طلسمات

خانه » همه » مذهبی » انقلاب ایران ؛ نقش انگلیس

انقلاب ایران ؛ نقش انگلیس


انقلاب ایران ؛ نقش انگلیس

۱۳۹۴/۱۱/۰۸


۱۷۶۹ بازدید

انقلاب ایران ؛ نقش انگلیس




پرسش: نقش

انگلیس در انقلاب ایران چه بود؟چرا آمریکا و انگلیس و تعدادی از کشورهای غربی از

ادامه حکومت پهلوی ناراضی بودند و کمک به سرنگونی آن کردند؟


انقلاب

اسلامی؛ خیزش عظیم مردم مسلمان ایران بر علیه اسلام زدایی، عقب ماندگی و استبداد

پهلوی و وابستگی و سرسپردگی این رژیم منحوس به بیگانگان و استکبار جهانی  بود.

کشورهای غربی تا زمان حضور شاه بیشترین حمایت های نظامی، امنیتی، اقتصادی و

دیپلماتیک را از حکومت وی داشته و پس از فرار شاه نیز همه تلاش خود را برای جلوگیری

از پیروزی انقلاب اسلامی به کارگرفتند و پس از انقلاب نیز از هیچ کوششی برای ناکامی

انقلاب بزرگ ملت ایران خودداری نکردند. برگزاری کنفرانس گوآدلوپ، تماس با امام و

تهدید ایشان در فرانسه، حمایت از بختیار، کارشکنی و تاخیر در ورود امام خمینی به

ایران، اعزام ژنرال هایزر به تهران، راه اندازی کودتاها و حمایت از جریان های تجزیه

طلب و منافقین، جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی و تحریم های مختلف و سایر توطئه های غرب

بر علیه ایران، گواه روشنی بر این مدعاست.

 




پاسخ تفصیلی:


انگلیس و

غرب در انقلاب اسلامی ایران هیچ نقشی نداشتند. بلکه انقلاب اسلامی ملت ایران حاصل

مجاهدات طولانی و نهضت اسلامی ملت ایران از 15 خرداد سال 1342 به رهبری امام خمینی

(ره) بوده است و نه تنها انگلیس بلکه هیچ قدرت جهانی دیگری در بستر سازی و پیروزی

انقلاب و معماری نظام سیاسی بعد از انقلاب هیچ نقشی نداشته است. برای توضیح بیشتر

مناسب می بینیم نگاهی اجمالی به چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران داشته باشیم.


در این

راستا باید بگوییم چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران را می توان در موارد چهار گانه

ذیل دسته بندی کرد:


1 .

نارضایتی عمیق از شرایط حاکم: نارضایتی عمیق از سلطنت محمد رضا شاه بویژه

بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که موجی از خفقان سیاسی سراسر کشور را فراگرفت ، اولین

زمینه وقوع انقلاب بود. نارضایتی از وضع موجود از زمان قاجاریه و دیکتاتوری رضاخان

به صورت مستمر در سطح جامعه وجود داشته است اما این نارضایتی در دوره محمد رضا به

اوج خود رسید. این نارضایتی و تنفر در سال های پایانی حکومت پهلوی گسترش یافته و در

آستانه وقوع انقلاب در بین همه اقشار جامعه فراگیر و در عین حال عمیق تر وشدیدتر

شد.


ضعف و

ناکارآمدی ساختار های سیاسی ، اقتصادی، و فرهنگی رسمی و در نتیجه از دست رفتن

مشروعیت حکومت را می توان از عوامل ظهور و گسترش نارضایتی دانست.


2.

پذیرش و گسترش ایدئولوژی اسلامی : تعالیم اسلامی به عنوان اندیشه و آرمان

جدید به تدریج توانست ایدئولوژی های رقیب یعنی مارکسیسم و ناسیونالیسم را به حاشیه

برده و در سطح گسترده ای بین نخبگان سیاسی و توده های مردم نفوذ کند. و از سوی دیگر

جمعیت پذیرنده ی آرمان های انقلاب اسلامی ، جمعیتی بسیار بود به گونه ای که می توان

گفت بجز بخشی از روشنفکران – که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت

داشتند – عموم مردم تابع آرمان های اسلامی بودند.


3.

گسترش روحیه انقلابی:
به هنگام وقوع انقلاب اسلامی روحیه انقلابی همگانی و

عمیقی در سطح جامعه مشاهده می شد. بی توجهی انقلابیون به اقدامات رفرمیستی شاه و

نیز بی اعتنایی آنان به اقدامات سرکوبگرانه حکومت از سویی و ظهور گسترده احساس

شهادت طلبی و فداکاری در راه آرمان انقلاب از دیگر سو بیانگر وجود این روحیه در

میان مردم بود.


4.

نقش آفرینی رهبری و نهاد های بسیج گر:
در وقوع انقلاب اسلامی ، وجود نقش رهبری

مقتدر و دانا همراه با نهاد های بسیج گری مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن

های اسلامی انکار ناپذیر است. رهبری هوشمند، قاطع و بلامنازع امام خمینی (قدس سره)

، اعتماد خاص مردم به وی و نیز پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم روند انقلاب را

سرعت بخشید؛ بدین گونه که باعث برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمان های

انقلاب اسلامی ، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی ، بسیج عمومی و نیز بنیاد گذاری سامان

سیاسی جدید شد. در یک کلام اساسی ترین دلیل پیروزی ملت ایران در انقلاب اسلامی سال

1357 را می توان ، وجود رهبری مقتدر و نافذ الکلمه ای دانست که ضمن آگاه سازی مردم

از عمق فساد و ظلم و استبداد و استعمار ، روحیه انقلابی را در مردم تقویت نموده و

ضمن ارائه و تدوین ایدئولوژی اسلامی برای حکومت ، توده های مردم را برای مبارزه با

رژیم طاغوت به خیابان ها کشاند و در نهایت موفق شد با فرماندهی انقلاب آن را به

پیروزی رسانده و پس از آن با مبنا قرار دادن ایدئولوژی اسلامی ، ساختار های سیاسی و

اجتماعی جامعه را تغییر داده و نظامی سیاسی – اجتماعی بر طبق اصول و مولفه های

اسلامی را معماری کرده و تاسیس نماید.


با این

توضیحات روشن می گردد که انگلیس نمیتوانسته هیچ نقشی در انقلاب اسلامی ایران داشته

باشد و اساسا پیروزی انقلاب سالامی دقیقا در تضاد و تقابل با منافع انگلیس در ایران

و منطقه داشته و دارد. سطح روابط بسیار محدود و پایین جمهوری اسلامی ایران با

انگلیس، شاهد مستحکمی بر این مطلب می باشد .

 




گام دوم : کمک آمریکا و انگلیس و تعدادی از کشورهای عربی برای

سرنگونی حکومت پهلوی


بخش دوم

از پرسش شما بر پیش فرض نادرستی بنا شده است . چه منبع مستندی گفته است که این کشور

ها از ادامه ی حکومت پهلوی ناراضی بوده و یا در سرنگونی رژیم پهلوی نقش داشته اند؟

با توجه به نکاتی که در گام نخست گفته آمد نه تنها هیچ کدام از این کشور ها در

انقلاب اسلامی و سرنگونی طاغوت پهلوی نقشی نداشته اند بلکه انگلیس و غرب برای حفظ

حکومت پهلوی و جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی نهایت تلاش خود را انجام داده و

اقدامات متعددی را انجام دادند ، ولی آنچه که موجب ناکامی این قدرت ها در جلوگیری

از انقلاب اسلامی ایران گردید، عدم پیش بینی انقلاب اسلامی و توجه دیرهنگام این

قدرت ها برای جلوگیری از سقوط پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. با وجود نفوذ

فوق العاده ای که سازمان های بزرگ جاسوسی جهان در ایران داشتند هیچ کدام نتوانستند

شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را پیش بینی نمایند، و حتی بعضی از آنها معتقد

بودند رژیم شاه تا ده سال آینده با استحکام بر اریکه ی قدرت باقی خواهد ماند.
[1]

سازمان سیا در اوایل اوت 1978 – 5 ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی – به این جمع بندی

رسیده بود که ایران نه در یک موقعیت انقلابی و نه حتی در یک وضعیت پیش از انقلاب می

باشد، و در 28 سپتامبر یعنی 8 شهریور 57 ، سازمان اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکا پیش

بینی کرد: «شاه فعالانه برای ده سال آینده در راس قدرت باقی خواهد ماند».
[2]

و به محض احساس خطر برای رژیم پهلوی قدرت های غربی تمامی تلاش های خود را برای

جلوگیری از سقوط رژیم و یا حداقل مدیریت فضای بعد از سقوط انجام دادند.


در

ارتباط با اقداماتی که قدرت های غربی از جمله انگلیس برای حفظ و استمرار حکومت

پهلوی انجام دادند می توان به موارد زیر اشاره کرد :




1. کنفرانس گوآدلوپ :



کنفرانس گوآدلوپ از 4 تا

7 ژانویه 1979 -14 تا 17 دی ماه 1357- با حضور چهار قدرت غربی شامل ایالات متحده

آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و آلمان غربی در مجمع الجزایر گوآدلوپ به میزبانی والری

ژیسکاردستن ، رئیس جمهور فرانسه؛ و با حضور جیمی کارتر ، رئیس جمهور ایالات متحده

آمریکا؛ جیمز کالاهان ، نخست وزیر بریتانیا؛ هلموت اشمیت ، صدر اعظم جمهوری فدرال

آلمان ، برگزار شد. مهمترین دستور جلسه این کنفرانس بررسی راهکارهای پایان بخشیدن

به نا آرامی‌های سیاسی ایران و ارزیابی امکان حفظ رژیم پهلوی و در صورت عدم امکان

حفظ پهلوی، برنامه ریزی برای در دست گرفتن قدرت بعد از سقوط محمد رضا بود. اما علی

رغم تمام تدابیر اندیشیده شده در این کنفرانس، و علی رغم میل قدرت های غربی کمتر از

یک ماه بعد از این کنفرانس انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و بازهم علی رغم میل

صریح این قدرت ها ، نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر ویرانه های رژیم منحوس و منحط

شاهنشاهی پهلوی بنا گردید.
[3]




2. فشار به حکومت پهلوی برای تغییر پی در پی دولت ها جهت بهبود و

برقراری نسبی آرامش


در ماه

های آخر حکومت پهلوی قدرت های غربی تمامی تلاش خود را برای آرامش بخشیدن به اوضاع

آشفته ی ایران به کار بستند یکی از این کار ها ، تغییر پی در پی دولت ها جهت بهبود

و برقراری نسبی آرامش بود. آموزگار در 5 شهریور جای خود را به شریف‌امامی داده و او

نیز در 14 آبان جای خود را به دولت نظامی ازهاری سپرده و این دولت نیز در 16 دی ماه

همزمان با تشکیل اجلاس گوادلوپ سقوط کرده و شاه به عوامل جبهه ملی متوسل شده بود.

مع‌الوصف غلامحسین صدیقی از پذیرفتن دستور شاه برای تشکیل کابینه امتناع ورزید و

بختیار بار این مسئولیت را در واپسین روزهای حیات رژیم شاه برعهده گرفته بود.




3. تماس با امام و تهدید ایشان


پس از

پایان اجلاس گوادلوپ، کارتر به توصیه ژیسکار دستن و همچنین همراهان خود از جمله

سایر وس‌ونس وزیر خارجه و برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا، تصمیم گرفت امام خمینی

را به وضعیتی میان سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی متقاعد سازد. او این وضع

را در حفظ دولت بختیار جستجو می‌کرد. به همین دلیل یک روز پس از پایان اجلاس ـ 18

دی ـ پیغام خود را به‌طور غیرمستقیم و توسط دو تن از مقامات فرانسوی به اطلاع امام

خمینی رساند. او در پیام خود از امام خمینی خواست تا تمام نیرو و اهتمام خویش را

جهت جلوگیری از مخالفت مرد م علیه بختیار به کار بندد وی در این پیام به قطعی بودن

خروج شاه اشاره کرد و سپس تهدید کرد که «تهاجم به بختیار به مثابه قماری است که

تلفات فراوان برجای خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجامید.»


امام در

پاسخ درخواست کارتر را قاطعانه رد کردند و فرمودند:


«

…پیام آقای کارتر دو جهت داشت یکی موافقت با دولت بختیار یا دست کم سکوت در شرایط

فترت موجود و دوم راجع به احتمال کودتای نظامی یا پیش‌بینی وقوع‌ آن. در باب موضوع

اول امام تأکید کرد که همه مصایب و خونهای ریخته شده ملت برای رهایی از زیر بارگران

سلسله پهلوی است. ملت ما حاضر نیست با دولت بختیار به‌عنوان میراث شاه و یا با

تدابیری چون تشکیل شورای سلطنت که همه آنها غیرقانونی است، کنار آید. اما درباره

حفظ آرامش ما بارها تأکید کرده‌ایم که همواره خواهان مملکتی آرام و با ثبات

بوده‌ایم. اما با وجود شاه آرامش هیچ‌گاه باز نخواهد گشت. آقای کارتر اگر حسن نیت

دارند می‌بایست از پشتیبانی کودتا یا دخالت در امور ایران دست بکشند، تا خواسته

مشروع ملت محقق گردد و آرامش و ثبات دائمی برقرار شود. ملت ایران نیز از کودتای

نظامی هیج هراسی به خود راه نخواهد داد. زیرا چندین ماه است که رژیم با خشونت و قهر

و غلبه نظامی و با حادترین شکل آن با مردم رفتار کرده است.


مردم

ایران برای من پیام فرستاده‌اند که در صورت بروز کودتای نظامی باید حکم جهاد مقدس

داد. من کودتا را نه به صلاح ملت ایران می‌دانم و نه به صلاح ملت امریکا. اما اگر

چنانچه کودتایی صورت پذیرد ملت ایران از چشم شما خواهد دید. من به حکم این که یک

روحانی هستم همیشه مصلحت بشر در نظر می‌گیرم. لذا به شما توصیه می‌کنم که جلوی این

خون‌ریزی‌ها را بگیرند و ایران را به حال خود واگذارید. در این صورت است که نه

تسلیم شرق خواهد شد و نه تسلیم غرب.



ملت را به حال خود

واگذارید تا من از اشخاص پاکدامن برای انتقال قدرت، یک شورای انقلاب تأسیس کنم تا

امکانات مناسب جهت به ثمر نشستن حکومت مبعوث ملت انجام پذیرد، در غیر این صورت امید

به آرامش نیست. اکنون در سازمان نیروهای مسلح ایران اختلاف عمیق و اساسی بروز کرده

است و در صورت کودتای بسیاری را ارتشییان که به ما پیوسته‌اند این تلاش را در نطفه

خفه خواهند نمود… »
[4]




4. کارشکنی و تاخیر در ورود امام خمینی به ایران


بعد از

عزم امام راحل برای بازگشت به میهن اسلامی، دول غربی به ویژه فرانسه که محل اقامت

امام خمینی (ره) بود، انواع کارشکنی ها را برای تاخیر در حرکت ایشان به سمت ایران

انجام دادند به نحوی که چندین بار پرواز ایشان به تاخیر افتاد. بدیهی است که تمام

این کارشکنی ها برای تحصیل زمان جهت تدبیر امور و حفظ پهلوی و جلوگیری از افتادن

زمام امور به دست امام خمینی و مذهبیون بوده است.




5. ماموریت هایزر در تهران


مصداق

بارز تلاش قدرت های غربی برای حفظ پهلوی را می توان در اعزام ژنرال هایزر توسط

آمریکا به تهران در ماه های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده نمود. شرح تلاش

های بی وقفه ی ژنرال هایزر در تهران برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی را می

توانید در کتاب ماموریت در تهران نوشته ی ژنرال هایزر منتشر شده توسط انتشارات

روزنامه ی اطلاعات مطالعه نمایید.


علاوه بر

تمام این اقدامات ، عملکرد غرب و از جمله انگلیس در سال های بعد از پیروزی انقلاب

اسلامی تا کنون نشانگر نارضایتی آنان از سقوط پهلوی و نظام سیاسی جمهوری اسلامی در

ایران می باشد. در تمام طول این سال ها، دول غربی از تمامی ظرفیت های خود –پشتیبانی

از صدام در جنگ ایران و عراق تا انواع تحریم های اقتصادی و علمی – برای مقابله با

نظام برآمده ی از خواست ملت ایران استفاده نموده است. غرب در طول این سال ها انواع

توطئه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی نظامی را برای برانداختن نظام سیاسی جمهوری

اسلامی امتحان نموده است و همین مطلب حاکی از نامطلوب بودن استقرار نظام جمهوری

اسلامی در ایران ، از دیدگاه قدرت های غربی از جمله انگلیس می باشد.


 

 


 




پی نوشت ها:




[1]

. انقلاب اسلامی ؛ زمینه ها و پیامد ها، منوچهر محمدی، ص

16




[2]

. بنگرید به : Dilip. Hiro, Iran Under The

Ayatollahs




[3]

. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی کنفرانس فوق می توانید

به مقاله ی کنفرانس گوادلوپ مندرج در پایگاه اطلاع رسانی موسسه مطالعات و

پژوهشهای سیاسی به آدرس اینترنتی
http://www.ir-psri.com

مراجعه نمایید.




[4]

. صحیفه امام، جلد 5، ص 376

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد