پرسش:
امام خمینی با چه مجوز شرعی و عقلی قیام کرد؟ روایاتی موجود هست که قیام در عصر غیبت، محکوم به شکست و بازیچه شدن شیعیان است. شاید به همین دلیل علما و بزرگان حوزوی پیش از ایشان مانند مرحوم حائری و بروجردی نه تنها داعیه برپایی حکومت اسلامی نداشتند، بلکه در مقابل بزرگترین مظاهر اسلامستیزی مانند کشف حجاب اجباری هم قیام نکردند تا فقه و فقاهت شیعه در سایه شکست و آسیبهای حتمیِ حکومت غیر معصوم آسیب نبیند. لطفاً در این خصوص توضیح دهید.
پاسخ:
مقدمه:
یکی از مباحث مهم در عصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فی فرجه، جواز تشکیل حکومت و هر اقدامی به منظور تشکیل حکومت است. در این خصوص برخی بر این نظر هستند که قیام سیاسی و تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت، به دو دلیل نقلی و عقلی مجاز نیست. دلیل نقلی، استناد به روایاتی است که قیام در عصر غیبت تا زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فی فرجه را به صورت مطلق، نفی و در حد طاغوت، مذمت میکنند و امر میکنند که باید از چنین حرکتی اجتناب کرد. (1) در روایات دیگری نیز، اینگونه آمده است که این قیامها به شکست و بازیچه شدن محکوم است. (2) البته فتاوا و روایاتی هم نقل شده است که همکاری با ظلم را از باب حرمت اختلال در امور مسلمین، واجب میشمرد. (3)
عقلاً و منطقاً هم ممکن است این تصور پیش بیاید که سیاست و اداره جامعه مسلمین، بر اساس اسلام، محتاج علم کافی (دانایی الهی در حوزههای متنوع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی) و رجال توانمند و اهل عمل است. در عصر غیبت دست ما از علمِ مطابق با شرع که کوتاه است؛ مردان اهل دانایی و عمل هم به تعداد کافی تربیت نشدهاند؛ پس برپایی حکومت در عصر غیبت بدون تحصیل لوازم آن، محکوم به شکست است و این شکست، موجب تحقیر اسلام و حکومتِ منتسب به آن است. اکنون هم میبینیم که وجود نقایص و مفاسد در اداره کشور، چگونه به اعتقادات مردم آسیب زده است.
شاید به همین دلایل است که برخی از فقها، وارد این عرصه (قیام و برپایی حکومت اسلامی نشدهاند)؛ اما یک سؤال بزرگ باقی میماند و آن این است که مسلمین در عصر غیبت در مواجهه با انواع ستم، انحراف و فساد، حق مبارزه و قیام ندارند؟ یا اگر این زمینه بود که حکومتی مبتنی بر قواعد عدل الهی حاکم شود، باید آن را بپذیرند و از آن تبعیت و حمایت کنند و یا باید از آن اجتناب کنند؟
روایاتی که قیام تا زمان ظهور و در عصر غیبت را مذموم میشمرد از دو جهت قابل بررسی است. نخست از جهت ادله متضاد آنها؛ و دیگری از جهت صحت سندی و دلالی آنها.
ابتدا بایستی آیات و روایات متضاد با این تلقیها را در نظر بگیریم؛ یعنی تاریخ مصرف دعوت قرآن به قیام و مقابله با ظلم، (4) فقط برای شروع بعثت و دوران ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فی فرجه نیست. مگر این سنت الهی و بیان آن در قرآن نیست که اگر برخی از اهل زمین در مقابل برخی دیگر قیام نکنند، فساد زمین را از بین میبرد؟(5) مگر قرآن به مظلوم اجازه مقاتله و جنگ با ظالم را نداده است؟(6) مگر امر به معروف و نهی از منکر از اصول مسلم شریعت نیست؟ بنابراین این دیدگاه که مسلمین باید تا ظهور حضرت حجت بنشینند و هر بلایی سر اسلام و مسلمین آمد از جایشان تکان نخورند، از نظر قرآن مردود است.
در روایات هم علاوه بر سفارش به مقابله با ظلم و ضرورت دقت در پیروی از حاکم عادل، (7) قیامهایی مانند قیام حسینی و ستایش قیامهای زید بن علی (8) و حسین بن على (9)(از نوادگان اما حسن مجتبی معروف به «شهید فخّ») علیهمالسلام، در مقابل ظلم و فساد را داریم. با این اوصاف، پس چگونه کسی از اهلبیت علیهمالسلام تا زمان ظهور، قیام نمیکند؟
منظر دوم، بررسی دلالتهای روایی در مورد اینگونه احادیث است که قیام را مردود و قائم آن را طاغوت شمرده است. بررسی فقها از مجموع روایاتی که از قیام نهی کردهاند با در نظر گرفتن ادله و قرائن آنها، چنین است:
1. مقصود روایات، خبر دادن از آینده و حاکم شدن دشمنان شیعه (مثل بنیامیه و بنیعباس) و شکست قیامهای شیعیان است و در صدد نفی و تحریم قیام برای امر به معروف و نهی از منکر نیستند.
2. برخی پرچمهایی که برافراشته میشد، برای مدعیان دروغین بود و همانگونه که در روایت کلینی از عیص بن قاسم از امام صادق علیهالسلام نقل شده، آنها مردم را به خود دعوت میکردند و نه به قیام برای اسلام. پس روایات در صدد این است که شیعیان را از همراهی با مدعیان دروغین امامت و عدالت باز دارد؛ و این از بکار بردن لفظ طاغوت در روایات مشخص است؛ و قطعاً آن کسی که مردم را به برپایی عدل الهی و مبارزه با مفسد و ظالم دعوت میکند، طاغوت نیست.
3. برخی روایات در صدد بیان این مهم است که شیعیان را از عجله در قیام قبل از تهیه مقدمات لازم و فراهم شدن شرایط نهی نماید.
۴. برخی دیگر نیز در صدد بیان این امر است که قبل از قیام قائم، قیامی که صد درصد موفقیتآمیز باشد و به کمال خود برسد، رخ نخواهد داد. قیامهای شیعیان قبل از حضرت مهدی یا شکست میخورد یا تنها به مراحلی از موفقیت میرسد، نه تمام موفقیت. (10)
اما از نظر عقلی بایستی به این نکته توجه داشت که طبق قاعده فقهی مَیسور (مَا لَا یُدْرَکُ کُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کُلُّه)، (11) اگر نمیتوان به تمام چیزی رسید، نباید همه آن چیز را کنار گذاشت؛ و اگر نمیتوان لزوماً به قیام منجر به پیروزیِ کامل یا به برپایی نظام سیاسی اسلامی به معنای تام و تمام آن رسید، نباید هم همه آن را کنار گذاشت و تابع محض شرایط بود.
از طرف دیگر همه میدانیم که اکثر آیات قرآن، شئون اجتماعی و سیاسی است و در دین اسلام، مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار مهم و تعیینکننده است. (12) اگر حکومت بخواهد در جهت اسلام زدایی و ترویج فساد و فحشا گام بردارد، میتواند بخش مهم یا اکثریت جامعه را به فساد و تباهی بکشاند و اگر حکومتی در صدد برپایی احکام الهی بهصورت صحیح باشد و در این راه تلاش خود را بکند، میتوان بخش بزرگی یا اکثریت جامعه را از ظلم و فساد در امان بدارد.
نکته دیگر اینکه؛ نهتنها در مورد قیام و برپایی حکومت، بلکه در رابطه با بیان احکام اسلام هم ما با این مسئله مواجه هستیم که چون معصوم در بین ما نیست، فقها و علمای غیر معصوم با خطای احتمالی خود در تبیین و تفسیر احکام و مسائل اسلامی میتوانند به اصل دین ضربه بزنند. با این وصف آیا بایستی فتوا دادن و تفسیر دین اسلام و فهم معیارهای اسلامی در زندگی مسلمین تعطیل شود؟ آیا باید جامعه به حال خود رها شود؟ البته که عقل این را نمیپذیرد.
همانگونه که در زمان حکومت معصوم علیهالسلام هم ما ولایت و حکمرانی غیر معصوم را در سایر بلاد اسلامی را داشتیم؛ و این در حالی بود که به دلیل بُعد مسافت و عدم وجود امکانات ارتباطی، فرامین حاکمِ غیر معصوم، لزوماً به معنای فرامین هماهنگ شده با معصوم نبود و میتوانست همراه با خطا باشد؛ اما به دستور معصوم تا زمانی که فرد منصوب ایشان، شرایط حکومت را داشت، لازم الاتباع بود. (13)
اما در رابطه با عدم قیام فقها و بزرگان اسلام، قبل از امام خمینی، مانند آیتاللهالعظمی بروجردی در تشکیل حکومت اسلامی باید گفت که فرض مسئله از اساس غیرواقعی است.
تاریخ شیعه پر است از خون و قیام. (14) در تاریخ معاصر هم از علامه سید محمد مجاهد تا آیات عظام مرحوم میرزای نائینی و آخوند خراسانی در دوران قاجار و تا آیات کاشانی و خوانساری در دوران پهلوی و آیات عظام میرزا محمدتقی شیرازی و سید محسن حکیم و ابوالقاسم خویی در عراق مشغول قیام برای دفاع از منافع مسلمین و مبارزه با استبداد و استعمار بودند. (15)
اما دلیل عدم قیام برخی از علما همانند آیتاللهالعظمی بروجردی، در عین اهمیت برای تقویت اسلام و مسلمین و تذکرهای مکرر به دربار، در نظر گرفتن شرایط وقت بود. وگرنه آیتالله بروجردی در زمان کشف حجاب به دنبال قیام بود که به دلایلی منصرف شد. (16) وقتی آیتالله سید محمدتقی خوانساری به آیتالله بروجردی گفت که: «آقا! شما در رأس این مملکت قرار دارید، چرا نسبت به امر حجاب و مشروبات اقدام نمیکنید»؟ ایشان پاسخ داد که: «میترسم این حوزویت حوزه علمیه قم از بین برود و دولت در صدد ریشهکن کردن حوزه برآید» و همچنین بیان داشت که: «من پیرم و هفتاد و پنج سال از عمرم میرود و با این ریش سفید نمیتوانم ببینم حوزهای که رضاخان از بین برد، من هم شاهد از بین رفتن ثانی آن بشوم. امر، اهم و مهم دارد. ما باید اهم را حفظ کنیم». (17) پس ابدا حرفی از حرمت و غلط بودن قیام نیست، حرف از تشخیص «اصل اهم و مهم» است. ایشان در موارد متعدد از عدم آمادگی حوزه و جامعه برای قیام سخن میگوید؛ اما امام خمینی این آمادگی و توان را تشخیص داد و قیام کرد.
بر همین اساس بیشتر فقهاى بزرگوار شیعه از جمله امام خمینی تشکیل حکومت اسلامى در دوره غیبت را واجب میدانند و بر این باورند که اگر یکى از فقها تشکیل حکومت داد، بر دیگران واجب است از او پیروى کنند و اگر تشکیل حکومت اسلامى به جز از راه قیام و اقدام دستهجمعى امکانپذیر نباشد، همگان باید بدین مهم اقدام کنند و در صورتى که تشکیل حکومت اصلاً ممکن نباشد، باز هم تکلیف ساقط نیست و باید به اندازه توان احکام اسلامى را اجراء کنند. (18) از طرف دیگر این قیامها مستقل از قیام مهدوی نیست بلکه زمینهساز قیام اصلی و کامل توسط حضرت حجت عجل الله تعالی فی فرجه و برپایی حکومت عدل مهدوی است.
نتیجه:
تفسیر روایاتی که از قیام نهی میکند به این صورت که مسلمین بایستی تا ظهور حضرت مهدی در مقابل ظلم و فساد و انحراف مطلقاً سکوت کرده و دست به قیام نزنند، با آیات قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام و سیره آنان و عقل عقلا، متضاد و حتی متناقض است و تفسیری غیر از این دارد. این روایات با تأکید بر ضرورت کسب مقدمات، صلاحیت و شرایط قیامکننده و کامل نبودن قیامهای در عصر غیبت بیان شده است.
سیره بسیاری از فقهای شیعه هم قیام و مبارزه علیه ظلم و فساد و قیام در دفاع از کیان شیعه و مسلمین بوده است و عدم آمادگی جامعه و محذوریتهای سایر علما را نباید به حساب حرمت قیام و عدم وجوب آن گذاشت.
پس اگر در محیطى قرار بگیریم که از طرفی احکام الهى پایمال شده، منکرات آشکار گشته و معروفها به فراموشى سپرده شده و ظلم و فساد همه جا را فرا گرفته است و از طرف دیگر ما قادر هستیم که با یک قیام مؤثر، نظام حکومت فساد را بر هم زنیم و در مقیاس وسیعى منکرات را از میان ببریم و معروف را جانشین آن سازیم؛ در چنین فرضى هیچ کس نمىتواند مدّعى شود که این کار حرام یا همراهی با طاغوت است و باید نشست و تماشاچى صحنههای فساد و پایمال شدن احکام اسلام و خروج جوانان مسلمان از دین و آیین بود.
اگر میتوان در برپایی حکومت و جامعه اسلامی به تمام و کمال آن رسید، نبایستی از رسیدن به بخش مهمی از آن هم منصرف شد؛ وگرنه از اسلام و جامعه اسلامی، جز پوستهای باقی نمیماند. پس قیامهای پیش از ظهور که مردم را دعوت به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام میکند و در پی اقامه حق و عدالت اسلامی است، در راستای زمینهسازی برای ظهور قائم آل محمد عجل الله تعالی فی فرجه است.
کلمات کلیدی:
اندیشه سیاسی اسلام، قیام، انقلاب، تشکیل حکومت اسلامی، عصر غیبت، امام خمینی.
منابع بیشتر جهت مطالعه:
1. بینام، حکومت اسلامى در عصر انتظار، فصلنامه حوزه، شماره 70 و 71، دوره 12، سال 1374 ش، ص 185 تا 222.
2. محمدعلی قاسمی، نقد و بررسی روایات نافی حکومت و قیام در عصر غیبت و انتظار، فصلنامه انتظار (انتظار موعود)، سال سوم، شماره 7، بهار 1382، ص 377 تا 392.
پینوشتها:
1. در حدیث صحیح، ابیبصیر از امام صادق، علیهالسلام، نقل میکند که آن حضرت فرمودند: «هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است که غیر خدا را پرستش میکند». (شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، جلد 11، ص 37، حدیث 6)؛ «هر پرچمی که قبل از پرچم حضرت قائم، علیهالسلام، برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است». (حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، جلد 2، ص 248). سند این دو روایت قابل خدشه نیست.
2. حماد بن عیسی، به صورت مرفوع (حذف راوی حدیث) از علی بن الحسین امام سجاد، علیهالسلام، روایت کرده است: «به خدا سوگند! هیچ یک از ما (اهلبیت) قبل از قیام قائم، خروج نمیکند، مگر اینکه مَثل او مانند جوجهای است که قبل از محکم شدن بالهایش، از آشیانه پرواز کرده باشد، در نتیجه، کودکان او را گرفته و با او به بازی میپردازند». (شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج 11، ص 36، باب 13، حدیث 2.) با کمی تفاوت، از موکل بن هارون، در مقدمه صحیفه سجادیه، از امام صادق علیهالسلام، نقل شده است که: «هیچ یک از ما اهلبیت تا روز قیام قائم، برای جلوگیری از ستمی و به پا داشتن حقی، قیام نمیکند، مگر این که بلا و آفتی به او میرسد و قیام او بر اندوه ما و شیعیان ما میافزاید».
3. از احمد حنبل نقل شده که گفت: «… اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه اسلامی مسلط شد تا جایی که زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال میخواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیرالمؤمنین است». (القاضی ابوعلی، محمد بن الحسین بن محمد بن خلف ابن الفراء، الأحکام السلطانیه للفراء، بیروت_ لبنان، دارالکتب العلمیه، 1421 ه.ق، جلد 1، ص ۲۰). این روایات، برای حفظ حکومت جباران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. علامه امینی در پاسخ به این تفاسیر از اسلام گفته است که: تاریخ اسلام، از این کذبها، فراوان دیده است. (الشیخ عبدالحسین الأمینی النجفی (العلامه الأمینی)، الغدیر، جلد 5، ص 275.) احادیث بسیاری در رد این ادعاها داریم که به شدت از خدمت به ظالم نهی شده است.
4. سوره نساء، آیه 75 «وَما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَهِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنکَ نَصیرًا»؛ چرا در راه خدا (و در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به ست ستم گران) تضعیف شدهاند پیکار نمیکنید؟ همان افراد (ستم دیدهای) که میگویند: پروردگارا ما را از این شهر که اهلش ستم گرند بیرون ببر و از طرف خود برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود یار و یاوری برای ما تعیین فرما.
5. «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»، (سوره بقره، آیه 251) و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر برنمیانگیخت فساد روی زمین را فرا میگرفت.
6. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»(سوره حج، آیه 22)، اجازه [جنگ و قیام] داده شده است به کسانی که به ظلم، مورد جنگ و هجوم قرار میگیرند.
7. در روایتی – که کلینی نقل کرده – عیص بن قاسم میگوید: از امام صادق شنیدم که میفرمود: بر شما باد تقوا و ترس از خدای یگانه که شریک ندارد و مواظب خود باشید. به خدا سوگند مردی که گوسفندی دارد، آن را به چوپانی داناتر میسپارد… پس شما خود سزاوارترید (رهبری برای خویش انتخاب کنید). اگر یکی از ما خاندان به نزد شما آمد (و به خروج دعوت کرد) دقت کنید تا به چه منظور و هدفی میخواهید قیام کنید و نگویید زید خروج کرد (پس همهی خروجها جایز است) زیرا زید مرد دانشمند و راستگویی بود و شما را «به خود دعوت نمیکرد». به طور مسلم به همان هدف که شما را دعوت میکرد وفاداری مینمود (و حق را به اهلش میسپرد). او بر ضد حکومتی قیام کرد و میخواست آن را ساقط کند، ولی آن کس از ما که امروز خروج میکند، به چه چیز شما را دعوت میکند؟ آیا به همان فرد پسندیده از آل محمد فرا میخواند؟ یا هدف دیگری دارد؟ شما را گواه میگیرم که ما از چنین کسی راضی نیستیم (و او مورد پسند ما نیست). او امروز که کسی با وی همراه نیست از ما نافرمانی میکند و هنگامی که پرچمها و بیرقها را پشت سر خود ببیند و به قدرت برسد به یقین سخن ما را نخواهد شنید (و به خواست ما عمل نخواهد کرد)، مگر کسی که همهی فرزندان فاطمه گرد او جمع شوند (و با او همکاری کنند). (محمد کلینی، اصول کافی، مترجم: جواد مصطفوی، انتشارات کتاب فروشی علمیه اسلامیه، 1344 ش، ج 2، ص 79، حدیث 381).
8. عبدالله بن محمدحسن المامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، المطبعه الرضویه النجف الأشرف، 1352 ق، حالات زید.
9. محمدباقر بن محمدتقی مجلسى، بحارالانوار، محقق/مصحح: جمعى از محققان، دارإحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ص 165، باب 7 (احوال عشائره و أصحابه و اهل زمانه و ما جرى بینه و بینهم و ما جرى من الظلم على عشائره (صلوات الله علیه)).
10. حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق، ج ۱، ص ۲۵۵-۲۵۷.
11. امام علی علیهالسلام: کارى را که نمیتوان به شکل کامل انجام داد، نباید از اساس ترک نمود. (محمد بن زینالدین ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، قم، دار سیدالشهدا للنشر، چاپ اول، 1405 ق؛ ج 4، ص 58.) همچنین از پیامبر خدا صلیالله علیه و آله نقل شده است که؛ «إِذا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ ما اسْتَطَعْتُمْ»؛ زمانى که درباره چیزى به شما دستورى دادم، شما هر مقدار از آن را که میتوانید، انجام دهید. (على بن حسین علم الهدى، رسایل الشریف المرتضى، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، 1405 ق، ج 2، ص 244.) همچنین: «لَا یُتْرَکُ (لایسقط) الْمَیْسُورُ بِالْمَعْسُور»؛ انجام مقدارى از تکلیف که از دست مکلف برمیآید، به علت دشوار یا غیر مقدور بودن انجام کامل آن، ترک (ساقط) نمیشود. (محمد بن زینالدین ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، قم، دار سیدالشهدا للنشر، چاپ اول، 1405 ق، ج 4، ص 58).
12. امام خمینی معتقد است که: «و الله اسلام تمامش سیاست است.»(روحالله خمینی، صحیفه امام، ج 1، ص 270).
13. حضرت على علیهالسلام کوشش مىکرد که شایستهترین افراد را براى حاکمیت بر استانهاى گوناگون برگزیند، اما نمىتوانست لزوماً کسانى را برگزیند که به هیچ وجه اشتباه نکنند و حتى خیانت نکنند و گاهى افرادى که آنان را به منطقهاى مىفرستاد خیانت مىکردند. ر.ک: نهجالبلاغه فیض الاسلام نامه، 40، 41 و 43، همچنین ر.ک: علیاکبر ذاکرى، سیماى کارگزاران على بن ابیطالب، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى (بوستان کتاب)، 1386 ش.
14. ر ک: صادق آیینه وند، تاریخ قیامهای شیعه، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1367 ش.
15. مرحوم میرزاى نائینى از علمای اعلام و مدافع قیام مشروطه، پس از آنکه لزوم حکومت و مشروعیت حکومت فقیه عادل را در عصر غیبت یادآورى میکند، حکومت مشروطه را به لحاظ اینکه ظلم کمترى مىکند در عصر غیبت مشروع مىداند و در برابر کسانى که با استناد به لزوم عصمت حکومت را در عصر غیبت غیر مشروع مىپنداشتند موضع گرفت و نوشت: [این عدّه] از شدّت غرضانیّت [(غرض ورزى)] گمان کردهاند تهران ناحیه مقدسه امام زمان ارواحنا فداه و یا کوفه مشرفه و زمان ما عصر خلافت شاه ولایت على علیهالسلام است و مغتصبین مقام آن بزرگواراناند. (علامه شیخ محمدحسین نائینى، تنبیه الامّه وتنزیه المله، یا حکومت از نظر اسلام، با مقدمه و تعلیقات آیتالله سید محمود طالقانى، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ 9، 1378 ش، ص 77 و 78).
16. دریکی از جلساتی که علمای برجسته قم حضور داشتند، ماجرای کشف حجاب رضاخان را متذکر شده و در حالی که سخت ناراحت و پریشان بود خاطرنشان کرد: «آن زمان که کشف حجاب شد، من تصمیم گرفتم قیام کنم تا در این راه کشته شده و به مقام شهادت نائل شوم. ولی اصحاب مانع شدند و گفتند وجود شما برای اسلام مهم است و با این حرف نگذاشتند قیام کنم. اینک متأسفم که چرا قیام نکردم». (علیاکبر عالمیان، رأیت دین (بررسی اندیشه و رفتار سیاسی آیتاللهالعظمی بروجردی)، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ نخست، زمستان 1390، ص 96).
17. علیاکبر عالمیان، رأیت دین (بررسی اندیشه و رفتار سیاسی آیتاللهالعظمی بروجردی)، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ نخست، زمستان 1390، ص 129 و 130.
18. روحالله خمینی، کتاب البیع، قم، نشر اسماعیلیان، ج 2، ص 465 و 466.