۱۳۹۸/۱۰/۱۶
–
۱۴۷۶ بازدید
انسان از دیدگاه بودا چگونه است؟
انسان از دیدگاه دین بودا
بر طبق دین بودایی، بشر نه وجودی صرفا مادی است، چنانکه پیروان مکتب چارواکه معتقدند، و نه وجودی است با روحی ثابت و همیشگی در دورن او، چنانکه مکاتب دیگر ادعا می کنند. بلکه او آمیزه ای از نیروهای مادی (طبیعی) و روحانی است. بنابر مکتب هینایانا، انسان مرکب (سانگهاتا) از پنج اسکاندها است: ماده (روپا)، حس یا احساس (ودانا)، ادراک (ساجنا)، میل (سمسکارا) و آگاهی (ویجنانا). بنابراین دین بودایی برخلاف مکتب چارواکه وجود عنصر روحانی در انسان را انکار نمی کند، اما به وجود روحی ثابت و دائمی در بشر نیز معتقد نیست. در واقع، دین بودایی بر طبق نظریه گذرا بودن امور، به هیچ چیز دائمی معتقد نیست. هیچ چیز بیش از یک لحظه دوام ندارد. هر چیزی در حال تغییر است و بنابراین سؤال از وجود روح ثابت و دائمی در بشر بی معناست. آنچه روح نامیده می شود فقط جریان گذرای لحظه های اندیشه یا آگاهی است. با وجود این، لحظه های متفاوت آگاهی جدا از یکدیگر نیستند، بلکه در نوعی تداوم بی وقفه با یکدیگر پیوند دارند. هر لحظه بعدی مشروط و وابسته به لحظه قبلی است به طوری که تمام علایق و گرایشهای لحظه قبلی به لحظه بعدی منتقل می شود. این واقعیت، هویت وجودی انسان را حتی علی رغم صیرورت بی وقفه لحظه های آگاهی او توضیح می دهد. بدین ترتیب حتی در فقدان روح ابدی، بشر به یک معنا فناناپذیر است. او کاملا با مرگ جسمانی معدوم نمی شود. آخرین لحظه اندیشه در زندگی کنونی او با تمام علایق و گرایشهایش به زندگی به اصطلاح بعدی اش انتقال پیدا می کند و اولین لحظه اندیشه او را شکل می دهد. بشر به عنوان عالی ترین وجوددین بودایی اساسا دینی انسان گرا است که بشر را عالی ترین وجود لحاظ می کند. خدایی وجود ندارد، بنابراین بشر پایین تر از هیچ کس نیست. او خود موضوع محوری دین است. او خودش قادر است به مرتبه خدایی یعنی به مرتبه کمال برسد. هر چیزی در عالم ناپایدار و گذراست. آنچه ابدی است، مرتبه ای روحانی و متعال به نام نیروانا است. بشر قادر است با کوشش خود به این مقام والا دست یابد. او به لطف و رحمت هیچ نیروی برتری نیازمند نیست. فقط کوشش درست از جانب او کافی است. اما بشر، آن گونه که اینجا و هم اکنون است، در گرداب رنج و آلام اسیر است. او در اسارت است و زندگی او مقید به هستی مشروط است. وضعیت فلاکت بار کنونی بشر نتیجه جهل و نادانی اوست. به دلیل فقدان معرفت واقعی به ماهیت موجودات او به دام جاذبه های دنیوی می افتد و این علت نقص و رنج و آلام اوست. آدمی به سبب وابستگی به دنیا اعمال خود را از روی خودپرستی انجام می دهد. چنین اعمالی که از سر دلبستگی انجام می گیرد بشر را به حیاتهای پی در پی مقید می کند. این اعمال سمسکاراها یی تولید می کند که سبب می شود بشر پس از این زندگی به زندگی دیگری انتقال یابد ما دیده ایم که حتی در فقدان روح، تولد دوباره امکانپذیر است. این تولد دوباره، که علت همه رنج و آلام بشر است، نتیجه اعمال خودخواهانه و از سر وابستگی است. اما اگر انسان اعمالی بدون وابستگی (نیشکاما) انجام دهد و به علت افسون جهل و نادانی، به دام وسوسه های حسی نیفتد، در بدن دیگری به حیات خود ادامه نمی دهد و آزاد می شود. اعمال بدون وابستگی، سبب سمسکارا نمی شوند و بنابراین در فقدان هر نوع نیروی محرکی، دلیلی برای تولد دوباره وجود ندارد. چنین شخصی به نیروانا یعنی عالی تعرین مقام دست می یابد. بودا راههای مشخصی را برای رهایی از وسوسه های دروغین دنیوی پیشنهاد کرده است. اگر انسان صادقانه این راهها را دنبال کند، مطمئنا از وضعیت ترحم انگیز کنونی خود رهایی می یابد و به بالاترین مقام نیروانا می رسد که به همان خوبی ]مقام[ خداگونگی است. از این رو، اساسا کسی بزرگتر از انسان نیست. به سبب جهل است که انسان با نقص و رنج و آلام دست به گریبان است. اگر او بخواهد از وضع کنونی رهایی یابد، می تواند کاملا از عهده آن برآید و این امر به این بستگی دارد که خود را شاسته ]رسیدن به[ بالاترین ارزش کند والا در چرخه سمسارا اسیر باقی می ماند.
سرنوشت نهائی انسان در دین بودا
بر طبق دین بودایی سرنوشت نهایی بشر، «نیروانا» است که ماهیت آن در سومین حقیقت شریف بودا بیان شده است. «دوکا» همه جا هست و مشروط به زنجیره علیت است. اما «دوکا – نیرودها» همان «نیروانا» است. بنابراین نیروانا، توقف همه رنجهاست. نیروانا باز ایستادن دروازه زنجیره چرخه علت و معلول و چرخه تولد و مرگ و بنابراین پایان همه رنجهاست. اما نیروانا مقام سلبی محض است، یعنی مرتبه نفی همه رنجها؛ آیا نیروانا جنبه مثبت نیز دارد؟ یا به مرتبه حالتی مثبت از هستی می انجامد که در آنجا نه تنها چیزی انکار می شود بلکه چیزی مثبت نیز به دست می آید؟ این مسأله واقعا در دین بودایی محل بحث و اختلاف است. به نظر می رسد که پیروان «هینایانا» صرفا بر جنبه منفی نیروانا تأیید می کنند، اما به نظر نمی رسد که این مسأله حتی در پرتو تعالیم اصلی بودا صادق باشد. البته بودا در جواب سؤال ماهیت نیروانا سکوت اختیار می کرد، اما این سکوت لزوما به عدمی بودن نیروانا اشاره نمی کند، بلکه به سادگی اشاره می کند که نیروانا غیرقابل توصیف است. این در واقع موضوعی است که«شونیاوادیها» هنگامی که نیروانا را «شونیاتا» (سونیا) می خوانند بر آن تأکید می کنند. «شونیاتا» به معنای غیرقابل توصیف است، از این رو نیروانا قطعا مرتبه ای مثبت است، اگرچه معمولا به وصف درنمی آید. هنگامی که پادشاه ملیندای یونانی از ناگاسند راهب مشهور بودایی خواست تا ماهیت نیروانا را به او نشان دهد، راهب بودایی به او گفت که نیروانا به ژرفای اقیانوس و به بلندای کوه و به شیرینی عسل است. اما این توصیف صرفا برای این بود که به توصیف ناپذیری ماهیت نیروانا اشاره کند. نیروانا، آن گونه که عموما راهبان گوناگون بودایی و بودی ستوه ها معتقدند و به بیان آن می پردازند، مرتبه آرامش و صلح کامل است. آن فقط مرتبه توقف هر صیرورت و پایان همه رنجها نیست، بلکه همچنین مرحله صلح و آرامش کامل است که به یک معنای مرتبه سعادت و سعادت ابدی است، زیرا نیروانا مرتبه نیل به ابدیت و زندگی جاودانه است. فقط نیروانا ابدی است و هر چیز دیگری گذرا است. در متون پالی، داستان گفتگوی میان دو راهب مقدس، «موسیلا» و «ساویتها» نقل می شود که در آن ساویتها به موسیلا می گوید: «توقف صیرورت و شدن، نیربهانا است، اما حقیقت توقف از ویژگی صلح و آرامش برخوردار است.» اشارات بی شمار دیگری در متون پالی وجود دارد که مؤکدا جنبه منفی محض نیروانا را رد می کند. به نظر می رسد که علت اصلی تغییر نیروانا به عنوان نماد مرتبه ای منفی به دلیل معنای لفظی آن است. نیروانا لفظا به معنای خاموشی کردن یا فرونشاندن است. این خاموشی کردن به دو معنا تفسیر می شود. گاهی به مفهوم فرونشاندن خود هستی است، یعنی به معنای فنای بدن و گاهی به معنای فرو کشتن احساسات و تمایلات است. اینکه هرگز نمی توان آن را به معنای اول گرفت کاملا از راه این واقعیت آشکار است که بودا در همین زندگی به مرتبه نیروانا رسیده است. راهبان بودایی و بودی ستوه های دیگری وجود دارند که گفته می شود در این زندگی به نیروانا درست یافته اند. در واقع، توقف زندگی کنونی برای رسیدن به نیروانا ضروری نیست. دین بودایی به «جیوان – موکتی» معتقد است. کسی که به رستگاری در همین حیات دست می یابد در دین بودا به «آرهت» نامیده می شود و آرت انسان آرمانی دین بودایی است. او در دنیا زندگی و برای آن کار می کند، اما به آن دلبستگی ندارد. احساسات و تمایلات او به خاموشی گرائیده و هیچ خواسته ای ندارد و به لذات زمینی دل نمی بندد. بنابراین فروکشتن ایمان می تواند فقط قرینه بودایی نیروانا به معنای اخیر در نظر گرفته شود، یعنی به مفهوم فروکشتن تمام خواسته ها و تمایلات. در بیان طبیعت نیروانا، متون بودایی غالبا از تمثیل اطفاء و خاموش کردن شعله آتش مدد می گیرند. اما این هم فقط به خاموشی احساسات و امیال سوزان اشاره دارد و نه خود زندگی. این تمثیل اطفاء شعله آتش تفسیر نیروانا را به عنوان مرتبه ای صرفا منفی بسیار تقویت می کند، اما این تفسیر درست نیست. تمثیل شعله خاموش، صرفا به نفی و انکار شعله سوزان اشاره ندارد، بلکه همچنین به مرتبه مثبت صلح و آرامش کامل دلالت دارد که پس از آن حاصل می شود. به همین دلیل است که بعضی تصور منفی صرف نیروانا را «ارتدادی خطرناک» و تحریف آگاهانه واقعیت قلمداد می کنند. نیروانا مرتبه کاملا مثبت آرامش و صلح ابدی است. بدین ترتیب، بر طبق آیین بودایی سرنوشت نهایی بشر دستیابی به مرتبه ای از وجود است که بشر در آن کاملا آزاد از زنجیره تولد و مرگ و بنابراین مصون از تمام رنجهای متعاقب است، این مرتبه وجودی ابدی است که نیروانا (به زبان پالی، نیبانا) نامیده می شود.
بر طبق دین بودایی، بشر نه وجودی صرفا مادی است، چنانکه پیروان مکتب چارواکه معتقدند، و نه وجودی است با روحی ثابت و همیشگی در دورن او، چنانکه مکاتب دیگر ادعا می کنند. بلکه او آمیزه ای از نیروهای مادی (طبیعی) و روحانی است. بنابر مکتب هینایانا، انسان مرکب (سانگهاتا) از پنج اسکاندها است: ماده (روپا)، حس یا احساس (ودانا)، ادراک (ساجنا)، میل (سمسکارا) و آگاهی (ویجنانا). بنابراین دین بودایی برخلاف مکتب چارواکه وجود عنصر روحانی در انسان را انکار نمی کند، اما به وجود روحی ثابت و دائمی در بشر نیز معتقد نیست. در واقع، دین بودایی بر طبق نظریه گذرا بودن امور، به هیچ چیز دائمی معتقد نیست. هیچ چیز بیش از یک لحظه دوام ندارد. هر چیزی در حال تغییر است و بنابراین سؤال از وجود روح ثابت و دائمی در بشر بی معناست. آنچه روح نامیده می شود فقط جریان گذرای لحظه های اندیشه یا آگاهی است. با وجود این، لحظه های متفاوت آگاهی جدا از یکدیگر نیستند، بلکه در نوعی تداوم بی وقفه با یکدیگر پیوند دارند. هر لحظه بعدی مشروط و وابسته به لحظه قبلی است به طوری که تمام علایق و گرایشهای لحظه قبلی به لحظه بعدی منتقل می شود. این واقعیت، هویت وجودی انسان را حتی علی رغم صیرورت بی وقفه لحظه های آگاهی او توضیح می دهد. بدین ترتیب حتی در فقدان روح ابدی، بشر به یک معنا فناناپذیر است. او کاملا با مرگ جسمانی معدوم نمی شود. آخرین لحظه اندیشه در زندگی کنونی او با تمام علایق و گرایشهایش به زندگی به اصطلاح بعدی اش انتقال پیدا می کند و اولین لحظه اندیشه او را شکل می دهد. بشر به عنوان عالی ترین وجوددین بودایی اساسا دینی انسان گرا است که بشر را عالی ترین وجود لحاظ می کند. خدایی وجود ندارد، بنابراین بشر پایین تر از هیچ کس نیست. او خود موضوع محوری دین است. او خودش قادر است به مرتبه خدایی یعنی به مرتبه کمال برسد. هر چیزی در عالم ناپایدار و گذراست. آنچه ابدی است، مرتبه ای روحانی و متعال به نام نیروانا است. بشر قادر است با کوشش خود به این مقام والا دست یابد. او به لطف و رحمت هیچ نیروی برتری نیازمند نیست. فقط کوشش درست از جانب او کافی است. اما بشر، آن گونه که اینجا و هم اکنون است، در گرداب رنج و آلام اسیر است. او در اسارت است و زندگی او مقید به هستی مشروط است. وضعیت فلاکت بار کنونی بشر نتیجه جهل و نادانی اوست. به دلیل فقدان معرفت واقعی به ماهیت موجودات او به دام جاذبه های دنیوی می افتد و این علت نقص و رنج و آلام اوست. آدمی به سبب وابستگی به دنیا اعمال خود را از روی خودپرستی انجام می دهد. چنین اعمالی که از سر دلبستگی انجام می گیرد بشر را به حیاتهای پی در پی مقید می کند. این اعمال سمسکاراها یی تولید می کند که سبب می شود بشر پس از این زندگی به زندگی دیگری انتقال یابد ما دیده ایم که حتی در فقدان روح، تولد دوباره امکانپذیر است. این تولد دوباره، که علت همه رنج و آلام بشر است، نتیجه اعمال خودخواهانه و از سر وابستگی است. اما اگر انسان اعمالی بدون وابستگی (نیشکاما) انجام دهد و به علت افسون جهل و نادانی، به دام وسوسه های حسی نیفتد، در بدن دیگری به حیات خود ادامه نمی دهد و آزاد می شود. اعمال بدون وابستگی، سبب سمسکارا نمی شوند و بنابراین در فقدان هر نوع نیروی محرکی، دلیلی برای تولد دوباره وجود ندارد. چنین شخصی به نیروانا یعنی عالی تعرین مقام دست می یابد. بودا راههای مشخصی را برای رهایی از وسوسه های دروغین دنیوی پیشنهاد کرده است. اگر انسان صادقانه این راهها را دنبال کند، مطمئنا از وضعیت ترحم انگیز کنونی خود رهایی می یابد و به بالاترین مقام نیروانا می رسد که به همان خوبی ]مقام[ خداگونگی است. از این رو، اساسا کسی بزرگتر از انسان نیست. به سبب جهل است که انسان با نقص و رنج و آلام دست به گریبان است. اگر او بخواهد از وضع کنونی رهایی یابد، می تواند کاملا از عهده آن برآید و این امر به این بستگی دارد که خود را شاسته ]رسیدن به[ بالاترین ارزش کند والا در چرخه سمسارا اسیر باقی می ماند.
سرنوشت نهائی انسان در دین بودا
بر طبق دین بودایی سرنوشت نهایی بشر، «نیروانا» است که ماهیت آن در سومین حقیقت شریف بودا بیان شده است. «دوکا» همه جا هست و مشروط به زنجیره علیت است. اما «دوکا – نیرودها» همان «نیروانا» است. بنابراین نیروانا، توقف همه رنجهاست. نیروانا باز ایستادن دروازه زنجیره چرخه علت و معلول و چرخه تولد و مرگ و بنابراین پایان همه رنجهاست. اما نیروانا مقام سلبی محض است، یعنی مرتبه نفی همه رنجها؛ آیا نیروانا جنبه مثبت نیز دارد؟ یا به مرتبه حالتی مثبت از هستی می انجامد که در آنجا نه تنها چیزی انکار می شود بلکه چیزی مثبت نیز به دست می آید؟ این مسأله واقعا در دین بودایی محل بحث و اختلاف است. به نظر می رسد که پیروان «هینایانا» صرفا بر جنبه منفی نیروانا تأیید می کنند، اما به نظر نمی رسد که این مسأله حتی در پرتو تعالیم اصلی بودا صادق باشد. البته بودا در جواب سؤال ماهیت نیروانا سکوت اختیار می کرد، اما این سکوت لزوما به عدمی بودن نیروانا اشاره نمی کند، بلکه به سادگی اشاره می کند که نیروانا غیرقابل توصیف است. این در واقع موضوعی است که«شونیاوادیها» هنگامی که نیروانا را «شونیاتا» (سونیا) می خوانند بر آن تأکید می کنند. «شونیاتا» به معنای غیرقابل توصیف است، از این رو نیروانا قطعا مرتبه ای مثبت است، اگرچه معمولا به وصف درنمی آید. هنگامی که پادشاه ملیندای یونانی از ناگاسند راهب مشهور بودایی خواست تا ماهیت نیروانا را به او نشان دهد، راهب بودایی به او گفت که نیروانا به ژرفای اقیانوس و به بلندای کوه و به شیرینی عسل است. اما این توصیف صرفا برای این بود که به توصیف ناپذیری ماهیت نیروانا اشاره کند. نیروانا، آن گونه که عموما راهبان گوناگون بودایی و بودی ستوه ها معتقدند و به بیان آن می پردازند، مرتبه آرامش و صلح کامل است. آن فقط مرتبه توقف هر صیرورت و پایان همه رنجها نیست، بلکه همچنین مرحله صلح و آرامش کامل است که به یک معنای مرتبه سعادت و سعادت ابدی است، زیرا نیروانا مرتبه نیل به ابدیت و زندگی جاودانه است. فقط نیروانا ابدی است و هر چیز دیگری گذرا است. در متون پالی، داستان گفتگوی میان دو راهب مقدس، «موسیلا» و «ساویتها» نقل می شود که در آن ساویتها به موسیلا می گوید: «توقف صیرورت و شدن، نیربهانا است، اما حقیقت توقف از ویژگی صلح و آرامش برخوردار است.» اشارات بی شمار دیگری در متون پالی وجود دارد که مؤکدا جنبه منفی محض نیروانا را رد می کند. به نظر می رسد که علت اصلی تغییر نیروانا به عنوان نماد مرتبه ای منفی به دلیل معنای لفظی آن است. نیروانا لفظا به معنای خاموشی کردن یا فرونشاندن است. این خاموشی کردن به دو معنا تفسیر می شود. گاهی به مفهوم فرونشاندن خود هستی است، یعنی به معنای فنای بدن و گاهی به معنای فرو کشتن احساسات و تمایلات است. اینکه هرگز نمی توان آن را به معنای اول گرفت کاملا از راه این واقعیت آشکار است که بودا در همین زندگی به مرتبه نیروانا رسیده است. راهبان بودایی و بودی ستوه های دیگری وجود دارند که گفته می شود در این زندگی به نیروانا درست یافته اند. در واقع، توقف زندگی کنونی برای رسیدن به نیروانا ضروری نیست. دین بودایی به «جیوان – موکتی» معتقد است. کسی که به رستگاری در همین حیات دست می یابد در دین بودا به «آرهت» نامیده می شود و آرت انسان آرمانی دین بودایی است. او در دنیا زندگی و برای آن کار می کند، اما به آن دلبستگی ندارد. احساسات و تمایلات او به خاموشی گرائیده و هیچ خواسته ای ندارد و به لذات زمینی دل نمی بندد. بنابراین فروکشتن ایمان می تواند فقط قرینه بودایی نیروانا به معنای اخیر در نظر گرفته شود، یعنی به مفهوم فروکشتن تمام خواسته ها و تمایلات. در بیان طبیعت نیروانا، متون بودایی غالبا از تمثیل اطفاء و خاموش کردن شعله آتش مدد می گیرند. اما این هم فقط به خاموشی احساسات و امیال سوزان اشاره دارد و نه خود زندگی. این تمثیل اطفاء شعله آتش تفسیر نیروانا را به عنوان مرتبه ای صرفا منفی بسیار تقویت می کند، اما این تفسیر درست نیست. تمثیل شعله خاموش، صرفا به نفی و انکار شعله سوزان اشاره ندارد، بلکه همچنین به مرتبه مثبت صلح و آرامش کامل دلالت دارد که پس از آن حاصل می شود. به همین دلیل است که بعضی تصور منفی صرف نیروانا را «ارتدادی خطرناک» و تحریف آگاهانه واقعیت قلمداد می کنند. نیروانا مرتبه کاملا مثبت آرامش و صلح ابدی است. بدین ترتیب، بر طبق آیین بودایی سرنوشت نهایی بشر دستیابی به مرتبه ای از وجود است که بشر در آن کاملا آزاد از زنجیره تولد و مرگ و بنابراین مصون از تمام رنجهای متعاقب است، این مرتبه وجودی ابدی است که نیروانا (به زبان پالی، نیبانا) نامیده می شود.