگاه خود از صدر اسلام (پس از پیامبر (ص)) مثال می آورد که فرصت طلبان به جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و آیین نبوی، در ارکان نظام نفوذ کرده، طریه ها وزیر و کعب الاحبارها مشاور شدند و ابوذرها و عمارها تبعید و یا شهید شدند.
نفوذ اندیشه های بیگانه
شهید مطهری معتقد است این نوع نفوذ از دو طریق صورت می گیرد؛ یا از سوی دشمنان است و یا از طریق دوستان و وفاداران به نهضت و انقلاب. از طریق دشمنان کاملاً مشخص است که انقلاب و نهضت که آغاز می شود و به پیروزی می رسد، مکتبها و ایسم های دیگر را تحت الشعاع خود قرار می دهد و دشمنان اندیشه های خود را که با روح مکتب مبارز و انقلابی بیگانه است، وارد آن نهضت می کنند تا اینکه مکتب مبارز را از هدفهای اصلی خود باز دارند. نمونه اش در صدر اسلام، اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات است که با عنوان آموزه های اسلامی در درون نهضت و اندیشه مسلمانان رسوب کرده است اما از طریق دوستان بدین گونه است که عده ای مجذوب آرا و اندیشه های بیگانه می شوند، خودآگاه یا ناخودآگاه دیدگاه های آنان را وارد اندیشه های مکتب مبارز می کنند. به عنوان نمونه، مسلمانانی بوده اند که شیفته آموزه های یونان باستان و یا آموزه های ایران باستان شدند.
شهید مطهری می گوید: «پس از انقلاب اسلامی نیز همان دو جریان صدر اسلام، مطرح است. عده ای که دشمن هستند با محتوای ماتریالیستی ولی مارک اسلامی که سعی در ارائه اندیشه های خود دارند و هدف آنان این است که محتوای ماتریالیستی را با پوسته اسلامی به مغز جوانان وارد نمایند و طبیعی است که پوسته بلافاصله به دور انداخته می شود و از سوی دیگر افرادی که با معارف اسلامی آشنایی ندارند، عاشق مکتبهای بیگانه شده و خودآگاه و یا ناخودآگاه آنان را تبلیغ می کند»
شهید مطهری بعد از طرح این مشکل و آفت، عنوان می کند که این خطر، یک خطر اساسی است و در صورتی که با آن مبارزه نشود، کیان اسلام تهدید می شود و از آنجا که انقلاب ایران نیز مبتنی بر آموزه های مذهبی است، انقلاب در خطر خواهد بود. پرسش شهید مطهری این است که راه مبارزه با این نوع آفتها و تهدیدها چیست؟ ایشان معتقد است راه مبارزه با این خطر، تحریم و منع نیست، چرا که تشنگان را به عذر اینکه آب آلوده است، نمی توان از آب منع کرد. ایشان معتقد است رهبران انقلاب باید به اندازه ای آب گوارا و زلال عرضه کنند که انسانها سراغ آبهای آلوده و به ظاهر زلال نروند. شهید مطهری تأکید دارد که این رسالت مبارزه و عرضه صحیح اندیشه برعهده حوزه های علمیه است و باید آنان کارهای علمی و فکری خود را چندین برابر کنند و باید بدانند که اشتغال به فقه و اصول، جوابگوی مشکلات نسل حاضر و نسلهای آتی نیست.
تجددگرایی افراطی
انقلاب اسلامی ایران در دوره مدرن رخ داده است و در حقیقت زمانی که آموزه ای، جز آموزه های مدرن، مطرح نبوده، انقلابی با تکیه بر آموزه های اصیل اسلامی، شیعی در نقطه ای از جهان تحقق پیدا کرده است. پس از انقلاب اسلامی در نگاه شهید مطهری دو دیدگاه مطرح است، عده ای که عوام زده هستند و تنها معیار آنان سلیقه عوام است و عوام نیز گذشته گرا هستند و به حال و آینده توجهی ندارند، که البته این نوع عقیده، نمی تواند پایدار باشد ولی عده ای به مسائل روز بیشتر توجه دارند و درباره حال و بیشتر درباره آینده می اندیشند و سلیقه روز را معیار اجتهاد و استنباط از اسلام قرار می دهند. شهید مطهری می گوید: این نوع نگرش، در حقیقت تجددگرایی افراطی است که در میان مبارزان و شیعیان پدیدار گشته است. در نگاه شهید مطهری، تجددگرایی افراطی عبارت است از «آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع کردن» شهید مطهری می گوید این یکی از آفتهای اساسی نهضت و انقلاب اسلامی می تواند باشد که وظیفه رهبری نهضت و انقلاب است که با آن مبارزه نماید و افراطی گریهای مدرن را از اسلام و انقلاب بزداید.